شروع رنسانس علمی از کتب دانشمندان اسلامی
رنسانس را عصر شکوفایی علوم و هنر در قرون 15 و 16 میلادی و پس از دوران سیاه قرون وسطی در اروپا خواندهاند. دورانی که گفته شده طی آن، دانشمندان و هنرمندان اروپایی دروازههای عظیم علم و هنر را به روی بشریت گشودند، گفته شده انواع و اقسام اختراعات و اکتشافات علمی و پدید آمدن مکاتب و سبکها و شیوههای هنری در این دوران و در اروپا اتفاق افتاد. اما این حقیقت یا حداقل همه آن نیست. تواریخ معتبر و مهم علم، حکایت دیگری دارند. اینکه تمدنی از قرون وسطی دستاوردهای عظیم علمی و هنری بشر را از دیرباز تا آن زمان، به عصرتاریکی اروپاییان انتقال داد تا رنسانس پدید آید و اساسا بدون چنین انتقال فرهنگ و ادب و هنر و علم و تفکر، بنابر اجماع اغلب مورخان و دانشمندان برجسته غربی، شکل گیری پدیدهای به نام رنسانس محال بود.
اما آنها که در اوج بربریت و توحش، علم و فرهنگ و تمدن را از شرق اسلامی گرفتند، خیلی زود منشاء و منبع و ریشههای تمدنی که دست آورده بودند را به فراموشی سپرده و همه آنچه از سرزمینهای اسلامی اخذ کرده بودند را مال خود نموده و به نام خویش سند زدند! اختراعات و اکتشافات علمی که توسط مسلمانها، بدست آمده بود را از آن خود معرفی کردند و با استفاده از دستاوردهای هنری و فرهنگی آنها، خود را سرآمد ادب و هنر و تفکر و اندیشه اعلام نمودند!!
منشاء کتابهای علمی از جهان اسلام
اما در غرب و در میان اندیشمندان غربی هم بودند مورخان و کارشناسان و دانشمندانی که نتوانستند حقیقت را نادیده بگیرند و بهاشکال گوناگون پرده از واقعیتی که در آکادمیها و تواریخ و کتابهای غربی سانسور شده بود، برداشتند.
استاد رحیم پور ازغدی (محقق معاصر) در این باره اظهار میدارد:
«... کتاب تاریخ علوم از جرج سارتن که در دانشگاههای معتبر دنیا یکی از مراجع و منابع تاریخ علم است، من عین کتاب را میخوانم. میگوید اولا کتابهای ریاضیات و فیزیک و شیمی و گیاه شناسی، زمین شناسی و جانور شناسی و نجوم و... تمام اینها از جهان اسلام و غالبا 80 درصد دانشمندان ایرانی بوده است. به این صورت که این دانشمندان گاهی مفسر قرآن هم هستند، فیزیکدان و ریاضیدان بزرگ هم هستند. هم عارفاند و هم شیمیدان بزرگی هستند. هم تفسیر قرآن نوشتهاند و هم فیزیک نور و نورشناسی. سارتن میگوید غالب آنچه به عنوان رنسانس علمی میشناسیم، از روی کتابهای دانشمندان مسلمان و غالبا ایرانی ترجمه شده است...»
شاید با توجه به سانسور عجیب و غریبی که درمورد تاریخ تمدن اسلامی و دستاوردهای شگرف آن در تواریخ مختلف وجود داشته، شنیدن و خواندن چنین ادعایی آن هم از یک مورخ و دانشمند معتبر غربی، شگرف و شگفت انگیز باشد. اما وقتی به جزء جزء تاریخ یاد شده براساس مکتوبات دانشمندان مختلف دوران تمدن اسلامی و همچنین شاگردان و هم عصران آنها مراجعه میکنیم، متوجه حقیقت باورنکردنی میشویم که تا کنون در زیر انبوه ادعاهای دروغین مورخان سفارشی و مزد بگیر غرب پنهان مانده بود. صدها و هزاران دانشمند و متفکر و فیلسوف و هنرمند و فرهیخنه و هزاران کشف و اختراع و ابداع و تئوری و نظریه علمی و یافتههای تجربی و... که پایههای بسیاری از علوم امروز را بنیاد نهاد، حاصل آن دوران درخشان بوده است. دورانی که اطلاع دقیق از آن، تئوری کهنه و نخ نماشده غرب مبنی بر مغایرت و مخالفت دین با علم و هنر را منسوخ و باطل میگرداند. دورانی که بررسی و تحلیلش میتواند تئوریهای سکولاریستی درباره علم و هنر را به دور ریخته و نشان دهد، در آمیختن دین با این رشتههای مختلف علمی و هنری چه دستاوردهای عظیمی برای بشریت به بار میآورد.
