زلال بصیرت (۱۷۷) - کمکاری نخبگان در تبیین ولایتفقیه ۱۳۹۷/۰۷/۱۸
بسم الله الرحمن الرحیم
همواره در جامعه اختلافات و پدیدههای زشت و زیبا وجود داشته است؛ حتی با وجود خدمات بینظیری که پیامبر اكرم(صلواتاللهعلیهوآله) به مردم جامعه آن روز عربستان کرد و آنها را از حضیض ذلت به اوج عزت رسانید، پس از رحلت آن حضرت دیری نپایید که برخی از صحابه در میان مسلمانان اختلاف ایجاد کردند.
قرآن بهترین قانون و پیامبر اسلام بهترین مجری قانون بود، با این وجود هنوز چند سالی از وفات آن حضرت نگذشته بود که افرادی از امت ایشان در کربلا بالاترین جنایات را نسبت به فرزند ایشان مرتکب شدند! با توجه به این واقعیات تاریخی نمیتوان توقع داشت که وجود قانون خوب و مجری صالح، به تنهایی موجب شود كه همه افراد جامعه راه صلاح را بپیمایند؛ زیرا همه انسانها مختارند و دائماً با قرار گرفتن در شرایط مختلف در حال امتحان شدن هستند.
هر یک از ما باید وضعیت خودمان را در این امتحانات بسنجیم و ببینیم چه مقدار به تکلیفمان عمل کردهایم،یکی از وظایف ما این است که اگر با انحرافی در جامعه مواجه شدیم، آن را ریشهیابی کنیم، تا بتوانیم راه درمان آن را بیاییم. انحرافاتی که در صدر اسلام و پس از وفات پیغمبر اكرم ایجاد شد و نیزانحرافاتی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی پیدا شد، نمونههای خوبی در این زمینه هستند كه میتوان آنها را مقایسه و ارزیابی كرد.
خطر نخبگان سست ایمان برای دین و انقلاب
متأسفانه گاهی برخی از متدینین كه ادعای الگو و راهنما بودن برای دیگر افراد جامعه را دارند، کارهایی انجام میدهند که آثار سوء آن از اقدامات دشمنان بیشتر است و چه بسا دشمن خواسته خود را به وسیله این افراد محقق میكند.
بخشی از علل انحرافات در صدر اسلام و امروز مشترک است، یکی از عمدهترین این علتها این است که متأسفانه برخی مدیران ارشد و سردمداران جامعه حقیقت دین را بدرستی نشناختهاند و به آن اعتقاد كامل ندارند؛ حتی برخی از ایشان معتقدند كه تاریخ مصرف دین گذشته و احکام اسلام متعلق به 1400 سال پیش بوده و امروزه با پیشرفت علم، دین کارآیی ندارد!
گروهی از فرهیختگان جامعه ما نیز كه معتدلتر هستند، دین را حداکثر به عنوان یك نهاد در کنار سایر نهادهای اجتماعی مانند اقتصاد و امنیت میدانند، که این همان تفکر سکولاریسم است. بر اساس این تفکر، تنها راه پیشرفت این است که نهاد دین در حوزه امور فردی باقی بماند و دخالتی در امور اجتماعی نداشته باشد؛ برنامههای مورد نیاز برای اداره جامعه و مسائل مشابه نیز از علوم روز اخذ شود؛ همانگونه که کشورهای دیگر دنیا چنین میکنند!
بسیاری از این افراد قلباً آرزو دارند کهای کاش ایران هم نه مثل آمریکا –چون معتقدند ایران نمیتواند به آن حد برسد!- بلکه مانند اسرائیل، شبیه یکی از ایالتهای آمریکا میشد؛ البته مخالفتی هم با نماز خواندن و عزاداری سیدالشهدا(ع) ندارند. متأسفانه چنین تفکری در ذهن بسیاری از افراد، از عوام تا نخبگان وجود دارد. خدا نکند که چنین تفکری در بزرگان حوزه هم نفوذ کند!
لزوم روشنگری برای افراد کجفهم و منحرف
یکی از مشکلات اساسی که هم امروز و هم در صدر اسلام مطرح بود، این است که علیرغم پذیرش این مسئله از سوی امت اسلامی که باید از رسول خدا(ص) و اولیالامر پیروی کرد، اما در عمل، خاندانی مثل عباسیان 500 سال بر قلمرو كشورهای اسلامی سلطنت کردند.
