36 - هفتمین سالگرد سفر ابدی سردار جنگ نرم، حاج حسن شایانفر: به نیت انقلاب مهدی موعود آدم تربیت میکرد ۱۴۰۲/۰۸/۲۹
هفتمین سالگرد سفر ابدی سردار جنگ نرم، حاج حسن شایانفر:
به نیت انقلاب مهدی موعود آدم تربیت میکرد
۱۴۰۲/۰۸/۲۹
با اینکه هفت سال از سفر ابدی او میگذرد ولی انگار داغ نبودنش برای یاران و همراهان و دوستانش و همه آنانی که از گنجینه اخلاق و رفتار و دانش او بهرهای بردند، کهنه شدنی نیست و هر سال گویی که اولین سال رحلتش است.
حاج حسن را میگوییم، حاج حسن شایانفر که در طی عمر با برکتش، اساسیترین مسائل و مشکلات فرهنگی این جامعه و انقلاب دغدغهاش بود و دادن آگاهی و بصیرت خصوصا به نسل امروز، مهمترین همتش.
به همین دلیل «دفتر پژوهشهای موسسه کیهان» شکل گرفت که وقتی از آن سخن به میان میآمد و 60 جلد کتاب پژوهشی و تحقیقی دقیق و مستند تحت عنوان «نیمه پنهان» درباره انقلاب اسلامی و دشمنانش بهعنوان محصولات مدیریت حاج حسن بر این دفتر ذکر میگردید، اینگونه تصور میشد که مجموعهای عریض و طویل با ساختمانی چندین طبقه در یکی از بهترین نقاط شهر تهران و با گروهی وسیع از نویسندگان و پژوهشگران جمع شدهاند و بودجهای کلان در اختیارشان قرار گرفته تا این مجموعه را به عرصه چاپ و نشر برسانند. آنگونه که برخی از مؤسسات و نهادهای فرهنگی و پژوهشی چنین هستند، اما حتی به لحاظ عددی کسری از این تعداد کتاب را نیز عرضه نکردهاند، حال از جنبه کیفی و محتوایی و سندیت که بماند!
اما وقتی مراجعین وارد آن دفتر میشدند و بهجای آن دستکهای عریض و طویل و پُرزرق و برق، در کمال شگفتی، تنها دو اتاق کوچک را مشاهده میکردند که از سر و رویش، کتاب و جزوه و مقاله بالا میرود و به اندازه کمتر از تعداد انگشتان یک دست، کارمند و محقق و پژوهشگر در آن مشغول هستند، در حیرت میماندند که مگر میشود از چنین جای محدود و با این تعداد کم، آنچنان مجموعه کتابهای تحقیقی و مرجع بیرون بیاید که دشمنان را هاج و واج کرده و دوستان را به گنجینهای از اطلاعات و منابع تحقیقی برساند؟
نشانه شاگردانش در هر کرانه فرهنگ این سرزمین
اما حاج حسن دغدغه فرهنگ انقلاب را فقط با گفتن و نوشتن و منتشر کردن، دنبال نکرد بلکه به آموزش این مسیر پرداخت، یاد داد و با خون دل خوردنهای بسیار، سعی داشت نسلی را تربیت کند تا خود با دارا بودن دغدغه انقلاب و فرهنگش در پاسخ گویی به آن مربی و آموزگار باشد.
از همین روی دستپروردگان حاج حسن، مجموعهای را تشکیل دادند که در هر گوشه و کناری از میادین فرهنگی و هنری و سیاسی این انقلاب میتوان سراغی از آنان گرفت. از ارگانها و سازمانها و مؤسسات گرفته تا رسانهها و مطبوعات و تا کتاب و ادبیات و هنر و سینما و تلویزیون و تا...
حاج حسن با صبر و حوصله، الفبای تحقیق و پژوهش و فرهنگ و اندیشه را به آنها میآموخت، کتابها و اسناد در اختیارشان میگذارد، افراد متخصص و زبده و معتبر برای مشورت معرفی میکرد که هر یک در حیطه خود استاد بودند، اگرچه بعضا در گوشههای عزلت و گمنامی، اما وجب به وجب تاریخ و فرهنگ و هنر این سرزمین که دیگران پنهان ساخته بودند را میکاویدند تا راهگشای نسل امروز و فردای این سرزمین باشند.
