به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 9,260
بازدید دیروز: 5,006
بازدید هفته: 44,868
بازدید ماه: 65,838
بازدید کل: 23,727,649
افراد آنلاین: 6
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
جمعه ، ۱٤ اردیبهشت ۱٤۰۳
Friday , 3 May 2024
الجمعة ، ۲٤ شوّال ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
خوان حکمت ( ۵۶ ): «‌جهاد كبير‌» پيامبر‌(ص) ۱۳۹۴/۰۹/۲۸

خوان حکمت :  

«‌جهاد كبير‌» پيامبر‌(ص)

Image result for ‫آيت‌الله جوادي آملي‬‎

بــســـم الله الـــرّحــمـــن الــــرّحــیــم

ذات اقدس اله در آية 51 سورة فرقان فرمود: وَ لُو شِئنَا لَبَعَثْنَا فِي كُلِّ قَريَهٍ نَذيراً. اگر خدا مي‌خواست، مي‌توانست براي هر محلّي يك پيامبري اعزام بكند؛ لكن وجود مبارك پيغمبر‌(ص) را براي كلّ اين منطقه مبعوث كرد و بار سنگين را روي دوش آن حضرت قرار داد، فرمود: بار تو سنگين است و شأنيت تو، شخصيتي كه به تو داديم باعث شده است كه آن بار سنگين را روي دوش تو بگذاريم كه كلّ اين منطقه به رسالت تو احيا بشود، لذا بايد يك جهاد كبير بكني، يك جهاد سنگين بكني. هم جهاد فرهنگي سنگين‌تر از جهاد نظامي است، هم وسعت حوزة مسئوليت تو باعث «جهاد كبير» است؛ لذا فرمود: وَجاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً كَبيراً. منظور از اين جهاد نمي‌تواند جهاد نظامي باشد؛ زيرا اين سوره در مكّه نازل شده است، در مكّه سخن از جهاد نبود، حكومتي تشكيل نشده بود، نيروهاي نظامي در اختيار نداشتند تا بتوانند جهاد كنند؛ فقط يا در تقيه بودند يا در صبر و بردباري و مظلوميت به سر مي‌بردند. اگر اين سوره در مدينه نازل مي‌شد، ممكن بود ناظر به جهاد نظامي باشد. بنابراين طبق اين دو قرينه‌اي كه هست؛ يكي اينكه لُو شِئنَا لَبَعَثنَا فِي كُلِّ قَريَهٍ نَذيراً، يك؛ و از طرفي هم در مكّه جا براي جهاد نظامي نبود، دو؛ معلوم مي‌شود كه منظور از اين جهاد كبير، تحمّل تبليغ دشوار، تعليم دشوار و تزكية دشوار است.
امكان كشف رابطه علّي كارهاي عادي خداي سبحان
ذات أقدس إله چند تا كار را در عالم انجام مي‌دهد؛ بعضي از كارهاست كه مخصوص اوست، کسی توان آن را ندارد؛ چه اينكه بعضي از اشخاصند كه مخصوص به سِمَت‌هایي هستند كه ديگران فاقد آن ارزش و سِمَتند. خداي سبحان انبياء را مبعوث مي‌كند، به وسيلة آنها ائمه‌(عليهم‌السَّلام) را مشخص مي‌كند كه اين كار مخصوص خداي سبحان است. افرادي هم در اثر داشتن عصمت، شايسته دريافت نبوّت و رسالت و امامتند كه اين هم بر اساس اَللهُ اَعلَمُ حِيثُ يَجعَلُ رِسالَتَه‌(1) در اختيار خداي سبحان است و گروه مخصوصي به عنوان مبدأ قابلي. معجزاتي هم خداي سبحان به انبيا و اوليایش عطا كرده است كه اين معجزات هم مخصوص ذات أقدس إله است، راه فكري ندارد، جزو علوم