روزی،نامه های غرب گدا ۱۴۰۲/۰۸/۲۹
روزی،نامه های غرب گدا
۱۴۰۲/۰۸/۲۹
بانیان مشکلات اقتصادی باز هم ژست شاکی گرفتند!
روزنامه آرمان ملی در گفتوگو با یکی از فعالین مدعی اصلاحات و مشاور رئیس سازمان برنامه و بودجه در دولت قبل در یادداشتی نوشت: «گفته بودند که اگر ما بیاییم شرایط دگرگونه خواهد شد، مشکلات به پایان خواهد رسید و مردم آرامش و رفاه را تجربه خواهند کرد. بر همین مبنا نیز از برنامه مدون اقتصادی 7000 صفحهای سخن گفتند و وعده حل سه روزه مشکل بورس را دادند. گویی اینکه هر کسی از عقبه و پیشینه تفکری و عملکردی آنها خبر نداشت گمان میکرد آنها برای نجات کشور از پرتگاه سقوط آمدهاند. اما همه اینها با گذشت 2 سالونیم کم و بیش رنگ باخته است. صحبت در خصوص دولت سیزدهم سید ابراهیم رئیسی و دولتمردانش است که با وعدههای پررنگ و لعاب وارد شدند، اما امروز به جایی رسیدیم که به جای تحقق وعدهها به دستاوردسازی و طبق معمول انداختن توپ مشکلات به گردن دولت قبل هستند. انگار نه انگار که دولت رئیسی در آستانه سومین سال از عمر خود است و برای انداختن مشکلات به گردن دولت قبل دیر شده و حداقل جامعه دیگر این رویکرد را نمیپذیرد.»
این روزنامه زنجیرهای در ادامه نوشت: «از مهار تورم و هماهنگی تیم اقتصادی کابینه گفته بود و اینکه به کدخدا دل نمیبندیم و مردم را به میدان میآوریم. اما به طور واضح نه تورم روند کاهشی به خود گرفته و نه شاخص بورس چندان نشانی از روند رو به رشد داشته است.»
اگر از مشکلی انتقاد میکنیم خوب است که به ریشه و اساس بهوجود آورنده آن مشکل هم اشاره کنیم. بورس در دولت قبلی به صورت یکباره دچار افت قیمت شد. بسیاری از افرادی که بر روی آن سرمایهگذاری کرده بودند دچار ورشکستگی و مشکلات معیشتی شدند. در ابتدا بورس افزایش سرمایه خورد. تقریبا سهمی نبود که سودهای کلان نکرده باشد. اما به یکباره بازار قرمز شد. سهمها دچار افت قیمت شدند و به همین شکل جلو رفت. بسیاری از سهمها حتی از قیمت چند سال قبل خودشان هم پایینتر رفت و تقریبا کسی نمانده بود که ضرر نکرده باشد.
این استقراض از مردم که در دولت مدعیان اعتدال و اصلاحات اتفاق افتاد نشان از شکست برجام بود. برجامی که بدون آن نه قادر به فروش نفت بودیم و نه قادر به چرخاندن کشور. حتی در سخنرانیهایی گفته میشد اگر کسی بدون برجام قادر به فروش نفت باشد به سِمَت وزیری میرسد!
در نهایت کار با کدخدا به جایی نرسید و از مردم استقراض کردند. حال نیز توقع بازگشت بورس به همان اوج گذشته را دارند. این سطح از حماقت را کجا میتوان یافت؟ روند طبیعی بازاری را از حالت خود خارج کنی و بدون حتی یک عذرخواهی یا ذکر استدلالی، آن را به گردن دیگری بیندازی و توقع درست شدنش را داشته باشی. آنهم در شرایطی که بدهی کلان خود را به جا گذاشته باشی و رفته باشی.
بدهی 480 هزار میلیارد تومانی که میراث دولت قبل بود با درآمدزایی پرداخت شد. با افزایش تولید کشور پرداخت شد. آن هم بدون برجام. نه استقراض از مردمی که با فکر پیشرفت سرمایهگذاری کردهاند و به بازار اعتماد کردهاند.
بازار بورس هم روند طبیعی خود را تجربه میکند؛ نه آن سودهای کلان را دارد و نه آن افت قیمت بیسابقه که منجر به از بین رفتن سرمایههای مردم شد.
