بیانات رهبر انقلاب :
حقیقت دنیا از نگاه علی(ع)
۱۴۰۲/۰۱/۱۹
مناسبت شب قدر، يكى مناسبت دعا و تضرّع و توجّه به پروردگار است كه ماه رمضان بخصوص شبهاى قدر، بهار توجّه دلها و ذكر و خشوع و تضرّع است. ثانياً بهانه و مناسبتى است براى اينكه دلهايمان را با مقام والاى امير مؤمنان و سرور متّقيان عالم(ع) قدرى آشنا كنيم و درس بگيريم. هر چه كه در فضائل ماه رمضان و وظائف بندگان صالح در اين ماه بر زبان جارى شود و بتوان گفت، اميرالمؤمنين(ع) نمونه كامل آن و برجستهترين الگو براى آن خصوصيّت است....هر چه گفتهاند و هر چه گفتهايم و شنيدهايم، در مقايسه با عظمت آن مقام و برجستگى آن شخصيّت، كوچك و حقير است و نمي توانيم نه مجاهدت او را، نه تلاش او را براى تقرّب به خداى متعال، نه سختىها و رنجهاى زندگى او را، نه عظمت كارى را كه در دوران خود انجام داد، توصيف بكنيم.
بُعد تربيت اخلاقي اميرالمؤمنين علي(ع)
آن روزى كه اميرالمؤمنين(ع) در جامعه اسلامىِ آن روز بر سر كار آمد، وضع امّت مسلمان با آن روزى كه پيغمبر اكرم(ص) از دنيا رفت، تفاوت زيادى كرده بود. اين بيست و پنج سال فاصله بين رحلت پيغمبر اكرم و آمدن اميرالمؤمنين بر سر كار، حوادث زيادى اتّفاق افتاده بود كه اين حوادث بر روى ذهن و فكر و اخلاق و عمل جامعه اسلامى اثر گذاشته بود و بعد، اين نظام و اين جامعه را اميرالمؤمنين تحويل گرفت.
نزديك پنج سال اميرالمؤمنين در آن كشور بزرگ اسلامى حكومت كرد. اين پنج سال، هر روزش حاوى يك درس است. يكى از كارهاى مستمر اميرالمؤمنين پرداختن به تربيت اخلاقى آن مردم است. همه انحرافهائى كه در جامعه پيش مىآيد، برگشتش و ريشهاش در اخلاقيات ماست. اخلاق انسان، خصوصيات و خصال اخلاقى انسانها، عمل آنها را جهت مي دهد و ترسيم مي كند. اگر ما در يك جامعهاى يا در سطح دنيا كجرفتارىهایى را مشاهده ميكنيم، بايد ريشه آنها را در خُلقيات ناپسند ملاحظه كنيم. اين حقيقت، اميرالمؤمنين را به بيان يك حقيقت مهمترى وادار مي كند و آن حقيقتِ بالاتر اين است كه اغلب اين خصال باطل و مضرّ در انسانها، بر مي گردد به دنياطلبى. لذا اميرالمؤمنين مي فرمايد: الدّنيا رأس كلّ خطيئهًْ،(تصنيف غررالحكم و درر الكلم، ص 142)؛ دنياطلبى ريشه و مركز اصلى همه خطاهاى ماست كه در زندگى جمعى ما، در زندگى فردى ما، اين خطاها اثر مي گذارد.
