اخـــــــــــبـــار ویــــــــــژه
۱۴۰۱/۰۷/۲۹
آشوب شکست خورد بانیان دوباره نقابدار شدند
یک روزنامه زنجیرهای که در تحریک و تهییج به آشوبگری رادیکال نقش داشت، اکنون سرخورده از شکست اغتشاش که برای رد گمکنی میگوید: خیالپردازان، حرکت اعتراضی جنبشی را تهدید میکنند و آن را به انحراف کشاندند.
روزنامه هممیهن وابسته به تیم کرباسچی و قوچانی نوشت: جنبشهای اصلاحی و اعتراضی از آسیب «انحراف» در امان نماند. بنیصدر در میانه دوگانه مهدی بازرگان و مسعود رجوی، به بیراهه چپروی افتاد و خاماندیشانه در رویای رهبری انقلابی در انقلاب رفت و کابوس آفرید. خاتمی و موسوی نیز، با مجموعه بسترسازیهایی که از دو سوی رادیکالیسم چپ و راست صورت میگرفت، ناگاه با کنار نشستن جامعه مواجه شدند. جامعهای که با رأی دادن، میخواست در دوم خرداد 1376 «فردایی بهتر» برای خود بسازد، در پس چند پیروزی انتخاباتی به تدریج «فردایی متفاوت» را مطالبه کرد. آنچه در رویکردهای چپ روانه جریان «تحکیم وحدت/ تحریم انتخابات» در سالهای 1382 تا 1384 بروز یافت و گویی، با ابزار «60 میلیون امضاء» (و به تعبیر سعید حجاریان: «کلیک، کلیک؛ بنگ، بنگ») میخواست از اینترنت نوپدید، دستاوردی فراتر از ظرفیتهای صندوق رأی داشته باشد. خروجی آن «انحراف» از اصلاحات،اما انحراف بنیانکن و توسعهسوزی بود که در ظهور محمود احمدینژاد رخ نمود.
این «انحراف» در جنبش 1388 بستر مهیاتری برای خود یافت. جنبش اعتراضی و مدنی و آرام «رأی من کو؟» که در 25 خرداد نمایش درخشان و بیبدیل خود را به صحنه خیابان آورده بود؛ خیلی زود از خشم و «خس و خاشاک» خوانده شدن از سوی رادیکالیسم راست و در رویای «انقلابی دیگر» از سوی رادیکالیسم چپ، مطالبه محدود خویش وانهاد و تن به مجادلهای نافرجام داد که در نهایت با حصر 25 بهمن 1389 رو به خاموشی نهاد. جامعه اما در انتخابات 1392 روزن و منفذی یافت تا بار دیگر به مطالبه محدود (و چه بسا محدودتر) خود در دوم خرداد 1376 بازگردد و در انتخابات سالهای 1394 و 1396 هم با تکرارهای خاتمی، بر آن پای فشارد و یکی دو گام به پیش بردارد. «انحراف» اما بار دیگر رخ نمود. شعارها و سخنرانیهای انتخاباتی رادیکال حسن روحانی که در پی «پیروزی به هر قیمت» بود و پس از انتخابات گویی همه را به بایگانی سپرد، امیدها به
«احیای اصلاحات با نمایندگی راست میانه» را زودود.
چنین بود که در سال 1398 گفتمان غالب به همان نقطهای بازگشت که چهل سال قبل در 1358 بود. دیگر بار، «اصلاحطلبی» و «رفرمیسم» تبدیل شد به یک فحش و پیروان و حامیان و حاملان آن، عوامل ارتجاع و «مالهکشان» آن. موتور فحاشی چپ رادیکال بار دیگر روشن شد.
نویسنده با اشاره به اغتشاشات اخیر میافزاید: گویی، گفتمان آفریننده
30 خرداد 1360 زنده شده است. راه طی نشده 1360 را میخواهد در 1401 از سرگیرد. بنی صدرها و رجویها در لندن و پاریس و تورنتو نشستهاند و به ظهور موسی خیابانیها در زاهدان و سنندج و جنوب تهران دل بستهاند.
موجی برخاسته و خیالپردازانی بر آن سوار شدهاند و هر دم با شعاری رادیکالتر، در پی تندتر کردن موج هستند و از آن سو، نیروهای حامی وضع موجود هم با برخوردها و اقدامات هرروزه خود، ژست حقانیت بلند پروازان انقلابی را تقویت میکنند و صداهای میانه را به حاشیه میرانند.
تلاش نویسنده برای القای فاصلهگذاری با جریان برانداز در حالی است که در هیزمکشی و آتشافروزی فتنه اخیر، عناصر بدسابقهای مانند خاتمی و عبداله نوری و برخی احزاب تندرو (اتحاد ملت و کارگزاران) و نشریات زنجیرهای، دوشادوش رسانههای وابسته به اسرائیل و رژیم سعودی، به تهییج و تحریک به اغتشاش میپرداختند و همین روزنامه هم میهن کانون انتشار دروغهای زنجیرهای برای ایجاد التهاب در مردم - و باز تولید رادیکالیزم کور- بوده است. جالب این که رسانههای بینقاب خارج کشور در زمینه دعوت به خشونت و جنایت، همکاران سابق احزاب و رسانههای اصلاحطلب در ایران بودهاند. چنان که رئیس اتاق فکر جنبش سبز در لندن، وزیر ارشاد اول خاتمی و سردبیر فعلی شبکه ایران اینترنشنال، معاون وزیر ارشاد دولت خاتمی است!