در این دولت نهتنها مشکلات بیان، بلکه برای حل آن نیز اقدام میشود. از تکمیل بیمارستان 34 ساله شهریار که در دولت قبل تا 70 درصد پیشرفت داشت، تا افتتاح واقعی فرودگاه سقز که بدون برج مراقبت در دولت روحانی افتتاح شده بود. طرح آب شیرینکنی که برای انتقال آب دریای عمان به سیستان و بلوچستان و دیگر استانها ریخته شد راه خود را برای تکمیل جلو میبرد و همچنین در حوزه مسکن که در دولت قبل کوچکترین سرمایهگذاری نشده بود و حتی به تخصیص بودجهای برای تکمیل ساختمانهای مسکن مهر اختصاص داده نشده بود، در این دولت با قوت به آن تاکید شد و از موضوعات مهم برای دولت سیزدهم مطرح شد. از تخصیص زمین به مردم برای ساختوساز توسط خودشان تا افتتاح مناطق مسکونی جدید که در این دولت به بهرهبرداری رسید انجام شد.
توسعه زیرساختهای برقی کشور و ایجاد خط لوله انتقال آب به استانها را اگر توسعه نمیدانید نام آن را چه میگذارید؟
متاسفانه عدم اطلاع از حداقلیترین مسائل باعث ورود مطالب غلط به یادداشتها میشود. اگر آماری بگیریم یا جستوجویی در اینترنت کنیم از کاهش تورم با خبر میشویم. کاهش تورم به معنای کاهش قیمت نیست!
تورم در علم اقتصاد به معنای نرخ رشد افزایش قیمت است. تنها اگر نگاهی به گزارشهای وزرای دولت بیندازیم شاهد کاهش نرخ تورم از 60 دصد به زیر 40 درصد خواهیم بود. یا حتی اگر این آمار را از سایتهای خارجی هم ببینیم حاکی از این مسئله است.
لذا وقتی تورم به طور نمونه از 60 درصد به 30 درصد میرسد به معنای کاهش قیمتها نیست. بلکه به معنای کاهش روند افزایش قیمتها از 60 درصد به 30 درصد است. فلذا به طور کل به آن دسته از افراد که نام خود را تحلیلگر اقتصادی مینامند هم باید این نکته را متذکر شد.
این ورشکستگان همانها هستند که خود را به دُم آنها گره زدید
روزنامه متعلق به کرباسچی، یک سال پس از اغشاشات پاییز پارسال، از «غروب اپوزیسیون» خبر داده و آنها را «ورشکستگان به تقصیر» توصیف کرد.
اهمیت ماجرا در این است که «هم میهن» سال گذشته از آتش بیاران معرکه بود و خبرنگار بازداشتیاش، از عناصر دروغپراکن در هنگام آغاز اغتشاشات محسوب میشود. کرباسچی روزهای اول مدعی شده بود که مهسا امینی را پلیس کشته است!
یک سال پس از آن آشوب صهیونیستی- آمریکایی و در حالی که جهان شاهد تظاهرات علیه رژیم صهیونیستی است، هممیهن در گزارشی نوشت: «44 سال است که اپوزیسیون با هدف براندازی جمهوری اسلامی وجود داشته است. لیستی از خارجنشینان که کمیت آن هر از چندگاهی افزایش مییابد اما درباره کیفیت آن بحثها و انقلتها بسیار وجود دارد. براندازهایی که به شکلها و با اندیشههای مختلف طی 5 دهه اخیر تشکیل شده و 44 سال است که یک جمله را تکرار میکنند: «عمر جمهوری اسلامی کوتاه است، اینها رفتنی هستند.» اما در این مورد اخیر که اکثریت آنها با اتحاد روی یک موضوع، دور یک میز جمع شدند، نهتنها نتوانستند پروژه خود برای پایان جمهوری اسلامی را به پیش ببرند، بلکه به سرعت دچار فروپاشی و ضعف شدند.»
