روزی ، نامه های غرب گدا ۱۴۰۲/۰۶/۱۲
روزی ، نامه های غرب گدا
۱۴۰۲/۰۶/۱۲
ما سانسور میکنیم شما هم نگویید رئیسی کدام چالههای بزرگ را پر کرد
روزنامه هممیهن تحلیلی منتشر کرده با عنوان «مقایسه کارنامه دو سال اول دولت رئیسی و دو سال اول دولت روحانی»؛ و حال آن که منطقا باید بررسی میکرد دولت روحانی کدام وضعیت و شاخصهای اقتصادی منفی شده را تحویل دولت داد و دولت رئیسی پس از دو سال دست و پنجه کردن با آن میراث، اکنون در کدام موقعیت ایستاده است.
این شکل از مغالطه که تکرار آن در روزنامههای وابسته بهاشرافیت غربگرا حاکی از ماموریت واحد است، به نحوی است که انگار روحانی در سال دوم، دولت را تحویل رئیسی داده و هشت سال رئیسدولت نبوده است!
روزنامه متعلق به دبیرکل سابق حزب کارگزاران نوشت: «خرداد 1400 به مردم وعدههای زیادی داده شده بود تا پای صندوق رای بیایند. برای حضور هر چه پرشورتر مردم گفته شد قرار است جلوی گرانیها گرفته شود. وعده داده شد به فوریت تورم نصف میشود و پس از آن تورم را تکرقمی میکنیم. به مردم گفته شد سالی یک میلیون مسکن میسازیم تا آسانتر خانهدار شوید. نهضت ملی مسکن راه میاندازیم تا با زمین ارزان، خانه ارزان تحویل دهیم. وعده داده شد که سالی یک میلیوناشتغال جدید میآفرینیم. اینترنت رایگان به محرومان میدهیم، هزینه درمان را نصف میکنیم و...
خرداد 1400 به مردم نگفتند برای توجیه عملکرد ضعیف، خودمان را با دولت قبل مقایسه میکنیم. نگفتند تمام اینها که وعده دادیم در حد حرف میماند. اتفاقا تاکید کردند که ما نمیتوانیم، مگر میشود؟ کو بودجه؟ کو اعتبارات؟ نیستیم. ما اصحاب «ما میتوانیم» هستیم. آنها گفتند قبلیها نتوانستند اما ما میتوانیم.
حالا دو سال گذشته است. مردم انتظار دیدن تحقق وعدهها را دارند اما آمارهای دولت وضعیت خوبی را نشان نمیدهد. دولت برای آنکه نشان دهد چندان ضعیف عمل نکرده خود را با دولت قبل مقایسه میکند! اما یک مقایسه ناقص و اشتباه. مقایسهای که ارائه میشود از خوبترین بخش عملکرد دولت سیزدهم برداشته شده و در کنار بدترین بخش عملکرد دولت دوازدهم گذاشته شده، بدون آنکه منطق زمانی رعایت شده باشد. آمارها گزینشی انتخاب میشود و به سال آخر دولت روحانی که شرایط بدتر از هفت سال قبل از آن شده بود استناد میشود.
با وجود آنکه حسن روحانی وعده نصف شدن تورم را نداده بود اما در دو سال اول توانست تورم را از نصف هم کمتر کند. نرخ تورم سالانه در زمان استقرار دولت روحانی 39 درصد بود اما دولت یازدهم توانست این عدد را در تیر 1394 به 15/6 درصد برساند. یعنی نرخ تورم 23/4 واحد درصد در طول دو سال کم شد. ابراهیم رئیسی در زمان استقرار، تورم را 43/2 درصد تحویل گرفت اما در تیر 1402 آن را به 47/5 درصد رساند.
در مورد رشد اقتصاد هم قیاسهای نادرستی از سوی دولت سیزدهم ارائه شده. آمارها نشان میدهد که عملکرد دو سال اول دولت روحانی بهتر از عملکرد رئیسی بوده. تولید ناخالص داخلی در سال 1391 معادل 7/7- درصد بود که پس از هفت ماه فعالیت دولت یازدهم در پایان سال 1392 به 0/3- درصد رسید. به این ترتیب مابهالتفاوت نرخ رشد اولین سال فعالیت دولت یازدهم 7/4درصد بوده است. رشد در سال 1393 نیز 3/2درصد ثبت شده و مابهالتفاوت نسبت به رشد سال قبل آن معادل 3/5درصد است. مجموعا دولت یازدهم از استقرار تا انتهای اولین سال خود 6 درصد رشد اقتصادی ثبت کرده است.