باید طرحی اندیشیده شود و برای اجرای آن برنامهریزی صورت گیرد كه با انجام آن ـ هر چند در درازمدت- بتوانیم به هدفی که خدا و اولیای او داشتند نزدیک شویم؛ این طرح باید برای همگان روشن کند که اسلام کاملترین دین است و برای همه ابعاد زندگی انسان، از قبیل رفتارهای فردی، نحوه ارتباط با افراد خانواده، مسائل اجتماعی و حتی تعاملات بینالمللی برنامه دارد،چنین کاری باید عاقلانه، همراه با مراعات ادب و احترام نسبت به افراد صورت گیرد، در انتخاب راه نیز باید ارزشهای دینی رعایت شود؛ مبادا رفتارهایی انجام دهیم و سخنی بگوییم که ناخواسته زمینه پیشرفت کار را از بین ببرد. چه بسا گاهی باید به افرادی که دچار خطا واشتباه شدهاند، احترام گذاشت و حتی دستشان را هم بوسید تا مسیر فهم صحیح دین برای ایشان روشن شود؛ حتی ممکن است برای جلوگیری از توطئه دشمنان چنین کاری وظیفه شرعی هم باشد.
در این مسیر حتی باید با کفار هم مهربان بود تا زمینه هدایت آنها فراهم شود؛ از همین روست كه بخشی از زکاتی كه از مسلمانان گرفته میشود، به عنوان «مؤلفة قلوبهم» برای جلب نظر کافران در نظر گرفته شده، تا آنها نسبت به اسلام خوشبین شوند؛ چه بسا این كار عاملی شود برای اینکه آنها تحقیق کنند و حقیقت را بشناسند، چون بسیاری از این افراد قلوب مستعد و پاکی دارند و آماده شناخت حقیقت هستند.
ضرورت شناساندن حقیقت دین به افراد جامعه
ابتدا باید ببینیم حقیقت دین چیست؛ آیا دین، مطابق نظر جامعهشناسان، صرفاً اعتقاد به قداست یک امر و انجام برخی مناسک است؟! اگر ما تعریف دیگری از دین داریم، باید با فکر و اندیشه، طرحی برای معرفی آن آماده و برای پیادهسازی آن سعی و تلاش كنیم؛ البته آماده کردن چنین طرحی به این معنا نیست که خود ما میتوانیم به تنهایی همه کارها را بر عهده بگیریم؛ بلکه باید ببینیم ما در کجای آن قرار میگیریم و چه بخشی از آن بر عهده ماست.امروزه دنیا ما را به عنوان کشور ولایتفقیه میشناسد؛ دغدغه امام راحل(ره) نیز تا آخرین لحظات عمر همین مسئله بود؛ اما متأسفانه شناخت مردم نسبت به این عنصر رو به ضعف است؛ زیرا طبیعتاً نسل جدیدی که پا به عرصه گذاشته، مانند نسلهای قبل با این مفهوم آشنایی ندارد؛ از سوی دیگر نسل امروزی روحیهای مطالبهگر دارند؛ به این معنا که به جای قدردانی از زحمات گذشتگان و فداكاریهای شهدا برای به ثمر رسیدن انقلاب، بیشتر نقصها و مشکلات را میبینند و چه بسا به خاطر غفلت از ریشه برخی مشکلات، اصل چنین حکومتی را ناکارآمد بپندارند. شبکههای اجتماعی و فضای مجازی نیز با بارانی از شبهات، ذهنها را از شناختن حقیقت باز میدارند؛ شبهاتی كه دامنه آنها از ایجاد تردید در اصل دین، تا مسائل مربوط به انقلاب اسلامی و ولایتفقیه گسترده است. امروز همگان فهمیدهاند که نوک حملات دشمن به سوی ولایتفقیه است،مانع اصلی بر سر راه دشمنان برای رسیدن به اهدافشان همین اصل است؛ مگر نه اینكه برخی کشورهای دیگر كه عنوان جمهوری اسلامی دارند، اما از ولایتفقیه بیبهرهاند، با آمریکا مشکلی ندارند؟!