نيست! نمي‌شود ياد گرفت و‌ اين كار را انجام داد! به قداست روح وابسته است. ممكن نيست كسي ساليان متمادي درس بخواند، بتواند مرده را زنده كند؛ يا با يك سورة مباركة حمد بيماري را درمان كند، يا اَبرص و اَكمَه و اَعمي را درمان كند؛ اينچنين نيست. اينها راه فكري ندارد، راه درس و بحث و موضوع و محمول و عَرض ذاتي و اينها نيست؛ به قداست روح وابسته است. مثل اينكه پيوندهاي نَسبي با درس و بحث نيست. اگر زيد پسر عَمرو است، ديگر پسر عَمرو است؛ كسي نمي‌تواند با درس و بحث پسر عَمرو بشود، اين راه فكري ندارد، يك پيوند خارجي است. جريان معجزات هم از همين قبيل است.
امّا به استثناي اين امور، كارهاي عادي‌اي كه ذات أقدس إله انجام مي‌دهد، اين راه تعليم هم هست؛ يعني به وسيلة نسيم كم‌كم باد توليد مي‌شود، بعد ابر توليد مي‌شود، ابر نكاح مي‌شود، در اثر تَناكح ابرها بعضي از ابرها باردار مي‌شوند، رسالتي پيدا مي‌كنند در منطقه‌اي ببارند، گياه برويانند، گياه را به ثمر برسانند؛ اينها همه كارهاي علمي است. ذات أقدس إله اين كارها را مرتّب انجام داده و مي‌دهد، در آيات الهي اينها را مشخص مي‌كند، بشر را هم دعوت مي‌كند كه اينها را ياد بگيريد، مثل اين انجام بدهيد و انجام هم مي‌دهند. اينچنين نيست كه اينها ممنوع باشد، بلكه اينها يك راهنمایي‌هاي الهي است. پس اگر سلول‌هاي بنيادي مطرح شد يا ميوه‌هاي گلخانه‌اي مطرح شد؛ همة اينها برگرفته از نظام خلقت است نه نظام طبيعت و خداي سبحان اين كارها را به بشر آموخت.
ناتواني بت‌ها از دفع ضرر و جلب منفعت
بعد مي‌فرمايد: در برابر اين همه نِعَم و ادلّة توحيدي، يك عدّه بت‌ها را مي‌پرستند. كساني را و اشيایي را مي‌پرستند كه آنها نه نافعند و نه مضر! عبادت آنها زيانبار است، ولي معبود نه ضارّ است نه نافع. وَ يَعبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ معبودي را كه آن معبود نه نافع است نه ضارمی پرستند؛ ولي عبادت آنها ضارّ است، چون شرك است. مسئله نفع و ضرر به لحاظ غالب مردم است، غالب مردم كه عبادت مي‌كنند يا خُوفاً مِنَ النّار است، يا شُوقاً اِلَي الجَنَّه. فقط اندکی از بندگان الهي‌اند كه حُبّاً و شُكراً و ذِكراً معبود را عبادت مي‌كنند، وگرنه غالب مردم يا براي ترس از جهنّم است يا براي شوق به بهشت! به همين مناسبت صفت و سِمَت پيغمبر‌(ص) را به عنوان «‌بشير‌» و «‌نذير‌» ذكر كرد و ذكر مي‌كند، چه اینكه در آية 56 همين سوره فرقان فرمود: وَ مَا اَرسَلْناكَ اِلّا مُبَشِّراً وَ نَذيراً. پس عبادت تودة مردم يا در اثر شهوت است‌ يا در اثر غضب؛ يا در اثر غضب است كه مي‌خواهند از خود دفاع كنند و خطر را دفع كنند، خُوفاً مِنَ النّار عبادت مي‌كنند؛ يا در اثر شهوت و جاذبة نعمت‌هاي بهشت خدا را عبادت مي‌كنند. يا شُوقاً اِلَي الجَنَّه است كه با تبشير هماهنگ است، يا