فتوشاپهای ایرانی چگونه کابوس ژنرالهای آمریکایی شد؟!
مقامات آمریکایی در حالی از توسعه صنعت پهپادی و صادرات آن ابراز نگرانی میکنند که تا همین چند سال قبل، آن را انکار میکردند و مدعی بودند پهپاد ایرانی، فقط فتوشاپ است.
رجانیوز در این باره نوشت: جمهوری اسلامی ایران طی سالهای اخیر همواره در بحث تولیدات استراتژیک و امنیتی دست بالا را داشته و با رونماییهای کاربردی و دقیق حول هدفگذاری و کارویژه این مقادیر، به نحو شایانی عمل کرده است. از موشکهای متنوع با کاربردهایی متفاوت و حساب شده، ارسال ماهواره برای اهداف تحقیقاتی و استراتژیک و همچنین توفیقات عدیده در صنایع هستهای که غربیها را بهشدت دچار استیصال و درماندگی کرد گرفته تا پهپادهایی که توانایی ایجاد تغییرات اساسی در میادین مختلف را داراست، خود موید این خواهد بود که ایران در اتخاذ راهبرد دفاعی امنیتیاش موفق عمل کردهاست.
طی دهههای گذشته، جمهوری اسلامی ایران با دلایل متعدد به منظور توسعه و گسترش توان رزم پهپادی در این حوزه سرمایهگذاری ویژهای کرده است. ایران برای اولین بار در جریان دفاع مقدس با استفاده عملیاتی از توان پرنده بیسرنشین خود یعنی مهاجر موفق شد به این تصمیم جامه عمل بپوشاند. همچنین مهاجر به عنوان اولین نسل از پرندههای بیسرنشین بود که در یگانهای رزمی ایران به عنوان سکوی دیدهبانی، رصد و شناسایی مورد استفاده قرار میگرفت.
اکنون نیز ایران یکی از گستردهترین، متنوعترین و پیچیدهترین ناوگان پهپادی منطقه را در اختیار دارد که بدون شک ذیل پارامترهای فوقالذکر توانایی رقابت با دیگر قدرتهای پهپادی یعنی آمریکا و انگلیس را داراست. ناوگانی که از پهپادهایی با طراحی و نقشه صددرصد بومی تا پهپادهای مهندسی معکوس شده که از طرق مختلف در اختیار نیروهای مسلح قرار گرفته، تشکیل شده است. پهپادهای ابابیل، شاهین، فطرس، صادق، کرار، آرش، شاهد و جانور قهاری که از پهپاد RQ۱۷۰ مهندسی معکوس شده است، گوشهای از تولیدات رونمایی شده نیروهای مسلح از پرندههای بدون سرنشین ایرانی است که شایان توجه است.
رادیوفردا رسانه وابسته به سازمان سیا که بودجه خود را از قِبل حملات سازمانیافته به نظام جمهوری اسلامی، مستقیما از دولت آمریکا دریافت میکند، مدتی قبل با استناد به گزارشی از نشریه آتلانتیک، طی سؤالی از مخاطب میپرسد که: «آیا پهپاد ایرانی با فتوشاپ ساخته شده است؟» همانطور که پیداست در انتهای این گزارش سعی دارد تا نتیجهگیری خود را با پاسخ مثبت به سؤال مذکور جمعبندی کرده و اینطور به مخاطب القا کند که واقعا همینطوری است که ما فرضیهسازی کردهایم.
مدتی بعد نیز برایان هوک رئیسگروه اقدام ایران در دولت ترامپ در اظهارنظری عجیب و مضحک، دستاوردهای ایران در عرصه موشکی را فتوشاپ دانسته و برای کماهمیت جلوه دادن آن اظهار داشت: «ایران همواره در تلاش است تا دیدگاههایی غیرواقعی و فریبکارانه را درخصوص دستاوردها و تلاشهای خود ایجاد کند.»
این قبیل اظهار نظرات عجیب و مضحک که توسط بلندگوهای رسانهای دشمنان این کشور مطرح شده و بدون هیچ مدرک مستندی در فضای رسانهای برجسته میشود، نهایتا به آبروریزی منتهی شده و دروغ سازمانیافته آنها را آشکار کرد. ماه گذشته وبسایت آمریکایی ۱۹۴۵ مصاحبه با یک افسر ارشد آمریکایی منتشر کرد که گفته بود: «پهپادهای ایران برای نیروهای ما خواب نگذاشته است. بسیاری از ناظران غربی با مسخره و شوخی از کنار این خبر عبور کردند و پهپادهای ایرانی را جوک و شوخی دانستند. اما پهپادهای ایرانی به هیچ وجه شوخی نیستند و ما نمیتوانیم تواناییهای این پهپادها و تهدیدی که ارائه میکنند را دستکم بگیریم». مقامات رسمی آمریکا از جمله بلینکن وزیر امور خارجه و سایر مسئولان دولتی آمریکا نیز در ماههای اخیر هر بار مواضعی تند علیه قدرت پهپادی ایران اتخاذ کردهاند.
اکنون ۲۲ کشور خواستار خرید پهپادهای ایرانی هستند.
