تنشزدایی با تثبیت مقاومت
۱۴۰۲/۰۱/۲۰
۱-در باره عادی شدن روابط ایران و عربستان قبل و بعداز توافق در پکن، تحلیلهای فراوانی ارائه شده است. اکثر تحلیلها و دیدگاهها بر پیامدها و دستاوردهای فراوان این اتفاق و ضرورت آن قلم زدند و سخن گفتند و برخی قلم به دستان و رسانهها و به اصطلاح کارشناس نماها و بهخصوص داخلیهای غربگرای مدعی تنشزدایی هم با خط گرفتن از بیرون بر طبل تفرقه و اختلاف و زیرسؤال بردن آثار و برکات توافق حاصل شده برای منطقه و جهان و دور نگه داشتن این دو کشور بزرگ منطقه با ظرفیتهای فراوان کوبیدند. اما اهمیت این توافق در چیست که همچون یک بمب خبری و خارج از اراده امپراتوری رسانهای صهیونیستها و غربیها به بحث اول رسانهها و تحلیلگران منطقه و جهان تبدیل شد و بعداز گذشت هفتهها هنوز موضوع اصلی محافل و مراکز و اندیشکدههای سیاسی – امنیتی و اقتصادی- رسانهای مستقل و حتی وابسته به سرویسهای جاسوسی و اطلاعاتی کشورهای مختلف است؟ و به یقین میتوان گفت که همچنان در صدر تحلیلها باقی خواهد ماند. سؤال دوم این که چرا آمریکاییها علاوه بر بهت زدگی، این قدر عصبانی شدند؟!. پاسخ این و دیگر سؤالات اساسی و مهم در سه کلمه نهفته است: اول «شعاع تاثیرگذاری» و دوم «سطح تاثیرگذاری» و سوم «صداقت تاثیرگذاری» در سیاست تنشزدایی اصولی و نه شعاری جمهوری اسلامی است. اولا باید درک کرد توافقات با جمهوری اسلامی تا چه نقطهای از تحولات منطقهای و جهانی را دربرخواهد گرفت و آن نقطهای که جمهوری اسلامی نه با موشکهای نقطه زنش بلکه در سایه قدرت موشکهای نقطهزن با سیاست اصولی خود هدف قرار داده است، کجاست؟ ثانیاً باید فهمید که توانایی جمهوری اسلامی برای تنشزدایی در چه سطحی از اعتمادسازی منطقهای و بینالمللی قرار میگیرد و ثالثا باید به این باور رسید که صداقتِ تنش زدایی یکی از اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی است، اما چه کسانی صلاحیت ادعا و اجرای آن را دارند و منافع شخصی و جناحی چه کسانی در تنشزایی تحت لوای تنشزدایی است! برای فهم این سه جمله باید سه نکته مهم مبنای هر تحلیلی قرار گیرد: اولا آمریکاییها بعد از ترور سردار سلیمانی که برای دریافت درخواست عربستان برای عادیسازی روابط با ایران به بغداد رفته بود، صراحتا اعلام کردند که «هدف از ترور ژنرال سلیمانی تاخیر در افول و سقوط هژمونی آمریکا بود»! یعنی آمریکاییها که به افول قدرت خود واقفند، به خوبی دریافتند که با عادی شدن روابط تهران–ریاض تفکر و سیاست مقاومت در منطقه تثبیت و حتی از سوی متحدان آمریکا نیز به رسمیت شناخته و آنها مجبور به بازی در زمین تعریف شده جمهوری اسلامی میشوند و لذا افول آنها امری طبیعی تلقی و در نتیجه تسریع میشود. ثانیا جمهوری اسلامی نیز بعد از اینکه اعلام کرد آمریکاییها در انتظار انتقام سخت باشند! سیاست خود را در همان نقطهای که آمریکاییها میخواستند با شهادت سلیمانی بزنند، پیش برد. با توافق تهران-ریاض یک بار دیگر اشتباه محاسباتی آمریکاییها عیان شد. از جمله این که تصور میکردند با ترور شهید سلیمانی میتوانند از عادی شدن روابط تهران- ریاض جلوگیری کنند و تصور کردند که با این اقدام خباثتآمیز، موضوع روابط تهران-ریاض برای همیشه به محاق خواهد رفت و سعودیها برای همیشه گاو شیرده آمریکاییها خواهند ماند! امّا جمهوری اسلامی نشان داد که با ترور یک سردار هرچند ارزشمند و بزرگ، نمیترسد و عقبنشینی نخواهد کرد و سیاست مدبرانه خود را با قدرت در همان نقطهای که آمریکاییها هدف گرفتهاند، به پیش میبرد. ایران همچنین نشان داد که بخش اولیه انتقام سخت را با