17 - هفتادمین سالگرد کودتای 28 مرداد 1332 - شاه چمدان به دست! ۱۴۰۲/۰۵/۲۸
هفتادمین سالگرد کودتای 28 مرداد 1332 -
شاه چمدان به دست!
۱۴۰۲/۰۵/۲۸
اگر در صفحه جستجوی گوگل در اینترنت عبارت suitcase king (شاه چمدان به دست) را وارد کنید، اولین صفحهای که باز میشود درباره محمدرضا پهلوی است و در شرح آن آمده است محمدرضا پهلوی پادشاه ایران با لقب «شاه چمدان به دست» شناخته میشود. او همیشه چمدانهایش بسته و آماده فرار بود!
پس از گذشت 70 سال از کودتای 28 مرداد 1332، هنوز اسناد رسمی آن از سوی آمریکا و انگلیس یعنی دو متهم اصلی اجرای آن انتشار نیافته است. خاطرات کرمیت روزولت و کریستوفر مونتاگ وودهاوس، دو مقام مسئول آمریکایی و انگلیسی در کودتای 28 مرداد، به ترتیب در سالهای 1979 و 1982 منتشر شد. این دو کتاب در ایران بازتاب گستردهای داشت و این تصور را به وجود آورد که گویا سرویسهای اطلاعاتی ایالات متحده و بریتانیا اسرار عملیات پنهان خود در کودتای 28 مرداد 1332 را آشکار ساختهاند!
اما دو مأخذ فوق صرفاً خاطرات شخصی دو مأمور اطلاعاتی بازنشسته بهشمار میرفتند نه اسناد رسمی. دولت بریتانیا، که تا دهه 1980 از اساس، منکر موجودیت سازمانی به نام اینتلیجنس سرویس (MI6) بود، در این زمینه هرگونه اتهامی را رد کرد.
ویلیام راجر لویس، نویسنده کتاب «مصدق، نفت و مشكلات امپرياليسم بريتانيا» در اینباره مینویسد:
«... انگلیسیها بسیار سرّ نگهدارتر از آمریکاییها بودند. تا قبل از انتشار کتاب وودهاوس هرگونه اشارهای به دخالت MI6 در کودتای ایران از محافل آمریکایی ناشی میگردید. روزولت در چاپ اول کتاب خود، که مجبور به جمعآوری نسخههای آن شد، کوشیده بود با این ادعا که توطئه از شرکت نفت انگلیس و ایران ریشه میگرفته است، بر مداخله دولت انگلیس سرپوش بگذارد...»
مهمترین سند پس از اعلام سوختن اسناد
در ماه مه 1997، مقامات CIA اعلام کردند که تقریباً تمامی اسناد مهم سیا درباره کودتای 28 مرداد 1332 در اوایل دهه 1960 معدوم شده است و چیزی برای انتشار وجود ندارد! پس از این اظهارنظر، مهمترین سند آمریکایی که درباره کودتای 28 مرداد 1332 منتشر شد، تاریخچه عملیات کودتا نوشته دونالد ویلبر بود.
این سند را ظاهراً یکی از کارکنان پیشین سیا در اختیار جیمز ریزن، کارشناس نیویورکتایمز در امور اطلاعاتی قرار داد و نامبرده آن را در شمارههای 16 آوریل و 18 ژوئن 2000 روزنامه فوق منتشر کرد. سپس این سند در سایت نیویورکتایمز قرار گرفت.
اما طی این سالها هرازچندگاهی اسنادی منتسب به کودتای 28 مرداد از سوی محافلی وابسته یا در ارتباط با ماموران سابق سرویسهای جاسوسی آمریکا و یا انگلیس منتشر شده که اغلب درواقع موضوع تازهای را به آنچه قبلا فاش شده بود، نیفزودند.
مردی که زیاد میدانست!
درواقع میتوان گفت پس از دستگیری ارتشبد سابق فردوست (یار گرمابه و گلستان محمدرضا و مخزن اسرار وی) و هراس از افشای نام و عنوان مخفیترین عامل اجرای سیاستهای استعماری امپراتوری روچیلدها، تمامی تلاش کانونهای استعماری و صهیونیستی بر این قرار گرفت که به نوعی نقش شاپور جی ریپورتر در تاریخ معاصر ایران و کودتای 28 مرداد 1332 را پوشانده و ردّ پای آنها را پاک کنند. جاسوسی که فراتر از سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و انگلیس و اسرائیل، مامور مستقل امپراتوری صهیونی روچیلدها بود.
