روزی نامه های غرب گدای ... ۱۴۰۳/۰۳/۰۴
روزی نامه های غرب گدای ...
۱۴۰۳/۰۳/۰۴
تشییع خیرهکننده پیکر رئیسی راز پیروزی ایران بر آمریکا و اسرائیل
برخی رسانههای بزرگ بینالمللی، بخشهایی از مراسم تشییع در شهرهای تهران، مشهد، قم، تبریز و بیرجند و شهر ری را به طور مستقیم پوشش دادند. و برخی دیگر به ویژه در میان رسانههای فارسی زبان معاند ترجیح دادند به سانسور این رویداد عظیم که خبر اول بسیاری از رسانههای جهان شده و هیئتهایی از 90 کشور جهان را برای عرض تسلیت و ابراز همدردی با ملت ایران به تهران کشانده بود، سانسور کنند.
در همین حال، برخی از خبرنگاران و فعالان رسانهای خارجی هم روایتهایی از ماجرا داشتند. از جمله:
چِی بووِز، خبرنگار و تاریخ پژوه ایرلندی نوشت: «اگر این جمعیت در راستای اعتراضات علیه دولت ایران بود، بارها در رسانههایی مثل BBC، CNN آنها را دیده بودید. اما این جمعیت عزادار رئیسجمهور و وزیر خارجهشان هستند پس شما آنها را ندیدهاید.»
ریچارد مدهرست، روزنامهنگار مشهور انگلیسی: «من در مراسم تشییع جنازه رئیسجمهور ایران در تهران هستم. میلیونها نفر در خیابانها هستند... آنچه رسانههای غربی در مورد نفرت از رئیسی در ایران به شما گفتند دروغ است. درگذشت او، ضایعهای برای همه جهان است.»
آنیبال گارزون، جامعهشناس و تحلیلگر اسپانیایی: «مردم ایران در یک تشییع دسته جمعی با رئیسجمهور خود ابراهیم رئیسی وداع کردند. با اقداماتی از این دست میتوان فهمید که چگونه مردمی توانستهاند بیش از 40 سال در برابر تهدیدات آمریکا و اسرائیل و نوکرهای عرب آنها در خاورمیانه مقاومت کنند.»
دنیهایفونگ، خبرنگار مستقل آمریکایی: «رسانههای غربی و سلطنتطلبان طرفدار غرب میگویند «هیچ کس دلتنگ رئیسی نخواهد شد». ایرانیان واقعی در تشییع رئیسی: (عکس با شکوه از تشییع)
دانیال یاغتش، استاد دانشگاه آمریکایی بیروت: «من در مراسم تشییع رئیسجمهور رئیسی هستم، میلیونها نفر در خیابانها در غم درگذشت او هستند.»
گلن دیسن، خبرنگار نروژی و سردبیر مجله سیاست خارجی: «سیل جمعیت ایرانیان در خیابانها در سوگ درگذشت رئیسجمهور رئیسی.»
پاسخ پیشاپیش دو فعال اصلاحطلب به دغلبازی تکراری خاتمی
سید محمد خاتمی در دیدار با اعضاء شورای مرکزی حزب مردم سالاری گفت: آنچه من رسماً هم سالها پیش به بزرگان گوشزد کردهام اینکه قانون اساسی قطعاً نیاز به اصلاح دارد ولی باید شرایطی باشد که به نام اصلاح، اصول و موازین خوب و قابل قبول آنهم به نفع یک بینش و جریان حذف شود. در شرایط فعلی پیشنهاد من این است که انحرافهائی که در مسیر جامعه و حکمرانی و با توجه به آرمانهای انقلاب و تلقی ویژهای که مردم بخصوص اهل نظر از جمهوری اسلامی بودن نظام داشتند پیش آمده است و کمرنگ شدن حیثیت جمهوریت نظام و میداندار شدن نوعی تلقی از اسلام در عرصه حیات اجتماعی که صد در صد با مسلمترین موازین جمهوریت اگر نگوئیم تضاد دارد لااقل ناسازگار است، تقویت جنبه جمهوریت نظام حتی با همین قانون اساسی اولویت دارد.