ولایتفقیه، ستون اسلام
اینکه دشمنان با ایجاد شبهه و دادههای غلط قصد انحراف اذهان را داشته باشند، تعجبی ندارد؛ اما تعجب در این است که گاهی شنیده میشود، كسانی در حوزه علمیه به بهانه بحث علمی، این مسئله را مطرح میكنند که در اسلام چیزی به نام حکومت نداریم، چه رسد به جایگاهی برای ولایت فقیه!!
ما برای تبیین ولایتفقیه، كه مهمترین رکن جامعه اسلامی است، چه كردهایم؟برخی از کارهایی که قبل از انقلاب در زمینه مسئله ولایتفقیه انجام شده، قویتر و بهتر از اقدامات صورت گرفته بعد از پیروزی انقلاب است!
شاید بتوان گفت: امروز ولایتفقیه ستون اسلام است،در طول 14 قرن گذشته، به غیر از حضرات معصومین (ع)، چند نفر را سراغ دارید که در همه زمینههای لازم برای رهبری و مدیریت جامعه، از فقاهت، تا تدبیر، صبر، حلم، دوراندیشی و حتی امور دیگری از قبیل هنر و ادبیات، به جامعیت رهبر معظم انقلاب باشند؟ به یاد داشته باشیم که: «اگر شکرگزاری کنید، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود و اگر ناسپاسی کنید، مجازاتم شدید است ».(ابراهیم/7)
البته توقع اینکه دولتی تشکیل شود که هیچ نقطه ضعفی نداشته باشد، بیجاست؛ اما هیچ کس انتظار نداشت که ضعف دولت به این شدت و وسعت باشد! باید توجه داشته باشیم كه همه مردم در برابر دشواریها مانند سلمان و ابوذر نیستند و چه بسا سختیها و مشکلات معیشتی و فشار اقتصادی سبب ضعف دینشان شود.
در شرایط كنونی، دین بسیاری از مردم در معرض خطر قرار گرفته است و نمیتوان توقع داشت که ما به مردم بگوییم دعا کنید تا مستجاب شود و آنها هم بپذیرند. از سوی دیگر قرار نیست بدگویی از دولت دردی را درمان کند؛ بخصوص اگر انتقادات و بدگوئیها غیردقیق و غیرمستند باشد؛ همچنین نمیتوان در برابر مشكلات مردم سکوت کرد؛ زیرا بیتفاوتی نسبت به دردهای مردماشتباه است؛ بلکه وظیفه ما نقد مستدل، منصفانه و مؤدبانه است و لازم نیست در نقدها از کسی نام ببریم.
سخنرانی آیتالله مصباح یزدی (دام ظله)
درجمع تعدادی از خطیبان برجسته كشوری؛ قم؛ 5 / 6 / 1397 .
هر یک از ما باید وضعیت خودمان را در این امتحانات بسنجیم و ببینیم چه مقدار به تکلیفمان عمل کردهایم،یکی از وظایف ما این است که اگر با انحرافی در جامعه مواجه شدیم، آن را ریشهیابی کنیم، تا بتوانیم راه درمان آن را بیاییم. انحرافاتی که در صدر اسلام و پس از وفات پیغمبر اكرم ایجاد شد و نیزانحرافاتی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی پیدا شد، نمونههای خوبی در این زمینه هستند كه میتوان آنها را مقایسه و ارزیابی كرد.
خطر نخبگان سست ایمان برای دین و انقلاب
متأسفانه گاهی برخی از متدینین كه ادعای الگو و راهنما بودن برای دیگر افراد جامعه را دارند، کارهایی انجام میدهند که آثار سوء آن از اقدامات دشمنان بیشتر است و چه بسا دشمن خواسته خود را به وسیله این افراد محقق میكند.
بخشی از علل انحرافات در صدر اسلام و امروز مشترک است، یکی از عمدهترین این علتها این است که متأسفانه برخی مدیران ارشد و سردمداران جامعه حقیقت دین را بدرستی نشناختهاند و به آن اعتقاد كامل ندارند؛ حتی برخی از ایشان معتقدند كه تاریخ مصرف دین گذشته و احکام اسلام متعلق به 1400 سال پیش بوده و امروزه با پیشرفت علم، دین کارآیی ندارد!