پیتر رایت کارمند ارشد MI5 که نزدیکی ویژهای با ویکتور روچیلد داشت، در کتاب خاطراتش نوشته است:
«... در سال 1958 هالیس (رئیس وقت MI5) مرا با مردی به نام ویکتور روچیلد آشنا کرد که با بسیاری از کارمندان ردهبالا و بهویژه دیک وایت (رئیس کل MI5 و سپس MI6) دوستی عمیق داشت. وی در زمان آشنایی با من، بخش تحقیقاتی شرکت نفتی شل را اداره میکرد و بیش از 30 آزمایشگاه مختلف را در سراسر جهان زیر کنترل خود داشت...»
رایت ادامه میدهد:
«... لرد ویکتور روچیلد با استفاده از دوستیاش با شاه ایران و اداره برخی از عوامل جاسوسی در خاورمیانه که آنها را برای دیک وایت (رئیس کل MI6) و بهطور شخصی کنترل میکرد، مانند سر شاپور ریپورتر که رل تعیینکنندهای در عملیات خاورمیانهای MI6 در سالهای دهه 1950 داشت (اشاره به کودتای 28 مرداد 1332)، روابط خود را با دستگاه اطلاعاتی انگلستان حفظ میکرد...»
کریستوفر مونتاگ وودهاوس، مسئول عملیات چکمه (بخش انگلیسی کودتا) در MI6 که در سالهای 1951-1952 در تهران بود و بعدها رئیس انستیتوی سلطنتی امور بینالمللی، نماینده مجلس عوام از حزب محافظهکار و رئیس موسسه انتشاراتی پنگوئن شد، نیز در خاطراتش مینویسد:
«... رابین زینر (مامور MI6 در ایران) همچنین یک پارسی اهل بمبئی را که همشاگردی شاه بود، به من معرفی کرد، اگرچه در آن موقع او آدم مهمی نبود ولی بعدها بهواسطه خدماتی که برای ما انجام داد، به لقب سر شاپور ریپورتر مفتخر شد...» (خدمات شاپور ریپورتر همان حضور موثر و تعیینکننده وی در کودتای 28 مرداد است!)
در تاریخ 25 مارس 1979 برابر 5 فروردین 1358 بود که نشریه انگلیسی ساندی تلگراف طی مقاله مفصلی برخی از ابعاد فعالیتهای شاپور ریپورتر را افشاکرد. این مقاله ضمن اشاره به سوابق ریپورتر در حکومت شاه که بهعنوان «رایزن عالیمقام شاه ایران» حضور داشته است، از نقش وی در کودتای 28 مرداد 1332، پرده برداشت. نشریه ساندی تلگراف نوشت:
«... او(شاپور ریپورتر) کسی است که روابط و همکاری نزدیک با سازمانهای جاسوسی انگلستان و آمریکا داشته و از جمله عملیات او، نقش مستقیم در کودتای سال 1953 (1332) و بازگردانیدن شاه به تاج و تخت میباشد... او در همان زمان همکاری نزدیک خود را با سازمان سیا آغاز کرد و مستقیما با عوامل این سازمان وارد مذاکره شد تا کودتایی را که در اثر آن شاه به قدرت بازگشت (یعنی همان کودتای 28 مرداد 1332) سازماندهی کند...»
اشاره نشریه ساندی تلگراف به نقش فراسازمانی شاپور ریپورتر که زمانی در MI6 است و زمان دیگر در CIA، خود گویای ارتباطات نزدیک اطلاعاتی/ امنیتی وی با کانونهای جهانی صهیونیسم بود که لرد ویکتور روچیلد در رأس آنها قرار میگرفت و همچنان که پیش از این نیز گفته شد با سر شاپور ریپورتر رابطه نزدیکی داشت.
رابط ارشد بریتانیا و آمریکا
اما سند قاطع دیگری با طبقهبندی «به کلی سرّی» (Top Secret) درباره شاپور ریپورتر وجود دارد که نشان میدهد وی رسماً از سوی سرویس اطلاعاتی بریتانیا (MI6) برای جان اف. کندی، رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا (اندکی پس از پیروزی کندی در انتخابات نوامبر 1960/ آبان 1339 و قبل از مراسم سوگند خوردن و انتقال رسمی منصب ریاست جمهوری 20 ژانویه 1961) نگاشته است. بنابراین، سند بیتاریخ فوق به حوالی آذرماه 1339 تعلق دارد. در اینجا تنها به یک نکته مهم مندرج در آن اشاره میشود که به نقش شاپور در کودتای 28 مرداد مربوط است.
شاپور گزارش خود را چنین آغاز میکند:
«... با کمال تواضع به عرض میرسانم مایه افتخار بزرگی است که از من خواسته شده تا از سوی سرویسم گزارش حاضر را درباره شاه به استحضار مقام آینده ریاستجمهوری برسانم.