شاخص مهم دیگر یعنی بدهی دولت به بانکها نیز نشان میدهد شتاب رشد بدهی بخش دولتی به نظام بانکی برخلاف شعارهای مراجع خبری رسمی و مقامات دولتی، نشانگر افزایش اتکای دولت سیزدهم به منابع بانکی از طرق غیرمستقیم در مقایسه با سال اول فعالیت کامل دولت یازدهم است.
مقایسه عملکرد دو دولت در بخش بورس نشان میدهد ارزش دلاری بازار بورس در دو سال اول دولت روحانی معادل 3 درصد کاهش داشت اما ارزش دلاری بورس در دو سال اول دولت رئیسی با 63 درصد کاهش مواجه شده است».
درباره این شبه گزارش گفتنی است:
1)افراطیون غربگرا مقارن انتخابات سال 1400 نگفته بودند که غیر از میراث پرخسارت دولت روحانی، قرار است در خیانت اپوزیسیون برای آشوب افکنی پنج ماهه در کشور به نیابت از آمریکا و اسرائیل و انگلیس همراه شوند و ضربه دیگری به روند رشد اقتصاد کشور بزنند. بخشی از جهش دوباره تورم از مهر پارسال به بعد تا اسفند ماه، محصول این وطن فروشی و خیانت بزرگ است که اتفاقا از سوی متهمان آن بازگو نمیشود بلکه همان متهمان نتیجه خیانت خود در سفره مردم و اقتصاد کشور را هم به دولت رئیسی نسبت میدهند!
2) آقای روحانی دولت را نه با تورم تکرقمی بلکه 60 درصدی تحویل داد و منطبق با شتاب نقدینگی و تورم در ماههای پایانی همان دولت، دور از ذهن نبود که حتی این رقم تا پایان سال 1400 سه رقمیشود. دولت رئیسی شتاب این جهش را گرفت، هر چند که تورم همچنان برای مردم آزاردهنده است.
3) کاهش موقت تورم در دو سال اول، به واسطه بار روانی برجام، دقیقا نقش مخدری را داشت که غربگرایان با مهندسی غرب به اجرا گذاشتند تا سیاست آلودهسازی روانی عوام و خواص برای تسلیم شدنهای بعدی را پیش ببرند. به همین دلیل هم بود که با عهدشکنی آمریکا، التهاب و بیثباتی بیسابقه به جان اقتصاد شرطی شده افتاد. امروز در مقایسه با سالهای پایانی، التهابها فروکش کرده و کشور تدریجا توانسته در بخش درآمدی، صادرات نفت را به نزدیکیهای دوره اجرای برجام برساند و آثار مسموم شرطی شدگی (اعتیادزدگی) اقتصاد را تا حدود زیادی از پیکر اقتصاد بیرون کند.
4) امروز در حالی رشد اقتصادی کشور به بالای 4 درصد رسیده که متوسط این نرخ در هشت سال دولت روحانی به نزدیک صفر درصد سقوط کرد.
5) بورس در دوره روحانی و بر اساس بیصداقتی وعدههای فریبنده آن دولت تا مرز نابودی رفت و اکنون با وجود نوسانات گاه و بیگاه، ثبات نسبی پیدا کرده است. بدترین و پایینترین دوره رکود در بورس به نام دولت روحانی است حتی اگر هم میهن جابهجا روایت کند.
6) در حالی که دولت روحانی به نساختن مسکن افتخار میکرد، غیر از صدها هزار واحد مسکونی ساخته شده در دوره اخیر، 1/5 میلیون واحد هم در حال احداث است.
