سانسور شدید رسانههای زنجیرهای بیگانه و جیرهخواران آنها در داخل کشور در مورد حضور بینظیر مردم در مراسم ماه مبارک رمضان، راهپیمایی روز جهانی قدس و نماز عید فطر، بهانهای شد تا نگاهی بیندازیم به پس زمینههای تاریخی این سانسور وحشتناک و فاجعهبار:
شاید بتوان گفت نخستین سانسور تاریخ بشر را سامری (یار و همراه پیشین حضرت موسی علیهالسلام و دشمن سرسخت بعدیاش) اعمال کرد، وقتی در زمان غیبت حضرت، از طلاها و زیورآلات غنیمتی، گوسالهای پرسروصدا برپا نمود و به دروغ شایع کرد که حضرت موسی علیهالسلام قوم خود را ترک گفته است. او گوساله را خدای خود و قوم برجای مانده خواند.
سامری پس از مراجعت حضرت موسی، همچنان معجزات وی از جمله ید بیضاء و اژدها شدن عصا و شکافتن رود نیل را منکر گردید و آنها را نه معجزه بلکه تنها جادوهای سادهای نامید که جادوگران فرعونی بهتر از آن را میدانند.
الواح الهی حضرت موسی علیهالسلام، از دسترس دور ماند و بهجای آن تورات تحریف شدهای نوشته شد که در آن دیگر چندان از تعالیم نجاتبخش پیامبر خدا، نشانی رویت نمیشد.
سانسور مسیحیت و تعالیم حضرت عیسی مسیح(ع)
شاید بتوان سانسور بعدی تاریخ را در مورد مسیحیت دانست که به جز تحریفات پولس و تحمیل تثلیث به آن، آنچه یوحنا برخلاف سخنان و تعالیم حضرت عیسی مسیح علیهالسلام به عنوان «مکاشفات» به عهد جدید افزود، زمینههای منازعات بعدی و پیدایش لوتریسم و آمیخته شدن به آموزههای عبرانی و پدیدههایی همچون مسیحاگرایی یا به عبارتی آخرالزمانگرایی و به وجود آمدن فرقههای صهیونی مانند پیوریتانیسم و اوانجلیسم را باعث گردید که تا همین امروز فجایع سلطهگری آمریکا و غرب و موجودیت نامشروع اسرائیل را توجیه میکند.
لشکرکشی صلیبیون به غرب آسیا و برپایی جنگهای دویستساله علیه مسلمانان نیز از سانسور دیگری منشأ گرفت، آنجا که کانونهای صهیونی برای سرکوب مسلمانان و تسلط بر بیتالمقدس، مسیحیان را فریب داده و به بهانه تهدید مراکز دینیشان در قدس شریف، آنها را به سرزمین مقدس کشانده و در برابر سپاه اسلام قرار دادند.
آنها با دروغ و فریب، گوساله سامری دیگری به نام «معبد سلیمان» را علم کرده و گروهی از شوالیههای صلیبی را تحت عنوان «راهنمای زائران معبد مقدس»، پایهگذار فرقههای تاثیرگذار و مخوفی همچون فراماسونری و ایلومیناتی و کابالا نمودند. فرقههایی که طی قرنهای بعد، شورشها و انقلابات و حکومتهای متعددی را در اروپا و آمریکا رقم زدند.
طولانیترین سانسور تاریخ
سانسور تاریخ تمدن اسلامی، یکی از قدیمیترین و در عین حال طولانیترین سانسورهای طول تاریخ بوده است. تاریخ تمدنی که حدود 10 قرن بر دنیای علم و هنر و زندگی بشریت حاکم بود و بسیاری از نظریهها و اکتشافات و اختراعات را توسط عالمان و دانشمندان و فرهیختگان مسلمان به بار آورد.