معناى دنياطلبى چيست؟ دنيا چيست؟
دنيا از نگاه معارف اسلامي
دنيا عبارت است از همين طبيعت عظيمى كه خداى متعال خلق كرده است و در اختيار انسانها قرار داده است؛ دنيا يعنى اين. همه اين مواهبى كه خداى متعال در عرصه گيتى آفريده است، مجموعه چيزهائى هستند كه دنيا را تشكيل مي دهند. اولش عمر خود ماست. درآمدهاى دنيوى و حاصل تلاشهاى دنيوى، اينها همه دنياست؛ فرزند، دنياست؛ مال، دنياست؛ علم، دنياست؛ منابع طبيعى، دنياست؛ اين آبها، اين ذخائر معدنى، همه اين چيزهائى كه در عالم طبيعت، انسان ملاحظه مي كند، اينها همين دنيا هستند؛ يعنى چيزهائى كه اجزای زندگىِ اين جهانىِ ما را تشكيل مي دهد. خب، كجاى اين بد است. يك دسته از آثار شرعى و اسلامى و معارفى به ما مي گويد كه دنيا را آباد كنيد: خلق لكم ما فى الارض جميعا(بقره، 29)؛ برويد دنيا را تحقّق ببخشيد، آباد كنيد، بهرهبردارى از نعم طبيعى را براى خودتان، براى مردم آماده كنيد. يك دسته از روايات اينهاست: الدّنيا مزرعهًْ الاخرهًْ، متجر عبادالله؛ (عوالي اللآلي: ج 1،ص 267 ) از اين قبيل تعبيرات وجود دارد كه اينها همه، نگاه مثبت به دنيا را نشان مي دهد.
يك دسته از بيانات اسلامى و معارفى ما هم، دنيا را رأس خطايا و ريشه گناهان به حساب مىآورد. اين ماحصل مطلبى كه از اين دو مجموعه معارفى به دست مىآيد، حرف روشنى است ـ البتّه بحثهاى تحليلى و عميق براى اين كارها بايد بشود و لازم است و شده؛ بحثهاى خوبى هم انجام گرفته است ـ امّا خلاصه مطلب اين است كه خداى متعال اين سفره طبيعت را براى افراد انسان گسترده است و همه آحاد انسان را سفارش كرده است، دستور داده است كه اين مائده طبيعى الهى را هرچه مي توانند بالفعلتر، آمادهتر، رنگينتر در اختيار افراد بشر قرار بدهند و خودشان هم بهره ببرند؛ لكن يك حدود و ضوابط و قواعدى بر اين حاكم است؛ يك منطقه ممنوعهاى وجود دارد.
دنياى ممدوح اين است كه انسان اين سفره طبيعى الهى، اين موهبت الهى را آنچنانى كه ضوابط و قواعد الهى دستور داده است، بر طبق او رفتار كند، از حدود و ضوابط تخطّى نكند، در مناطق ممنوعه قدم نگذارد.
دنياى مذموم آن است كه انسان اين متاعى را كه خداى متعال براى افراد بشر قرار داده است، براى خود بخواهد، سهم خود را افزونتر از ديگران بخواهد، به سهم ديگران دستاندازى كند، دلبستگى پيدا كند كه اين دلبستگى به مقتضاى حبّ الشّىء يعمى و يصمّ، انسان را كر و كور مي كند، تا آنجا كه در راه به دست آوردن چيزى كه عاشق و دلبسته آن هست، هيچ خط قرمزى و هيچ حد و حدودى را رعايت نمي كند؛ اين مي شود دنياى مذموم. دلبستن به دنيا، سهمخواهى بيش ازاندازه خود، بيش از حقّ خود، دستاندازى به سهم ديگران، تجاوز به حقوق ديگران؛ اين مي شود آن دنياى مذموم. مال، دنياست؛ مقام، دنياست؛ قدرت، دنياست؛ محبوبيّت، دنياست؛ نِعَم دنيا، لذات طبيعى، اينها همه دنياست. اسلام و اديان الهى به طور كلى بهرهبردارى از اين دنيا را براى انسان مباح قرار دادند؛ امّا دستاندازى به حقّ ديگران، به هم زدن قواعد و قوانين اين عالم طبيعت، ظلم كردن به ديگران، خود را غرق در اين متاع دنيا كردن و از هدف اصلى و نهائى غافل ماندن را ممنوع دانستهاند؛ مذموم دانستهاند. اين دنيا وسيله تعالى و تكامل است، هدف نبايد قرار بگيرد؛اگر به اينكه توجّه نشد، اين دنيا مي شود مذموم.