روسیاهی دروغهای زنجیرهای برای رسانههای امپراتوری دروغ
حجم دروغهای منتشره در رسانههای زنجیرهای تحت مدیریت آمریکا و اسرائیل و لو رفتن تدریجی یکایک این اخبار، موجب رسوایی برای این رسانهها شده است.
روزنامه همشهری در مرور ابعاد «رسوایی امپراتوری دروغ» نوشت: با فرو نشستن غبار فریب و آشکار شدن حقیقت، بخشی از مخاطبان امپراتوری دروغ که در روزهای نخست «مسخ انقلاب ماهوارهای» شده بودند، اعتمادشان به اخبار «ستاد رسانهای اغتشاش» رنگ باخت. از پرده برون افتادن حقیقت در عملکرد شبکههای معاند نیز روند این بیاعتمادی را دو چندان کرد. آنجایی که شبهرسانه سعودی «ایراناینترنشنال» در زیرنویس خبر فوری خود از حادثه «زندان اوین» پروژه کشتهسازی را در دستورکارش قرار داد اما این پروژه اشتباهاً در منظر دید مخاطبان قرار گرفت و دستشان را رو کرد. پروژهای که در آن تأکید شده بود: «فعلا این تیتر باشه: 40کشته و صدها زخمی!» این اتفاق به خوبی نشان داد اتاق فکر این شبکه چگونه کار میکند. اتاق فکری که در یک ماه گذشته، از این دست جعل اخبار و روایتها کم نداشت. از ماجرای مهسا امینی که با کلیدواژه قتل او بهدست گشت ارشاد آغاز شد تا مواردی مانند قتل «نیکا شاکرمی» و «اسراء پناهی» که دروغ بودن همه این ادعاها ثابت شده است.
سرعت تولید دروغ در شبکههای معاند که هدفی جز برافروخته نگاه داشتن اعتراض و «بازی با احساسات مردم» ندارد، آنچنان با سرعت و بدون دقت در حال انجام است که گردانندگان این شبکهها را با کمبود «عکس کشتهشدگان» ادعایی روبهرو کرده است! کمبودی که این شبهشبکهها برای جبران آن از عکسهای تکراری برای تهییج افکارعمومی استفاده کردند از نگاه مخاطبان دور نماند. بهعنوان مثال، شبکههای رسانهای جریان معاند با انتشار تصویری از دختری جوان که به ادعای آنان بهدست مأموران امنیتی زخمی و سپس ربوده شد خبر دادند. آنها نام فرد ادعایی خود را «پردیس جاوید» اعلام و تصویری از او نیز منتشر کردند. کمی بعد اما، همین رسانهها با انتشار همان عکس صاحب تصویر را «اسراء پناهی» معرفی کردند که بهدست مأموران امنیتی کشته شد.
«علی پناهی» عموی اسراء در مورد واقعیت فوت برادرزادهاش میگوید: «اسراء چند روز قبل از فوتش بهدلیل تشدید بیماری به بیمارستان مراجعه کرده بود و در بیمارستان درگذشت.» عموی اسراء از برخی چهرهها که بدون اطلاع از واقعیت دست به نشر اکاذیب زدهاند گلایه کرد. او مشخصا «علی دایی» را که با لقب قهرمان شهرش از او یاد میکند، خطاب قرار میدهد و میگوید:
«قبل از اینکه کم و کیف و واقعیت ماجرا را بدانید با حرفهایتان در فضای مجازی خانواده عزادار ما، خودم، پدر و مادرم و کل خانواده را آزرده خاطر کردید. صریحا موضوع قتل اسراء را تکذیب میکنم و از شما خواهشمندیم که حرفهای کذبی را که در فضای مجازی گفتید اصلاح کنید.» اظهارات عموی اسراء اما تنها مدرک دال بر فوت نشدن اسراء در مدرسه بهدلیل ضرب و شتم مأموران امنیتی نیست. اسراء پناهی دانشآموز مدرسهای که رسانههای معاند از وقوع درگیری فرضی میان نیروهای انتظامی و دانشآموزان خبر دادهاند، نبوده است که بخواهد در این مدرسه مورد ضرب و شتم واقع شده باشد.
روزنامه فرهیختگان هم در گزارش مشابهی به برخی دروغهای گل درشت جریان رسانهای مزدور دشمن پرداخت و مواردی مانند ادعای شکنجه نیکا شاکرمی، جا زدن فرد دیگری به جای مادر سارینا اسماعیلزاده، جعل نام و اکانت برنامه مصطفی ملکیان، دروغ کشتهشدن اسراء پناهی و جا زدن وی به عنوان دانشآموز یک مدرسه، ادعای سقوط سنندج و اشنویه و... را مشتی نمونه خروارها دروغپراکنی این رسانههای از اعتبار ساقط شده عنوان کرد.
سرخوردگی محافل آمریکایی از قدرت گرفتن دوستان ایران در عراق
اندیشکدههای آمریکایی معتقدند به دنبال انتخاب رئیسجمهور و نخستوزیر عراق در هفته گذشته، گروهها و شخصیتهای هم افق با ایران در سه قوه حضور پیدا کردهاند.
مؤسسه واشنگتن به قلم حمدی مالک کارشناس مسائل عراق مینویسد: اکنون گروههای نزدیک به ایران در عراق روی کار آمده و در مجلس، قوه قضائیه و دولت مسلط شدهاند.