اما غرب که پس از شکست در جنگهای سخت صلیبی به جنگ نرم و تهاجم فرهنگی برای غلبه بر مسلمانان روی آورده بود، پس از ورود جدی در میدان آخرالزمانگرایی (با نهضت به اصطلاح اصلاح دینی)، این بار با جنبش به اصطلاح روشنگری و ماجرای رنسانس، بهدنبال غصب میادین علم و هنر از مسلمانان برآمد و با سانسوری عجیب و غریب که تا همین امروز در رسانهها و کتب و نشریاتشان جریان دارد، تمامی افتخارات علمی و هنری را به نام خود سند زد؛ از قضایایی مانند نیروی جاذبه و کرویّت زمین و گردش آن به دور خورشید تا قوانین حرکت و نور و سیالات و.... و تا پرواز و دوربین و علوم پزشکی و نجوم و...
با این سانسور عظیم و طویل تاریخی، تقریبا اسلام و تاریخ تمدن آن را حذف یا بسیار لاغر و مختصر نمودند و دروغها و تحریفات بیشرمانهای را که تنها خود در طول تاریخ مرتکب شده بودند، به اسلام و تاریخ آن نسبت دادند، مانند سوزاندن کتابها (که خود طی جنگهای صلیبی انجام دادند) یا محاکمه و قتل دانشمندان (که از جرائم نفرتانگیز غربیها بود) و از همه اینها سخیفتر، تهمت مخالفت ماهوی با علم و هنر تا به لحاظ تئوریک و نظری، حقیقت اسلام را در عرصههای مختلف شکسته و نسلهای مختلف را از همراهیش بازداشته یا ناامید سازند، چنانکه همین امروز نیز در رسانههایشان، این سانسور و تحریفات ادامه دارد.
از طرف دیگر کانونهای صلیبی/ صهیونی در حالی که سالها زرادخانههای خود را برای راهاندازی یک جنگ بزرگ و در سایه آن، برپایی حکومتهای دستنشانده در غرب آسیا برای زمینهچینی تاسیس رژیم جعلی اسرائیل تدارک دیده بودند، برپایی جنگ اول جهانی را به ماجرای ساده ترور ولیعهد اتریش نسبت دادند و اصل ماجرا را سانسور کردند.
آنها توسط همان کانونهای ماسونی، افرادی مانند هیتلر و حزب نازیسم را برکشیدند تا توطئه کوچاندن یهودیان به سرزمین فلسطین و برپایی اسرائیل را عملی سازند و بر همین اساس جنگ دوم جهانی را به راه انداختند، اما این موضوع را هم سانسور کردند.
تاریخپردازی برای تسلط بر ایران
موضوع سانسور در ایران تقریبا از 200 سال پیش و با حضور اولین فراماسونر به نام سرجان ملکم، افسر اسکاتلندی کمپانی هند شرقی که ظاهرا برای بستن قراردادهایی به دربار قاجار آمده بود، شروع شد.
طرفه آنکه سرجان ملکم به جای جاخوش کردن در دربار قاجار و به سان دیگر هموطنانش، کسب مقام و منصب و منزلت و... به نوشتن تاریخ ایران مشغول شد! او ترجیح داد برای سلطه درازمدت امپراتوری و ملکهاش بر ایران و دیگر ملل شرق، برایشان تاریخ بنویسد و تاریخ واقعی آنها را تحریف و سانسور نماید.
او برای مردم ایران تاریخپردازی کرد و در ادامه همان سانسور بزرگ تاریخ تمدن اسلامی، به بافتن تاریخ باستان و شاهنشاهان و شهریاران خیالی پرداخت و برخلاف حقیقت، اسلام را دین و راه و روشی ارتجاعی و با سابقهای عقب مانده توصیف نمود!
تاریخ ایران سرجان ملکم، متاسفانه مورد اقتدای بسیاری از مورخین از جمله حسن پیرنیا و عبدالحسین زرینکوب و... و جماعت کثیری از شبهروشنفکران، قرار گرفت تا آن را بهصورت کتاب مرجع در دروس دانشگاهی و دبیرستانی وارد نموده و منابع مختلفی را براساس آن تدوین کردند.
در آن تاریخ به دروغ، به آتش کشیده شدن صدها کتابخانه به مسلمانان نسبت داده شد، کتابخانههایی که اساسا وجود خارجی نداشتند، در حالی که برخلاف این تاریخ سانسور شده، به اعتراف برخی مورخین معتبر غربی همچون پرفسور جرج سارتن و پرفسور زیگرید هونکه و آدام متز و... مسلمانان به هرکجا که قدم گذاردند، کتابخانهها برپا کردند و صدها هزار جلد کتاب عرضه نمودند.
