به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 1,167
بازدید دیروز: 2,474
بازدید هفته: 1,167
بازدید ماه: 116,673
بازدید کل: 23,778,472
افراد آنلاین: 39
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
شنبه ، ۲۹ اردیبهشت ۱٤۰۳
Saturday , 18 May 2024
السبت ، ۱۰ ذو القعدة ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
خوان حکمت (۸ ۱۲) : تاکید اسلام بر کار و تولید مفید و عزتمدار ۲۴ / ۰۴ / ۱۳۹۶

خوان حکمت

 تاکید اسلام بر کار و تولید مفید و عزتمدار

  ۲۴ / ۰۴ / ۱۳۹۶

 
Image result for ‫حضرت آیت الله جوادی آملی‬‎

بسم الله الرحمن الرحیم
 قرآن كریم در صدد این است كه جامعه بشری را زنده كند. این حیات ما مشترك بین حیات انسانی و حیات حیوانی است؛ اما یك سلسله مشتركاتی بین انسان و فرشته‌هاست كه اصرار قرآن كریم بر این است كه ما را به آن حیات مشترك بین انسان و فرشته برساند كه ما هم در حدّ فرشته بشویم؛ ائمه ما (علیهم السلام) اینها معلمان فرشته‌اند، از ما آن توقّع نیست؛ اما در حدّ فرشته شدن برای ماها مقدور است؛ لذا فرمود: (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما یُحْییكُمْ)،[1] گرچه نام ذات اقدس الله و همچنین وجود مبارك پیامبر(ص) به عنوان تثنیه و دو نفر ذكر شد؛ اما چون دعوت، یك دعوت است، از این جهت فعل و ضمیر را مفرد (دَعاكُمْ) می‌آورد. دعوت خدا به وسیله پیامبر است، دعوت پیامبر همان دعوت خداست: «اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعَواكُمْ» نیست (إِذا دَعاكُمْ) است. اینها می‌خواهند ما را زنده كنند، خطاب به زنده‌هاست. فرمود ای زنده‌ها! دعوت خدا و پیامبر را اجابت كنید كه اینها شما را زنده می‌كنند، ما با چه چیزی زنده‌ایم؟
یك حیات است كه وجود مبارك امام سجاد(ع) در بخش اوّل دعای صحیفه سجادیه مرز انسان و حیوان را مشخص كرد؛ فرمود: انسان را دیگران حیوان ناطق می‌دانند؛ اما مطابق فرهنگی که قرآن كریم به ما آموخت انسان را «حیّ حمید» می‌دانیم نه حیوان ناطق. فرمود: خدایا! اگر راه حمد را به ما نیاموخته بودی ما نعمت‌های تو را صرف می‌كردیم و همین جامعه‌ای كه نعمت الهی را بدون حمد صرف كند، به مرحله حیوانیت تنزل می‌یابد:«لَخَرَجُوا مِنْ حُدُودِ الْإِنْسَانِیَّةِ إِلَی حَدِّ الْبَهِیمِیَّةِ فَكَانُوا كَمَا وَصَفَ فِی مُحْكَمِ كِتَابِهِ: (إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ)»،[2] تو حمد و شكر را به ما آموختی كه ما حیات انسانی پیدا كنیم.

