۴۷۷ - بیانات رهبر انقلاب در مورد زیبایی های ماه مبارک رمضان ۱۴۰۲/۰۱/۱۶
بیانات رهبر انقلاب در مورد زیبایی های ماه مبارک رمضان
۱۴۰۲/۰۱/۱۶
تقوا، راه علاج همه گرفتاريها
بعد از آنکه رسول اكرم(ص) و مسلمانان به قصد مكه به حديبيّه رفتند و در حديبيّه متوقّف شدند، دشمن مىخواست جنگ را بر آنها تحميل كند، امّا تدبير الهى نبىّاكرم نگذاشت و بدون جنگ برگشتند و پيامبر به قراردادى با مشركين رسيد كه اين قرارداد آنقدر مهم بود كه بنابر رواياتى، سوره «انّا فتحنا» درباره همين قرارداد حديبيّه نازل شده و از آن به فتح تعبير شده است: انا فتحنا لك فتحناً مبينا- يعنى همين صلح حديبيّه - آن حضرت در خلال آيات قرآن، اوضاع را براى مسلمانان روشن مىكند و جبههها را مشخص مىنمايد.
لزوم مرزبندی میان جبهه حق با جبهه باطل
آنچه كه در نظام اسلامى بايد هميشه مورد توجّه باشد، مشخّص بودن جبهههاست؛ مخلوط نشدن جبهه حق با جبهه ناحقّ است. ممكن است جبهه ناحق مورد مدارا قرار گيرد - مانعى ندارد - ممكن است در جايى دستِ دوستى هم با او داده شود - در جاى خود مانعى ندارد - امّا زنهار! خطوط فاصل نبايستى به هم بخورد. بايد مشخّص باشد كه حق كيست و كجاست و چرا و چه مىخواهد بكند - هدف و روش و تدبير و تاكتيك و عملكردش چگونه است - و ناحق كيست و چرا و هدفش چيست و چه كار مىخواهد بكند. اينها نبايد مورد غفلت قرار گيرد. غفلت از اين مرزبندى و تشخّص، به نفع هيچ جبهه حقّى تمام نخواهد شد. هيچكس، اهل حق را از اينکه ندانند چرا حقّند و حالا چه بايد بكنند و چه كسى در مقابل آنهاست، تحسين نخواهد كرد؛ حتّى دشمنانشان هم آنها را تحسين نمىكنند.
پيامبر مرزها را روشن و اوّلاً وضعيت كفّار را مشخّص مىكند؛ يعنى آن جبهه مقابل كه پيامبر اساساً بعثتش، ظهورش، نظامش و جهادش، براى نفوذ در آنها و عقب زدن آنها و گستردن دايره حقّانيّت خود است. جبهه كفر را نمىشود ناديده گرفت. جبهه كفر، بهعنوان كسانى كه در مقابل دعوت حق قرار دارند، بايد مشخّص شود. بايد مشخّص شود كه حق با جبهه كفر چه كار دارد؛ اصلاً چرا حق بهوجود مىآيد؛ دعوت حق چرا از طرف خداوند به پيامبران الهام و ابلاغ مىشود و آنها چرا آن را مطرح مىكنند؟ اگر پديد آمدن پيام حق ـ كه پيام حق هم عبارت است از پيام رستگارى انسانها ـ فلسفه و حكمت و لزومى دارد و مسئوليتى بر دوشِ آورندگان آن پيام - كه پيامبر و ادامههاى راه پيامبر تا ابد است - مىگذارد. پس بايد فهميد كه اين جبهه حق، هدفش چيست و چگونه مىخواهد به اين هدف برسد.
رستگارى انسان با چه چيزى حاصل خواهد شد؟ فقط با نصيحت و موعظه كه حاصل نمىشود. لذا جبهه حق - يعنى همه انبيا - در هر برههاى از زمان كه فرصتى پيدا كرده و توانسته است خود را نشان دهد و قدمى به جلو بردارد، كارى كه كرده، اين بوده كه حقايقى را كه انسانها بايد بدانند تا به فلاح و رستگارى نزديك شوند، اين حقايق را در ذهن انسانها و در واقع زندگى انسانها تحقّق بخشيده است. اين كار جبهه حقّ است؛ همين است كه مجاهدت را ايجاب مىكند. چرا؟ چون در مقابل حقّانيّت حق، معارض وجود دارد. حق اگر از رستگارى انسانها سخن مىگويد، كسانى در دنيا هستند كه از اسارت انسانها سخن مىگويند. حق اگر از عدالت سخن مىگويد، كسانى هستند كه مخالف و دشمن عدالتند يا طرفدار ظلمند. حق اگر ازپرستش خدا سخن مىگويد، كسانى هستند كه مدّعىِ خدايىاند و وجود خدا و تسليم در مقابل خدا را انكار مىكنند. طبيعى است همه اينها معارض مىشوند. در مقابل معارض، بدون مجاهدت، نه آن پيام پيش خواهد رفت و نه در ذهنها و نه در واقعيت تحقّق پيدا نخواهد كرد.