گروهی از فرهیختگان جامعه ما نیز كه معتدلتر هستند، دین را حداکثر به عنوان یك نهاد در کنار سایر نهادهای اجتماعی مانند اقتصاد و امنیت میدانند، که این همان تفکر سکولاریسم است. بر اساس این تفکر، تنها راه پیشرفت این است که نهاد دین در حوزه امور فردی باقی بماند و دخالتی در امور اجتماعی نداشته باشد؛ برنامههای مورد نیاز برای اداره جامعه و مسائل مشابه نیز از علوم روز اخذ شود؛ همانگونه که کشورهای دیگر دنیا چنین میکنند!
بسیاری از این افراد قلباً آرزو دارند کهای کاش ایران هم نه مثل آمریکا –چون معتقدند ایران نمیتواند به آن حد برسد!- بلکه مانند اسرائیل، شبیه یکی از ایالتهای آمریکا میشد؛ البته مخالفتی هم با نماز خواندن و عزاداری سیدالشهدا(ع) ندارند. متأسفانه چنین تفکری در ذهن بسیاری از افراد، از عوام تا نخبگان وجود دارد. خدا نکند که چنین تفکری در بزرگان حوزه هم نفوذ کند!
لزوم روشنگری برای افراد کجفهم و منحرف
یکی از مشکلات اساسی که هم امروز و هم در صدر اسلام مطرح بود، این است که علیرغم پذیرش این مسئله از سوی امت اسلامی که باید از رسول خدا(ص) و اولیالامر پیروی کرد، اما در عمل، خاندانی مثل عباسیان 500 سال بر قلمرو كشورهای اسلامی سلطنت کردند.
باید طرحی اندیشیده شود و برای اجرای آن برنامهریزی صورت گیرد كه با انجام آن ـ هر چند در درازمدت- بتوانیم به هدفی که خدا و اولیای او داشتند نزدیک شویم؛ این طرح باید برای همگان روشن کند که اسلام کاملترین دین است و برای همه ابعاد زندگی انسان، از قبیل رفتارهای فردی، نحوه ارتباط با افراد خانواده، مسائل اجتماعی و حتی تعاملات بینالمللی برنامه دارد،چنین کاری باید عاقلانه، همراه با مراعات ادب و احترام نسبت به افراد صورت گیرد، در انتخاب راه نیز باید ارزشهای دینی رعایت شود؛ مبادا رفتارهایی انجام دهیم و سخنی بگوییم که ناخواسته زمینه پیشرفت کار را از بین ببرد. چه بسا گاهی باید به افرادی که دچار خطا واشتباه شدهاند، احترام گذاشت و حتی دستشان را هم بوسید تا مسیر فهم صحیح دین برای ایشان روشن شود؛ حتی ممکن است برای جلوگیری از توطئه دشمنان چنین کاری وظیفه شرعی هم باشد.
در این مسیر حتی باید با کفار هم مهربان بود تا زمینه هدایت آنها فراهم شود؛ از همین روست كه بخشی از زکاتی كه از مسلمانان گرفته میشود، به عنوان «مؤلفة قلوبهم» برای جلب نظر کافران در نظر گرفته شده، تا آنها نسبت به اسلام خوشبین شوند؛ چه بسا این كار عاملی شود برای اینکه آنها تحقیق کنند و حقیقت را بشناسند، چون بسیاری از این افراد قلوب مستعد و پاکی دارند و آماده شناخت حقیقت هستند.