7) روزنامه هممیهن تعمد دارد واقعیتهایی از این دست را درباره کارنامه دولت روحانی بازگو نکند: «۶ برابر شدن نقدینگی که از عوامل اصلی تورم است، شکستن رکورد تورم در تاریخ چنددهساله کشور، افزایش ضریب جینی (شکاف طبقاتی) از رقم کاهشی شده ۳۶۵ در سال ۹۲ به رقم ۴۰۹ در سال ۹۷، نابودی ۱۸ میلیارد دلار و ۶۰ تن طلا از ذخایر استراتژیک، واگذاری پرفساد نیشکر هفتتپه، ماشینسازی تبریز، هپکو اراک، آلومینیوم المهدی و پالایشگاه کرمانشاه، تعطیلی یا نیمه تعطیل شدن پنج هزار واحد تولیدی، ناترازی سنگین در تامین گاز و برق و آب، ناترازی سنگین بودجهای در حد کسری ۴۸۰ هزار میلیارد تومانی، منفی بودن خزانه، انتشار ۲۰۰ هزار میلیارد تومان پول بیپشتوانه و انفجار نقدینگی، بدهی انباشته ۱۵۰۰ هزار میلیارد تومانی، و سررسید اوراق فروختهشده به میزان ۵۳۲ هزار میلیارد تومان».
و ایضا این واقعیتهای مثبت درباره دو سال عملکرد دولت رئیسی را: جبران کسری 480 هزار میلیاردی، تسویه۲۷۰ هزار میلیارد تومان بدهی سود اوراق، تسویه ۱۰۰ هزار میلیارد تومان بدهی به صندوقهای بازنشستگی، اختصاص
۴۰ هزار میلیارد برای رتبهبندی معلمان و ۵۴ هزار میلیارد برای تسویه بدهی بانک مرکزی، افزایش صادرات نفت به حدود دو میلیون بشکه و مجموعا تسویه ۴۶۴ هزار میلیارد تومان از بدهیها و تعهدات دولت قبل ظرف دو سال.
روایت دنیای اقتصاد از ثبتنام انتخاباتی مشاوران و نزدیکان لاریجانی
یک روزنامه اصلاحطلب میگوید شماری از مشاوران علی لاریجانی به توصیه وی در انتخابات ثبتنام کردهاند.
دنياي اقتصاد نوشت: از اردیبهشت ماه سال جاری که واژه خالصسازان از سوی علی لاریجانی به ادبیات سیاسی ایران ورود پیدا کرد، چشم ناظران به کنش سیاسی این سیاستمدار کارکشته برای انتخابات مجلس دوخته شده است. سخنان او در جمع گروهی از جوانان، درباره خالصسازان که روز جمعه منتشر شد، نشان داد او برنامههای جدیتری برای مقابله با این جریان که به گفتهاش از اول انقلاب دنبال حذف دیگران بودند و برخی از آنان که نگاه کاسبکارانه به انقلاب دارند، در چنته دارد.
علی لاریجانی از سال ۱۳۸۷ ریاست مجلس را به مدت ۱۲ سال بهصورت متوالی برعهده داشت. به نظر میرسد علی لاریجانی مصممتر از گذشته وارد یک کنش انتخاباتی برای شکست پروژه «خالصسازان یا سوپر انقلابیها» شده است. این کنش از دوسو شکل گرفته است. اول ارائه لیستی انتخاباتی ازسوی رئیسسابق مجلس بدون حضور مستقیم در انتخابات و با معرفی چهرههای جدید در کنار چهرههای قدیمی نزدیک به او.
بنابر گزارشها و البته اطلاعات تکمیلی «دنیای اقتصاد» ۵مشاور و چهره نزدیک به علی لاریجانی(علی مطهری، محمدرضا باهنر و منصور حقیقتپور، بهروز نعمتی و جعفرزاده ایمنآبادی) به توصیه او در پیشثبتنام انتخابات مجلس شرکت کردهاند. هرچند هنوز باید در انتظار نتیجه بررسی صلاحیتشان باشند اما حضورشان در مرحله اول انتخابات نشانگر عزم علی لاریجانی برای شکستن فضای انحصارطلبانه خالصسازان در مجلس آینده دارد.
پیش از این «دنیای اقتصاد» در دو گزارش با عنوان «۴ برداشت از آینده سیاسی لاریجانی» و «پلن لاریجانی برای پارلمان دوازدهم» اعلام کرده بود که «علی لاریجانی» ترجیح خواهد داد به جای ورود مستقیم به انتخابات دست به تهیه لیست انتخاباتی از چهرههای نزدیک به خود بزند و لیستی با حمایت خود راهی مجلس شورای اسلامی کند.»
