خیال خام دیکتاتورهای کوچک به اسارت گرفتن عقلانیت عمومی
دیکتاتورهای کوچک به خیال خام خود گمان میکردند با تحریک افکار عمومی و تهییج احساسات و ترانهسازیهای کذایی و بهرهبرداریهای جناحی و سیاسی از مفهوم «اعتراض» میتوانند «عقل» و «عقلانیت» عمومی را به اسارت گرفته و با شگردهای رسانهای و روانی از «امنیت» این مرزوبوم اعتبارزدایی کرده و ایران را ویران کنند!
کار آنان تا به آن حد از تنزل رسید که برای باخت قهرمانانه تیم ملی ایران در برابر آمریکا بوق شادی زدند و خندهدارتر آنکه مغازهدار سنندجی را صرفاً به خاطر خوشوبش کردن با رئیسجمهور، تهدید کرده و عذرخواهی ویدئویی او را وایرال کردند!
اکنون دیکتاتورهای کوچک در حالی که تا بن دندان به تصورات قرونوسطایی زنجیر شدهاند، به بهانه حمایت از زن، زندگی و آزادی! کسبه و بازاریان را برای «اعتصاب اجباری» مورد آزار و اذیت قرار میدهند. همین یکی دو روز پیش در بیانیههای خود رسماً رانندگان کامیونها را تهدید و ارعاب کردهاند که در صورت نپیوستن به اغتشاشات، به وسایل نقلیه آنها آسیب خواهند زد!
مدعیان اصلاحات؛ آغازگران اغتشاش
دو ماه و نیم پیش و به بهانه درگذشت مهسا امینی، انتقادات برخی طیفهای سیاسی اصلاحطلب (بخوانید ماجراجویان سیاسی و آغازگران اغتشاش) حولوحوش «گشت ارشاد» و مصوبات مربوط به آن مطرح شد اما یک هفته از آن نگذشته بود که مدعیان اصلاحات بهویژه طیف رادیکال آن ضمن اعتبارزدایی از گزارشها و اظهارات مقامات رسمی درباره درگذشت فرد مورد اشاره، وارد فاز رادیکالتری شده و افکار عمومی را برای آشوبهای خیابانی تهییج و تحریک کردند.
جالبتوجه آنکه بعد از بیانیه تحریکآمیز برخی عناصر ورشکسته و بازنده سیاسی (چهرههایی نظیر محمد خاتمی، مهدی کروبی، جهانگیری، عبدالله نوری) و یکی دو حزب منتسب به آنها (مانند حزب اتحاد ملت، حزب کارگزاران) دو تن از مدعیان اصلاحات (مسعود پزشکیان و غلامحسین کرباسچی) در برنامه زنده تلویزیونی درباره ماجرای درگذشت مهسا امینی، شائبه «کشته شدن» او را مطرح و بر آن متمرکز شدند.
بعدازآنکه مسعود پزشکیان، نماینده اصلاحطلب مجلس گفت: «همه باید بیایند پاسخ بدهند! ازنظر علمی نمیشود که کسی همینجوری بیفتد!» غلامحسین کرباسچی دبیرکل حزب کارگزاران هم در برنامه تلویزیونی در پاسخ به اظهارات فعال اصولگرا که گفت در زمان پیامبر زنانی که حجاب را رعایت نمیکردند مجازات میکردند، بیان کرد: البته آنها را نمیکشتند.!»
این مدعی اصلاحطلب بهقدری به «کشته شدن» مهسا امینی اصرار داشت که مجری تلویزیون از وی میپرسد چرا از واژه کشته شدن برای خانم امینی استفاده میکنید مگر او توسط پلیس کشته شد؟ کرباسچی پاسخ میدهد فوت کردن یعنی همان کشته شدن! مجری مجدداً میپرسد یعنی پدر مرحوم شما که فوت کرده بود کشته شد؟ میگوید «بله پدرم کشته شد!» (درحالیکه منظور وی این بود که پدرش تصادف کرده، به بیمارستان منتقل شده و در آنجا البته با ادعای کمکاری تیم پزشکان فوت شده!)
وقتی طراحان اغتشاش نسخه حل بحران میپیچند...!
آغازگران اغتشاش به بیانیه و یکی دو مصاحبه اکتفا نکردند. طراحان اغتشاش از هفته اول مهرماه به بعد در تقسیمکار نوشته یا نانوشته با ضدانقلاب و اپوزیسیون، گزارهها و محورهای مشترکی مانند ادعای به قتل رسیدن مهسا امینی و مقصرنمایی نظام جمهوری اسلامی را در دستور کار خود قرار دادند.
