خوان حکمت
تفاوت اساسی غدیر و سقیفه
۱۱ / ۰۶/ ۱۳۹۶
بسم الله الرّحمن الرّحیم
ذات اقدس اله در قرآن كریم به رسولش(ص) فرمود: اگر جریان ولایت حضرت امیر(ع) را بازگو نکنی، اصل رسالتت زیر سؤال است: وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ(1)؛ این به تعبیر اهل منطق، یك مقدم و تالی دارد؛ معنای این آیه این نیست كه اگر ولایت علی بن ابیطالب را در غدیر مثلاً بیان نكرده باشی این پیام را نرساندی! اینكه مقدّم و تالی میشود، دیگر نمیشود گفت اگر این مطلب را نگفته باشی این مطلب را نگفتی. مقدم و تالی حتماً باید با هم فرق داشته باشند؛ یعنی اگر این ولایت را نگفته باشی، اصل رسالتت زیر سؤال است.یك وقت فرمود: یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْكَ(2)؛ یعنی جریان غدیر را سامان بده، ولایت علیبنابیطالب(ع) را برای مردم بیان كن! بعد آیه نازل بشود كه اگر این مطلب را ابلاغ نكردی همین مطلب را ابلاغ نكردی؛ اینكه شرط و مشروط، مقدم و تالی یكی میشود؛ منظور آن است كه اگر این مطلب را نگفتی گویا اصل اسلام را منتشر نكردی؛ زیرا بعد از تو اگر اهل بیت این خلأ را پر نكنند و جای تو ننشینند، قرآن ناطق نباشد؛ آن وقت قرآن و دین به دست قبیله تمیم و عدی میافتد و میشود یك حزب، چه اینكه خواستند با تشكیل سقیفه، دین را به صورت یك حزب در بیاورند؛ لذا فرمود: (وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه)ُ؛ اصل رسالتت زیر سؤال میرود.
خلیفهًْالله بودن حاکم، در منطق غدیر
این دعاهایی كه ما اصرار میكنیم خوانده شود، چه در نماز چه بعد از نماز، اینها جزء تعقیبات نماز نیست، جزء معارف است، در نماز میشود خواند، بعد از نماز میشود خواند، وقتی زراره ازوجود مبارك امام صادق(ع) سؤال كرد ما در عصر غیبت چه بكنیم؟ فرمود: این دعا را بخوانید كه «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی»؛(3) این فرق جوهری غدیر و سقیفه است، آیا امام جانشین مردم است، وكیل مردم است، نماینده مردم است كه مردم به او رأی میدهند میشود امام تا حرف مردم را بزند؛ یا اینکه امام، خلیفه رسول است و رسول، خلیفهًْالله است و حرف الله را به مردم میرساند؟
سقیفه عصارهاش این است كه جانشین پیغمبر در حقیقت وكیل مردم است و حرف مردم را باید بزند. غدیر حرفش این است كه جانشین پیغمبر و امام مردم، خلیفهًْالله است و حرف الله را باید بزند؛ لذا در این دعا عرض میكنیم: خدایا امام، جانشین پیغمبر است؛ پیغمبر، خلیفه توست، شناخت خلیفه بدون شناخت مستخلفعنه ممكن نیست؛ما اگر تو را نشناسیم، خلیفه تو را نمیشناسیم، اگر رسول تو را نشناسیم، خلیفه او را نمیشناسیم؛ چون رسول، نماینده مردم نیست،جانشین توست، اگر مستخلفعنه شناخته نشود، جانشین او هم شناخته نمیشود. «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ»؛ خدایا پیغمبر و پیغمبری را به ما بشناسان؛ زیرا اگر ما پیغمبر را نشناختیم، جانشین پیغمبر را كه امام است نمیشناسیم.اگراز ما سؤال بكنند فرق اساسی غدیر و سقیفه چیست؟ این دعا دست ماست. شیعه باید با این شناسنامه شناخته شود كه اگر از او مخصوصاً از یك طلبه و روحانی سؤال كنند كه فرق جوهری غدیر و سقیفه چیست؟ این باید سؤالش طبق روایتی كه امام صادق به زراره داد دستش نقد باشد كه سقیفه میگوید حاكم بر مردم، نماینده مردم است، غدیر میگوید حاكم بر مردم، نماینده خداست، این سه جمله نظیر جمله «لا تنقض الیقین بالشك»(4) نیست كه طلبهها بعد از چند سال درس خواندن بتوانند بفهمند، این یك مطلب فلسفی كلامی عقلی دقیق بلند عریق است كه ما تا مستخلفعنه را نشناسیم،خلیفه را نمیشناسیم.