دنیای اقتصاد همچنین پیش از آغاز پیشثبتنامها از افزایش رفتوآمدها به دفتر لاریجانی برای حمایت او از برخی نامزدهای انتخاباتی خبر داده و پیشبینی کرده بود که علی لاریجانی اقدام به ارائه لیست انتخاباتی در تهران و شهرستانها کند. در کنش انتخاباتی دوم از سوی علی لاریجانی او نطقها و سخنانی را که میتوان آنها را به نوعی نطقهای انتخاباتی برای برهم زدن برنامه خالصسازان تعبیر کرد، آغاز کرده است.
در همین راستا علی لاریجانی که حالا به صراحت میتوان گفت مقابله با خالصسازان به کانون اصلی گفتمان انتخاباتی او بدل شده است، در جمع گروهی از جوانان، بااشاره به تلاش عدهای برای خالصسازی گفت: از اول انقلاب عدهای خالصساز میگفتند فقط ما انقلابی هستیم و دنبال حذف دیگران بودند. تلاش برای دوقطبیسازی در کشور وجود دارد. از اوایل انقلاب دو فکر مقابل هم بودند. پایه نظری نخستین فکر این بود که ما باید به دنبال وحدت ملی باشیم و تفکر دوم به دنبال تجزیه بود. لاریجانی با بیان اینکه البته عدهای هم نگاه کاسبکارانه به انقلاب داشتند، گفت: این افراد به دنبال مونوپول کردن بودند. مبنای این اقدام بیهنری است، چرا که اگر کسی هنر داشته باشد قدرت توجیه دیگران برای ایجاد وفاق را دارد، اما اگر هنری نداشته باشد، به دنبال تجزیه است. یکی از ویژگیهای انقلابی واقعی وحدتگرایی است؛ به این ترتیب که همه افراد کارگزار و فعال باشند و بهاندازه استعداد خود انقلاب را یاری کنند.
در کنار سخنان علی لاریجانی در مورد خالصسازان میتوانیم به انتقاد اخیر محمدرضا باهنر از دولت در گفتوگویش با «ایسنا» هم اشاره کنیم. باهنر که گفته میشود به توصیه علی لاریجانی در پیشثبتنام دوازدهمین دوره انتخابات مجلس شرکت کرد، گفته است: «زمان تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری یکی از کاندیداها میگفت اگر من رئیسجمهوری شوم هفتروزه مشکل بورس را حل میکنم. الان ۷۰۰روز گذشته اما کسی مشکل را حل نکرده است.» همه اینها نشان میدهد کنش انتخاباتی صاحب امضای مقابله با خالصسازی بهطور جدی استارت خورده است.
پیشبینی امام(ره)درست بود سندی دیگر بر منفور بودن اسرائیل
اظهارات از سر درماندگی نخستوزیر رژیم صهیونیستی، بار دیگر درستی بیان حضرت امام خمینی(ره) درباره ماهیت منفور این رژیم را آشکار کرد.
به تازگی کشور لیبی شاهد اعتراضات گسترده مردمی بود که در واکنش به دیدار وزیر خارجه این کشور با همتای صهیونیست برگزار شد. شدت اعتراضات به حدی بود که دولت وحدت لیبی مجبور به برکناری « نجلا منقوش» شد. مردم معترض لیبی، ضمن آتش زدن پرچم اسرائیل، پرچم فلسطین را برافراشته و خواستار محاکمه نجلا منقوش شده بودند. المنقوش ادعا کرده بود آنچه در رُم رخ داد، یک جلسۀ غیررسمی بود که از قبل برنامهای برای آن چیده نشده بود. اما آسوشیتدپرس ادعا کرد نخستوزیر دولت وحدت ملی لیبی از این دیدار آگاه بوده است.
بحران سیاسی شدت گرفته در خیابانهای لیبی ضمن اینکه نقشه صهیونیستها برای عادی سازی روابط را به هم ریخت، موجب شد وزیر خارجه لیبی معزول حاضر به بازگشت به لیبی نشود و از استانبول به لندن فرار کند.
