روزی نامه های غرب گدای ... ۱۴۰۲/۱۰/۲۴
روزی نامه های غرب گدای ...
۱۴۰۲/۱۰/۲۴
ناترازي یعنی طلبکاری کسانی که باید به خاطر فجایع مدیریتی محاکمه میشدند
روزنامه اعتماد میگوید: ریشه ناترازیهای اقتصادی موجود، ناترازی سیاسی است.
این روزنامه در تحلیلی نوشت: «تقريبا اتفاقنظر وجود دارد كه ايران دچار چندين ناترازي جدي شده كه بدون حل مؤثر و پايدار آنها، آينده تيرهاي را بايد انتظار بكشيم. ناترازي بودجه، ناترازي بانكها، ناترازي برق، گاز و ساير سوختهاي فسيلي، ناترازي آب، اخيراً نيز ناترازي جمعيت در حال بروز يافتن است.
اين ناترازي ميتواند در حوزههاي سياست و جامعه نيز ديده شود. شكاف عميق نسلها، شكاف دولت- ملت و ناترازي روابط خارجي را نيز ميتوان در ذيل همين ناترازيها ديد. ناترازي اصلي ميان توان و قدرت و درك و برنامه آن نيرويهاي انساني كه عهدهدار حل اين ناترازيها شدهاند ولي فاقد اين شرايط هستند. در واقع ظرفيت اين نيروها براي درك و حل اين مسائل بسيار ناقص و كم است و همين مسئله سبب ميشود كه ناترازيهاي ديگر تشديد شود.
اولين و مشهورترين ناترازي مربوط به انرژي است. چند علت اصلي براي اين ناترازي وجود دارد. اول نظام قيمتگذاري حاملهاي انرژي است كه موجب ميشود مصرف به صورت غيرمنطقي افزايش پيدا كند و اصراري بر توليد كالاهاي كممصرف نيز نباشد. در نتيجه شدت مصرف انرژي چند برابر ميانگين اين شاخص در كشورهاي ديگر شده است. در اين شرايط طبيعي است كه تقاضاي داخلي براي مصرف بالا ميرود ولي در نقطه مقابل عرضه در حال كاهش است و اين علت اصلي ناترازي است. اين كار نيازمند سرمايهگذاري زياد است كه با قيمت اندك انرژي اين سرمايهگذاري توجيه اقتصادي ندارد. چرا قيمت اندك است؟
تورم و دولتي بودن امور، غيرپاسخگو بودن دولت در برابر درآمدهاي دولتي و نفت، كاهش رشد اقتصادي، فقر فزاينده و تجربه اعتراضات گذشته موجب ميشود كه قيمت انرژي هر روز ارزانتر (به قيمت ثابت) نسبت به قبل شود و مصرف به صورت تصاعدي بالا رود.
با راهاندازي پالايشگاه ستاره خليجفارس ميتوانستيم بنزين را صادر كنيم، الان مجبوريم واردات كنيم. ولي چرا نميتوانيم عرضه را زياد كنيم. پاسخ خيلي ساده است. به قول وزير نفت همين دولت حداقل ۲۴۰ميليارد دلار براي بهبود منابع نفتي نياز به سرمايه داريم. تازه اين بخش بالادستي نفت است. هماكنون هيچيك از صنايع نفتي ايران چون پتروشيميها و پالايشگاه نيست كه با فناوري مدرن مشغول به توليد و مقرونبهصرفه باشند. نه ميتوان سرمايهگذاري كرد و نه ميتوان آنها را نوسازي كرد، چون هيچ سرمايهاي براي اين كار نداريم. سرمايهگذاران هم هيچ رغبتي به سرمايهگذاري در ايران ندارند و اصولا راه آن نيز بسته است. پس كيفيت توليدات روزبهروز كمتر ميشود. مازوت ميسوزانيم، چون حتي امكان صادرات آن را نداريم، ديگر كسي مازوت نميخرد. توليد مازوت هم زياد است بايد به جاي گاز بسوزانيم، وضعيت آلودگي هوا همين ميشود كه ميبينيد، چون از اعتراضات مردم ميترسند، گاز را از همهجا قطع ميكنند تا به مردم برسد.
امسال تا حدي گرمي هواي زمستان به دادشان رسيده است. توليد و اشتغال ضربه ميخورد تا خانهها گرم باشند. در حالي كه ميتوان در خانه با پوشيدن يك لباس بيشتر مسئله را تا حدي حل كرد. در تابستان عين اين كار را با برق انجام ميدهيم. برق واحدهاي توليدي را قطع ميكنيم تا مصرفكننده خانگي اعتراض نكند، در حالي كه آن توليد، در واقع توليد ملي است و مشكلات آن از جاي ديگري بر سر مصرفكنندگان و مردم آوار ميشود.