نظرات من [درباره شاه] براساس بیش از 15 سال تجربه رابطه شخصی با شاه بهعنوان افسر رابط دارای استوارنامه دائم از سوی سرویسم با شخص او و نیز بر بنیاد مشاهدات شخصیام از سیر وقایع در ایران از زمان جنگ [دوّم جهانی] بهعنوان افسر سرویسم شکل گرفته و بر این پایه مبتنی است.»
عبارات فوق نشان میدهد که شاپور تا اواخر سال 1339 به مدت 15 سال افسر رابط سرویس اطلاعاتی بریتانیا با شاه بود. درواقع، این مأموریت از ژوئن 1947/ تیر 1326 و با بازگشت شاپور از هنگکنگ آغاز شد. شاپور در صفحه دوّم معرفی خود را اینگونه ادامه میدهد:
«...من در مقام کسی که در این دوران آشفته رئیس عملیات و افسر عملیاتی سرویسم در ایران بودم، القائاتی را که از آن زمان تاکنون از سوی برخی افراد «مطلع» عنوان میشود که گویا تنها «عملیات چکمه» بود که قدرت را از چنگ مصدق و همپالگیهای کمونیست او خارج نمود، به شدت تکذیب میکنم. آنچه ما کردیم تنها فشردن ماشه احساسات مردم به پادشاهشان بود که به آن پیروزی همهجانبه انجامید. این اقدام بر بنیاد هیچ احساس دگرخواهانه دیگر شدنی نبود. در آن صورت، چنانکه میدانیم و برای آیندهای قابل پیشبینی، فقدان ایرانی مستقل برای غرب فاجعهآفرین بود. همچنین باید متذکر شوم که آشفتهبازار ایران دستپخت خود ما بود؛ اشراف نفتی لندن از دیدن تحولات زمانه کور بودند و برخی آقایان محترم در وزارت امور خارجه [آمریکا] سبکسرانه راه بازی با «ناسیونالیستها» و جبهه آنها را برگزیده بودند! کاردار بریتانیا [در تهران]، که «محبوب» مصدق بود، نظرات لاقیدانه خود را در زمینه گرایشهای دموکراسی و لیبرالیسم در ایران داشت! این دخالتهای بیجا، ناخواسته و تحریککننده راه اصلاحات واقعی را مسدود ساخته و راه آنارشیستها، عوامفریبان و «روشنفکران کافهنشین» را هموار نموده بود...»
مدال شوالیه؛ مهر قاطع ملکه انگلیس
اما در 11 نوامبر 1969/ 19 آبان 1348 نشان طریقت امپراتوری بریتانیا (OBE) در کاخ باکینگهام به شاپور ریپورتر اعطا شد بیآنکه جنجالی در پیرامون آن برانگیخته شود؛ و در 20 مارس 1973/ 29 اسفند 1351 شاپور نشان شهسوار فرمانده طریقت امپراتوری بریتانیا (KBE) را از ملکه الیزابت دوّم دریافت داشت.
چپمن پینچر، روزنامهنگار سرشناس و دوست مشترک لرد ویکتور روچیلد و شاپور ریپورتر که خود قبلاً عضو MI5 بود، این حادثه را پوشش خبری گسترده داد و مقاله او در دیلی اکسپرس شهرت فراوان برای شاپور به ارمغان آورد. وی نوشت:
«... او در زمان جنگ [جهانی دوّم] متخصص جنگ روانی ارتش بریتانیا در هند بود. در جریان بحران نفتی ایران در اوایل دهه 1950، زمانی که محمد مصدق منافع نفتی بریتانیا در ایران را ملّی کرد و روابط دیپلماتیک [دو کشور] به وخامت گرایید، بهعنوان مشاور سیاسی در سفارت ایالات متحده آمریکا در تهران خدمت میکرد! از آن زمان او به یکی از خارق العادهترین شخصیتهای بینالمللی بدل شده که در عالیترین سطوح فعالیت میکنند ولی شخصاً ترجیح میدهند در سایه باشند...»
به این مناسبت، سر دیک وایت، رئیس نامدار MI5 و MI6 که پیتر رایت او را «بزرگترین افسر ضدجاسوسی قرن بیستم» و گرانت او را «برجستهترین افسر ضداطلاعاتی بریتانیا در دوران پس از جنگ جهانی دوّم» خواندند، در نامه تبریک خود (مورخ اوّل ژانویه 1973) به شاپور ریپورتر چنین نوشت:
«...شاپور عزیزم
... من برای همکاریمان ارج فراوان قائلم و نسبت به ارزش ایثار عظیم و ثبات قدم تو، در طول سالهایی که در امور بزرگ و خاموش خدمت کردهای، واقف هستم...»