در پی این اتفاقات، روزنامه صهیونیستی نوشت: به جای عادیسازی با لیبی، شکست مفتضحانهای خوردیم. همچنین یائیر لاپید رهبر اپوزیسیون دولت نتانیاهو ضمن حمله تند به الی کوهن وزیر خارجه گفت: « ماجرای لیبی و رفتار ناشیانه کوهن، مایه رسوایی و شرمندگی اسرائیل شد». دفتر کوهن، یک هفته قبل، خبر ملاقات یک ماه قبل وی با وزیر خارجه لیبی را منتشر کرد که سرآغاز تحولات پیشبینی نشده بعدی بود.
در اثر شدت اعتراضات محافل صهیونیستی به افشای خبر ملاقات، بنیامین نتانیاهو اذعان کرد فاش کردن دیدار کوهن با منقوش اقدام نادرستی بوده است. وی در مصاحبه با یک شبکه قبرسی گفت: انتشار این اطلاعات مفید نبود و غیرمعمول بود. این کار به روابط کمکی نمیکند. دستور دادم دفتر من دیدارهای محرمانه را تایید و علنی کند. اسرائیل دیدارهای محرمانه بسیاری با سران جهان اسلام و جهان عرب برگزار میکند که علنی نمیشود.
به گزارش صدای آمریکا، نتانیاهو، وزیر خارجه الی کوهن را مسئول افشای دیدار محرمانه دانست و گفت: مشخص است انتشار آن مفید نبود. من به همه وزرای دولت دستور دادهام که برای اینگونه دیدارها و انتشار خبر آنها باید از قبل با دفتر من هماهنگی انجام دهند.»
اذعان محافل صهیونیستی درباره زیانبار بودن انتشار اخبار ملاقات محرمانه مقامات این رژیم با مقامات دیگر کشورها، بار دیگر از بیآبرویی بلکه بدنامی مطلق رژیماشغالگر صهیونیست حکایت میکند. یادآور میشود حضرت امام درباره این بیآبرویی اسرائیل فرموده بود: «خود اسرائیل هم این مطلب را احراز کرده که اگر انگشتش را به بحر محیط (اقیانوس) بزند، نجس میشود. چون این را احساس کرده، میخواهد با اینکه «من کمک کردهام» ایران را بدنام بکند، از باب اینکه می داند که موافقت او با ایران، بدنام کردن ایران است».
این نکته هم گفتنی است که سال گذشته در اوج پروپاگاندای رسانهای صهیونیستها مبنی بر موفقیت در حوزه دیپلماسی عمومی و نفوذ در افکار عمومی کشورها، مسابقات جام جهانی در قطر، شاهد بیسابقهترین انزجارها نسبت به رژیم صهیونیستی بود. تیمهای ملی مراکش و کرواسی و آرژانتین و هواداران آنها در بازیهای جهانی سال گذشته قطر، پرچم فلسطین را به اهتزاز درآوردند و این در حالی بود که خبرنگاران و اتباع رژیم صهیونیستی، مورد اعتراض و طرد گسترده قرار گرفته بودند. باخت بزرگ صهیونیستها در حاشیه جام جهانی به قدری پر سر و صدا بود که عوزی دان خبرنگار هاآرتص، با اشاره به حمایت گسترده از فلسطین نوشت: « این پیامی روشن برای تلآویو بود. البته ما دریافتیم که مقامات اسرائیل، بهخوبی میدانستند در میان افکار عمومی چه جایگاهی دارند، بنابراین خود را به زحمت نینداختند. اینجا گویا فلسطین به عنوان تیم سی و سوم حضور داشت!».
همچنین روزنامه صهیونیستی معاریو نوشت: «حقیقت تلخی مقابل چشمان ما قرار گرفت؛ جام جهانی برای همبستگی با فلسطینیان است. این، خاری در چشمان اسرائیل بود».
گروه فشار مقصر بود یا تضمین روحانی به غرب؟
روزنامه سازندگی روز گذشته به نقل از مسیح مهاجری، فعال سیاسی اصلاحطلب نوشت: «گروه فشار تلاش کرد برجامی سر نگیرد. بعد که سرگرفت، تلاش کرد به کمک ترامپ، صهیونیستها و ارتجاع عرب آمریکا از برجام خارج شود. البته ترامپ بیچاره خودش بنا نبود خارج شود بلکه او را خارج کردیم. یعنی همین گروه فشار ما او را از برجام خارج کرد.»