هممیهن در عین حال، در سرمقاله خود، نوشت: «فضای مجازی فریبنده است، خیلیها را فریب میدهد، البته تقصیر این فضا نیست. این گرایش و نیاز دیگران به فریب خوردن است که آن را در فضای مجازی تامین میکنند. فضای مجازی هم مثل هر فنآوری نو دیگر است که باید یاد بگیریم که چگونه از آن استفاده کنیم. در غیر این صورت، گمراه میشویم و فریب خواهیم خورد؛ آنهم چه فریبخوردنی! اگر سواد رسانهای نداشته باشیم، دچار فریبخوردگی مضاعف میشویم. آنچه که بر سر جریانهای اپوزیسیون خارج از کشور آمد و دچار سقوط فاجعهباری شدند، ناشی از همین ضعف و بیاطلاعی از محدودیتهای استفاده از این فضاست. از یک سو، ارتباط آنان با جامعه ایران از طریق فضای مجازی و منحصر به آن شد و این یک خطای بزرگ ارتباطی و شناختی و سیاسی بود. با دیدن یک فیلم و چند فیلم، گمان میکردند که همه جامعه چنان است و دچار یکسوگیری خطرناک شناختی میشدند. این، همان خطایی است که مسئولین حکومتی نیز به نحو دیگری و با دیدن برنامههای یکسویه تلویزیونی دچارش میشوند. واقعیت این است که رسانههای ما در مجموع نتوانستهاند و نمیتوانند بازتابدهنده واقعیت جامعه باشند. صداوسیما بهگونهای و فضای مجازی نیز به گونهای دیگر دچار این کژتابی است. هر دو فاصله عمیقی با واقعیت جامعه دارند. بنابراین، مخاطبان هر دو دچار خطای شناختی و ارتباطی میشوند. این واقعیت در جریان اتفاقات سال گذشته به بدترین شکل ممکن در هر دو نوع رسانه رخ داد. فضای مجازی به شکل بادکنکی و کاریکاتوری برخی افراد را در جایگاه رهبری اعتراضات بزرگ کرد، ولی هنگامی که این حباب تصویری بیش از اندازه بزرگ شد، بهیکباره ترکید و محو شد؛ گویی که از ابتدا نبوده است.
نکته مهم دیگر درباره اتحاد جریانات اپوزیسیون این است که براساس دشمنی با حکومت شکل میگیرد. برای بقای هر اتحادی، دشمنی با دیگران کافی نیست. هر اتحادی باید مبتنی بر حدی از توافقهای ایجابی هم باشد. دقیقاً مثل وضعیت جناح غالب داخل کشور که براساس دشمنی و ستیز با اصلاحطلبان و میانهروها بود؛ لذا در صورت موفقیت اولیه دچار انشقاق و تنش درونی میشوند. اما اپوزیسیون خارج از کشور ایران حتی به مرحله پیروزی اولیه نیز نرسید تا دچار انشقاق شود. کافی بود در اولین گام شکست بخورد تا این شکافها آشکار و برجسته شود.
با این ملاحظات، همیشه و در همه حال بهویژه در ایران و تا زمانی که امکان فعالیت متعارف باشد، هیچ اپوزیسیون مؤثر و با حداقلی از استانداردهای سیاسی و اخلاقی در خارج شکل نخواهد گرفت و پیگیری کنشهای پراکنده آنان نیز واجد اهمیت نیست. درباره وضعیت این جماعت همین بس که برخی از آنان خواهان حمله نظامی غرب به ایران میشوند، ولی آن اندازه درک سیاسی ندارند که بفهمند قدرتهای سیاسی جهان، تصمیمات خود را تابع سرنوشت و خوشآیند افراد سیاسی ورشکسته به تقصیر نمیکنند. البته اگر روزی بخواهند چنین اقداماتی کنند، حتماً از عوامل سیاسی خود استفاده میکنند؛ ولی آنان به این افراد چون مشاور و نصیحتکننده نگاه نمیکنند، بلکه نگاه قدرتها به آنان در حد ابزاری برای حضور در مجامع جهت اظهار آنچه که دستور میدهند، خواهد بود.»
تلاش این روزنامه برای مشابهت برقرار کردن میان جمهوری اسلامی و اپوزیسیون در حالی است که اولا گردانندگان هممیهن در سرشکستگی گروهکهای اپوزیسیون شریکند و مثلا با زرنگی میخواهند از مسئولیت وطنفروشی در اغتشاشات شانه خالی کنند؛ ثانیا طرف مواجهه پیروزمندانه جمهوری اسلامی، آمریکا و برخی قدرتهای خبیث غربی هستند و نه چند گروهک پیزوری یا رسانههای معاندی که دست
بر قضا، آنها را شماری از متواریان نشریات زنجیرهای مدعی اصلاحطلبی میگردانند. اما در هر صورت اعتراف به ورشکستگی اپوزیسیون، اعتراف به ورشکستگی افراطیونی است که با وجود ادعای اصلاحطلبی، دُم خود را به دُم آنها گره زدند.
تاریخ خبر: ۱٤۰۲/۰۸/۳۰، ۰۵:۳۵:٤۹ بازدیدها: 57