اگرچه این همکاری مشترک در مقاطعی مانند حضور حماسی ملت ایران در تظاهرات بعد از نمازجمعه یا راهپیمایی سراسری ملت ایران با وقفه مواجه شد اما بعد از آن با آغاز برخی وحشیگریهای اراذل اجارهای در برخی نقاط ایران، دوباره اوج گرفت.
تلاش برای جا زدن آشوبگران بهعنوان «معترض» و «مردم عادی»، باورسازی گسترده بودن اغتشاشات در سطح ملی (ادعای سقوط اشنویه و...)، فضاسازی درباره نحوه فیلترینگ اینستاگرام و واتس آپ، جوسازی و القای برخورد پلیسی و امنیتی با دانشجویان معترض در برخی دانشگاهها، مشارکت فعال در پروژه کشتهسازی (ماجرای درگذشت نیکا شاکرمی، سارینا اسماعیلزاده، حدیث نجفی، دختر اردبیلی و...)، فضاسازی درباره نحوه برخورد با دانشآموزان و... برخی از محورهای مکرر و مستمر در رسانههای مدعی اصلاحطلبی بوده
است.
حالا طراحان اغتشاش که نمیخواهند به این رسوایی تن دهند، به گوشهای خزیده و خود را «دلسوزان» نظام جا زده و بهعنوان کارشناس و استراتژیست برای حل مشکلات نسخه میپیچند و از ضرورت «تغییر» و «آشتی ملی» سخن میگویند!
همین دو روز پیش روزنامه ابتکار در یادداشتی به قلم محمدعلی وکیلی، نماینده اصلاحطلب مجلس دهم با عنوان «تغییر از چه نقطهای؟» نوشت: «اساساً تغییر تنها سلاح و ابزارِ بقاست. سالهاست که عدهای ضرورت تغییر را فریاد میزنند و البته توسط بخش کاتولیک نظام این شعار تعبیر به براندازی میشود و طبیعتاً مدعیان تغییر نیز متهم به براندازی میشوند و بعضاً تاوانهای سنگین دادهاند.... نقطه شروع میتواند اعلان آشتی ملی از محمدخاتمی تا شیخ علیاکبر ناطق نوری از گوگوش تا سروش و اعلان عفو عمومی برای تمام کسانی که مرتکب حقالناس نشده باشند و...»
و البته چه کسی است که نداند عقبنشینی و فروکش کردنهای تاکتیکی و ژست سیاستمداری (زیر نقاب سیاسیکاری و سیاستبازی جناحی و فریبکارانه) به خاطر آن است که ملت ایران حاضر به حمایت از پادوهای داخلی دشمن نشدند؛ حقیقتی که خود آمریکاییها و اروپاییها (پدرخواندههای شبکه نیابتی دشمن) طی دو ماه و نیم گذشته به آن اعتراف کردند.
کارنامه دیکتاتورهای وطنی حمله به زن، زندگی و آزادی
سرعت و شدت برخی وحشیگریهای سازمانیافته بهقدری غیرمنتظره بود که افکار عمومی را در بهت و حیرت فرو برده بود؛ آتش زدن پرچم ایران، حمله و به آتش کشاندن مسجدی در رشت، آتش زدن اتوبوس انتقال خون یا خودروهای پلیس، حمله و واژگون کردن ماشین آمبولانس، آتش زدن امامزاده عبدالله همدان، خسارت زدن به بیتالمال (ایستگاههای اتوبوس، ساختمانهای دولتی، سطلهای زباله و...) آتش زدن یک مأمور پلیس و ضرب و شتم ناجوانمردانه حافظان نظم و امنیت، ریختن گازوییل در معابر، سردادن شعارهای ساختارشکنانه و... تنها بخشی از اقدامات هنجارشکنانه و وحشیانهای بود که داعشیهای وطنی در هفتههای اول و دوم ناآرامیهای اخیر مبادرت به انجام آنها کردند.
طی دو ماه و نیم گذشته، اغتشاشگران با تحریق سطلهای زباله و تجمعات چند دهنفره خیابانهای شهر را مسدود کردند، با بهانه و شعار «زن زندگی آزادی» زنان محجبه را کتک زده و چادر از سر آنان کشیدند، خانه مردم را که زن و بچه در آن بودند به آتش کشاندند، به لباس روحانیت تعرض کردند، طلبه بسیجی را در خیابان شکنجه کردند، دانشجویان انقلابی را در دانشگاهها مورد ضرب و شتم قرار داده و آنان را تهدید و فحاشی کردند. پلیس را آتش زدند و گلوی محافظ امنیت را پاره کردند.
اراذل اجارهای به هنرمندانی مانند حمید هیراد، مهران رجبی، محمد اصفهانی و... که با آنان همراهی نکردند بهصورت گلهای و فلهای حمله و خانواده آنان را تهدید کردند. حتی به عناصری مانند مهناز افشار و خوانندههای لوس آنجلسی هم رحم نکردند.
