۳۴/ ۳۶ - حیاتنامه فکری و سیاسی علامه محمدتقی مصباح یزدی از تولد تا پیروزی انقلاب اسلامی(1357-1313) ۱۴۰۲/۰۲/۳۱
حیاتنامه فکری و سیاسی علامه محمدتقی مصباح یزدی از تولد تا پیروزی انقلاب اسلامی(1357-1313) – ۳۴
برکات نهضت امام خمینی(ره) برای جامعه روحانیت
۱۴۰۲/۰۲/۳۱
دکتر سهراب مقدمی شهیدانی
ادامه نامه تاریخی آیت الله مصباح به امام خمینی(ره)
... به نظر قاصر بنده بزرگترین فایده عمومی این نهضت بیدار شدن مسلمانها از خواب خمودی و غفلت و متوجه شدن ایشان به وضع دنیا و موقعیت مسلمین در برابر کفار بود.
مسلمانان تهران و بیشتر شهرستانها به خوبی درک کردهاند که غیر از آنچه تاکنون تشخیص داده بودند وظایف دیگری نسبت به اجتماع دارند که همانند وظایف روزانه و فرائض مرتّب باید انجام دهند.
بعد از آنکه از درک فیض حضوری و کسب تکلیف از جنابعالی محروم شدند با سایر مراجع تماس گرفتند و در مطالب روز با ایشان به بحث پرداختند و از همگی ایشان جز آقای میلانی مأیوس شدند تا اینکه ایشان اجباراً به مشهد برده شدند. هماکنون نیز علاقه مردم و روحانیون مبارز به ایشان بیش از دیگران است و انصافاً ایشان هم تا حدودی که برایشان میسّر بود کوتاهی نکردند و مخصوصاً برای شخص جنابعالی خیلی فداکاری نمودند و در گفتاری که در آغاز شروع درس در مشهد ایراد کردند تبعیت خود را از حضرتعالی صریحاً اعلام داشتند و چنین بیانی در میان مراجع شاید خیلی کم سابقه باشد.
در نامهای که برای یکی از بازاریها نوشته بودند سفارش کرده بودند که این کلمه امیر مؤمنان(ع) اشاعه داده شود «السکوتُ أخُ الرِضا، من لَم یَکن مَعَنا کانَ عدوّاً لنا» و همچنین نامههای زیادی برای آشنایان روحانی و غیر روحانی خود مشتمل بر تشویق و ترغیب به ادامه مبارزه نوشتهاند. در هر صورت منظورم این بود که متوجه شدن مردم به وظایف اجتماعی و علاقهمندی عجیب دانشجویان به درک مسائل اجتماعی اسلام یکی از برکات این نهضت مقدس است که میتواند در آینده نقش بزرگ و ریشه داری را در نهضتهای دینی داشته باشد.
فایده مهم دیگر آنکه بسیاری از متجددین و دانشگاهیان در اثر بعضی از روشهای غلط نسبت به روحانیت بلکه نسبت به دین بدبین شده بودند و بعد از این جریانات رسماً علاقهمند به امور دینی شدند و حتی بسیاری از کسانی که نسبت به انجام فرائض دینی تکاهل میورزیدند راغب و ملتزم به انجام آنها شدند و سد بزرگی که میان دانشگاهیان و روحانیت به وجود آمده بود شکسته شد.
و اما فایدهای که این نهضت برای روحانیت داشت بسیار فایده ارزندهای بود که تحصیل آن در طول سالهای دراز میسّر نبود و آن این بود که جامعه روحانیت از صدر تا ذیل یک روش خشک و جامدی را دنبال میکرد و روی اصل مسلم و تغییر ناپذير «صرفيين چنین کردند ما هم چنین میکنیم» قدمی برای اصلاح وضع تحصیل و تبلیغ و تهذیب اخلاق و بحث کافی در مسائل اساسی و اجتماعی اسلام و... برنمیداشتند و بدون کمترین توجهی به موضع دنیا و احتیاجات جامعه اسلامی در برابر کفار عصر و بی دينان به همان روش سلَف صالح اکتفا میکردند و راستی قاعدهای که مبنای فقه اهل تسنن است مبنای عمل ما قرار گرفته بود. سهم مبارک امام(ع) در موارد شرمآوری به نام حفظ اسلام صرف میشد و هر وقت صحبت از مصارف ضروری دین به میان میآمد یک پاسخ کلی شنیده میشد و آن این بود که «اینها کار آخوند نیست» گویا آیهای نازل شده بود که وجوهات باید فقط صرف یک مشت بیکاره بی عرضه بی سواد بیاطلاع از حقایق دین شود تا مجالس درس از ارباب لحيه انباشته گردد بدین وسیله آبروی اسلام(!) محفوظ بماند. منظور این نیست که نسبت به مراجع گذشته یا بعضی از مراجع فعلی (العیاذ بالله) توهینی بشود. شاید شرایط محیط و غفلت از نیازمندیهای جامعه اسلامی چنین وضعی را به وجود آورده بود ولی اکنون که پروردگار متعال بر ما منت نهاده و از آن غفلتها نجات داده دیگر عذری نخواهیم داشت و اگر در ایجاد شرایط مساعد برای تحصیل و تبلیغ کوتاهی کنیم مسئول خواهیم بود.