مدعیان اصلاحات برای سرپوش گذاشتن بر ضعفها و اشتباهات راهبردی خود در مسئله برجام، حتی حاضرند به تطهیر ترامپ و دولت آمریکا دست بزنند و تمام مشکلات را به گردن مخالفین خود در داخل که حالا مهاجری نام گروه فشار بر آنها گذاشته است بیندازند!
اما حقیقت آن است که علت اصلی خروج آمریکا از برجام، اطمینان از عدم پاسخ مناسب دولت روحانی و باقیماندن ایران در برجام به هر قیمتی بود. امری که فدریکا موگرینی، مسئول سیاست خارجی وقت اتحادیه اروپا سال 97 آن را فاش کرد و گفت از روحانی تضمین گرفتهام حتی در صورت خروج آمریکا از برجام، ایران در این معاهده باقی بماند.
مدعیان اصلاحات در حالی منتقدان برجام را مورد هجمه قرار میدهند که در برجام به نحوی توافق کردند که بیسوادترین افراد هم اینگونه معامله نمیکنند.
خود علمپنداری و خود نخبهپنداری اصلاحطلبان
روزنامه اعتماد در یادداشتی عنوان داشت: «از مهمترين آثار اين پديده، تهي شدن دانشگاه از نخبگان، انديشمندان و عالمان است. افراد توانمندي كه صرفا با هدف گسترش انديشه و ارتقاي علمي دانشجويان پاي به اين عرصه گذاشتهاند، با ايجاد چنين وضعيتي، ديگر رغبتي به حضور و تدريس در دانشگاهها نخواهند داشت و جاي آنها را افراد كممايه اما «وفادارنما» خواهند گرفت... دومين اثر، بياعتباري دانشگاه نزد دانشجويان و جامعه علمي است. دانشگاه اعتبار خود را بهشدت از دست خواهد داد و نتيجه آن سقوط رتبه علمي دانشگاههاي ايران نسبت به ساير كشورهاست... از ديگر تاثيرات اخراجها، افزايش احتمال خروج اساتيد اخراجشده از كشور است كه خود به معناي شتاب گرفتن خروج سرمايههاي انساني از ميهن و جذب اين سرمايهها در كشورهاي ديگر است. اخراج اساتيد به معناي اخراج ايده، فكر، خلاقيت و سرمايههاي دانشي رشد و توسعه كشور است. به عبارتي در شرايط انزواي فعلي و در حالي كه بهطور قطع نيازمند استفاده از نيروهاي متخصص داخلي هستيم، خروج اساتيد دانشگاه به معناي حركت در مسير تداوم نابسامانيها است.»
روزنامههای زنجیرهای طی روزهای اخیر به شکل متحدی اقدام به بحراننمایی در حوزه دانشگاه و ایجاد جنجال در موضوع برخورد با افراد فاقد صلاحیتهای در دانشگاهها داشتهاند. پدیده قابل ملاحظه در تمام این نوشتهها خودنخبهپنداری این افراد و وابستگان به اصلاحطلبان است. البته این ویژگی در بین اصلاحطلبان پدیده و ویژگی جدیدی نیست. خود را ژنرال و دانشمند مینامند و با بدترین عملکردها حوزه مسئولیت خود را تحویل میدهند. در حوزه دانشگاه نیز هر کسی که مبتنی بر مشی اصلاحطلبان به جای علم به دنبال حرفها و سخنان شاذ سیاسی باشد یا در هر حوزهای غیر از حوزه مطالعه و سابقه علمی خود حرف بزند، از دید اصلاحطلبان دانشمند به حساب میآید. مثلا سابقه فوقالعاده بد فردی مثل شریفی زارچی در مدیریت سامانههای وزارت بهداشت در زمان اوج کرونا در دولت دوازدهم و عدم رضایت مسئولین دولت روحانی در وزارت بهداشت از وی را نیز گویا فراموش کردهاند.
این نوشته در حالی است که دانشگاهیان رکود علمی شدید کشور در دولتهای یازدهم و دوازدهم و برخوردهای قهرآمیز و چکشی دولت روحانی با اساتید انقلابی و اساتیدی که به رویکرد این دولت با کارنامه فاجعهبارش انتقاد داشتند را فراموش نکردهاند.
تاریخ خبر: ۱٤۰۲/۰۶/۱۳، ۰۶:۱۳:۱۳ بازدیدها: 114