وی درباره اما و اگرهای ترکیب جبهه اصلاحات که اعتراضات
و دو دستگیهایی را در پی داشته، گفت: در مورد تشکیلات، اولاً این مسئله به خود جبهه (اصلاحات) و دوستان دست اندکار برمیگردد ولی راه طی شدهای که به جبهه رسیده است نباید فراموش شود. به نظرم عواملی که این مسیر را ایجاب کرد همچنان موجود است و نمیتوان از آن بازگشت. جبهه هنگامی به وجود میآید که احزاب و تشکلها به تنهائی کارآیی و جایگاه خود را ندارند و وقتی جبهه تشکیل میشود شرط اول پایبندی اعضاء به مقتضیات فعالیت جبههای و تصمیمات و راهکارهائی است که معین میکند. و اینکه افراد حقیقی هم در آن حضور دارند، چون که بخش تحولخواه و در واقع اصلاحجویان جامعه بزرگتر از احزاب و گروهها است. چرا نباید صاحبنظران و کسانی که میتوانند آن بخشهایی را که بهرحال عضو رسمی احزاب نیستند نمایندگی کنند حضور و مشارکت داشته باشند؟
خاتمی افزود: جبهه میتواند در دوران بیوفائی به احزاب و ضعف کارآمدی آنها، زمینه را برای حضور مؤثر احزاب در جامعه و در واقع تقویت جامعه مدنی کمک کند. و اما در مورد برنامه انتخابات اولاً چرا از من میپرسید. ثانیاً به نظرم برنامه دارند و من هم معتقدم زودتر باید تکلیف را مشخص کنند. و اما آنچه به من مربوط است اینکه انتخابات مهم است ولی اگر انتخابات از معنی تهی شود باید کوشید که ابتدا معنی آن به آن برگردد. اهمیت صندوق این است که بیانکننده رأی و نظر مردم است نه یک گروه و اگر از جایگاه خود خارج شد باید کوشید آنرا به جایگاه خود برمیگرداند. در مورد انتخابات پیشین گفتم اگر مطالبی که رهبری در باب انتخابات گفتند که همه جریانها باید نامزد خود را داشته باشند و نیز این مطلب که عدم احراز صلاحیت معنی ندارد. با صلاحیت احراز میشود یا نمیشود همین هم اگر زودتر گفته شده بود و عملاً هم زمینه اجرای آن فراهم میآمد جریانها میتوانستند و میبایست فعالانه در انتخابات شرکت کنند. ولی وقتی شما نامزد مطلوب خود را ندارید طبعاً زمینهای هم برای شرکت نمیبینید.»
در مورد این سخنان گفتنی است که اولاً خاتمی چه در دوره دولت داری و چه در فتنه 88 و پس از آن، بیشترین بیصداقتی و جفا را در حق اصول قانون اساسی و از جمله اسلامیت و جمهوریت و استقلال کشور داشته است. او و حامیانش بارها در انتخابات مختلف نامزد معرفی کرده، اما هنگام مواجه شدن با مطالبات بر زمین مانده مردم که مورد بیتوجهی مدعیان اصلاحات قرار گرفته بود، ادعا کردند رئیسجمهور و مجلس اختیارات کافی ندارند. اما با این همه، باز هم در فصول انتخاباتی، در صف اول رقابتکنندگان برای کسب قدرت بودند.
خاتمی در عین حال با ایستادن کنار سران فتنهای که دروغ تقلب در انتخابات را بهانهای برای ایجاد آشوب در سال 1388 کرده بودند، نشان داد که به بیگانگان و گروهکها بیش از مردم و نظام وفادار است و با وجود اعتراف به دروغ بودن ادعای تقلب (البته در محافل خصوصی)، کمترین شجاعت و صداقتی نداشت تا همین باور خود را علناً با مردم بازگو کند و هیزمکش نقشه آشوبافکنی سیا و موساد و امآیسیکس نشود.
در موضوع انتخابات و رفتار دغلکارانه جبهه اصلاحات هم خاتمی در کنار جریان فریب و دروغ ایستاد. در اینباره باید به فهرست 165 نفری نامزدهای اصلاحطلب در انتخابات مجلس اسفندماه گذشته اشاره کرد و سخنان حسین مرعشی دبیرکل حزب کارگزاران که فاش کرد: «خوشبختانه از ۱۰ کرسی استان کرمان، ۹ کرسی رقابتی داریم؛ همه نامزدهایی را که هدف گرفته بودیم، تأیید شدند. این سندی است که با همین شرایط میشود با یک فرمان عاقلانه حرکت کرد. ما در ۱۰ دوره مجلس در کرمان، همیشه یک کف داشتیم که ۳ کرسی بود و یک سقفِ ۷ کرسی. در دوره پیش برای اولین بار به یک کرسی تن دادیم، چرا که در سطح کشور منفعل بودیم.
نقد اصلی، به اصلاحطلبان بود، به خاطر نیامدن در انتخابات مجلس یازدهم و انتخابات ۱۴۰۰. در انتخابات مجلس یازدهم، لیستی که برای تهران آماده شد، از لیستی که برای مجلس دهم آماده شد، قوی تر بود؛ اما تصمیم گرفته شد به دروغ به مردم بگوییم که کاندیدا نداریم».