امریکن انترپرایز هم در تحلیل تحولات اخیر عراق پرداخته و با اشاره به دوره نخستوزیری الکاظمی از نظر غرب به ویژه آمریکا، پرسیده که آیا دولت جدید میتواند عراق را ترمیم کند؟
مایکل روبین تصریح میکند:: تاریخ با مصطفی الکاظمی نخستوزیر موقت عراق مهربان نبود. وی یک محقق حقوق بشر، روزنامهنگار و تکنوکرات امنیتی است که پس از اعتراضات سراسری که باعث برکناری «عادل عبدالمهدی» از پست نخستوزیری شد، قدرت را در دست گرفت. نخستوزیری وی خوشبینی فراوانی را در واشنگتن و بسیاری از کشورهای غربی به وجود آورد، هر چند که کارنامه موفقی از نظر غربیها نداشت.
عراقیها او را برای انجام اصلاحات انتخاباتی از طریق پارلمان و در هم شکستن سیستمی که در آن سران احزاب سیاسی از موقعیت خود برای منفعت شخصی و به ضرر ملت عراق استفاده میکردند، مامور کردند. در هر صورت عراقیها عصبانی بودند. عراق از زمان سرنگونی صدام حسین توسط آمریکا صدها میلیارد دلار نفت استخراج کرده بود، اما اکنون زیرساختهای عراق بیشتر شبیه یمن است تا دبی. بهترین راه برای آینده عراق، یک انقلاب و حذف سیاستمداران فعلی است.
یادآور میشود آمریکا ظرف چند سال اخیر پس از شکست خوردن در مقابل مردم سالاری و انتخابات در عراق، مسیر آشوبافکنی از طریق احیای بقایای حزب بعث و داعش را در پیش گرفته است. و از فرآیند انتخابات اخیر و نتایج آن به شدت ناراضی است.
بانوی آهنین مدعیان اصلاحات چند هفته بیشتر دوام نیاورد
نخستوزیر انگلیس نیامده رفت! ماه گذشته، پس از آنکه بوریس جانسون، نخستوزیر پیشین انگلیس بهدلیل رسواییهای به بار آورده مجبور به استعفا شد، «لیز تراس» وزیر امور خارجه دولت بوریس جانسون با رأی همحزبیهایش نخستوزیر جدید انگلیس شد. او البته بعد از گذشته تنها 6 هفته پس از به دست گرفتن این سمت، در حالی که بسیاری در انگلیس از برنامههای اقتصادی وی خشمگین هستند، از مقام خود استعفا داد.
براساس یک نظرسنجی که اخیرا منتشر شد، تنها ۱۰ درصد انگلیسیها نظر مساعدی درباره لیز تراس داشتند. به گزارش فارس، لیز تراس چهارمین نخستوزیر انگلیس است که در شش سال گذشته بهدلیل اختلافات درونحزبی مجبور به کنارهگیری از سمت خود میشود.
در این میان طیف مدعی اصلاحطلبی روز 15 شهریور پس از انتخاب «لیز تراس» به سمت نخستوزیری، تصویر وی را در ابعاد بزرگ روی صفحه اول خود نشاندند و با تیترهایی نظیر «لیز تراس بانوی آهنین دیگر نخستوزیر انگلیس شد» به استقبالش رفته بودند اما بانوی آهنین آنها 45 روز هم دوام نیاورد.
انگلوفیلهای دوران بحرانزدگی و درماندگی انگلیس در حالی به لیز تراس خوشآمد گفتند که وی مواضع به شدت ایرانی دارد. کشته مردههای «بریتانیای صغیر» به استقبال فردی رفته بودند که دشمن سرسخت ایران و عمله اسرائیل است؛ یائیر لاپید، وزیر امور خارجه رژیم صهیونیستی در صفحه توئیترش از گفتوگو با لیز تراس، خبر داده و ضمن دوست خطاب کردن وی نوشته بود: با لیز تراس، وزیر امور خارجه (وقت) انگلیس صحبت کردم و از او بابت موضع مصمم انگلیس علیه ایران قدردانی کردم.
یادآور میشود، یکی از سایتهای مدعی اصلاحطلبی خبر مرگ ملکه بدنام انگلیس را با تیتر «ملکه انگلیس به رحمت خدا رفت»! منتشر کرده بود.
سواری دادن مدعیان اصلاحات به انگلیس در حالی است که آنها با رسانههای معاند از جمله بیبیسی رسانه رسمی MI6 انگلیس در سوژهها و گزارشها همپوشانی دارند و به سیاهنمایی، روایتسازی و مأیوسسازی مردم ایران مشغول هستند. واقعیتی که نشان میدهد دست گردانندگان و پادوهای کاسبکار در رسانههای مدعی اصلاحات- اعتدال و رسانههای ضدایرانی در یک کاسه است.
دهها خبرنگار و مدیر نشریات زنجیرهای مدعی اصلاحات پس از فرار از کشور در خدمت رسانههای ضدانقلاب مانند VOA ،BBC رادیوفردا، ایران اینترنشنال و... درآمدهاند. از جمله «علیاصغر رمضانپور» معاون فراری وزیر ارشاد در دولت خاتمی و سردبیر روزنامه زنجیرهای آفتاب امروز که سردبیر وطنفروش تلویزیون انگلیسی- سعودی حامی تروریستها (ایران اینترنشنال) است. او پس از فرار از کشور، به استخدام BBC درآمد و مدتی بعد به ایران اینترنشنال منتقل شد؛ مجتبی واحدی، مسعود بهنود، حسین باستانی، رجبعلی مزروعی، حنیف مزروعی، ابراهیم نبوی نیز از همین تیرهاند که روزگاری در رسانههای مدعی اصلاحات پادوی دشمن بودند و اکنون از کشور گریخته و برده رسانهای امپراتوری دروغ شدهاند.