از همین روی در موارد متعدد برای ساخت مجموعههای مستند تاریخی، به حاج حسن مراجعه میکردند، چرا که حاجی همه دانش و ظرفیتهای علمی و عملی خود را در طَبَق اخلاص گذارده بود و از هیچ کمکی دریغ نمیکرد. منبع معرفی میکرد، راهنمایی مینمود، با کارشناسان و اساتید مختلف تماس میگرفت و از آنها میخواست که به میدان بیایند و...
بعد از آن بیماری سخت و مشکوک زمستان 1389 که با وضعیتی عجیب و غریب جسمی درICU بود، تعریف میکرد در آن روزهای سخت چه تعداد از همان دوستان و اساتید مشهور و گمنام به دیدنش آمدند که پس از بهبودی موقتی حاج حسن و البته بعضا زودتر از او دعوت حق را لبیک گفتند.
با نارفیقان مرزبندی داشت
با خیلیها، از دوست و رفیق و همچنین نارفیقان ارتباط داشت و خیلیها او را میشناختند و به بهانههای مختلف تماس میگرفتند، به دیدارش میآمدند و با او مشورت میکردند. یک جوری سنگ صبور همه بود، اما با نارفیق و دشمن مرزبندی داشت.
در روزهای پایانی آخرین بستریاش میگفت یکی از فتنهگران که زمانی با ایشان همکار بود، از طریق فردی پیغام فرستاد و برایش آرزوی سلامتی کرد، اما حاج حسن پاسخ داد که:
«نمیشود تو هم آرزوی سلامتی برای دشمنان اسلام و انقلاب بکنی و با ایشان حشر و نشر داشته باشی و هم برای من پیام سلامتی بدهی»
و همانجا آن پیغام را به خودش بازگرداند.
اما علیرغم همه اینها، حاج حسن شایانفر در گمنامی زیست و تحقیق کرد و نوشت و گفت و به آدمها یاد داد و آنها را به یکدیگر وصل کرد. دریایی از اطلاعات و معلومات بود، ولی وقتی برایش از همان مطالب صحبت میکردی، بهگونهای گوش فرا میداد که فکر میکردی هیچ نمیداند و بعد که خرده مطالبت را با انبوهی از اسناد و مدارک و شواهد و اطلاعات ریز و درشت کامل میکرد، تازه متوجه میشدی آنچه میدانستی، فقط ریگی از اقیانوسی بوده است!
مجموعهای از دریای معلومات و دانش او
مجموعه 60 جلدی «نیمه پنهان»، بخشی از همین دریای معلومات و اطلاعات حاج حسن بود که بدون نام و نشان و بعضا تحت عنوان اسامی دیگر منتشر شد. مجموعهای که ضمن ارائه روایت تازه و نو از تاریخ معاصر، به افشای واقعیات و حقایق افراد و جریاناتی پرداخت که اگرچه وابسته به بیگانه بوده و از آبشخور محافل معلومالحال خارجی تغذیه میشدند ولی با چهرهای ظاهرالصلاح و البته با تسامح و تساهل برخی متولیان و مسئولان، در تبلیغات دولتی و غیردولتی به بتهایی فرهنگی بدل گردیدند، آن گونه که گویی حق بزرگی بر گردن فرهنگ و هنر این مرز و بوم دارند!
و حاج حسن با کتابهایش و با سخنرانیهایش و با مصاحبههایش، بساط همین افراد و جریانات وابسته را به هم میریخت. جریاناتی که یک تاریخ مصیبت و خودباختگی و هویتزدایی به این ملت و سرزمین تحمیل کردهاند.
در سال آخر و 5-6 ماهی پیش از رحلتش، وقتی در مصاحبهای مفصل با یکی از خبرگزاریهای داخلی، برای اولین بار با نام و اسم و رسم خود، براساس برخی از اسناد و نوشتهها به افشاگری رسانهای علیه همین افراد و جریانها پرداخت، برخی ضدانقلابیون فراری و البته رفقای داخلی آنها به غلیان درآمدند که از همه مضحکتر، اظهارنظر مغلوط و دست و پا شکسته و عصبی یکی از آنها در «بی بیسی» بود که فقط توانست بگوید «همه این حرفها دروغ است!» و طرفه آنکه معلوم نکرد کدام قسمت حرفها و چرا و راستش چیست؟!