روحیه دیکتاتوری و فاشیستی اغتشاشگران به حدی مشمئزکننده بود که حتی صدای برخی چهرههای ضدانقلاب مانند رعنا رحیمپور (خبرنگار بیبیسی) و یا فعالان دوآتشه اصلاحات را هم درآورد!
آنان که پای تروریستها را به حرم شاهچراغ و استانهای مرزی باز کردند، برای باخت تیم ملی جشن گرفتند و در برد تیم ملی، به مربی که حتی ایرانی هم نبود حمله کردند. حتی به بازیکنان تیم ملی فوتبال اجبار کردند که سرود ملی نخوانند! یا آنکه بازیکنان و خانوادههایشان را مورد تهدید و ارعاب قرار دادند.
اقدامات جنایتکارانه آنها در دوربینها و موبایلها و شبکههای اجتماعی ثبت و ضبط شده است؛ آنها به حدی از عصبانیت و خودزنی رسیدند که پس از نومیدی از تحرکات خیابانی به اعتصاب اجباری بازار و سپس به اعتصاب اجباری کامیون داران روی آوردند.
اینها تنها نمونهای از اقدامات شنیع دیکتاتورهای کوچکی است که در خیال خام خود سودای براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران را داشتند ولی با بصیرت ملت غیور ایران، همه کوششهای آنان نقش بر آب شد.
علاوهبر موارد فوق الاشاره در کارنامه وحشیگری اغتشاشگران، یکی از خیانتها و خباثتهای آنان، جری کردن دشمنان نظام در تشدید تهدید و تحریم علیه ملت و نظام اسلامی بود بهطوریکه رژیم صهیونیستی و آلسعود، کشورهای اروپایی و آمریکایی که از ایران قوی و موفقیتهای کشور در عبور از تحریمها عصبانی بودند، همگی با کینهای مضاعف به صحنه آمده و با حجم گستردهای از هجمات رسانهای و اعمال تحریمهای گسترده علیه ملت و نظام ایران به لفاظی پرداخته و رسماً از اغتشاشگران حمایت کردند.
نگاه به کارنامه داعشیهای وطنی است که علاوهبر لزوم برخورد قاطع و قانونی با جنایتکاران، لاجرم درخصوص ضرورت برخورد با جریان تحریف و جریان نفوذ و بهویژه به محاکمه کشاندن برخی پادوهای داخلی دشمن که اکنون انزوا اختیار کردهاند، بحثهای تازهای را در محافل سیاسی و رسانهای کشور خواهد گشود.
در این گفتوگو میخوانیم: «میدانیم که چندسالی است تلاش میشود در ایران شبکهای ملی بهعنوان یک شبکه مستقل از اینترنت راهاندازی شود که بتواند کسبوکارها و پلتفرمهای داخلی و ارتباطشان با کاربران را پشتیبانی کند. این ایده نسبتا قدیمی است و از زمان شکلگیری شورای عالی فضای مجازی در سال ۱۳۹۲ مطرح شده بود و از طرف یک گروه خاصی دنبال میشد. طرح صیانت یکی از تلاشهایی بود که بتواند معماری شبکه ملی اطلاعات را در قالب قانون دربیاورد و اجرا کند. در جریان هستیم که این طرح با فشار افکار عمومی مواجه شد و نتوانست مسیرش را از طریق مجلس پیش ببرد؛ اما امروز متأسفانه شاهد آن هستیم که خیلی از آن ایدهها، نهفقط ایدههای مربوط به طرح صیانت بلکه ایدههای مرتبط با معماری کلان شبکه ملی اطلاعات برنامهریزی شده بود و در حال اجراشدن است. این اجراشدن به بهانه تأمین امنیت اتفاق افتاده است. امروز میتوانیم بگوییم که بخشهای زیادی از آن ایدههایی که در قالب طرح صیانت داشت دنبال میشد و نه دولت قبل و نه دولت فعلی علاقهای به اجرای آن نداشت یا اجرایش را درحالحاضر به صلاح نمیدانست، در حال اجراشدن است.»
بیاطلاعی فضاحتبار اصلاحطلبان
در این باره باید گفت که اصلاحطلبان در حالی علیه موضوع شبکه ملی اطلاعات موضعگیری میکنند و آن را به نوعی اقدامی تعریف میکنند که تنها در ایران تصمیم برای اجرای آن گرفته شده که کشورهایی نظیر آمریکا، انگلیس، روسیه، چین، کره جنوبی و شمالی و... بسیاری از کشورهای دیگر شبکه ملی اطلاعات دارند.