همچنین محمدجواد روح، سردبیر روزنامه هممیهن در تحلیلی نوشت: «جبهه اصلاحات، نه جبهه است، و نه اصلاحطلب... نمیشود که هر بار ما چک سفید امضا بدهیم و بگوییم ما کاندیدا نداریم. انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶، تلاشی برای روزنهگشایی بود. برخی بزرگان منتقد روزنهگشایی هستند و بعضاً، حتی این عبارت را به تمسخر به کار میبرند. اوایل آبانماه در تحلیل مفصل «نه جبهه، نه اصلاحات»، پیشبینی خود را نوشته و حتی پیشنهاد جدا شدن دو طیف را داده بودم؛ اما بزرگان و احزاب هر دو طیف ظاهراً مصلحت را در تداوم ساختار موجود میبینند. خروجی جبهه اصلاحات با ساختار فعلی این است که در آستانه هر انتخابات اعلام میکند شرکت نمیکنیم یا شش ماه مانده میگویند که «این انتخابات، انتخابات ما نیست» و تلویحاً توصیه میکنند نامزد هم نشوید. در همین انتخابات، شواهد نشان میدهد وضعیت از مجالس دهم و یازدهم بهتر است. این ۱۱۰ نفری که در شهرستانها بهعنوان نامزد مطرح هستند و تعدادی که در تهران هستند، از مجلس دهم خیلی شناختهشدهتر هستند. وضعیت تأیید صلاحیتها از مجلس دهم و یازدهم بهتر است. آن هم در شرایطی که ۹۰ درصد چهرههای اصلاحطلب و اعتدالگرا- حتی اعضای دولت روحانی- برای شرکت در انتخابات نامزد نشدند. واقعیت این بود که اکثریت قریب به اتفاق نامزدهای بالقوه اصلاحطلب، خودشان به صحنه نیامدند. ردصلاحیت اصلی، توسط خود جبهه اصلاحات انجام شد. با تصمیمی که جبهه اصلاحات گرفت، بخش عمدهای از آنها که قصد نامزدی داشتند، منفعل و دلسرد شدند. در نتیجه، به نقطهای رسیدهایم که مطرح میشود کاندیدای قابل قبولی نداریم. درحالیکه این حرف اشتباه است. آقای مرعشی دبیرکل کارگزاران میگوید ما برای هر ۱۰ کرسی استان کرمان، کاندیدای شناخته شده داریم.یا چهرهای در حد محمدباقر نوبخت در رشت کاندیدا و تأیید شده. آیا او فرد ناشناختهای محسوب میشود و قابلیت مطرح شدن برای گزینه ریاست مجلس را ندارد؟ باید از جبهه اصلاحات پرسید که دقیقاً شما در این انتخابات و در صحنه سیاست، چه میکنید؟ ریشه این موضع انتخاباتی، فقط ترس از شکست است. عدم شرکت، هیچ توجیه دیگری ندارد.»
«نقش مهم حسین امیرعبداللهیان، وزیر خارجه جمهوری اسلامی در تقویت همکاریها و هماهنگیهای ایران با گروههای نیابتی در خاورمیانه، از موضوعاتی است که در رسانههای اسرائیل مورد توجه قرار گرفت».
اسرائیل با شهادت امثال سلیمانی و امیرعبداللهیان از نکبت و نابودی نجات پیدا نمیکند
وبسایت رادیو فردا ضمن درج مطلب فوق نوشت: «رسانههای اسرائیل مرگ امیرعبداللهیان را که چند دهه مناسبات نزدیک با دبیرکل حزبالله، رهبران حوثیها، شیعیان عراقی، بحرینی و سران سازمانهای مسلح فلسطینی، بهویژه سازمان جهاد اسلامی فلسطین مانند رمضان عبدالله شلح و زیاد نخاله داشت، یک ضربه به این نوع همکاریها- دستکم در کوتاهمدت- ارزیابی کردند. سایت والانیوز نوشت: این دیپلمات ۶۰ ساله که دیدگاههای رادیکال و نزدیک به سپاه پاسداران داشت و نماینده رویکرد تندروانه در سیاست خارجی بود، همزمان با نظارت بر مذاکرات غیرمستقیم تهران با آمریکا برای احیای برجام، رویکرد ستیزهجویانه در قبال غرب را حفظ کرده بود. والانیوز اظهارات ماه گذشته امیرعبداللهیان در سفر به نیویورک را در گفتوگو با شبکه انبیسینیوز یادآوری کرد که با لحن هشدار شدید خطاب به اسرائیل، تهدید کرده بود اگر اسرائیل بیش از این در منطقه ماجراجویی کند، پاسخ ایران به اسرائیل، فوری و حداکثری خواهد بود.
