اخــــــبــار ویــــژه :
۱۴۰۱/۰۹/۰۱
بازار پدافند آمریکااولین برجکزنی هایپرسونیک ایران
انتشار خبر تولید موشکهای هایپرسونیک، تجارت تسلیحاتی آمریکا در حوزه سامانههای پدافندی را دچار بحران میکند و به همین دلیل هم مقامات پنتاگون ترجیح دادهاند منکر تولید این موشکهای فراصوت از سوی ایران شوند.
روزنامه وطن امروز با طرح این سؤال که «چرا آمریکا منکر موشکهای هایپرسونیک ایران میشود؟» نوشت: با اعلام تا پیش از سال ۹۴ و رونمایی از موشک عماد، «دقت» سرجنگی موشکهای برد بلند ایرانی صرفاً از طریق «سامانههای ناوبری و هدایت و کنترل کلی موشک» به دست میآمد و پس از جدایی کلاهک از بدنه، دیگر قابل تصحیح مسیر و افزایش دقت نبود. البته در بردهای کمتر و رده موشکهای تاکتیکی برد کوتاه مثل خانواده موشکهای فاتح، «قابلیت هدایت تا پایان مسیر» وجود داشت اما با عملیاتی شدن موشک عماد - که سرجنگی جداشونده آن، خودش دارای سامانه هدایت و کنترل تا انتهای مسیر بود - موشکهای بردبلند هم به این توان دست پیدا کردند. با وجود قابلیت تصحیح مسیر و رسیدن به دقت بسیار بالا، این سرجنگیها همچنان روی «مدار شبهبیضوی بالستیک» حرکت میکردند و این «طی کردن مسیر مشخص» به سپرهای دفاعی امکان میداد با تحلیل مسیر طی شده، ادامه مسیر را هم پیشبینی کنند و همین، شانس درگیری مؤثر با پرتابه مهاجم را بالا میبرد.
با این حال، وابستگی سامانههای پدافندی به توان «پیشبینی مسیر»، نقطه ضعف مهمی هم برای آنها محسوب میشد. مثلا اگر به هر دلیلی رادارها در پیشبینی نقطه بعدی حضور سرجنگی (پرتابه) دچار خطا شوند، فرآیند «ردگیری و قفل» ناقص میماند و سامانه مجدداً باید در گستره وسیعی از آسمان به دنبال پرتابه مهاجم بگردد.
با توجه به اینکه ایران در طراحی وسایل پروازی در دانش هوافضا محدودیتی ندارد و با وجود تونل باد هایپرسونیک در کشور و نیز تجربه ساخت سرجنگی هایپرسونیک با سرعت 10 تا 14 ماخ و نیز رسیدن به دانش هدایت و کنترل و ناوبری این سرجنگیها، میتوان گفت کار ساخت HGV بومی، نهایی شده است. با این حساب، در آینده باید شاهد یک تغییر راهبرد دیگر نیز در عملیاتهای احتمالی برای عبور از پدافند دشمن باشیم.
پیش از این، برنامه اصلی برای عبور از این سامانه مبتنی بر «شلیک انبوه» بود، یعنی در موج اول حمله، تعداد زیادی از موشکها با هدف درگیر کردن سامانههای پدافندی شلیک شوند و در موج دوم (پس از خنثیسازی تاثیر پدافند) موشکهای دیگری به سمت هدف اصلی شلیک شوند.
با دستیابی به تکنولوژی جدید، حالا ایران موشکهایی دارد که مستقیما به سامانههای پدافندی دشمن حمله میکنند و راه برای حملات بعدی به سمت اهداف اصلی باز میشود. به فاصله اندکی پس از اعلام دستیابی ایران به تکنولوژی ساخت موشکهای هایپرسونیک جدید، «راب لودویک» سخنگوی بخش غرب آسیای وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) در گفتوگو با شبکه فاکسنیوز تلاش کرد توانایی موشکی کشورمان را زیر سوال ببرد و گفت واشنگتن از گزارشها در این زمینه مطلع است اما همچنان نسبت به آن شک و تردید دارد. یک دلیل مهم برای انکار توانمندی ایران توسط آمریکا را باید در بازار تجارت اسلحه این کشور جستوجو کرد.