در بخش دیگری از این گفتوگو شرق با این پرسش که «این «بهانه امنیت» چقدر جدی است؟» تلاش کرده تا این موضوع را تنها بهانهای از سوی کشورمان عنوان کند.
در این رابطه تنها کافی است بدانیم که اروپا که شرکای راهبردی آمریکا هستند نیز در مورد این موضوع نگرانی دارند اما اصلاحطلبان هیچ نگرانی در این رابطه ندارند. در سال 2016 صدر اعظم آلمان گفته بود که در دیدار خود با رئیسجمهور فرانسه پیشنهاد ساخت شبکه ارتباطی اختصاصی اروپایی را برای جلوگیری از جاسوسی آمریکا مورد بحث قرار میدهد. به گفته آنگلا مرکل با ایجاد این شبکه، ایمیلها و سایر اطلاعات اروپا از مسیر آمریکا عبور نخواهد کرد.
نابودگر رشتالکتریک مدعی فساد سیستماتیک!
روزنامه زنجیرهای هممیهن مصاحبهای را با یک مُرده سیاسی که سابقه اهانت به اسلام و مراجع عظام تقلید را دارد، منتشر کرد، وی لفاظی کرده که «سیستم بهشدت مبتلا به بحران مدیریت و ناکارآمدی در عرصه مدیریت است. چون مبتلا به فساد ساختاری و سیستمی است.»
روزنامه هم میهن که ذیل همکاری با رسانههای معاند و دروغباف، به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، اتهام ناروای فساد سیستماتیک میزند، وابسته به کرباسچی است که رسیدگی به اتهامات فساد اقتصادی وی و دیگر متهمان در شهرداری وقت 8 جلسه به طول انجامید و سال ۸۲ کارخانه رشت الکتریک را با حدود ۶۰۰ کارگر برای همسر خود و چند نفر دیگر خرید و کارگرانش را بیکار کرد.
تقلای روزنامه اصلاحطلب برای تحریک کامیونداران به اعتصاب!
روزنامه اعتماد روز گذشته در مطلبی با عنوان «رخدادهاي غيرعادي در جادههاي ترانزيتي» با هدف ضریب دادن به فراخوانهای معاندین و ضد انقلاب برای تهدید کامیون داران به اعتصاب نوشت: «كاميونداران يكبار در خرداد 96 دست به اعتصاب گسترده زدند كه در آن زمان، تاكيد آنها بر «صنفي بودن» مطالبات بود. از آن زمان تاكنون، مشكلات و دشواريهاي فعالان حوزه جادهاي روي زمين مانده و به نظر ميرسد كه مطالبات آنها هنوز بيپاسخ است. فشار بر رانندگان خودروهاي سنگين، كاميونها و اتوبوسها، ماجرايي قديمي است كه سالبهسال و اين روزها هم روزبهروز و هفتهبههفته افزايش پيدا ميكند. اهميت اين موضوع هم حتما بر كسي پوشيده نيست، چراكه نبض بازار وابسته به فعاليت كاميونها، نقلوانتقال بار و مسائلي از اين دست است. بنابراين اگر فعلا خبري از «اعتصاب» يا «اعتراض» نيست؛ دليل بر اين نيست كه هيچ اتفاقي هم در آينده نخواهد افتاد. كاميونداران معترض به وضعيت كنوني «صنف» خود هستند و مستعد تبديل موضوعات ساده به بحراني بزرگ.»
گفتنی است، افراطیون مدعی اصلاحات و جریان تحریف طی هفتههای گذشته در روزنامههای زنجیرهای تلاش کردهاند به هر طریق ممکن آتش اغتشاشات و آشوب در کشور را روشن نگه دارند.
آنها در اغتشاشات اخیر و اتفاقات و رویدادهایی مانند آبان 98، دی 96، حمله به روحانیون و حافظان امنیت، نهتنها قمه اوباش و اراذل اجارهای را تیز کردند بلکه جادهصافکن تحریمهایی بودند که از سوی آمریکا و اروپا علیه ایران طراحی و اعمال شد. دشمنان قسمخورده ایران که در فتنههای گذشته رسماً و صریحاً از آشوبگران حمایت کردند، این بار هم از همان روز اول به میدان آمدند و حمایت تمامقد از اراذل اجارهای را در دستور کار قرار دادند.
تلاش این روزنامه اصلاحطلب برای تایید و اعتباردهی به آشوب و اغتشاشات اخیر که به اذعان تقریبا همه ناظران سیاسی و بینالمللی یک جنگ ترکیبی تمام عیار از سوی دشمنان علیه ملت ایران بود در حالی است که اخیرا یک فایل صوتی از رعنا رحیم پور خبرنگار رسانه سلطنتی انگلیس منتشر شده که وی صراحتا افشا میکند که آشوبطلبان و رسانههای آنها در اغتشاشات اخیر تجزیه و تکهپاره کردن ایران را دنبال میکنند.