تفاوت نگاه مسلمانان و غربی‌ها به هستی و هست‌شناس
حمد گذشته از اینكه حمد زبانی است كه انسان باید در برابر نعمت خدا شاكر باشد، حمد اصلی آن است كه این نعمت را به جای خود صرف كند. صرف نعمت به جای خود بدون آشنا بودن به تعیین‌كننده آن نعمت كه منعِم كیست و جایش چیست این ممكن نیست. الآن تمام تفاوت بین ما موحّدان و جهان غرب این است که ما می‌گوییم عدل، آنها هم می‌گویند عدل؛ می‌گوییم ظلم بد است آنها می‌گویند ظلم بد است؛ می‌گوییم حقوق انسان‌ها، آنها هم می‌گویند حقوق انسان‌ها؛ تا اینجا مرز مشترك بین ما و دیگران است. این «عدل» كه یك كلمه سه حرفی است یك مفهوم روشنی دارد. عدل؛ یعنی هر چیزی را سر جایش قرار بدهیم ،عدل مورد علاقه همه مردم است؛ این هم مشترك بین ما و آنهاست. اما عدل كه معنایش این است كه «وضع کلّ شیء فی موضعه»؛[3] هر چیزی را در جای خود قرار بدهید، جای اشیا كجاست؟ جای اشخاص كجاست؟ ما می‌گوییم جای اشیا و اشخاص را اشیاآفرین و اشخاص‌آفرین معین می‌كند، آنها می‌گویند ما معین می‌كنیم؛ ما می‌گوییم درخت انگور كه میوه شیرینی دارد چه قسمتش حلال است چه قسمتش حرام، آن را انگورآفرین باید بگوید؛ آنها می‌گویند ما می‌گوییم چه شراب باشد، چه سركه باشد ،چه شربت باشد، همه‌اش حلال است. تمام تفاوت حقوق بشر و عدل و ظلم و اخلاق همین است.این فرق مسلمان و غیر مسلمان است؛ منتها آنها بالصراحه ادعا نمی‌كنند که ما فرعون هستیم: (ما عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْری)،[4] اما حرف همین است. پس ما در برابر نعمت‌های الهی چند كار باید بكنیم: یكی اینكه نعمت را خدا به ما داد: «گفت بر هر خوان که بنشستم خدا رزاق بود»[5] یكی اینكه جایش هم مشخص است كه كجا صرف بكنیم، چطور صرف كنیم.
بنابراین بهترین راه كه فرمود دعوت خدا و پیغمبر این است كه شما را زنده كند؛ یعنی بشوید «حیّ حمید»؛ حالا كه «حیّ حمید» شدیم، به ما گفتند این راه را بگیرید و ادامه بدهید، بسیاری از فرشته‌ها مقامشان نازلتر از مقام انسان است. این همه فرشته‌ها كه در بهشت خدمتگزار مؤمنینند، مقامشان پایین‌تر از مؤمنین است ،این همه فرشته‌هایی كه در حالت احتضار به مؤمنین سلام عرض می‌كنند: (الَّذینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَیِّبینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْكُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ)[6] این همه فرشته‌هایی كه قرآن معرفی می‌كند، اینها به مؤمنین سلام عرض می‌كنند و در خدمتشان هستند؛ پس ما می‌توانیم هم به حدّ فرشته‌ها برسیم، هم از فرشته‌ها بالاتر برویم؛ البته فرشته‌ها هم درجاتی دارند.

خداوند؛ روزی رسان همه موجودات
مطلب دیگر این است كه یكی از بیانات نورانی حضرت امیر(ع) این است كه ما دست و پای خود را نبندیم، این آرزوها و خواسته‌های ناروا، دست و پاگیر است. فرمود: «أَشْرَفُ الْغِنَی تَرْكُ الْمُنَی‏»؛[7] بالاترین سرمایه این است كه انسان گرفتار آرزوها نباشد، من به این برسم به آن برسم، به این مال برسم، به آن منال برسم! ما اگر خود را بسپاریم به كسی كه ما را آفرید، فرمود شما كارتان را انجام بدهید من تأمین می‌كنم، آیه شش سوره مباركه «هود» این است كه فرمود تمام مار و عقرب‌های عالم عائله من هستند، شما حق ندارید بگویید فلان خرس قطبی نجس العین است یا حرام‌گوشت است، بلکه عائله من است، من آن را آفریدم و خود را هم موظف می‌دانم که آن را تأمین كنم : (وما مِنْ دَابَّة فِی الأَرْضِ إِلاّ عَلَى اللّهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلٌّ فی کِتاب مُبین). فرمود تمام این حیوانات حرام‌گوشت و حلال‌گوشت عائله من هستند، با «عَلَی» تعبیر كرده، فرمود دنبال چه چیزی می‌گردید؟ خدایی كه به هیچ وجه مار و عقرب‌ها و حرام‌گوشت‌ها و خرس‌های قطبی را از نظر دور نمی‌دارد، آیا ما را رها می‌كند؟! مشكل ما این است كه ما او را رها كردیم و به دنبال دیگری می‌گردیم.
در بعضی از روایاتی كه حضرت امیر(ع) فرمود: «إِیَّاكُمْ وَ الْإِیكَالَ بِالْمُنَی‏»؛[8] اینقدر گرفتار آرزو نباشید، به این فكر باشید که تا انسان زنده است باید تلاش وكوشش كند، كار، تولید، اشتغال، اینها از بهترین برنامه‌های دینی ماست. وقتی افرادی به حضور پیغمبر(ص) شرفیاب می‌شدند، خود را معرفی می‌كردند كه فلان شخص این کار را دارد، فلان شخص این سِمت را دارد، فلان شخص این برنامه را دارد، بعد به كسی می‌رسیدند كه كاری نداشت، می‌گفتند فلان شخص بیكار است «سقط من عینه أو عینیه»؛ از چشمان حضرت می‌افتاد، می‌گفت مگر می‌شود آدم بیكار باشد.