اين بليّه در دنياى اسلام و در دورانى كه اميرالمؤمنين بر سركار آمد، وجود داشت كه موجب شده بود حقّ صريح، يعنى كسى مثل علىبنابىطالب(ع)مورد خدشه و مناقشه قرار بگيرد؛ كسانى مقام او، معنويّت او، سابقه او، صلاحيتهاى بىنظير او را براى مديريت جامعه اسلامى نديده بگيرند و با او معارضه و مبارزه كنند. اين، بر اثر دنياطلبى بود. راز انحرافى كه آن روز اميرالمؤمنين در مقابل خود ملاحظه مي كرد ـ و نهجالبلاغه پر است از بيان اين انحرافها ـ عبارت بود از دنياطلبى.
شما امروز به دنيا نگاه كنيد، همين را مشاهده مي كنيد. وقتى عناصر دنياطلب، فرصتطلب، متجاوز، زمام كارها را در سطح عالم در دست گرفتند، همانى مي شود كه ملاحظه مي كنيد. اولاً به حقوق انسانها ظلم مي شود؛ ثانياً حق و سهم آحاد بشر از اين سفره عظيم طبيعت الهى و موهبت الهى نديده گرفته مي شود؛ ثالثاً همين دنياطلبان براى اينكه به مقاصد خودشان برسند، در جامعه فتنه ايجاد مي كنند؛ جنگها، تبليغات دروغين، سياستبازىهاى ناجوانمردانه؛ اينها ناشى از همين دنياطلبىهاست. در محيط فتنه ـ محيط فتنه به معناى محيط غبارآلود است ـ و وقتى فتنه در جامعهاى به وجود آمد، فضاى ذهنى مردم مثل محيطِ غبارآلود و مهآلود است كه گاهى انسان نمي تواند دو مترى خودش را هم ببيند. يك چنين وضعى به وجود مىآيد. در يك چنين وضعيتى است كه خيلىها اشتباه مي كنند، بصيرتشان را از دست مي دهند. تعصّبهاى بيخود، عصبيتهاى جاهلى در چنين فضائى رشد پيدا مي كند. آن وقت مىبينيد محور دنياطلبانند، امّا يك عدّه كسانى كه اهل دنيا هم نيستند، به خاطر فتنه در جهت هدفهاى آنها حركت مي كنند؛ وضع دنيا اينجور مي شود. بنابراين. حب دنيا، دل بستن به دنيا، در رأس همه خطايا و همه گناهان است. اميرالمؤمنين به اين نكته توجّه مي دهد. اين برنامه تربيت اخلاقى اميرالمؤمنين است.
علاج دنياپرستى
علاج دنياپرستى را هم اميرالمؤمنين در خطبه متّقين بيان فرموده است: عظم الخالق فى انفسهم فصغر ما دونه فى اعينهم (تحفالعقول، ص 159)علاج دلبستن و مجذوب شدن به دنيا اين است كه انسان تقوا پيشه كند كه از خواص تقوا يكى همين است كه عظم الخالق فى انفسهم؛ خدا در دل انسان، در جان انسان آنچنان جايگاهى پيدا مي كند كه همه چيز در نظر او كوچك مي شود. اين مقامات دنيوى، اين اموال، اين زيبائىها، اين جلوههاى زندگى مادّى، اين لذّتهاى گوناگون در نظر انسان حقير مي شود و بر اثر عظمت ياد الهى در دل انسان، اهميت پيدا نمي كند. از خصوصيات تقوا همين است. خود او هم ـ اميرالمؤمنين ـ مظهر كامل همين معنا بود. «نوف بكالى» مي گويد حضرت ايستاد روى سنگى، لباس ساده پشمىِ مندرسِ كمقيمتى بر تن او بود و نعلى از برگ خرما يا از پوست درخت خرما به پاى او بود؛ چنين وضعيت فقيرانه و زاهدانهاى، حاكم و مدير آن كشور عظيم اسلامى داشت؛ اينجور زندگى مي كرد و اين بيانات عظيم، اين جواهر حكمت را بر زبان جارى مي كرد.
* بیانات رهبر انقلاب در خطبههاي نماز جمعه تهران ـ 1387/6/30