به عبارتی مدعیان اصلاحات در سیاست ورزی به چنان فضاحت و افولی رسیدهاند که پس از سرشکستگی چند باره در تلاش برای براندازی نظام مقدس جمهوری اسلامی، به همنوایی با تجزیهطلبان برای تکه پاره کردن ایران رسیدهاند.
اول مرزبندی با ویرانیطلبان بعد ادعای برادری!
وزیر ناکارآمد و برکنار شده دولت روحانی میگوید برخی همطیفان او میخواهند نقش میانه و میانجی را در حوادث اخیر ایفا کنند اما هیچ یک از دو طرف نمیپذیرند(!)
علیربیعی وزیر رفاه و کار و تعاون در دولت روحانی بود که پس از استیضاح و برکناری توسط مجلس، به عنوان سخنگوی دولت وقت منصوب شد.
او ضمن یادداشتی در روزنامه اصلاحات نوشت:
«امروز که کامنتهای اخبار در صفحات مجازی را مرور میکردم، توجهم به نقدهای توهینآمیز و اظهارات پر از خشونت از سوی طیفهای مخالف سیاسی همدیگر، اعم از مدافع، ناراضی تغییرخواه تا برانداز جلب شد. به طور عجیبی بهرغم تفاوتهای نظری زیاد و عمیق، دو سر افراطی طیف در تهدید کردن، ناسزا گفتن و احاله دادن تسویه حسابهای خونین به روزهای بعد مشترک هستند و اتفاقا هر دو در میانهزدایی، از یک سو با نخواستن و مشکوکانگاری و از سوی دیگر با تهدید، ارعاب و انگزنی فصل مشترک دارند.
پیش از این، از مطالعات تاریخی دریافته بودم که میانهها در روزگار خویش مورد اتهام بودهاند. گویا این روزها تاریخ، به شکلی دیگر و با دو تفاوت قابل توجه در حال تکرار است.
تفاوت نخست، در تغییرات کیفی معترضین خیابانها نهفته است. هیچگاه در طول تاریخ معاصر ایران با چنین نسل متحول شده از جنبه رفتاری و تغییرات ارزشی روبهرو نبودهایم...
تفاوت دوم در میزان موجسواری، خطدهی، نظرسازی و صداگذاری از سوی مخالفان حکومت ایران با ترکیبی از کینهورزان و بدخواهان ایران نهفته است. هیچگاه در طول تاریخ معاصر ما، اینگونه رسانهها و سازمانهای اطلاعاتی بیگانه بر فضای روانی ایران تاثیرگذار نبودهاند. استفاده از عناصر هنری و تصویرسازی بر این پیچیدگیها افزوده است. در مقابل، امتناع سنتی ساخت قدرت از پذیرش هرگونه میانه، مزاحمانگاری نهادهای میانی و حتی آدمهای میانه و امنیتسازی هرچه که میان قدرت و جامعه وجود دارد، ،«جامعهای میان تهی» را به وجود آورده است.
در جامعهای که اعتدال و میانهروی نتوانستهاند به ارزشهای فعال اجتماعی تبدیل شوند، میانه ایستادن به خصوص در مسایل سیاسی، پر از مصائب مختص به خود میباشد...
امروز میانجیها میتوانند در برابر خواستههای نامعلوم متعدد، منطقی در جهت تعامل برای خواستهها و گفتوگو و مفاهمه فراهم کنند. متاسفانه در حال حاضر، نسبت به سخنان میانه، از سوی تصمیمگیران دارای مسئولیت بیاعتنایی شده و ظرفیتی برای آنان قائل نمیشوند و از سوی دیگر برای آنهایی که منافع خود را در جامعهای ضعیف، انسجامی گسسته و قلبهای پر از کینه و تلخی میبینند میانهها، دشمن اصلی محسوب میشوند.
... زن، زندگی، آزادی را میخواهند به تحریم و همچنین اهداف اسرائیل و عربستان سعودی پیوند بزنند. مطالبات زندگیخواهانه مشخص را به تغییر «رابرت مالی» و دیگر طرفداران احیای برجام و استقبال از جنگطلبی ترجمه میکنند.معترضین بینام و نشان را دعوت به گفتوگو کنند تا بدینسان مرزهایشان با اهداف بدخواهان تفکیک شود...
نیازمند یک حرکت بزرگ مصلحانه و تأثیرگذار هستیم که میانهها میتوانند تسهیلگر و پیش برنده سیاستهای اجتماعی آرام بخش باشند. هراس از ایفای نقش میانهها، یک زیان بزرگ ملی برای این روزهای جامعه ماست...