ضرورت شناساندن حقیقت دین به افراد جامعه
ابتدا باید ببینیم حقیقت دین چیست؛ آیا دین، مطابق نظر جامعهشناسان، صرفاً اعتقاد به قداست یک امر و انجام برخی مناسک است؟! اگر ما تعریف دیگری از دین داریم، باید با فکر و اندیشه، طرحی برای معرفی آن آماده و برای پیادهسازی آن سعی و تلاش كنیم؛ البته آماده کردن چنین طرحی به این معنا نیست که خود ما میتوانیم به تنهایی همه کارها را بر عهده بگیریم؛ بلکه باید ببینیم ما در کجای آن قرار میگیریم و چه بخشی از آن بر عهده ماست.امروزه دنیا ما را به عنوان کشور ولایتفقیه میشناسد؛ دغدغه امام راحل(ره) نیز تا آخرین لحظات عمر همین مسئله بود؛ اما متأسفانه شناخت مردم نسبت به این عنصر رو به ضعف است؛ زیرا طبیعتاً نسل جدیدی که پا به عرصه گذاشته، مانند نسلهای قبل با این مفهوم آشنایی ندارد؛ از سوی دیگر نسل امروزی روحیهای مطالبهگر دارند؛ به این معنا که به جای قدردانی از زحمات گذشتگان و فداكاریهای شهدا برای به ثمر رسیدن انقلاب، بیشتر نقصها و مشکلات را میبینند و چه بسا به خاطر غفلت از ریشه برخی مشکلات، اصل چنین حکومتی را ناکارآمد بپندارند. شبکههای اجتماعی و فضای مجازی نیز با بارانی از شبهات، ذهنها را از شناختن حقیقت باز میدارند؛ شبهاتی كه دامنه آنها از ایجاد تردید در اصل دین، تا مسائل مربوط به انقلاب اسلامی و ولایتفقیه گسترده است. امروز همگان فهمیدهاند که نوک حملات دشمن به سوی ولایتفقیه است،مانع اصلی بر سر راه دشمنان برای رسیدن به اهدافشان همین اصل است؛ مگر نه اینكه برخی کشورهای دیگر كه عنوان جمهوری اسلامی دارند، اما از ولایتفقیه بیبهرهاند، با آمریکا مشکلی ندارند؟!
ولایتفقیه، ستون اسلام
اینکه دشمنان با ایجاد شبهه و دادههای غلط قصد انحراف اذهان را داشته باشند، تعجبی ندارد؛ اما تعجب در این است که گاهی شنیده میشود، كسانی در حوزه علمیه به بهانه بحث علمی، این مسئله را مطرح میكنند که در اسلام چیزی به نام حکومت نداریم، چه رسد به جایگاهی برای ولایت فقیه!!
ما برای تبیین ولایتفقیه، كه مهمترین رکن جامعه اسلامی است، چه كردهایم؟برخی از کارهایی که قبل از انقلاب در زمینه مسئله ولایتفقیه انجام شده، قویتر و بهتر از اقدامات صورت گرفته بعد از پیروزی انقلاب است!
شاید بتوان گفت: امروز ولایتفقیه ستون اسلام است،در طول 14 قرن گذشته، به غیر از حضرات معصومین (ع)، چند نفر را سراغ دارید که در همه زمینههای لازم برای رهبری و مدیریت جامعه، از فقاهت، تا تدبیر، صبر، حلم، دوراندیشی و حتی امور دیگری از قبیل هنر و ادبیات، به جامعیت رهبر معظم انقلاب باشند؟ به یاد داشته باشیم که: «اگر شکرگزاری کنید، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود و اگر ناسپاسی کنید، مجازاتم شدید است ».(ابراهیم/7)
البته توقع اینکه دولتی تشکیل شود که هیچ نقطه ضعفی نداشته باشد، بیجاست؛ اما هیچ کس انتظار نداشت که ضعف دولت به این شدت و وسعت باشد! باید توجه داشته باشیم كه همه مردم در برابر دشواریها مانند سلمان و ابوذر نیستند و چه بسا سختیها و مشکلات معیشتی و فشار اقتصادی سبب ضعف دینشان شود.
در شرایط كنونی، دین بسیاری از مردم در معرض خطر قرار گرفته است و نمیتوان توقع داشت که ما به مردم بگوییم دعا کنید تا مستجاب شود و آنها هم بپذیرند. از سوی دیگر قرار نیست بدگویی از دولت دردی را درمان کند؛ بخصوص اگر انتقادات و بدگوئیها غیردقیق و غیرمستند باشد؛ همچنین نمیتوان در برابر مشكلات مردم سکوت کرد؛ زیرا بیتفاوتی نسبت به دردهای مردماشتباه است؛ بلکه وظیفه ما نقد مستدل، منصفانه و مؤدبانه است و لازم نیست در نقدها از کسی نام ببریم.
سخنرانی آیتالله مصباح یزدی (دام ظله)
درجمع تعدادی از خطیبان برجسته كشوری؛ قم؛ 5 / 6 / 1397 .