با سند و مدرک معتبر سخن میگفت
حاج حسن، برای تک تک مطالب تلاش میکرد تا اسناد و مدارک متقن و معتبر به دست آورده و در نوشتههایش ذکر کند. وقتی یک سند جدید موثق مییافت، خوشحالیاش را نمیتوانست پنهان کند که شاید با آن سند بتواند ماهیت فرد یا جریانی از دشمنان و معاندان اسلام و انقلاب را افشاء کند و عدهای یا نسلی را نسبت به آن آگاه سازد.
بارها برای ذکر منابع و ماخذ نوشتهها در پانویسها، تذکر میداد که منابع را دقیق و جامع معرفی کنید تا نه فقط در صحت مطالب، شبههای به وجود نیاید، بلکه محققین و پژوهشگران نیز بتوانند برای آگاهی و علم بیشتر به سهولت، منبع مطلب را یافته و احیانا به مطالب جدید و تازهای بپردازند. چنانکه چندین برابر مجموعهای که تا امروز منتشر شده، مطلب و نوشته و سند و حتی کتابهای آماده داشت ولی به دلیل برخی کاستیهای اسنادی، از انتشار آنها خودداری کرد.
شاید اغراق نباشد ادعا شود مجموعهای که با همه کاستیها و کمبودها و علی رغم در دسترس نبودن بسیاری اسناد بهعنوان «نیمه پنهان» به چاپ رسید، یکی از معتبرترین و ماندگارترین منابع تاریخی مکتوب به شمار میآید که میتواند منبع مستندی برای پژوهش نسل امروز و آینده در زمینههای مختلف تاریخی باشد.
درگیر نام و عنوان نبود
در مقابل آنان که درگیر نام و اسم و عنوان هستند اما حاج حسن، دهها کتاب و اثر علمی و دقیق و وزین در زمینه تاریخ ایران و انقلاب داشت، بدون آنکه نام و عنوانی از خود برآن بگذارد. صدها نفر را راهنمایی کرد و دستشان را گرفت و پا به پا تا دشتهای وسیع آگاهی و بصیرت برد، بیآنکه نشانی از خویش برجای بگذارد.
حاج حسن تا اواخر حیات پربرکتش و حتی در آخرین دیدارها و تماسهای تلفنی، ابراز نگرانی میکرد که خیلی ناگفتهها باقی مانده که نسل امروز باید بداند. در حالی که بسیاری از روایات تاریخی و غیرتاریخی از رسانههای بیگانه و برخی رسانههای داخلی، مملو از تحریف و دروغ و فریب پخش میشود، وظیفه و تکلیف میدانست که حقایق را براساس اسناد معتبر و شواهد متقن نوشته و چاپ و انتشار دهیم.
میگفت باید صفحات پاورقی کیهان را به انتشار اسناد اختصاص دهیم و حتی بدون شرح آنها را به چاپ برسانیم تا همگان از ماهیت بسیاری از افراد و حرکتها و مسائل روز اجتماعی و سیاسی و فرهنگی آگاه شوند. همه توصیهاش این بود که نگذارید این چراغ خاموش شود.
از امیرکبیر نقل شده که «... اگر نیت صد ساله دارید، آدم تربیت کنید»
و حاج حسن آدم تربیت میکرد ولی نه با نیت صد ساله و دویست ساله و هزار ساله بلکه با نیت تا ظهور حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آدم تربیت میکرد.
صدها و هزاران مقاله، مطلب، سخنرانی و مصاحبه که در قالب کتابها و نشریات و محصولات رسانهای خودش و شاگردانش، عرصه فرهنگ و هنر این سرزمین را آبیاری کرده و میکند، همه و همه یادگارهای حاج حسن است که همچنان آدم تربیت میکند.
هنوز انگار حاج حسن از درون قاب تصاویرش با ما حرف میزند. او در عرش و در جوار رحمت الهی ما را در این پایین نظاره میکند که با یادگارها و میراثش چه میکنیم.