به نوشته والانیوز، قاسم سلیمانی، فرمانده سابق قدس سپاه، الگوی حسین امیرعبداللهیان بود و خود او بارها گفته بود دنیای غرب باید از سلیمانی سپاسگزار باشد که اگر جمهوری اسلامی برای غلبه بر داعش نبود، ایستگاههای مترو در بروکسل، لندن و پاریس امنیت امروز را نمیداشت.
روزنامه یدیعوت آحارونوت نیز نوشت: گروههای نیابتی ایران، نبودِ حسین امیرعبداللهیان را با توجه به نقش او در تقویت همکاریهای تهران با این سازمانها در دوره نزدیک احساس خواهند کرد.
وبسایت اقتصادی اسرائیلی کالکالیست در مقالهای نوشت: مرگ ابراهیم رئیسی و وزیر خارجه ایران، ادامه سیاست هستهای ایران را مختل نخواهد کرد، اما میتواند در برخی فرآیندها تأخیر ایجاد کند و هماهنگی تهران با مقامات و گروههای منطقهای را مختل کند. امیرعبداللهیان کانالی برای انتقال پیامهای مستقیم جمهوری اسلامی ایران به حزبالله بود و از شروع جنگ غزه دستکم سه بار به دیدار نصرالله در لبنان رفت و با او به گفتوگو نشست و همزمان نقش مشابهی در روابط با سازمان جهاد اسلامی فلسطین و دیگر تشکلهای تروریستی داشت. ماکو، وبسایت خبری شبکه ۱۲ تلویزیون اسرائیل نوشت: حسین امیرعبداللهیان یکی از محوریترین عوامل در تشکیلات ایران در منطقه در سالهای اخیر و یکی از مهمترین سرمایههای جمهوری اسلامی در مبارزات منطقهای بهشمار میرفت و بیش از وزیران خارجه پیشین ایران به سازمانهای ضد اسرائیلی نزدیک بود. از آغاز جنگ غزه، همزمان با دیدارهای امیرعبداللهیان با حسن نصرالله، او چند بار با مقامات ارشد دفتر سیاسی حماس در خارج و همچنین با زیاد نخاله، دبیرکل جهاد اسلامی فلسطین و محمد عبدالسلام، رهبر حوثیها دیدار کرد.
شبکه ۱۲ تلویزیون اسرائیل نوشت: از روز نخست روی کار آمدن دولت ابراهیم رئیسی در سه سال پیش، روشن بود که امیرعبداللهیان پیشبرد اهداف جمهوری اسلامی ایران در منطقه را در دستورکار قرار خواهد داد و برای این هدف از مناسبات نزدیک خود با قطر و عمان، دو کشوری که دریچه سیاسی ایران به سوی غرب محسوب میشوند، بهره خواهد برد. خط کلی تهران در سالهای گذشته رادیکالیزه شده و امیرعبداللهیان با شخصیت ستیزهجو و قاطع خود، بهویژه بعد از خروج دونالد ترامپ، رئیسجمهور وقت آمریکا، از برجام، این خط را دنبال میکرد.
روزنامه اسرائیل هیوم، حامی بنیامین نتانیاهو، حسین امیرعبداللهیان را «قاسم سلیمانی دوم» توصیف کرد و نوشت: او از دیرباز «اسب تروای سپاه پاسداران» در کادر دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران بود. او مانند قاسم سلیمانی معتقد بود که حمایت از شبهنظامیان در تمامی خاورمیانه تأثیرات مستقیمی بر تلاش دیپلماسی ایران در قبال آمریکا و کشورهای عرب دارد و آنگونه که این مرد مرموز بیان میکرد، زبان قدرت باید به کار آید».
تقلای رسانههای صهیونیستی برای القای این که تعاملات ایران و گروههای مقاومت منطقه در اثر شهادت آقای امیرعبداللهیان مختل خواهد شد، در حالی است که همین رسانهها پنج سال قبل از شهادت سردار سلیمانی ابراز ذوقزدگی میکردند اما ناگهان با عملیات طوفانالاقصی و سپس ضربات ترکیبی مرگبار مقاومت لبنان و یمن و عراق و نهایتاً ضربه تاریخی عملیات وعده صادق فهمیدند که رؤیاهایشان بر باد رفته و جبهه مقاومت قدرتمندتر و بههم پیوستهتر از قبل از شهادت سردار سلیمانی شده است.
تاریخ خبر: ۱٤۰۳/۰۳/۰۵، ۰۶:۳٤:۱۳ بازدیدها: 49