در اثر این نهضت جامعه روحانیت هم تکانی خورد و از آن خواب سنگین تا اندازهای به هوش آمد و در ضمن مطالعه جراید داخله و خارجه به منظور اطلاع از وضع سیاسی دنیا و روشن شدن نسبت به وضع داخل متوجه بعضی از نقاط ضعف خود شد. امید است که در اثر کمکهای فکری و غیر فکری یا لااقل عدم مخالفت بعضی از مراجع، این بیداری کامل و دائم گردد و آثار حسنه آن یکی پس از دیگری ظاهر شود.
اما توقعی که مردم مبارز و دیندار ایران از روحانیت دارند این است که بعد از دادن قربانیهای بیشمار و صرف اموال زیاد و دیدن شکنجهها و رنجهای طاقت فرسا و تحمل ضررهای جانی و مالی و عِرضی، و در نتیجه، مفتضح شدن دستگاه در دنیا و رسیدن آن به لب پرتگاه سقوط ابدی، دست از مبارزه نکشند و مصالح جامعه اسلامی بلکه موجودیت اسلام را فدای مصالح حوزه (به خیال خام خودشان) از قبیل شهریه دادن و نرفتن طلاب به سربازی ننمایند. این مردم فداکار تهران و بعضی از شهرستانهای دیگر بودند که در آن وضع عجیب کسادی بازار سیل پولها را به خانه مراجع روانه کردند و در برابر بازداشت رهبر نهضت بدون اینکه امری از طرف هیچ مرجعی برسد جانهای خود را بر کف دست نهادند و با کمال شهامت به استقبال رگبار مسلسل رفتند. آیا چنین مردمی حق ندارند که از ما توقع فداکاری و ازخودگذشتگی و... داشته باشند.
اما توقعی که روحانیون و طلاب بیدار و آشنا به وضع زمان از مراجع و رهبران عالی مقام خود دارند این است که از نعمی که پروردگار متعال در دسترس ایشان قرار داده برای بهبود وضع حوزههای علمیه استفاده کنند و احتياجات علمی و تبلیغی مسلمین را با در نظر گرفتن شرایط و امکانات موجود مرتفع سازند. در این جریانات به خوبی معلوم شد که یکی از بزرگترین معایب جامعه روحانیت نداشتن تشکیلات منظم و بیاطلاعی بعضی از بزرگان روحانیت از وضع دنیا و مقتضیات زمان است.
اگر کسانی قدرت داشته باشند که حوزههای علمیه را برای مقاومت در برابر خطرهای احتمالی، مجهز به نیروهای علمی و روحی بیشتر میکنند و برای مبارزه با جنود شیطانی حربههای تازه و متناسب با وضع حاضر و آینده دنیا به دست ایشان دهند و تشکیلات عقلائی منظمی برای تحصیل و تبلیغ در مراکز علمی به وجود آورند و با کمال دقت و واقع بینی و بدون تعصب نسبت به روشهای گذشتگان و سنن سلف صالح آنچه ألزم و أصلح و أنفع برای اسلام و مسلمین است با نظر متخصصین بیغرض انتخاب و به مرحله اجرا در آورند.
چنین کسانی اگر خدای نکرده در این راه کوتاهی نمایند موقعیت بزرگ و حساسی را برای ترویج دین از دست داده و به ضعف و عقب افتادن روحانیت و اسلام کمک کردهاند. متأسفانه دست ما که فعلاً به گرد پای حضرتعالی هم نمیرسد و سایر آیات هم که یا اساساً با اینگونه افکار مبتدعه مخالفند و یا اینکه اجراء آنها را منوط به ریاست مطلقه خودشان میدانند.
ولی همانطور که عرض کردم یکی از فوائد غیرمستقیم این نهضت، بیدار شدن اکثریت روحانیین به خصوص طبقه جوان از محصلین و مدرسین است که روزنه امیدی به روی دلها گشوده و امید است با تشریففرمایی حضرتعالی که انشاء الله وقت آن خیلی نزدیک شده جامه تحقق بپوشند.
بدیهی است ادامه وضع فعلی مخصوصاً با توجه به اینکه دولت در صدد تأسیس دانشگاه اسلامی (!) است فوقالعاده خطرناک میباشد و با تشکیل چنین دانشگاهی (که انشاء الله مؤسسین آن آرزویش را به گور خواهند برد) محصلینی که از وضع بیسر و سامانی
و بیبند و باری روحانیت ناراضیند فوج فوج بیرون خواهند رفت و رؤسای روحانیت که تاکنون روش عاقلانهای برای اصلاح وضع تحصيل اتخاذ نکردهاند و همچنین وسائلی برای تقویت ایمان و تهذیب اخلاق فراهم نیاوردهاند مسئول خواهند بود.
در خاتمه از جسارتهایی که برای اولینبار به حضورتان نمودم معذرت میخواهم و خدا را گواه میگیرم که در نوشتن این نامه منظوری جز رضای او نداشتم و مطالب آن صرف محصول فکر و نظر خودم میباشد و از هیچ ناحیهای از نواحی امکانی، القاء و تلقين نشده است و کفى بالله شهيداً.
خادم کوچک: محمدتقی مصباح یزدی»