آمریکاییها در سالهای اخیر، سامانههای پدافندی خود را به تعداد زیاد و چند برابر قیمت به کشورهای منطقه (نظیر سعودی، کویت، بحرین و امارات) فروختهاند و اگر این کشورها بدانند ایران تکنولوژی خنثی کردن این سامانهها را دارد، بازار فروش آمریکاییها کساد خواهد شد.
فحاشی خیلی هم خوبه اما این یکی را تحمل نمیکنیم(!)
یک روزنامهنگار اصلاحطلب دو روز پس از نگارش متنی توصیهآمیز برای حامد اسماعیلیون - اپوزیسیون کارگر موساد و سیا- اعلام کرد که برای همیشه از سیاست خداحافظی میکند. احمد زیدآبادی دلیل این امر را موج حملات حامیان اسماعیلیون به خود از طریق نوشتن «فحاشی چارپاداری تا تهدید به قتل و تجاوز جنسی» اعلام کرده است. او پیش از این، در واکنش به فحاشی رکیک دانشجویان معترض علیه نظام، این فحاشی را بیاهمیت خوانده بود.
در گزارش روزنامه جوان، زیدآبادی چنان از حجم حملات کلامی به خود آزرده شده که نوشته: «مرگ را بر هموطنی با چنین افرادی ترجیح میدهم.» او این هنگامه را «لحظه خداحافظی»اش با «سیاستی» دانسته که میخواهد با این شیوه و روش پیش برود و این تصمیم را «برگشتناپذیر» عنوان کرده است.
او در پایان متنش آورده که «اگر ممنوعالخروج نبودم و پاسپورت داشتم، برای مدتی به یاد دوران شکوفایی فرهنگ ایران، به سمرقند یا بخارا میرفتم یا راهی عراق میشدم و به یادِ لحظههای غربت و مظلومیت علی در جوار مسجد کوفه ساکن میشدم.»
زیدآبادی نوشته بود «به آقای اسماعیلیون توصیه میکنم که با این حجم از خشم و کینهای که به حق به دل گرفته، وارد سیاست نشود».
یادآور میشود حامد اسماعیلیون که با سازمان تروریستی منافقین و برخی گروههای سلطنتطلب همکاری دارد، از تحریم مردم ایران و حتی حمله نظامی حمایت کرده و همچنین خواستار تحریم ورزش ایران شده بود، او از بانیان تجمعی بود که گروهکهای تجزیهطلب ضد ایرانی در آن حضور داشتند.
برای حامیان ایران، فحاشی رکیک این گروهکها و حتی تهدید به قتل و تجاوز جنسی رویداد جدیدی نیست؛ خوی منافقین و سلطنتطلبها و گروهکیها که حالا در قالب فرقه حامیان اسماعیلیون بروز و ظهور یافته، همین است و هر فعال مجازی ایرانی که مدافع تمامیت ارضی ایران و استقلال و آزادی این کشور بوده، تجربه حملات مجازی این جماعت دارد. برای زیدآبادی، اما گویا اتفاق جدیدی افتاده است. او آزرده است که متن سراپا ادب و احترام و تواضعش نسبت به کسی که حتی از حمله نظامی به ایران هم دفاع میکند، اینگونه بازخورد گرفته است.
یادآور میشود زیدآبادی قبلاً ضمن توجیه فحاشی برخی عناصر در تجمعات، مدعی شده بود فحاشی و ناسزا گفتن در این تجمعات، باد هواست و نباید به آن اعتنا یا با آن برخورد کرد(!)
در همین حال روزنامه اعتماد هم که در جریان اغتشاشات اخیر با جریان اپوزیسیون همپوشانی زیادی داشته، در یادداشتی نوشت: «آقاي احمد زيدآبادي دوست و نويسنده توانا و صاحبنظر در امور سياسي پس از توصيه دلسوزانه و مودبانه با استدلال و منطق متين به آقاي اسماعيليون كه با خشم و كينه وارد سياست نشويد، چنان مورد حمله و فحاشي و تهديد به قتل و... قرار گرفته كه طي پستي كنارهگيري خود از دنياي سياست را اعلام كرده است. اگرچه اميدوارم وي در اين تصميم خود تجديدنظر كند و دوستان ديگر هم او را به بازگشت و نوشتن ترغيب كنند ولي اصل موضوع داراي اهميت فوقالعاده و داراي معاني و پيامهاي متعدد منفي است.