علوم اسلامی؛ نخستین علوم جهانی
متفکران و دانشمندان مسلمان گویا از همان ابتدا میدانستند که قرار است برای برپایی یک تمدن جهانی در تاریخ بشریت فعالیت کنند. آنها براساس آیات کلام الله مجید و دستورات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و سیره ائمه معصوم (علیهم السلام) براین باور بودند که پس از برپایی نظام و جامعه اسلامی، بایستی به تمدن سازی برسند، چراکه دین اسلام اساسا یک دین تمدن ساز بوده و هست. پروفسور دکتر اكمل الدين احسان اوغلو (دبیرکل سازمان همکاریهای اسلامی و مؤسس گروه تاریخ علم در دانشکده ادبیات دانشگاه استانبول) در تایید این واقعیات میگوید:
«مهمترین شاخصه علوم اسلامی، جهانی بودن آن است. علوم اسلامی، نخستین علوم جهانی است. یعنی نخستین علومی است که پیش از علوم غربی، صفت جهانی را به خود میگیرد. حال در کنار این صفت، میدانیم که علاوه بر پیشرفتهای حاصله در علوم مانند ریاضی، نجوم و پزشکی که مسلمانان از یونانیان باستان و هندیها به ارث برده بودند، علوم جدید نیز مانند مثلثات کروی و جبر که پیش از مسلمانان وجود نداشته است نیز به دست آنها کشف میشود. اینها بر کسی پنهان نیست. این علوم تازه و اکتشافات بزرگی که در علوم قدیم؛ برای مثال؛ رصدها و اکتشافات بزرگی که در علم ستاره شناسی رخ داده، همه مایه افتخاری برای جهان اسلام است. تمام این دستاوردها، در قرون وسطی با ترجمه به زبانهای لاتین و عبری در اختیار اروپاییها قرار گرفتهاند...»
500 دانشمند اسلامی فقط در آسیای میانه قرن نهم میلادی
اما در مسیر به میدان آمدن دانشمندان و اندیشمندان در دوران تمدن اسلامی، آسیای میانه یکی از محوریترین و تاثیرگذارترین نقاط این تمدن بود. دکتر امرالدین بدری مرادف (رئیسآکادمی فنون ازبکستان) درباره این اهمیت اظهار میدارد:
«همان گونه که در تاریخ نیز ثبت شده است،آسیای میانه/مرکزی سه بار مهد گنجینههای تمدنهای بزرگ گشته است. نخستین بار در دوره باستان، دومین دوره از قرن نهم تا یازدهم میلادی و سومین دوره نیز در قرن چهاردهم تا شانزدهم میلادی بوده است. در این سه دوره، دانشمندانی که در آسیای میانه میزیسته اند، تاثیر فراوانی بر گنجینه فرهنگی جهان گذاشتهاند. علاوه بر آن، برای مثال در قرن نهم تا یازدهم میلادی در ازبکستان، پیشرفت چشمگیری در ریاضی، شیمی، فیزیک، طب، نجوم و حوزههای دیگر علمی حاصل میشود. در این دوره دانشمندان بزرگی مانند ابونصر فارابی، فرغانی، بیرونی و خوارزمی میزیستهاند...»
پروفسور دکتر بهرام عبدالحلیم اف (رئیسانستیتو نسخ خطی ازبکستان و معاون فرهنگستان علوم و رئیسپژوهشگاه شرق شناسی ابوریحان بیرونی) نیز در تایید اظهارات پرفسور بدری مرادف میگوید:
«... آسیای میانه/ مرکزی در گذشته، مکانی برای بسیاری از تمدنهای بزرگ بوده و دلیل آن نیز رشد و نمو دهها دانشمند بزرگ در این منطقه، در سده میانه بوده است. اگر بخواهیم نام تمام این دانشمندان را بیان کنیم، چند صد نفری میشوند. برای مثال میتوانیم نام محمّد بن موسی خوارزمی،ابن کثیر فرغانی، ابوریحان بیرونی، ابن سینا، اُلُغبیگ، برهان الدین مرغلانی، محمد بخاری، محمود زمخشری و بسیاری دیگر را بشماریم. بسیاری از این دانشمندان در سدههای میانی در آسیای مرکزی به دنیا آمده، زندگی کرده و در کشورهای اسلامی به ویژه در بغداد، فعالیت کردهاند. به اعتقاد دانشمندان اروپایی، اینکه بیش از 500 دانشمندی که در قرن نهم میلادی در بیت الحکمه فعالیت میکردند، متولد آسیای مرکزی بوده اند، امری بسیار مهم است. هر کدام از این دانشمندان در پیشرفت رشتههای گوناگون علوم موجود در سدههای میانه مانند؛ ریاضی، فیزیک، کیمیا، نجوم و پزشکی تاثیر گذاشتهاند...»