جنایات انگلیس علیه ایران سیاههای طولانی را شامل میشود؛ کودتا، اشغالگری، ایجاد قحطی و غارت منابع ملت ایران در قبل از انقلاب و نیز مشارکت در فتنه سبز 88 و حمایت از گروهکهای تروریستی مثل ریگی و تندر، تا میزبانی رسانههای معاند، حمایت از تحریمهای آمریکایی، همراهی با جریان ترور دانشمندان ایرانی، کارشکنی در اجرای برجام، توقیف نفتکش ایرانی در جبلالطارق و... پس از انقلاب.
نکته دیگر اینکه، مدعیان اصلاحات برای انحراف اذهان از خباثت و جنایات غرب علیه ایران، عناصر زنانه را برجسته میکنند؛ تیترهای «هرچه تهران بگوید»، «خداحافظ فدریکا»، «نوبت یک زن»، «رویاهای زنانه بر فراز کاخ سفید»، «اوبامای دوم»، «چهره زنانه بریتانیا»، «هرچه تهران بگوید»و... همراه انتشار تصویر بزرگ از زنان سیاستمدار در غرب گویای این رویه خائنانه است.
در ماجرای مهسا امینی دنبال این بودیم که دیده شویم!
روزنامه آرمان ملی در گزارش صفحه اول خود با عنوان «نوبت شنیدن است نه گفتن» در مطلبی به نقل از محمدعلي نمازي فعال سیاسی اصلاحطلب نوشت: «اکنون فرصت خوبي است که بخشهاي آسيبديده به خصوص در حوزه اجراي قانون اساسي ترميم شود و از سوي ديگر احزاب احيا شوند و اجازه کار به آنها داده شود تا شاهد رقابتهاي سياسي باشيم که در صورت انجام همه اينها شاهد آشتي ملي باشيم. تا اين پيام به همه برسد که فاصله ميان مسئولان و مردم در حال کمترشدن است. واقعيت اين است که بايد به سمت آشتي ملي حرکت کنيم.»
در ادامه این مطلب، عضو حزب کارگزاران گفته است: «براي من جاي سؤال است که چرا سران اصلاحات که نسبت به مرگ خانم مهسا اميني واکنش نشان دادند، در ادامه هيچ موضعي نگرفتند. اما ميتوانستند درباره رخدادهاي اخير موضعي بگيرند يا تحليلي ارائه دهند که حداقل مردم آنها را ببينند. به هر حال اينکه ديگر آقاي خاتمي در هيچ عرصهاي حضور ندارد، طبيعي است که او و اصلاحات را از مردم دور ميکند.»
مدعیان اصلاحات و فرصتطلبان سیاسی صریحاً میگویند که در ماجرای درگذشت مهسا امینی و اغتشاشات اخیر دنبال آن بودهاند که از آب گلآلود ماهی بگیرند! عضو حزب کارگزاران و روزنامه زنجیرهای اعلام میکنند که نسبت به عدم موضعگیری برخی سران اصلاحات در ماجراهای اخیر معترض هستند چه آنکه اگر موضعگیریهای فعالان اصلاحطلب ادامه داشت، نتیجه این بود که «حداقل مردم آنها را ببينند»!
از نظر اصلاحطلبان حمله با سلاح به پلیس و رهگذران اغتشاش نیست
روزنامه شرق در مطلبی که به «اسرا پناهی» اختصاص داده با مدیرکل آموزش و پرورش اردبیل گفتوگو کرده است. در این گفتوگو موارد قابل تامل و البته تاسفآوری نیز وجود دارد.
در بخش ابتدای این متن آمده است: «اسرا پناهی» نامی است که این روزها بارها و بارها شنیده است. دختری کم سن و سال که نامش به عنوان یکی از جان باختگان اعتراضات در استان اردبیل منتشر شد. مرگی که تا این لحظه دلیلش هنوز مبهم است.[!!] او تا سال گذشته دانشآموز بود ولی مدیران استان اردبیل تاکید دارند که اسرا امسال برای حضور در مدرسه ثبتنام نکرده بود.»
متن روزنامه شرق در ادامه آورده: «ابتدا برخی اخبار از حضور او در مدرسه شاهد حکایت داشت ولی مدیرکل آموزش و پرورش استان اردبیل به «شبکه شرق» گفت که او سال گذشته دانشآموز مدرسه سبلان بوده و امسال به دلیل مشکلات خانوادگی حاضر به ثبتنام در این مدرسه نشده است. مدیران اردبیل تاکید دارند که درگذشت او ربطی به برخوردهای صورت گرفته با اعتراضات[!!] ندارد اما حداقل افکار عمومی و شبکههای اجتماعی حاضر به پذیرش روایت آنان نیستند.»