لزوم هدایت انسان توسط انسان آفرین
آن فرق جوهری غدیر و سقیفه این است كه حاكم بر مردم «خلیفهًْ الله» است، نه «وكیل الرعایا»، نه اینكه حرف مردم را باید بزند، بلکه حرف الله را باید بزند؛ زیرا مردم را مردمآفرین اداره میكند، مردم و همه ما یك مسافر هستیم، از جایی آمدیم كه نمیدانیم كجاست، به جایی هم میرویم كه نمیدانیم كجاست، ما فقط چالهای میبینیم به نام قبر؛ اما اینكه قبر «رَوضَهًٌْ مِن رِیاضِ الجنَهًْ» یا «حُفْرَهًْ مِنْ حُفَرِ النَّار»؛(5) باغی است از باغهای بهشت یا ـ خدای ناكرده ـ گودالی است از گودالهای جهنم، این را كه نمیفهمیم. آنكه برزخ و روح را آفرید، او باید بگوید روح یعنی چه؟ مگر روح از بین میرود؟ روح نه متزمّن است نه متمكّن؛ نه در یك زمان خاص جای دارد نه در مكان مخصوص. الآن ما درباره افرادی كه چند هزار سال قبل بودند، اظهارنظر میكنیم و میگوییم فلان شخص این فكری که دوهزار سال قبل داشت، فکر او صحیح است یا فلان فكر باطل است، از این طرف دو هزار سال قبل رفتیم، از آن طرف دو هزار سال بعد میرویم، یك منجّم ماهرِ دقیق فنی الآن میتواند كاملاً استخراج كند كه دو هزار سال بعد در فلان روز آفتاب میگیرد یا نه. روح در زمان نیست، اگر روح مجرّد است، زمان و زمین در اختیار اوست، اگر منجّمِ بفهم داشته باشیم، این كاملاً میتواند بفهمد از الآن تا دو هزار سال بعد مرتب بگوید در فلان روز كسوف است، در فلان روز خسوف است و فلان ماه كسر دارد، فلان ماه كسر ندارد، از بس این عالم منظم است، یك؛ و روح بالاتر از زمان و زمین است، دو؛ این روح را كسی باید تربیت كند كه خالق این روح است و آن خداست و خلیفه او از اوست.
یك وقت كسی انسان را همین شناسنامه میداند، خیال میكند مرگ پوسیدن است؛ او انسان را نشناخت. وقتی امام هادی(ع) دارد انسان را معرفی میكند میگوید عدالت چقدر فضیلت دارد، صدق و هنر چقدر فضیلت دارد، احسان و خیر، مسجدسازی چقدر فضیلت دارد، درمانگاهسازی چقدر فضیلت دارد، راهسازی چقدر فضیلت دارد. اما راهساز، مدرسهساز، خیّرو آن محقق از همه این فضایل بالاتر است؛ انسان یعنی این! ما عدالت را خیلی شیرین میدانیم، هست و خیلی هم كمال میدانیم، هست؛ ولی امام هادی میفرماید انسان عادل بالاتر از عدالت است. علم، اجتهاد، فقاهت و فلسفه و كلام را كمال میدانیم؛ ولی امام هادی میفرماید عالم بالاتر از علم است، این مقام شامخ انسانیت است.
این انسان را كسی باید هدایت كند كه انسان را آفریده باشد و تنها كسی كه انسان را آفرید، ذات اقدس اله است و خلیفه او كه وجود مبارك پیغمبر(ص) است از خدا خبر دارد و به بركت آن حضرت، اهل بیت عصمت و طهارت باخبرند.
بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی (دام ظله) در جلسه درس اخلاق در دیدار با جمعی از دانشجویان و طلاب، قم؛ 25 /6 / 1395 .
مرکز اطلاعرسانی اسرا
_________________________
1. مائده، 67.
2. مائده، 67.
3. الکافی (ط ـ الاسلامیة)، ج1، ص337.
4. تهذیب الاحکام، ج 1، ص8.
5.الكافی (ط ـ الاسلامیه)، ج3، ص242.