گره پيچيده اين ناترازيها در سياست است. سياست از دو سو دچار ناترازي شده. در درجه اول ناترازي ميان ساختار و مردم. واقعيت اين است كه نگاه مردم نسبت به سياستها و مديريت كنوني مثبت نيست و تعداد اندكي از مردم از وضع موجود دفاع ميكنند. ظاهراً آخرين نظرسنجيها نشان ميدهد كه فقط ۷درصد مدافع اين وضع هستند. اين ناترازي در عمل مديريت امور را دچار مشكل ميكند و چه بسا منجر به ناترازي نوع دوم شود. ناترازي دوم، سياست ميان صلاحيت حرفهاي مديران با ابعاد و وزن مشكلات كشور خيلي روشن و زياد است. اظهارات و مواضع عجيب مديران، فقدان برنامه و ايدههاي روشن و ناكارآمدي مفرط جملگي مصداقهاي اين ناترازي سياسي است كه ناترازيهاي پيشگفته را تشديد ميكند. پس بدون حل ناترازي سياسي، ساير ناترازيها نهتنها حل نميشوند كه تشديد هم خواهند شد».
نشریات زنجیرهای وابسته به مدیریت اشرافی غربگرا مانند اعتماد، عادت دارند هر بحثی را از پله دوم و سوم و به شکل روایت وارونه مطرح کنند. به عنوان مثال عباس عبدی نویسنده یادداشت فوق، هرگز از الیاس حضرتی مدیر روزنامه نپرسیده؛ شما در کدام تراز قرار داشتی که نماینده مجلس شدی و با مفسد اقتصادی دانهدرشتی به نام شهرام جزایری در دوره دولت و مجلس مدعی اصلاحات، رفیق گرمابه و گلستان شدی؟ یا شهرام جزایری چگونه توانست مشاور کمیسیون اقتصادی شود و به مجلس ششم راه پیدا کند و درباره ضرورت عدم اخذ وثیقه برای تسهیلات کلان بانکی طرف مشورت کمیسیون شود؟ عبدی چنین سؤالاتی را درباره ناترازیها نمیپرسد چون حضرتی هم از او نمیپرسد ماجرای محکومیت شما در پرونده فروش اطلاعات به بیگانگان چه بود و با این پرونده محکومیت، بر اساس کدام تراز و معیار، دم از ایرانی و ایرانی و اصلاحطلبی میزنی؟
نکته دوم، درباره ناترازیهای به ارث رسیده از دولت پرادعا و بیکفایت ائتلاف مدعیان اعتدال و اصلاحات است؛ اینجا هم نویسنده اعتماد، خود را به نادانی میزند تا به یاد بیاورد که کسری بودجه 480هزار میلیاردی، بدهی 1500هزار میلیاردی، تورم 60درصدی، حراج 30میلیارد دلار از ذخائر ارزی به قیمت 4200 تومان، حذف بیسروصدای ارز دولتی برای واردات 20 قلم کالا، و... دهها کارکرد از این قبیل، از فجایع مدیریت اشرافی غربگرا بوده و بیشتری ناترازی را برجا گذاشته است. نویسنده در حالی استدلالبافی کرده که میداند چه کسانی در دولت برجام و دیگر هیچ، غیر از واگذاری و تعطیلی 95درصد برنامه هستهای، در قالب توافق پاریس برای کاهش پالایشگاهسازی و نیروگاهسازی به غرب تعهد پنهانی دادند و سپس با وقاحت تمام گفتند پالایشگاهسازی کثافتکاری، و ساختن نیروگاه، رفتن زیر فشار مافیاست(!)
روزنامه اعتماد میداند و عمداً کتمان میکند که در اثر آن سوءمدیریت سازمانیافته، کشور در چه وضعیت بحرانی در تامین برق و گاز مصرفی قرار داشت و دولت بعدی (رئیسی) چگونه توانست بر هر کدام از این بحرانهای تولید فائق آید. «اعتماد»یها میدانند که دولت در تیر و مرداد (هنگام تحویل از روحانی به رئیسی) با خزانه خالی ارزی و ریالی روبهرو بود و دولتمردان روحانی به رئیسی گفته بودند امکان پرداخت حقوق کارکنان دولت وجود ندارد. میدانند که اگر برای جهانگیری درباره تعیین الّا بختکی قیمت ارز نوشابه باز کرده بودند، بعداً به طعنه درباره دولت رئیسی نوشتند که ارز 4200 استخوان در گلوی دولت است و «دو پوست موز حذف یا ادامه واگذاری ارز 4200 تومانی پیش پای دولت رئیسی است». منتها در تمام آن هشت سال که این فجایع رقم میخورد و مدیریت دولت به قهقرا میرفت، سرگرم رپورتاژ آگهیهای دروغین درباره موفقیتهای خیرهکننده(!) دولت وقت بودند، منتقدان را به نیابت مینواختند، آمریکا را تبرئه و تطهیر میکردند، از کرامات نداشته برجام میگفتند، و حداکثر به دوقطبیهای مبتذل سیاسی و فرهنگی دامن میزدند.
اگرچه پاسخ به مغالطه روزنامه مذکور، بحث مفصلی را میطلبد که خارج از حوصله این ستون است، اما در یک جمله باید گفت بزرگترین ناترازی، میدان یافتن جماعت لافزن در فضای سیاسی و مطبوعاتی و انتخاباتی برای فریب افکار عمومی، و عدم پیگرد و مطالبه از آنها به خاطر فجایعی است که به زندگی مردم تحمیل کردهاند اما حالا با پررویی نجومی، درباره همان فجایع قیافه طلبکاری میگیرند.
تاریخ خبر: ۱٤۰۲/۱۰/۲۵، ۰۷:۰۱:۰۱ بازدیدها: 74