در ادامه این مطلب مدیرکل آموزش و پرورش اردبیل توضیحاتی را در این باره ارائه کرد که اسرا پناهی اولا دانشآموز مدرسه شاهد نبوده و مدرسه وی تا سال گذشته سبلان نام داشته است. ثانیاً مدرسه شاهد مقطع تحصیلی که آن مرحومه در آن مقطع مشغول تحصیل بوده را ندارد. ثالثاً اسرا پناهی سال گذشته به دلیل مشکلات خانوادگی که برایشان پیش آمده بود با نمرات بسیار پایین رفوزه شده ولی مادربزرگش به مدیر مدرسهاش گفته که اسرا دیگر نمیخواهد ادامه تحصیل دهد. این یعنی او اکنون نه تنها دانشآموز مدرسه شاهد نبوده بلکه حتی دانشآموز هیچ مدرسه دیگری نیز نبوده است.
به جز اینها فیلمی از عموی اسرا پناهی در فضای مجازی هست که او خطاب به افرادی که از مرگ برادرزادهاش برای اهداف سیاسیشان سوءاستفاده کردند میگوید برادرم [پدر اسرا] حدود یک ماه قبل از دنیا رفت. خود اسرا هم که از زمان تولد با یک نارسایی مادرزادی قلبی همراه بوده سه شب قبل ساعت 12:30 حالش بد شده و با اورژانس به بیمارستان منتقل شده و در بیمارستان جان سپرده است.
سپس عموی اسرا پناهی میگوید: از همه کسانی که در فضای مجازی از فوت برادرزاده من سوءاستفاده کردند میخوام که خودشون رو بذارن جای ما. چرا بعضیها با احساسات ما در این شرایط بازی میکنن؟
با وجود همه این موارد باز هم روزنامه شرق مینویسد: «مرگی که تا این لحظه دلیلش هنوز مبهم است.» این روزنامه با چنین سطرهایی خیلی زیرکانه در همان مسیری حرکت میکند که تلویزیون ابو اره (ایران اینترنشنال آلسعود) و بیبیسی فارسی انگلیس و من و تو و... در حال حرکت در آن هستند. رسانههای مذکور در یک هجمه رسانهای همهجانبه و به عنوان بازوی رسانهای اغتشاشها در حال پی ریزی پروژه «کشته سازی» بوده و هستند. روزنامه زنجیرهای شرق هم با آوردن آن سطر میخواهد با زیرکی تمام میخواهد پیش از ارائه سخنان مدیرکل آموزش و پرورش اردبیل میخ این انگاره را در ذهن مخاطب محکم کند که همه چیز در ابهام است و تا در ادامه تلویزیونهای فارسی زبان خارج از کشور در این فضای مبهم ذهن مخاطب روایت برساخته خود را به خورد مخاطبان دهند.
نکته دیگر در متن شرق این است که همه وقایع رخ داده در حدود یک ماه گذشته را اغتشاش و آشوب نمیدانند لذا از واژه اعتراض استفاده میکند. به عبارتی از نظر اصلاحطلبان آتش زدن حدود 60آمبولانس، حمله به پلیس و حتی حمله به رهگذران با سلاحهای جنگی و شکاری و نیز سلاح سرد، آتش زدن بانکها، آتش زدن خودروهای دولتی و شخصی، بریدن گلوی مامور پلیس، زنده زنده سوزاندن مامور پلیس، آتش زدن پرچم که هویت ملی ماست و نیز آتش زدن قرآن کریم، چادر از سر زن محجبه کشیدن، کشتن چند ده نفر از ماموران تامین امنیت و... در شمار موارد عادی است و با این قبیل مصادیق نمیتوان حکم بر اغتشاش و آشوب داد! حالا اینکه در تعاریف اصلاحطلبان اغتشاش و آشوب چیست و شامل چه کنشها و افعالی میشود نمیدانیم.
موضوع قابل تامل این است که برای برخی از فوتبالیستها و سلبریتیها و نیز روزنامه شرق و... گویا اگر خود آن مرحومه هم زنده شود و شرح دهد باز چیزی تغییر نخواهد کرد.
اقتصاد ایران از زمان دولت روحانی دچار فرسايش زيرساختي شد
روزنامه اعتماد روز پنجشنبه در گزارش اقتصادی خود به چالشهای سرمایهگذاری در اقتصاد ایران پرداخت و نوشت: «اتفاقي كه از سال 1397 در ايران افتاد باعث شد اقتصاد كشور دچار فرسايش زيرساختي شود، به گونهاي كه براي اولينبار از زماني كه حسابهاي ملي در ايران تنظيم شد رشد هزينههاي استهلاك از رشد سرمايهگذاريها پيشي گرفتند... اين اتفاق نادر باعث فرسودگي در ماشينآلات و زيرساختهاي توليدي و صنعتي و اقتصادي كشور شده است و از سوي ديگر ناترازيهاي اقتصاد ايران نيز در حال افزايش است»
گفتنی است این تنها بخشی کوچکی از کارنامه فضاحت بار دولت تدبیر و امید است که با حمایت تام و تمام طیف مدعی اصلاحات نتیجهای جز مشکلات اقتصادی و تورمهای کمرشکن و افزایش نارضایتیها و بروز و ظهور مشکلات و گرههای کوری مانند «حقوقهای نجومی»، «ارز 4200 تومانی»، «اختلاس صندوق ذخیره ارزی فرهنگیان و بانک سرمایه»، «برخورد گازانبری با منتقدان»،
«فساد در خودروسازی»، «عدم شفافیت»، «کاهش ارزش پول ملی»، «افزایش شاخص فلاکت»، «بدهیهای هنگفت دولتی»، «افزایش چندصددرصدی حجم نقدینگی»، «واردات بیرویه و رکود در صادرات» و «تعطیلی کارخانجات و کارگاههای تولیدی» و... برای مردم نداشت.