میانه ایستادن و میانجیگرایانه عمل کردن وظیفه ملی، اخلاقی و انسانی همه ماست. امروز سخن گفتن و نقد کردن پیرامون افراط، خشونت و نفرتپراکنی ضرورت تاریخی برای هرکدام از ایرانیان فرهیخته است.»
چند سؤال از آقای ربیعی؛
1- در حالی که صحنهگردان اصلی اغتشاشات و جنگ ترکیبی اخیر، رژیمهای آمریکا و اسرائیل و برخی دولتهای معاند غربی هستند و علناً فراتر از حتی براندازی، تجزیهطلبی و نابودی ایران را توسط گروهکها و اشرار تروریست اجیر شده دنبال میکنند، میانه و میانجی بودن دقیقاً یعنی چه؟! میانه دو قطب «ایران و جمهوری اسلامی» و «جبهه شرور استکبار، تجزیهطلبان، تروریستها و اشرار» دقیقاً کجاست؟! آیا با کسانی که 60 نفر از مدافعان امنیت و همین مقدار یا بیشتر از مردم عادی را کشتند و چند برابر مجروح برجا گذاشتند، به نوامیس مردم تعرض کردند، مغازهها و خودروها را به آتش کشیدند و به مساجد و اماکن مذهبی حمله کردند، پرچم ایران را به آتش کشیدند...، میتوان مذاکره و گفتوگو کرد؟
2- نقش برخی افراطیون مدعی اصلاحات در این فتنه و جنگ ترکیبی چه بوده است؟ آقای ربیعی بهعنوان فردی دارای سوابق امنیتی، آیا خبر ندارد چه تعداد از مدیران و نمایندگان و روزنامهنگاران مدعی اصلاحطلبی در طول این دو دهه در غرب پناهندگی گرفته و در خدمت شبکه دروغی درآمدهاند که یک ضلع اصلی طراح و تحریککننده اغتشاشات اخیر بوده است؟ آقای ربیعی، خبر ندارد که مثلا معاون وزیر ارشاد دولت اصلاحات، هماکنون به سردبیری شبکه بدنام و مزدور «ایران اینترنشنال» (بازوی عملیات روانی موساد) مشغول است؟ و دهها روزنامهنگار و خبرنگارشان به این شبکه و شبکههای همسو سرویس میدهند؟ آیا خبر ندارد که برخی از همکاران نشریات سبز اصلاحطلب مقیم داخل بهخاطر ارتباط با شبکه خارجی آشوب و ترور دستگیر شدهاند؟ چگونه میتوان بدون پالایش در درون ائتلاف آلوده مدعی اعتدال و اصلاحات، و اعلام برائت از عناصر نفوذی و وطنفروش، مدعی دلسوزی و میانجیگری برای گفتوگو و مفاهمه در فضای سیاست داخلی شد؟! معالاسف برخی افراطیون مدعی اصلاحطلبی، هیزم تنشهای اغتشاشات اخیر
بودند.
3- در جریان اغتشاشات آمیخته به شرارت هر جنایت و ترور در رعبافکنی، آیا به جز برهنگی، بغل رایگان(!) شعارهای تجزیهطلبان، چیزی هم درباره مطالبات مشروع و قانونی دیده و شنیده شد؟ آن زن و شوهر پزشک جنایتکار که شکنجه شهید سید روحالله عجمیان تا پای شهادت را لیدری میکردند، و دارای درآمد 100 میلیونی بودند، مطالبه قابل شنیدنشان چه بود که یک کارگر جوان با حقوق 3 میلیونی را آنگونه جنایتکارانه به شهادت رساندند.
4- با عرض پوزش از آقای ربیعی، دولت متبوع ایشان، با آن عملکرد فاجعهبار اقتصادی و مدیریتی، علت عمده نارضایتیها و گلایههای به حق مردم هستند و از این بابت باید عذر تقصیر به پیشگاه ملت بیاورند.
این طیف آخرین بار در پوشش جریان میانه و میانجی، ماجرای مذاکره با آمریکا را سوژه انتخابات و پس از آن کردند؛ اما در عاقبت کار، جز رسمیت بخشیدن به کلاهبرداری آمریکا، واگذاری امتیازهای نسیه در برابر وعدههای دروغین و گسترش تحریمها کار دیگری نکردند.
تحقیر و تهدید صهیونیستها در حاشیه جامجهانی قطر
نفرت گسترده تماشاگران از کشورهای مختلف نسبت به رژیم صهیونیستی در حاشیه جامجهانی، تبدیل به سوژهای نگرانکننده در میان نشریات صهیونیستی شده است.