خادمان را خائن و خائنان را خادم جلوه دادند
تاریخپردازی سانسور شده ادامه یافت و در آن، خادمانی همچون امیرکبیر و شیخ فضلالله نوری و میرزا کوچکخان جنگلی و... را خائن شمرده و خائنانی مانند فتحعلی آخوندوف و عبدالرحیم طالبوف و نصرالله بهشتی و تقیزاده و شیخ ابراهیم زنجانی و احسانالله خان و.... را خادم نمایاندند.
در این تاریخ، اهدای مدال تقدیر جرج پنجم به عباس افندی یا عبدالبهاء سانسور شد تا وابستگی فرقه ضاله بهائیت به انگلیس پنهان بماند، وصیتنامه اردشیر جی ریپورتر (سرجاسوس سرویسهای اطلاعاتی غرب و رابط امپراتوری صهیونیستی روچیلد) سانسور گردید تا نقش او در برکشیدن رضاخان پنهان مانده و معلوم نشود رضا پالانی به چه منظور و با کدام اهداف دراز مدت کانونهای صلیبی/ صهیونی در ایران به حکومت رسید.
در دوران نهضت ملی شدن صنعت نفت طی عملیاتی به نام «بدامن»، گروهی از نشریات شبهروشنفکری توسط سرویسهای جاسوسی غرب، ساماندهی شدند تا با سانسور واقعیات و نسبت دادن تهمتهای مختلف به سران نهضت، راه را برای کودتای 28 مرداد 1332 هموار سازند.
سانسور این رسانهها در طی نهضت امام و انقلاب اسلامی نیز در جهت تحریف وقایع نهضت و سوار شدن وابستگان به کانونهای صلیبی/صهیونی بر موج انقلاب، مثالزدنی است.
رهبرتراشی برای نهضت و انقلاب
این سانسور در دوران اوجگیری نهضت با همراهی صوری و در واقع رهبرتراشی و موجسواری، صورت شدیدتری به خود گرفت، تا آنجا که براساس اسناد لانه جاسوسی آمریکا، مدیر وقت روزنامه کیهان (سناتور مصباحزاده) از سوی سفیر آمریکا در ایران ماموریت یافت تا تبلیغات بر روی جبهه ملی را آنچنان گسترش دهد که آنها را به عنوان رهبران نهضت قلمداد نمایند و پس از آن بود که مطبوعات شاهنشاهی مملو از تبلیغات برای اعضای گروههای چپ تروریستی و مجاهدین خلق (منافقین) بهعنوان نیروهای مبارز گردید و انقلابیون واقعی مانند شهید آیتالله سعیدی و شهید غفاری و شهدای هیئتهای موتلفه و فداییان اسلام و... توسط همین نشریات از تاریخ مبارزات ملت سانسور شدند.
در طول دوران انقلاب نیز نقش موثر و تعیینکننده روحانیونی همچون دکتر بهشتی و استاد مطهری و دکتر باهنر و حاج مهدی عراقی و بسیاری از مبارزین که پس از برقراری نظام جمهوری اسلامی در مسئولیتهای مختلف آن، به خدمت مشغول شدند، در همین نشریات سانسور شده و همچنان میشود تا اینکه موجسوارانی همچون گروهکهای تروریستی و ملیگرایان و چپها و تجزیهطلبها و... انقلابیون واقعی نمایانده شوند.
در سالهای اخیر و با تقویت رسانههای مجازی، علاوهبر تداوم تحریفات قبلی، همچنان حضور مردم در حمایت از انقلاب و رهبری، پیشرفتهای شگفتانگیز کشور و جشمانداز امیدبخش آن سانسور شده است. اما آنچه بیش از هر موضوعی در این سانسور برجسته به نظر میرسد، سانسور اسلام و حقایق و تاثیرات آن است که طی تمامی قرون پیشین تا به امروز وجود داشته و در آینده نیز ادامه خواهد داشت.