پيامبر اكرم وضعيت كفّار را مشخّص مىكند؛ وضعيت ضعفاى از مؤمنين را هم مشخّص مىكند؛ يعنى نيمهكارهها؛ چه منافقين، چه آنهايى كه منافق به معناى غليظ نفاق نيستند و به آن صورت نفاقى ندارند كه بخواهند دورويى كنند؛ امّا طبيعتشان، يك طبيعت متزلزل است. اسلام مىخواهد اينها را هم به انسانهاى مؤمن و با صلابت تبديل كند. عدّهاى از مسلمانان، از ترس، همراه پيامبر در جنگ حديبيّه شركت نكرده بودند. مىگفتند اگر ما برويم، پيامبر و همه مسلمانانى كه با او هستند، بهوسيله كفّار تار و مار خواهند شد! وقتى كه پيامبر برگشت، پيش آن حضرت آمدند و گفتند ما نتوانستيم بياييم؛ گرفتارى پيدا كرديم؛ اشتغال پيدا كرديم؛ حال براى ما از خداى متعال آمرزش بطلب! در حالى كه همين حرف هم يك نوع ظاهرسازى بود. در واقع اينها دنبال آمرزش الهى هم نبودند؛ فكر مىكردند زرنگى كردند كه نرفتند. آيه قرآن مىفرمايد: به زبان چيزى را مىگويند كه به دلشان نيست. (سوره فتح، آيه 11) نمىشود گفت كه اينها منافق و كافر و دشمنند؛ نه، روحهاى ضعيف، دلهاى ضعيف، انسانهاى ضعيف، نمىتوانند در مشكلات نقش ايفا كنند. اين، آن معنوياتى است كه نظام اسلامى، جامعه اسلامى، مسئول اسلامى، مدير اسلامى، نسبت به آن مسئول است.
اهميت تقوا به عنوان راه علاج همه گرفتاريها
حال، كى ممكن مىشود ما نقش ايفا كنيم؟ وقتى كه و الزمهم كلمهًْ التّقوى (سوره فتح، آيه26)؛ براى خودمان، تقوا را بهعنوان كلمه ثابت، كلمه حق و تكليفِ دائم در نظر بگيريم. تقوا بايد در گفتار، در عمل، در تصميمگيرى، با زيردستان خود و با مجموعه كسانىكه با ما كار مىكنند، مورد توجّه قرار گيرد؛ كه اينها درسى به آنهاست؛ رفتار آنها هم درسى براى مردم است....
بههرحال، تقوا، هم يك وسيله است، هم يك راه علاج است. فقط تكليف و وظيفه نيست؛ فقط اين نيست كه خداى متعال از تقواى ما در هنگامه حساب سؤال خواهد كرد؛ كه البتّه اگر بفهميم و توجّه كنيم، اين هم چيز عظيمى است. ما كه مسؤول هستيم، از حساب الهى، از سختى حساب الهى، از فزعِ (وحشت)يومالحساب غفلت داريم و هرچه مسئوليتمان بيشتر باشد، اين خطر سنگينتر است.
بايد بدانيم كه اگر خداى متعال با فضل و رحمت و مغفرت خود با ما عمل نكند، كار ما خيلى سخت است. جزئيّات مخارجى كه مىكنيم، جزئيّات تصرّفاتى كه مىكنيم، جزئيّات برخورد و رفتارى كه با مخاطبان خود و با مردم مىكنيم، هر كدام از اينها پيش خداى متعال حساب دارد. علاوه بر اينکه بايد به فكر حساب الهى و مؤاخذه الهى بود، بايد دانست كه تقوا راه را هم باز مىكند: و من يتق الله يجعل له مخرجا و يرزقه من حيث لايحتسب» (سوره طلاق، آيات 2 و 3) تقوا موجب مىشود كه در همه بن بستها - بهخصوص بنبستهاى اجتماعى - شما راه نجات پيدا كنيد. در بن بستهاى بزرگ، تقواى مسئولان، براى آنها راه نجات پديد خواهد آورد. اين محاسبههاى ما و شما كه هميشه محاسبههاى تمام نيست. پس، اصل قضيه تقواست. توصيه ما هم به تقواست؛ روزه اين ماه هم كمك به تقواست. به مشكلات مردم بايد براساس همين روحيه تقوا برسيد.
* بیانات در ديدار كارگزاران نظام جمهورى اسلامى ايران 4/10/1378