به گزارش رادیو فردا به نقل از رسانهها و نشریات اسرائیل، «شماری از تماشاچیان پرشور ایرانی که در پایان دومین مسابقه تیم ملی ایران در جامجهانی از پیروزی دو بر صفر ایران بر ولز سرمست بودند، بدون آگاهی از اینکه از سوی یک رسانه اسرائیلی مورد مصاحبه قرار گرفتهاند، با شادمانی دور اوری لوی، یکی از خبرنگاران متعدد اسرائیلی اعزامی به قطر را احاطه کرده و صحنهای دیدنی به وجود آوردند. لحظات هیجانانگیزی برای خبرنگار شبکه «کان» با تماشاچیان ایرانی، در سایر رسانههای اسرائیل نیز بازتاب گسترده یافت. اما کماکان بسیاری از تماشاچیان و حتی پلیس در روزهای گذشته با خبرنگاران شبکههای اسرائیلی برخورد متفاوتی داشتند تا بر حمایت خود از فلسطینیان تأکید کرده و با موجودیت اسرائیل مخالفت کنند.
یک پلیس قطری از نیروهای مأمور ارائه خدمات به خبرنگاران خارجی، که الی اوخانا، فوتبالیست پیشین تیم ملی اسرائیل و یکی از مفسران ورزشی در مسابقات کنونی را سوار خودروی تیم خدمات کرده بود، وقتی شنید که او و تیمش از اسرائیل هستند، بارها با تعجب گفت چنین چیزی را باور نمیکند.
این تیم خبری اسرائیلی ناچار شد که بگوید شوخی کرده و اسرائیلی نیستند چرا که نیروی خدماتی قطری گفته بود اگر اسرائیلی بودید شما را همین جا پیاده میکردم. با بازتاب این ماجرا در رسانههای اسرائیل، خانواده اوخانا از او خواستند عطای حضور در این رقابت جهانی را به لقایش ببخشد و به کشور بازگردد.
گای هوخمن، کمدین اسرائیلی نیز که مسافر قطر بود، پس از آنکه یک روزنامهنگار فلسطینیالاصل آمریکایی، از همکاران پیشین شبکه سیانان، یک ویدیو از او با اونیفورم ارتش مربوط به دوره خدمت در نیروی ذخیره ارتش را منتشر کرد، با احساس نگرانی از ادامه اقامت در قطر، بازگشتش به اسرائیل را به جلو انداخت.
شبکه آی۲۴ در این رابطه نوشت کلیپهایی که این کمدین برای جام جهانی ساخت، هواداران زیادی جلب کرد اما ممکن بود جانش زیر تهدید باشد.
به نوشته جروزالمپست، قطر روی سرد خود را به خبرنگاران و اسرائیلیهای تماشاچی نشان داد و مردم محلی و حتی برخی مسئولان قطری اسرائیلیها را بایکوت کرده و بر سر آنها فریاد زدند. رویدادهای قطر نشان داد پیمانهای ابراهیم جایگاه اسرائیل در منطقه را تغییر نداده است.
روزنامه هاآرتص نیز یادآوری کرد که پیمانهای صلح ابراهیم با میانجیگری آمریکا، به عادیسازی روابط اسرائیل با چند کشور حاشیه خلیجفارس منجر شد اما براساس رویدادهای جاری در جامجهانی قطر نمیتوان امیدی به آبشدن یخ رابطه میان آن کشور و اسرائیل متصور بود.
در نتیجه این رویدادها، تیمی از وزارت خارجه اسرائیل که برای رسیدگی به نیازهای تماشاچیان اسرائیلی در قطر مستقر شده، با شکایت به دولت دوحه، بر لزوم حفظ آزادی خبرنگاران اسرائیلی و انجام کار خود در شرایط امن تأکید کرد.
از سکوت در برابر جنایات اشرار تا همکاری با بازوی رسانهای موساد
سکوت برخی مدعیان اصلاحطلبی و بعضا توجیه شرارت اوباش اجارهای و عناصر وابسته به سرویسهای جاسوسی بیگانه، این طیف را در مظان اتهام جدی قرار داده است.
این دسته که در میان آنها، برخی سران و فعالان حزبی و رسانهای دیده میشوند، در قبال بسیاری از شرارتها و جنایات انجام گرفته توسط عناصر تروریست و اشرار، سکوت کردند یا حتی دست به توجیه و تبرئه زدند. به عنوان مثال، حتی یک ابراز تاسف خشک و خالی (چه رسد به متاثر شدن و اعتراض) نسبت به جنایت و شکنجههایی که اشرار اغتشاشگر علیه شهیدان «سید روح الله عجمیان»، «آرمان علی وردی» و دیگر شهدای مظلوم اغتشاشات اخیر مرتکب شدند، انجام ندادند. همچنین هنگامی که گروهکهای تروریست تجزیهطلب نقاب از چهره برداشتند و ضمن ارتکاب جنایت، مدعی تجزیهطلبی در مناطق مختلف شدند، طیف مورد اشاره سعی کردند همچنان عنوان دروغین اعتراض مدنی بر اتفاقات مذکور در کردستان یا سیستان و بلوچستان بپوشانند.