قدرت نرم گرفت! لذا باید توافق ایران و عربستان را در کنار خروج آمریکا از عراق و افغانستان و شکست طرح خاورمیانه جدید با هزینه ۷ تریلیون دلاری و تبدیل شدن ایران به «بازیگر اصلی صلح و ثبات» و «کشور نوظهور جهانی» و «ابرقدرت منطقهای در غرب آسیا» آن گونه که ساموئلهانتینگتون در نظریه «گذر از نظام تک قطبی به چند قطبی» خود به آن اذعان کرده است و همچنین اهمیت هر رویداد و دستاورد سیاسی – امنیتی و چه اقتصادی و غیره و پیامدهای این توافق را باید ذیل صداقت و سطح توانایی و شعاع تاثیرگذاری انتقام سخت جمهوری اسلامی برای تسهیل افول آمریکا از طریق تنش زدایی با قدرت نرم در سایه اقتدار و قدرت سخت تحلیل کرد. چون دستاوردها و پیامدهای این انتقام نه سالها بلکه برای قرنها جاری و ساری و پایدار خواهد بود و طبیعی است آمریکاییها عصبانی و گیج باشند. ثالثا بنیانگذار جمهوری اسلامی(ره) در قضیه مک فارلین گفته بودند که«ملت ایران تا آخر آمریکا را تحقیر خواهد کرد!» حالا فعلاً ما وسط کار هستیم، اما از سال ۹۴ که رهبر معظم انقلاب فرمودند«رژیم صهیونیستی ۲۵ سال آینده را نخواهد دید» ۷ سال گذشته و آخر کارِ تحقیر آمریکا قطعا کمتر از ۱۸ سال دیگر خواهد بود چون پیش زمینه و مقدمه تحقق این سخن نیز افول هژمونی آمریکاست. این را هم میدانیم که تحلیلگران و صاحب نظران منطقهای و بینالمللی و حتی دشمنان در رسانههایشان اذعان دارند که «آنچه رهبر ایران گفته، شده و آمریکا باید از منطقه خارج و قدرت دلار در جهان باید شکسته شود نیز در حال شدن است»، تا جایی که استراتژیستهای غربی این سخن معروف میشائیل لودرز سیاستمدار آلمانی مبنی براینکه «سیدعلی خامنهای حرف اول و آخر را در منطقه خاورمیانه میزند»! جدی گرفتند. حالا یکی از جاهایی که جمهوری اسلامی، آمریکا را یک بار دیگر تحقیر کرد، همین توافق با ریاض است. چراکه از یک طرف جمهوری اسلامی، عربستان را با این توافق از گاو شیرده بودن و تحقیر شدن نجات میدهد و از سوی دیگر با وجود ادعای قدرت اطلاعاتی و امنیتی و جاسوسی، امضای این توافق با متحد سنتی آمریکا اما به دور از چشم آمریکاییها و بدون اذن و اجازه و حتی اطلاع آنها بزرگترین تحقیر ساکنان کاخ سفید بود، تا جایی که یکی از مقامات سابق آمریکایی از روی عجز ادعا کرد«تعجبآور نیست اگر خبر بعدی توافق برای احیای برجام بدون حضور آمریکا باشد»!!!. لذا این توافق شکستن یک تابو بود و برای ملتهای جهان بهخصوص منطقه یک فرهنگ شد و حتی ترس خیلی از مقامات کشورها ریخت که بدون آمریکا در دنیای پساغرب هم میتوان زندگی کرد و حتی بهتر!
۲-نکته مهم در عادی شدن روابط ایران با کشورهای عربی این است که این کشورها پس از بیاعتمادی به سیاستهای فریبکارانه آمریکا و آشکار شدن نتایج سیاستهای خسارت بار آنها در دوری از تهران، با تحمّل هزینههای فراوان سیاسی و اقتصادی و مالی و رسانهای، خود آنها برای جبران سیاستهای اشتباهشان مصرّانه پا پیش گذاشتند و به جمهوری اسلامی اعتماد کردند و فهمیدند اگر بخواهند معقول فکر کنند و تصمیم بگیرند باید طبق منطق و سیاست رهبر ایران عمل کنند. براین اساس ابتدا ریاض درخواست مکتوب و رسمی به نخستوزیر عراق داد و سپس از رئیسجمهور چین برای گفتوگوی سطح بالای امنیتی با ایران کمک خواست و الی آخر.... نکته مهمتر این که این عادی شدن روابط، با مذاکرات و گفت وگوهای دوجانبه صورت میگیرد و جمهوری اسلامی با این سیاست، این تفکر را در منطقه حاکم میکند که بدون نیاز به دخالت قدرتهای خارجی فرامنطقهای، کشورهای منطقه خود میتوانند مشکلاتشان را حتی بهتر حل و منافعشان را تامین کنند.