شايد در نظر اول واكنش آقاي زيدآبادي به حجم فحاشيها به حساسيت شخصيت او نسبت داده و از آن عبور شود ولي هرگز چنين نيست.
بدتر و فاجعهبار اينكه همين هتاكان و بيفرهنگان با اينكه دم از آزادي زنان و حفظ كرامت ايشان ميزنند در هر دعوايي سراغ زن و مادر و خواهر افراد ميروند و نسبتهاي شوم و ستمكارانه را روا ميدارند. با كراهت فراوان و فقط براي اينكه توجه جميع بزرگان و صاحبان نفوذ و خصوصا مردم را به عمق فاجعه جلب كنم، مينويسم كه زير يكي از پستهايم در شبكههاي مجازي حمله غيرانساني به من آغاز شد، به خيال سادهانگارانه خود و از موضع بيدار كردن وجدان فحاشان نوشتم؛ ناجوانمردها مادر من كه 15 سال است زير خاك خفته، چه کار به او
دارید؟
چند هفته پیش در سایتی که خود را وزین میداند کسی که خود را روانشناس معرفی کرده بود بدون کوچکترین شرمی فرمان فحاشی میداد و با کمال بیخردی نوشته بود ناسزا بگویید و هرگز وجدان خود را برای دهان دریدگی اذیت نکنید!».
نگران شدن برخی محافل اصلاحطلب از فحاشی و رفتار فاشیستی عناصر وابسته به اپوزیسیون خارجنشین در حالی است که همین محافل، در طول چند دهه اخیر، فحاشی و توهین و هتاکی علیه مقدسات را با واژههای تحریکآمیزی مانند حق انتقاد و آزادی بیان و نقد بیرحمانه توجیه و تأویل کردهاند. نمونه این رفتار خباثتآلود، توجیه حرمتشکنیهای بیسابقه اغتشاشگران و اوباش اجیر شده در جریان شرارت دو هفته اخیر بود که از سوی برخی مدعیان اصلاحطلبی به عنوان اعتراض مدنی و اعتراضاتی که باید شنیده شود، توجیه
و تطهیر شد!
عاموس یادلین: ایران حملات اسرائیل را بیپاسخ نمیگذارد
رئیس سابق سازمان «آمان» اسرائیل، حمله به نفتکش صهیونیستی در دریای عمان را، واکنشی از سوی ایران در برابر حملات اسرائیل در سوریه دانست و گفت بین اسرائیل و ایران، کارزاری زیر آستانه جنگ در حال انجام است.
عاموس یادلین، تحلیلگر و مقام سابق امنیتی رژیم صهیونیستی در رابطه درگیریهای میان ایران و اسرائیل گفت: بین اسرائیل و ایران، کارزاری زیر آستانه جنگ در حال انجام است، کارزاری که تا حدی بدون مسئولیت و برعهده گرفتن مسئولیت و تا حدودی علنی است. این کارزار در همه ابعاد است، در بعد دریایی، هوایی، سایبری. اسرائیل در موارد قبلی نیز دقیقاً میدانست که هواپیماهای بدون سرنشین از کجا آمدهاند؟ واضح است که کسانی که از یمن آنها را اداره میکنند، ایرانیها هستند. تلاش برای آسیب رساندن به اسرائیلیها در استانبول، همه میدانستند که از کجا نشأت میگیرد.
این کارزار همچنان وجود دارد. اگر بخواهید تحلیل کنیم، در بحث کارزار دریایی یک آرامش وجود داشت، اما چیزی که میبینیم این است که ایرانیها به این حوزه برگشتهاند. تحلیلهایی شد که این موضوع مربوط به جامجهانی است. به نظر من، این مربوط به حملاتی است که اسرائیل مسئولیت آنها را برعهده نگرفته است، اما در شرق سوریه علیه کاروانهایی که سلاح به حزبالله تحویل میدهند، انجام میدهد.