این در حالی است که رئیسی از ابتدای آغاز بهکار بدون لحظهای درنگ و تأمل آستین همت را بالازده و وارد میدان شد و با تلاش مجدانه، مجاهدانه و شبانهروزی، یکبهیک در پی باز کردن گرههای کور مدیریتی فاجعهبار گذشته و سامان دادن به اوضاع آشفته کشور برآمده و در چند بخش ازجمله کنترل موفق کشتار کرونا با واردات انبوه واکسن، افزایش چند برابری فروش نفت بدون برجام و FATF و افزایش تجارت خارجی کشور به رقم 90 میلیارد دلار پس از 8 سال، تأمین چند میلیارد دلار ارز ترجیحی برای خرید دارو و کالاهای اساسی مایحتاج مردم، دیپلماسی فعال اقتصادی، مدیریت میدانی و کارآمد، اصلاح نظام توزیع اقلام ضروری و کوتاه کردن دست دلالان و واسطهها در تأمین مایحتاج مردم، حضور فعال در اجلاس اقتصادی اکو و امضای قرارداد مهم سوآپ گازی و همچنین عضویت دائم در پیمان شانگهای و...به دستاوردهای ملموس و قابلملاحظهای هم رسیده است.
آشوبها جواب داد، دولت سقوط کرد اما در انگلیس
روزنامه کیهان: از شهریور ماه تاکنون رسانههای، به ویژه فارسی زبان، انگلیسی یا مستقر در این کشور با بودجههای کلانی که در اختیارشان گذاشته شده است، با زیر پا گذاشتن تمام اصول حرفهای و اخلاقی تمام تلاش خود را کردند تا با سوءاستفاده از فوت یک دختر جوان در ایران، به قول فعالان مجازی «برعندازی» کنند اما روز پنج شنبه گذشته ناگهان خبر رسید، دولت انگلیس سقوط کرد و آنچه در عمل رخ داد این بود که نخستوزیر تازهوارد این کشور نیامده سرنگون شود. این اتفاقات بدون اعتراضات میدانی در انگلیس به وقوع پیوست که توضیح آن خواهد آمد، اما باید در نظر داشت که اعتراضات سنگینی که چند وقتی استگریبان دولت فرانسه را گرفته است، «امانوئل ماکرون» را هم میتواند به سرنوشت خانم نخستوزیر مبتلا کند.
از نکات قابل توجه دیگر امروز ما این است که این روزها مردم در پی اعتراضات مردمی در کشورهای اروپایی چون فرانسه، مورد خشونت هم قرار میگیرند اما هیچ صدایی از مدعیان دروغین حقوق بشر و همین رسانهها بلند نمیشود. فضا در این سالها به قدری برای ماکرون تنگ بوده است که دولتش از 2 سال پیش درگیر شبکههای مجازی است و هرگونه خبری که به نظر دولت حاوی خشونت و خبرهای جعلی باشد را جریمه میکند. وزیر کشور فرانسه نیز اعلام کرده، کسانی که به پلیس حمله میکنند، معترض نیستند آشوبگرند.
لیز تراس چگونه سقوط کرد؟
«لیز تراس» نخستوزیر انگلیس روز پنجشنبه و حدود 6 هفته بعد از به دست گرفتن این سِمت، در حالی که بسیاری در انگلیس از برنامههای اقتصادی وی خشمگین هستند، مجبور به کنارهگیری شد. او که حالا نمونهای از یک «سیاستمدار سوخته» است، در سخنانی گفت که تصمیم استعفای خود را به پادشاه انگلیس اعلام کرده است و تا زمان انتخاب رهبری جدید برای حزب محافظهکار وظایف خود را انجام خواهد داد. او همچنین گفت، حزب محافظهکار در عرض یک هفته رهبر جدید خود را انتخاب خواهد کرد. این در حالی است که دو روز پیش از این کنارهگیری گفته بود، قصد استعفا ندارد. او حتی با کنارگذاشتن وزیر اقتصادش تلاش کرد تقصیرها را به گردن او بیندازد اما این ترفند هم نگرفت!
لیز تراس چهارمین نخستوزیری است که در 6 سال گذشته به دلیل اختلافات درون حزبی مجبور به کنارهگیری از سمت خود میشود؛ که خود این مسئله اوضاع پریشان سیاسی حاکم بر انگلیس را هویدا میکند. او در ۱۴ شهریور ماه زمانی که وزیر خارجه دولت «بوریس جانسون» بود از سوی همحزبیهای خود به نخستوزیری انگلیس انتخاب شده بود.
