بازیکنی حاشیهای در هیئت اجرائی کمیته آمریکایی
۱۴۰۴/۰۸/۱۸
فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند
وضعیت پارتیزان ریویو همچنان در حال بهبود یافتن بود. کریستول در مارس ۱۹۶۰ به جوسلسون اینطور نوشت:
«دیشب ویلیام فیلیپس را دیدم. او به طور مرموزی اشاره کرد که مشکلات پارتیزان ریویو اکنون کاملاً حل شدهاند، اگرچه او وارد جزئیات نشد... حتی تا آنجا پیش رفت که بگوید آنها پول بیشتری از آنچه فکر میکردند به آن نیاز دارند، هماکنون در اختیار دارند!»
اما فیلیپس به کمک بیشتری نیاز داشت. او یک سال بعد به جوسلسون گفت: «فکر نمیکنم کنگره بتواند هزینه سفر من را با استفاده از کمکهای مالی برای سفر به اروپا در این ژوئن، برای انجام برخی کارهای ضروری تأمین کند.»
فیلیپس این درخواست را برای جذب کمک مالی انجام داد، اگرچه بعدها گفت به طور ذاتی علاقه دارد «ساختار بوروکراتیک کنگره و آنچه که به وضوح کنترل مخفی از بالاست» را به چالش بکشد. در سال ۱۹۹۰، او با افتخار نوشت که «نه رهو (Rahv) و نه من- چه به لحاظ شخصی و چه از نظر سیاسی- به اندازه کافی قابل اعتماد شناخته نمیشدیم» که به راهاندازی کنگره در سال ۱۹۵۰ دعوت شویم، که شخصیتهای آن «افرادی سرزنده، بیقید و بند، آزاداندیش و همگی ضدکمونیست» بودند. لاسکی نیز در تبادل توهینها، بعدها فیلیپس را تا حدی آزاداندیش (بیقید و بند) توصیف کرد و گفت: «او با زرنگی از همه چیز عبور میکرد. اصلاً چرا او به پاریس فرستاده شد؟ او فقط در کافه Deux Magots مینشست.»
ویلیام فیلیپس بعدها اصرار داشت که هیچ بدهی به کنگره ندارد و در حالی که اعتراف میکرد «بازیکنی حاشیهای در بازی تبلیغات جهانی» بوده است، نوشت: به دلیل عضویتش در هیئت اجرائی کمیته آمریکایی به «رویههای داخلی و محاسبات [و] امور مالی» آن دسترسی نداشته است.
فیلیپس همچنین ادعا کرد که «از ظاهر نوکیسهگرایانه کل عملیات- و شاید حسادت به- آپارتمانهای مجلل مسئولان کنگره، بودجههای بیپایان برای سفر، حسابهای کلان و تمام مزایای دیگری که معمولاً مدیران شرکتهای بزرگ از آن برخوردارند، شوکه شد.
به هر حال، پارتیزان ریویو همیشه در تلاش بود تا به زور دوام بیاورد و من به تجربه دریافتم که تشکیلات سیاسی جدی و مجلات ادبی در حالت عادی در فقر به سر میبرند.»
در مورد بودجههای مخفی، او ادامه داد: «به نظر من این با ذات یک فعالیت فکری آزاد در تضاد است، بهویژه وقتی که تأمین مالی توسط یک بازوی سازمانیافته دولت، با دستورکار سیاسی خودش انجام میشود.»
البته، دیگران دیدگاه متفاوتی نسبت به بودجههای مخفی داشتند. همانطور که پارتیزان ریویو (Partisan Review) شروع به بهرهبرداری از قرارداد با کمیته آمریکایی آزادی فرهنگی کرد، نیو لیدر (New Leader) نیز از حمایتهای پنهانی حامیان خود بهرهمند شد.
در فوریه ۱۹۵۶، سی.دی. جکسون به آلن دالس نامهای نوشت و پیشنهاد کرد تا برای مجله سول لویتاس (Sol Levitas) پول جمعآوری شود. شرکت تایم (Time Inc.) از سال ۱۹۵۳ سالانه ۵,۰۰۰ دلار به نیولیدر کمک مالی میکرد، در ازای انتشار «اطلاعات در مورد تاکتیکها و شخصیتهای کمونیستی در سراسر جهان، با اشاره ویژه به فعالیتهای کمونیستی در جنبش کارگری.»
اما این مبلغ تنها بخش کوچکی از پولی را تامین میکرد که برای فعال نگه داشتن مجله نیاز بود. طبق محاسبه جکسون، کمتر از ۵۰,۰۰۰ دلار نمیتوانست آن را از ورشکستگی نجات دهد.
او به دالس گفت: «اگر نظام سرمایهداری بتواند به این درک برسد که نشریه لویتاس با لحن خاصی با گروه خاصی از مردم در داخل و خارج از کشور ارتباط برقرار میکند که منحصربهفرد و بینظیر است، مایل خواهد شد که این نشریه را با چندین هزار دلار حمایت کند»، «امیدوارم شما بتوانید از این پیشنهادی که دادم استفاده کنید.
به نظر من این بهترین فرمولی است که تاکنون دیدهام. میتوانیم با این فرمول لویتاس را حفظ کرده و به آن کمک کنیم که آن هم از این سفره سهمی داشته باشد.»
دالس هم مثل دفعات قبل به راحتی و به طور کامل متقاعد شد که کمک مالی سازمان سیا به نیولیدر «پتانسیل بالایی برای بازدهی دارد.» تا تابستان ۱۹۵۶، کمپین «نجات نیولیدر» ۵۰,۰۰۰ دلار موردنیاز مجله را جمعآوری کرده بود. آژانس اطلاعات ایالات متحده (سازمان سیا) ۱۰,۰۰۰ دلار متعهد شد، همانطور که بنیاد فورد، آقای اچ.جی. هاینز و شرکت تایم (Time Inc.) نیز چنین کردند. ۱۰,۰۰۰ دلار باقیمانده به صورت «کمک مالی» ۵,۰۰۰ دلاری از ناشر واشنگتنپست، فیلیپ گراهام و ۵,۰۰۰ دلار دیگر آن به شکل غیرمنتظرهای همانند «من و سلوی»1 تأمین شد.
پانوشت:
1- غذاهایی که خداوند به بنیاسرائیل در بیابان عطا کرد.