۳-علت عصبانیت آمریکاییها نیز این است که تحولات منطقه و جهان بدون اجازه آمریکا آن قدر با سرعت در حال رخ دادن است که آنها را به طور نگرانکنندهای گیج و مبهوت کرده است. تاثیر دومینووار سیاست چندجانبه و منطقهگرایی ایران بر سایر کشورها با گسترش اعتماد و روابط با کشورهای همسایه و دوست بدون حضور آمریکا، آنها را وارد میدان بازی اصولی جمهوری اسلامی برای اخراج آمریکا از منطقه و از بین بردن تسلط دلار بر اقتصاد جهان و پایان دادن به هژمونی غرب کرده است که نتیجهاش پیشرفت و امنیت و آسایش و رفاه کشورها بدون جنگ و خونریزی و غارت منابع آنها خواهد بود. سفر رئیسی به پکن، سفر آتی شی جین پینگ به تهران و سفرهای وی به ریاض و مسکو، عادی شدن روابط ریاض و دیگر کشورهای عربی با تهران و دمشق، دعوت پادشاه عربستان و رئیسجمهور ایران از یکدیگر و سفرهای بشار اسد به منطقه... توافقات مهم کشورهای مختلف با جمهوری اسلامی و سفر دهها مقام عالی این کشورها به تهران... اصرار غربیها برای مذاکره با ایران در کنار دومینوی ورشکستگی بانکهای آمریکا و اعتراضها در کشورهای اروپایی بهخصوص در فرانسه و همچنین بحران و تحولات در سرزمینهای اشغالی.... در کنار همکاریهای نظامی و دفاعی ایران با سایر کشورها بهخصوص روسیه و چین فقط بخشی از سرعت سریع تحولات جهانی است که نه تنها صاحب نظران منطقه و بینالمللی از تحلیل بهنگام آنها عقب ماندهاند، بلکه استراتژیستهای نظام سلطه و در راس آن آمریکاییها را هم گیج و از درک و حتی اطلاع از تحولات ناتوان کرده است، اما همه آنها اذعان دارند که معمار پشت این تحولات سریع رهبر معظم انقلاب با صبر استراتژیکش است. لذا تنها واکنش آمریکاییها هشدار دادن و ابراز نگرانی است و زمانی نگرانی انها بیشتر میشود که کسی به هشدارهای آنها توجه نمیکند!
۴- توافق ایران و عربستان از یک سو با قرارداد ۵۹۸ شباهتهایی دارد، از جمله این که بدون دخالت و حضور آمریکا امضا شدند. همانگونه که قرارداد ۵۹۸ اجبار حاکمیتِ عراق آن زمان در صلح با تهران را آشکار کرد، و در نهایت عراق را در مدار جبهه مقاومت قرار داد، منطقه و جهان و بهخصوص بازارهای مالی نیز برخلاف مذاکرات هستهای و برجام، در توافق ایران و عربستان صداقت اولیه را احساس و واکنشهای مثبتی به آنها نشان دادند. از سوی دیگر همانگونه که ترکیالفیصل گفت که «آمریکا و اروپا نمیتوانستند مانند چین به عنوان یک میانجیگر صادق عمل کنند»، ریاض هم با این توافق در پکن نشان داد که به صداقت و حسن نیت آمریکاییها کاملا بیاعتماد است و این مقدمه ورود ریاض به جبهه مقاومت و تحقق سخن آن روز رهبرمعظم انقلاب است که فرمودند تجهیزات و امکانات عربستان روزی در اختیار جبهه مقاومت قرار خواهد گرفت. نکته دوم اینکه اجازه ورود چین به منطقه از سوی ایران همانند ورود روسیه به جنگ سوریه است. همان گونه که جمهوری اسلامی ابتدا اقتدار و عزم و توانایی خود را در مبارزه با داعش و تروریستها نشان داد و اعتماد کشورها و قدرتهای مختلف را جلب و سپس مسکو را وارد سیاست خود و پازل مقاومت نمود و بعد به گسترش روابط اقتصادی و استفاده از ظرفیتهای تجاری روسیه اقدام کرد، در حوزه سیاست خارجی و دیپلماسی اقتصادی نیز ابتدا عزم و اراده خود را در گسترش روابط با همسایگان و کشورهای دوست نشان داد و سپس برخلاف دولت روحانی که سلب اعتماد کرده بود، با جلب اعتماد پکن، چین را به عنوان بازیگری مستقل در کنار و در همکاری با سیاستهای خود در منطقه پذیرفت. نکته سوم این که تقویت روابط راهبردی ایران با چین و روسیه به عنوان دو کشور بزرگ اقتصادی، نظامی و هستهای و دارای حق وتو و عضو شورای امنیت و جلب اعتماد آنها، اعتماد و اطمینان سایر کشورها از جمله عربستان را هم به پیوستن به چنین روابطی با تهران و مثلث تهران-مسکو-پکن جلب و تقویت کرد. لذا ایران تاکنون علاوهبر کشورهایی که خود با آنها روابط اقتصادی و تجاری داشت، اکنون با کشورهایی که با روسیه و چین نیز روابط دوستانه و متقابل دارند هم در حال گسترش روابط است که ظرفیت عظیم متقابلی برای جمهوری اسلامی و خود آن کشورها فراهم کرده است. این نشان از قدرت ائتلاف سازی و اجماعسازی جمهوری اسلامی با قدرتهای منطقهای و بینالمللی علیه سیاستهای مخرب آمریکا و غرب و همچنین سیاست مدبرانه برای فروپاشی ائتلافهای صوری و رسانهای صهیونیستها علیه تهران دارد.
«دکتر محمدحسین محترم»