تحقیر تراس در اکونومیست
این رسوایی سیاسی، بازتاب گستردهای در رسانههای دنیا داشته است. مثلا طرح جلد شماره جدید هفتهنامه اکونومیست، لیز تراس را در قامت یک جنگجوی رومی به تصویر کشیده که کلاهخودی جارویی، سلاحی چنگالی با ماکارونی و سپری پیتزایی در دست دارد. یعنی جنگجویی بیقدرت با ابزارهایی ناکارآمد که عملا کاری از دستش برنمیآید. تیتر این شماره اکونومیست هم ترکیبی از BR (دوحرف اول بریتانیا) و ITALY است که ترجمهاش میشود «به بریتالیا خوش آمدید» که اشاره به ایتالیایی شدن سیاست در بریتانیا دارد. ایتالیا کشوری است که نخستوزیرانش با سرعت زیاد تغییر میکنند و اکونومیست هم با اشاره به استعفای لیزتراس پیشبینی کرده که جایگاه نخستوزیری در بریتانیا به همین شکل متزلزل شده است.
دیلی استار هم با انتشار تصاویر یک کاهو در کنار عکس تراس، تلاش کرد به مخاطب بفهماند، عمر و ماندگاری یک کاهو از عمر نخستوزیری تراس هم بیشتر است!
جنگجوی پوشالی
فشارها برای کنارهگیری او از هفته پیش آن هم از طرف همحزبیهایش بالا گرفت، اما او ابتدا زیر بار نمیرفت و میگفت حاضر به استعفا نیست؛ او حتی روز چهارشنبه در پارلمان این کشور وقتی با حملات تند حزب رقیب و درخواست برای استعفا مواجه شد و پاسخ داد: «من یک فرد جنگجو هستم و اهل کنار کشیدن نیستم.» اما روز چهارشنبه «سوئلا براورمن» وزیر کشور انگلیس در آخرین ضربه به دولت نوپای لیز تراس پس از نقض قوانین این وزارتخانه از سمت خود کنارهگیری کرد. البته ۲۲ مهر ماه نیز «کوازی کوارتینگ» وزیر خزانهداری انگلیس پس از ارائه برنامه اقتصادی که سقوط تاریخی ارزش پوند و آشفتگی مالی در این کشور را به همراه داشت، استعفا کرد یا باز به تعبیری بهتر مجبور به استعفا شد.
همچنین پس از اعلام استعفای نخستوزیر انگلیس در روز پنجشنبه، «کر استارمر» رهبر حزب کارگر نیز خواستار برگزاری فوری انتخابات زودهنگام شده است. آنطور که فارس نوشته، «نیکلا استرجن» وزیر اول اسکاتلند (رئیسدولت) نیز گفته است که برگزاری انتخابات پارلمانی پس از استعفای لیز تراس، یک ضرورت است. اما به نظر میرسد که حزب محافظهکار که اکثریت پارلمان را در اختیار دارد مسیر خود را برود.
گزینههای جایگزین
انگلیسیها میگویند قرار است تا انتخاب ریاست حزب (محافظهکار و حاکم) در فرآیندی سریع تا حدود 10 روز دیگر مشخص شود. در این باره «گراهام برادی»، از قانونگذاران ارشد حزب محافظهکار گفته که هر یک از کسانی که نامزد میشوند بایستی 100 رأی از قانونگذاران پارلمان بگیرند و رقابتها تا جمعه هفته آینده به پایان خواهد رسید.
«ریشی سوناک» 42 ساله که در رقابت انتخاباتی قبلی رقیب لیز تراس بود و از او شکست خورد، این بار اصلیترین شانس برای نخستوزیری به شمار میرود، هر چند که رسیدن به اجماع میان محافظهکاران امر دشواری به نظر میرسد و حزب کارگر هم بار دیگر خواستار برگزاری انتخابات سراسری شده است.
بوریس جانسون که تراس جانشین او شده بود یکی دیگر از نامزدهایی است که گفته میشود در حال سنجیدن شرایط برای ورود به گود این رقابت است. دبیر سیاسی روزنامه تایمز روز پنجشنبه نوشت: «او مشغول جویا شدن نظر دیگران در این زمینه است اما گفته میشود باور شخصی وی این است که چنین اتفاقی در راستای منافع ملی است.»
«پنی موردانت»، مشاور سابق وزیر تجارت انگلیس در امور بینالمللی، «بن والاس»، وزیر دفاع دولت بوریس جانسون (که البته به نظر میرسد خود او از حامیان نخستوزیری مجدد جانسون باشد)، و «جیمز کلورلی»، وزیر خارجه فعلی انگلیس سیاستمداران دیگری هستند که نامشان به عنوان گزینههای جایگزینی لیز تراس مطرح شده است.
حقوق مادام العمر برای 45 روز نخستوزیری!
اما در پایان، مرور یک خبر دیگر خالی از لطف نخواهد بود. لیز تراس، نخستوزیر مستعفی انگلیس حالا پس از استعفا، واجد شرایط دریافت کمک مالی از محل مالیات، مالیات دهندگان به مبلغ ۱۱۵ هزار پوند (۱۲۹ هزار دلار) در سال برای بقیه عمر خود شده است. جالب است، این امر گرچه در انگلیس مرسوم است، اما با مخالفت مخالفان سیاسی و بسیاری از مردم روبهرو شده که خواستار عدم پرداخت غرامت به تراس به دلیل نقش او در آشفتگی سیاسی و اقتصادی انگلیس شدند. آنها میگویند، 45 روز نخستوزیری آن هم به این شکل افتضاح، مستحق دریافت پاداش نیست!
تاریخ خبر: ۱٤۰۱/۰۷/۳۰، ۱۱:۲۷:۵۵ بازدیدها: 139