انتقام نیابتی مزدوران انگلیس از ایل غیور بختیاری
تحریف واقعیات و ادعای دروغین «بختیاری رسم نماز ندارد»، توهین عناصر اپوزیسیون برای انتقامکشی از این طایفه متدین است.
روزنامه همشهری در این زمینه نوشت: در مراسم تشییع شهید کیان پیرفلک در ایذه عدهای با سوءاستفاده از احساسات مردم شعاری سردادند که تعجببرانگیز، تأسفبار و مغایر با تاریخ و فرهنگ بختیاری است؛ شعاری با عنوان «بختیاری رسم نماز ندارد!» که بازی با آبرو و حیثیت یک قوم اصیل و دیندار از سوی عدهای معلومالحال بود که با استقبال گسترده رسانههای ضدایرانی همراه شد. آیا بختیاریها رسم نماز ندارند یا در مراسمشان قرآن تلاوت نمیشود؟!
پاسخ به این سؤال و شبهه، کار چندان دشواری نیست. کافیاست به فرهنگ و تاریخ بختیاری مراجعه کنید. به مراسم بختیاریها بروید، در هیچ نقطه از خاک بختیاری مراسم تشییع بدون نماز میت مشاهده نخواهید کرد؛ هیچ مراسم ختم بختیاری را بدون قرآن نخواهید دید؛ حتی خواهید دید که بسیاری از طوایف بختیاری خوانندگان محلی عزاداریها را در اولویت بعد قرار دادهاند و به جای آن به قرآنخوانها محوریت بیشتری بخشیدهاند.
به تاریخ رجوع کنیم. تمامی جنبشها، حرکتها و تحرکات بختیاریها در چند قرن اخیر آمیخته با دین، قرآن و ائمهاطهار(ع) بوده است.
آیا غیراز این است که بیرق قیام شهید علیمردان بختیاری متبرک بهعبارت «لاالهالاالله، محمد رسولالله، علی ولیالله» بود؟ شخصیتی که بارها ارادت خود را به اهلبیت(ع) و قرآن فریاد زد و هدف از قیام خود را «کوتاه کردن دست اجانب از ایران و احیای دین مبین» اعلام کرد. یا حسینقلی خان بختیاری، ایلخان کل بختیاری در خاطرات خود نقل کرده که براساس فتوای «شیخ جعفر شوشتری» با اشرار و راهزنان جنگید، چندین نوبت برای بازسازی عتباتعالیات و آرامگاه امامزاده سلطان ابراهیم اقدام نمود و مبالغ هنگفتی خرج کرد. (گارثویت، 1375)
تاریخ همچنین به ما میگوید که فتح اصفهان توسط ابراهیم خان ضرغامالسلطنه با شعار «علیولیالله» و با کسب اجازه وی از مراجع و علما پیش رفت و بهثمر نشست.
ترجیعبندی که «طرب اصفهانی» در سنه۱۳۲۷ قمری بعد از فتح اصفهان به پیشنهاد ضرغامالسلطنه سرود، گویای همهچیز است:
ما چاکر شاه ذوالفقاریم/ در کشور فقر تاج داریم
ما شیره عشق و جذبه شور/ ما حب علی بختیاریم
از همت صاحب ولایت/ ضرغام دلیر کارزاریم
هم نام خلیل و چون ابراهیم / ما شیعه هشت و چهاریم
داستان مشروطیت و فتح تهران توسط سردار اسعد بختیاری را همه ما میدانیم، اما شاید ندانیم که اسعد بختیاری پیش از حرکت قشون به سمت تهران از علمای اصفهان و نجف درخواست فتوا کرد و علما نیز فتوا دادند و اسعد و مجاهدین نیز با فتح تهران، استبداد محمدعلی شاه را ساقط کردند.