افراطیون مدعی اصلاحطلبی همچنین در قبال ارعاب مردم و کسبه بازار و رانندگان و دانشگاهیان و... از سوی اشرار تروریست، سکوت کرده و یا اشرار را معترض مدنی وانمود کردند!
اخیرا نیز هنگامی که رئیسجمهور ضمن سفر به سنندج و افتتاح پروژه آبرسانی به این شهر، از بازار و کسبه دیدن کرد، رسانههای وابسته به اشرار خارجی، آجیل فروشی را که به آقای رئیسی شکلات تعارف کرده بود، مورد تهدید قرار دادند. آنها تهدید کردند که او و خانوادهاش را میکشند و مغازه اش را به آتش میکشند. آنها در ادامه این پروژه ارعاب و تهدید، ویدئویی حاوی عذرخواهی فروشنده مذکور را ساخته و منتشر کردند.
اما واکنش افراطیون مدعی اصلاحطلبی به این اقدام تروریستی چه بود؟ عدهای سکوت کردند و برخی مانند «پژمان- م» همکار نشریات زنجیرهای، ضمن وارونهنمایی نوشتند: «نشریات اصولگرا تمامِ قدرتشان را بسیج کردند تا با عکسهای مشابه، تصویری متفاوت از سنندج نشان دهند. غافل از اینکه درست در لحظاتی که این صفحات را میبستند، مردِ قصه ما، داشت ویدئویی ضبط میکرد که بهخاطر این دیدار، از همشهریانش عذرخواهی کند».
عباس عبدی هم نوشت «تیتر کردن تعارف آجیل فروش سنندجی به رئیسی از سوی رسانههای رسمی واجب کرد که تکرار کنم؛ حکومت متوجه ماجرا نیست و با کارهای تاکتیکی قصد بهبود اوضاع را دارد ولی نتیجه عکس میدهد. دیدار با تیم ملی هم همین گونه بود».
تلاش برای عادی و بومی نشان دادن ارعاب یک کاسب و عذرخواهی از سر اجبار وی در حالی است که لااقل در فضای مجازی، اسناد تهدید وی موجود است.
اهمیت ماجرای ارعاب و اعترافگیری آمیخته با تهدید، در این است که مزدوران موساد، چند ماه قبل هم اقدام به صحنه سازی اعتراف کرده بودند. شبکه ایران اینترنشنال وابسته به موساد، خرداد ماه گذشته ویدئوی تهیه شده توسط مزدوران موساد را منتشر کردند که طی آن، فردی تحت عنوان مقام ارشد سپاه، ادعاهایی را علیه کشورمان مطرح میکرد. اما واقعیت این بود که فرد مذکور، یکی از نیروهای جهادی وابسته به سپاه بود و توسط اراذل و اوباش اجارهای موساد، ربوده شده و با تهدید و شکنجه، مجبور به اعترافات ساختگی شده بود.
تیم ربایش متشکل از اراذل و اوباش پس از آنکه فیلم کذایی را ساختند، قصد فرار از مرزها را داشتند که با رصد اطلاعاتی- عملیاتی مشترک سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات بازداشت شدند. آنها تحت مدیریت افسر اطلاعاتی موساد، اقدام به آدم تهیه ویدئوی اعترافات ساختگی مذکور کرده بودند. اعضای این باند، با هدایت افسران اطلاعاتی رژیمصهیونیستی با تهیه سلاح جنگی اقدام به آدمربایی کرده و دستمزد خود را بهصورت ارز دیجیتال دریافت کرده بودند. براساس رای نهایی صادره از سوی دیوان عالی کشور، متهمان ردیف اول تا چهارم پرونده، به جرم همکاری اطلاعاتی با رژیمصهیونیستی و آدمربایی به اعدام محکوم شدند.
به نظر میرسد همین سرنخ و سر نخهای مشابه میتواند به شناسایی شبکههای مشابه همکار موساد و سیا در زمینه رعب افکنی، و اعترافگیری زورکی و این که چه کسانی در حوزه رسانه، از محصولات تولید شده برای فریب مردم استفاده میکنند، کمک کند.
یادآور میشود معاون فراری وزیر ارشاد دولت خاتمی به همراه برخی روزنامه نگاران دیگر، هماکنون شبکه اینتر نشنال را مدیریت میکنند که بنابر اعلام خبرنگاران صهیونیست، بازوی جنگ اطلاعاتی موساد است.