روحیه پشت میزنشینی  آفت طالبان علم
در دعاهای ما، در نماز، در تعقیبات نماز به ما گفتند بگویید: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِكَ مِنْ نَفْسٍ لَا تَشْبَع وَ قَلْبٍ لَا یَخْشَعُ وَ عِلْمٍ لَا یَنْفَعُ ‏»؛[9] خدایا آن علمی كه به درد نمی‌خورد، من از آن علم به تو پناه میبرم؛ اینها در دستورات دینی ماست یا در نماز یا در قنوت یا در تعقیبات. علمی كه نافع نیست، بعضی از آنها مقدارش مشخص است؛ مثل علوم حرام سِحر و شعبده و جادو. بعضی از علوم است كه طبعاً و ذاتاً نافع است؛ ولی شخصِ عالم از آن بهره نمی‌برد؛ مثل همین فقه و اصول و تفسیر و اینها علم نافعی است؛ ولی به حال این شخص نافع نیست برای اینکه متأسفانه او بهره نمی‌برد، اینها مشخص است. اما علم نافع دیگر كه در بخش‌های سوم قرار دارد، علومی كه ما گاهی در حوزه و قسمت مهمّی در دانشگاه‌ها یاد می‌گیریم یا یاد میدهیم كه فقط می‌خواهیم بچه‌های ما پشت میز بنشینند و اگر میز نباشد به درد جامعه نمی‌خورند، نه کشاورزی نه دامداری نه صنعت، اهل تولید و كار نیستند فقط اهل میز هستند؛ این علم، علم نافع نیست. دانشگاه‌های ما باید طوری این عزیزان را تربیت كنند كه اینها وقتی فارغ‌التحصیل شدند، تولید و اشتغال دم دستشان باشد، پشت میز نشستن علم نافع نیست. این دعاها و تعقیبات هر كدام یک مدرسه است. وجود مبارك پیغمبر با آن مقام دست كارگر را بوسید، [10] اما كدام كارگر؟ كارگری كه برای خود تولید می‌كرد. همه فقهای ما مستحضرند كه مزدوری در اسلام مكروه است. [11] دین كه نمی‌خواهد شكم مردم را با اطعام سیر كند، دین می‌خواهد مردم را با اكرام تأمین كند. این اطعام برای كفّارات و امثال ذلك است. اگر خدای سبحان انسان را به عنوان كریم معرفی كرد: (لَقَدْ كَرَّمْنا بَنی‏ آدَمَ)[12] همین دین می‌گوید، مزدوری مكروه است؛ منتها اینكه می‌گوییم مكروه است با احتیاط می‌گوییم، چون روایات در حدّ تحریم است؛ منتها حمل بر تنزیه كردند كه كسی حق ندارد جامعه را با مزدوری اداره كند، چون با این روش كرامت افراد محفوظ نیست. ما متأسفانه به این حدّ هم نرسیدیم که با مزدوری جامعه را اداره کنیم.
بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی (دامت بركاته) در جلسه درس اخلاق در دیدار با جمعی از دانشجویان و طلاب ، قم؛ 15 /4 /1396.
مرکز اطلاع رسانی اسرا    

[1]. انفال، 24.       [2]. صحیفة سجادیة، دعای یکم، بخش9.     [3]. ر.ک: نهج‌البلاغه، حکمت437.        [4]. قصص، 38.      [5]. حافظ، غزلیات، غزل شماره206.
[6]. نحل، آیه32.       [7]. نهج البلاغة صبحی صالح،حکمت34.       [8]. الأمالی (للطوسی)، النص، ص580.      [9]. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏1، ص75.
[10]. اسد الغابه، ج2، ص269.    [11]. وسائل الشیعة، ج19، ص103.   [12] إسراء، 70 .