نکته جالب توجه تاریخی دیگر این است که انگلیسیها وقتی میخواستند در عصر اکتشاف نفت در سرزمین بختیاری، مردم آنجا را با خود همراه کنند، با همان سیاست خدعهآمیز انگلیسی به بختیاریها میگفتند: «هر کی مهر علی به دلسه، نفت ملی سی چنسه»؛ یعنی هر کسی مهر علی را در دل دارد به نفت ملی چه نیازی دارد! درواقع، آنها از ارادت بختیاریها به اهلبیت(ع) آگاه بودند و بهدنبال همراه کردن بختیاریها با خود از این طریق بودند. قطعا داستانهای مستر جیکاک در این رابطه را نیز شنیدهاید.
همچنین ارادت بختیاریها به سادات و امامزادهها زبانزد است؛ کمااینکه هرگاه درگیری یا نزاعی در میان طوایف بختیاری شکل میگیرد، به جهت احترام ویژه سادات در ایل، آنها واسطه حل اختلاف میشوند.
همه آنچه گفته شد روایتی کوچک از جایگاه رفیع مذهب و دین در زندگی تاریخی و فرهنگی بختیاریها بوده است؛ قومی که هویتش جدا از ارزشهای دینی و تشیع نیست. نماز، قرآن، ائمه اطهار(ع) و مقدسات روح پایدار و زنده در پیکر پرفروغ بختیاری است؛ به همین جهت، دشمنان ایران تمام تلاششان این است که این روح معنوی را از درون پیکر بختیاری خارج کنند تا هم ایران را هدف قرار دهند و هم پیکر هویت بختیاری را بیجان کنند.
روزنامه اعتماد روز گذشته در مطلبی با عنوان « تاوان در كنار مردم بودن » به احضار و بازداشت تعدادی از سلبریتیهای حامی آشوبگران و اغتشاشات واکنش نشان داد و نوشت: « در جريان همراهي هنرمندان با اعتراضهاي مردمي، اولين مرحله از برخورد دستگاههاي رسمي، ممنوعالتصويري تعدادي از هنرمندان بود.. در ادامه جريان اعتراضها اصغر فرهادي، فيلمساز جهانآوازه ايران از هنرمندان خارجي خواست اين اعتراضها را همراهي كنند..شايد در اين مقطع به نظر ميرسيد ماجراي كشف حجاب هنرمندان فروكش كرده است اما به يكباره ترانه عليدوستي عكسي از خود منتشر كرد كه در آن حجاب از سر برداشته بود و نوشته «ژن ژيان ئازادي» در دست داشت... افسانه بايگان، از بازيگران شناختهشده سينما و تلويزيون هم با انتشار تصوير بدون حجابش، همراهي خود را با مردم اعلام كرد... اما در اين ميان ماجراي هنگامه قاضياني چيز ديگري بود. او كه از ابتداي اعتراضها همراه مردم بود اما آنچه باعث شد بيشتر در كانون توجه قرار بگيرد، اين بود كه در روزهاي اخير با انتشار پستي به بهانه كشته شدن كيان پورفلك، اعتراض خود را به خشونتي كه به كودكان اين سرزمين ميشود اعلام كرد.. بعد از اين خبر، هنگامه قاضياني در حساب شخصياش در اينستاگرام حجاب از سر برداشت.. هنوز 24 ساعت از اين پست قاضياني نگذشته بود كه خبرگزاري دولت از بازداشت هنگامه قاضياني بازيگر شناختهشده سينما خبر داد.»
گفتنی است شاید در مخیله هیچ ایرانی شرافتمند و وطن دوستی خطور نمیکرد که روزی یک جریان سیاسی که سالها مناصب مهم کشور را در اختیار داشته و همچنان در لایههای میانی مدیریت کشور میتوان رد پای آن را دید، به چنان حضیض ذلتی برسد که برای اهداف سیاسی و جناحی خود به منافع ملی پشت کند و در مواضع خود ننگ تطهیر از حامیان تروریسم و آدمکشی با جعل عنوان حمایت از مردم را به جان بخرد! این مواضع ضد امنیت ملی و ضد اسلامی از کدام آبشخور سرچشمه میگیرد؟ راز این همه کینهتوزیها و جادهصافکنی برای آشوب و فتنه در چیست؟ چه شده که به وقت محکوم کردن فتنه و آشوب و خشونت، خاموش و ساکتاند و به وقت مقابله با ضد انقلاب، فتنه گران و متعرضان به نوامیس مردم، نسخه نفی خشونت میپیچند؟ و اقدام آنها را با «اعتراضات مردمی» توجیه میکنند؟
مدعیان اصلاحات در حالی درخصوص درگذشت مهسا امینی و یا شهادت کیان پیرفلک ژست شفافیت خواهی میگیرند که خود با برخی القائات و طرح ادعاهای غیرواقعی در پروژه کشته سازی و ابهامزایی ضدانقلاب مشارکت میکنند. بهطور مثال درخصوص شهادت کیان پیرفلک، ویدئوهای متعددی منتشر شد که نشان میداد تروریستها و اغتشاشگران مسلح بوده و سمت مردم و نیروهای امنیتی شلیک میکردند.