خُوفاً مِنَ النّار است كه با اِنذار هماهنگ است؛ اين كار غالب مردم است. كم هستند بندگاني كه خالصاً و حُبّاً و ذِكراً و شُكراً و فِكراً خدا را عبادت كنند! بنابراين عبادت تودة مردم يا براي دفع خطر است يا جلب منفعت. ذات أقدس إله به مشركان مي‌فرمايد: عبادت بت‌ها نه دافع خطر است، يك؛ نه جالب منفعت، دو. يعني آن معبودها نه براي شما خطري را دفع مي‌كنند، نه منفعتي را جلب مي‌كنند؛ بلكه عبادت آنها جز ضرر چيز ديگر نيست!
ذات أقدس إله چون غنيّ محض است و قدير صرف؛ نه نيازي به كمك دارد و نمي‌شود به او آسيب رساند يا به او كمك كرد. دين او، مكتب او، راه او آسيب‌پذير هست؛ يعني كسي مي‌تواند آسيبي ايجاد كند، مانع ديگران بشود تا چند صباحي كه راه خدا را طي نكنند. همانطوري كه نصرت دين خدا فرض دارد كه: اِنْ تَنصُرُوا اللهْ يَنصُرْكُم(2)، وَ لَيَنْصُرَنَّ اللهُ مَنْ يَنصُرُه(3)؛ آسيب رساندن به دين خدا هم فرض دارد. گرچه وَ العاقِبَهُ لِلْمُتَّقين(4)، پايان كار به سود اهل تقواست؛ ولي يك كسي ممكن است چند روزي جلوي پيشرفت دين را بگيرد. همانطوري كه نصرت دين خدا ممكن است، اِنْ تَنصُرُوا الله رواست؛ آسيب رساندن به پيشرفت دين خدا هم ممكن است، محال نيست؛ لذا فرمود: وَ كانَ الكافِرُ عَلي رَبِّهِ ظَهيراً، يعني عَلي دِينِهِ و عَلي مَكتَبِهِ ظَهيراً. «‌ظَهير‌» يعني پشتوانه و پشتيبان؛ برخي‌ها پشتيبان و پشتوانة حقّند، برخي‌ها پشتيبان و پشتوانة باطلند. كافر، پشتوانه و پشتيبان باطل است كه عليه دين تلاش مي‌كند.
«‌بشارت‌» و «‌انذار‌»، دو مقام پيامبر‌(ص) در دنيا
آنگاه فرمود: جهنّمي هست، قيامتي هست، حسابرسي هست، يك چند روزي اينها ممكن است ميدان‌دار باشند؛ و تو كه رسول خدا هستي، سِمَت تو جز تبشير و انذار نيست. نه وكيل مردم هستي، نه وكيل عليه اينها هستي كه اينها را سركوب كني؛ نه جبّار بر اينها هستي و سلطه‌اي نداري. دين هم اينها را آزاد گذاشته در نظام تكوين نه در نظام تشريع؛ در نظام تشريع جا براي آزادي نيست، وگرنه مي‌شود اباحي‌گري. واجباتي هست، محرّمي هست، حدّي هست؛ فرمود: وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللهِ فَاُولئِكَ(5) كَذا و كَذا، يك مرزبندي‌اي هست و مانند آن. امّا در نظام تكوين انسان آزاد است، چون همين آزادي باعث كمال است؛ و شما جلوي آزادي تكويني آنها را نمي‌تواني بگيري، يك؛ مسئوليت شما هم بيش از تبشير و انذار نيست، دو: وَ مَا اَرسَلْناكَ اِلّا مُبَشِّراً وَ نَذيراً (6).
بيانات حضرت آيت‌الله جوادي آملي (مدظلّه) در جلسة درس تفسير سورة فرقان در جمع طلاب و فضلاي حوزة علمية قم - 26‌/‌11‌/‌1390
__________________________
(1) انعام / 124         (2) محمّد‌(ص) / 7            (3) حج / 40
(4) اعراف / 128        (5) بقره / 229                (6) اسرا / 105