غربگراها در یک مسخشدگی تاریخی فرورفتهاند
روزنامه شرق در یادداشتی که به مسایل بحر ین و انتخابات آن مربوط میشود آورده است: «روز شنبه 12 نوامبر در حدود 350 هزار رأیدهنده در پادشاهی بحرین پای صندوقهای رأی رفتند. حدود 330 نامزد ازجمله 73 زن برای پیوستن به شورای نمایندگان مجلس سفلی در این رویداد که اپوزیسیون شیعه حق مشارکت در آن را نداشت، به رقابت پرداختند.»
این متن در ادامه افزوده: «نکته طنزآمیز اینکه پاپ فرانسیس در سفر اخیر خود به کشور پادشاهی بحرین، حمد بنعیسی آلخلیفه را به احترام و ترویج حقوق بشر فراخواند! واقعیت سیاسی و اجتماعی پادشاهی مشروطه بحرین با تقریبا 1.5 میلیون نفر جمعیت که بیش از نیمی از آنها کارگران خارجی هستند، با این انتخابات قانونگذاری نمایان میشود. بالطبع حزب شیعه الوفاق (جمعیت وفاق ملی اسلامی) و حزب سکولار وعد که به ترتیب در سالهای 2016 و 2017 ممنوع شدند، خواستار تحریم انتخابات بودند. به نظر میرسد انتخابات به دور دوم بینجامد. اما چگونه میتوان کشوری سالم و بدون مخالف داشت؟»
به راستی چگونه میتوان کشوری بدون مخالف داشت؟ تصور کنید ملتی پس از چند دهه مبارزه علیه رژیم شاهنشاهی موفق میشود آن رژیم دست نشانده را سرنگون کند. این ملت مبنای خویش را در جهان 2قطبی آن روزگار عدم سلطه پذیری از دو ابرقدرت شرقی و غربی و گفتمان و مانیفست آنها اعلام میکند. همین خود نقطه شروع دشمنی 2 ابرقدرت آن روزگار علیه کشور مذکور میشود به طوری که هر 2ابرقدرت به تجهیز تسلیحاتی دیوانهای که به نظام نوپای آن هجوم برده میپردازند... دشمنیهای کشورهای سلطهجو در هر سال و دههای به شکلی بروز میکند و یکی از آن روشهای براساس موضوعی به نام جنگ نرم شکل گرفته که یکی از زیرمجموعههای آن «جنگ شناختی» است.
به طور حتم و بدون شک رژیم منحوسی مانند آلسعود خواب تجزیه کردن ایران را میبیند؛ خوابی که به یاری حق تعالی هرگز تعبیر نخواهد شد. خب ماحصل بمباران اذهان جامعه توسط رسانههای دشمنان نظیر بیبی سی فارسی، سعودی اینترنشنال، من و تو، صدای آمریکا.... و چیزی به جز مسخ برخی و دگرگونی شناختی آنها خواهد بود؟ در چنین شرایطی آیا امکان دارد کشوری بدون مخالفت راهش را به سمت فرداهای پرافتخار طی کند؟! آن هم در شرایطی که همواره جماعت غربگرا در مسخ شدگی تاریخی قرار دارند و اصلا نیازی نیست تا برای آنها زحمت تغییر شناخت در یک نبرد شناختی داده شود.