به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 1,181
بازدید دیروز: 5,979
بازدید هفته: 14,828
بازدید ماه: 35,798
بازدید کل: 23,697,620
افراد آنلاین: 38
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
دوشنبه ، ۱۰ اردیبهشت ۱٤۰۳
Monday , 29 April 2024
الاثنين ، ۲۰ شوّال ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
خوان حکمت (۲۲۹) : هستی؛ آینه خدا ۱۳۹۸/۰۷/۰۶
خوان حکمت
 
هستی؛ آینه خدا
 
   ۱۳۹۸/۰۷/۰۶
 
 
 
 
بسم الله الرّحمن الرّحیم
معنای علم دینی این نیست كه قرآن یا روایت دستور بدهد چگونه ما صنعت داشته باشیم تا هواپیما بسازیم یا اتومبیل بسازیم و مانند آن. علوم از یكدیگر متمایز هستند، اولاً؛ تمایز علوم به تمایز موضوعات آن علوم است، ثانیاً؛ چون علم یك سلسله مسائلی دارد كه مسائل مركّب از موضوع و محمول و از یك نظر، هم نسبت هستند، هدف هم به دنبال مسائل علم است، تمایز علوم را نمی‌شود به هدف و غایت اِسناد داد،چون هدف،آخر است و چیزی كه آخر است نمی‌تواند ممیّز علوم باشد؛هدف متفرّع بر مسائل است، مسائل كه تحلیل می‌شود، هر مسئله‌ای یك موضوع دارد،یك محمولی و یك نسبتی؛ محمول چون تابع موضوع است نمی‌تواند ممیّز باشد، نسبت هم كه تابع طرفین است.حرف اول هر علمی را موضوع آن علم می‌زند، لذا گفتند تمایز علوم به تمایز موضوعات است، این هم یك بخش؛ علم‌ها از این نظر دو قسم‌ هستند یا موضوع آنها كار خداست یا موضوع آنها كار انسان است. یك وقت است سخن از زمین‌شناسی و آسمان‌شناسی و دریاشناسی و معدن‌شناسی و انسان‌شناسی و گیاه‌شناسی و جانورشناسی و ستاره‌شناسی است و مانند آن؛ این بخش از علوم كار خداست، بخش دیگر علوم موضوعش كار انسان است، چگونه كشور را اداره كنیم؟ چگونه كشاورزی كنیم؟ چگونه دامداری كنیم؟ چگونه صنعت داشته باشیم؟ چگونه مدیریت داشته باشیم و مانند آن. علمی كه موضوع آن علم، كار خداست این حتماً دینی است، زیرا خدا كه اینها را آفرید، اینها را نشانه و آینه قرار داد، فرمود شما اگر خوب این كار را نگاه كنید به خدا پی می‌برید.
هستی؛ آینه تمام نمای خدا
آینه دو تا اصطلاح دارد: آینه در اصطلاح توده مردم همین شیشه‌ای است كه پشت آن جیوه است و صورت كسی یا چیزی را نشان می‌دهد، اما وقتی قرآن می‌گویند آینه، مقصود این شیشه‌ای نیست كه پشت آن جیوه است، خود آن صورت است، چون مرآت به اصطلاح اسم آلت است، یعنی وسیله دیدن. یك وقت است عرف می‌گوید آینه خریدم یا آینه فروختم یعنی این شیشه‌ای كه قابی دارد و طول و عرض و عمقی دارد و پشت آن جیوه است و صورتی را نشان می‌دهد خریدم، یك وقت قرآن یا نهج‌البلاغه از چیزی به عنوان مرآت و آینه تعبیر می‌كنند، وقتی قرآن می‌گوید آینه، یعنی آن صورت را می‌گوید كه صاحب و شاخص را نشان می‌دهد نه این شیشه‌ای كه آن صورت را نشان بدهد. صدر و ساقه قرآن كریم این است كه آنچه من آفریدم، اینها آینه هستند فقط خدا را نشان می‌دهند، این هستی دارد، یك؛ محیّرالعقول است دو؛ زیبا آفریدیم، سه؛ هیچ جانوری كمبودی ندارد، گرچه یكی طاووس است و یكی خرچنگ و یكی تیهو،اما در قرآن فرمود این خرچنگ هر چه لازم داشت خدا به او داد، او تغذیه می‌خواهد، تَنمیه می‌خواهد، تولید می‌خواهد، تمام بحث‌های علمی عمیق حیات‌بخش خرچنگ را ما به او دادیم، وقتی فرعون به موسای كلیم عرض كرد: این خدایی كه تو از طرف او آمدی كیست؟ گفت: (رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی كُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی،پروردگار ما همان کسی است که به هر موجودی، آنچه را لازمه آفرینش او بوده داده؛ سپس هدایت کرده است.)[1] شما هیچ ذرّه‌ای در سپهر و زمین و دریا و زیردریا پیدا نمی‌كنید كه بگویید این كاش این‌طور آفریده می‌شد یا آن‌طور بود، هر چه لازم داشت به او داد، این خدا فرمود هر چه را شما بنگرید می‌بینید یك قطره آب را ما لؤلؤ لالاء ساختیم: (أَلَمْ یَكُ نُطْفَةً مِن مَنیٍّ یُمْنَی)[2]، فرمود مگر این یك قطره آب بیشتر بود ما از او چشم ساختیم كه چشم راست را و چشم چپ دوتا متخصّص دارد، ده‌ها دانشگاه ـ نه دانشكده ـ برای انسان‌شناسی است، هنوز متحیّر مانده‌اند كه این یك قطره آب چگونه این‌طور لؤلؤ لالاء شد. فرمود: چه در دریا،چه در صحرا، چه در فضا، چه در هوا، هیچ موجودی نیست كه چیزی را باید می‌داشت و ندارد، لذا تعبیر قرآن كریم از صدر و ساقه نظام هستی به عنوان آیه است، آیه یعنی علامت، یعنی آینه، یعنی نشانه، آیت و علامت دو قسمت است: یا تكوینی است كه اساس علم بر اساس آن است یا اعتباری است. در قرآن كریم فرمود آنچه در جهان شما می‌بینید آیت است، آینه است،چه تاریك باشد،چه روشن: (وَ جَعَلْنَا اللَّیْلَ وَ النَّهَارَ آیَتَیْنِ فَمَحَوْنَا آیَةَ اللَّیْلِ وَ جَعَلْنَا آیَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً؛ و ما شب و روز را دو آیت و نشانه‌ای (از قدرت خود) قرار دادیم آنگاه آیت شب (روشنی ماه) را زدودیم و آیت روز (خورشید) را تابان ساختیم.)[3] شب، آینه روشن است، چون همین ظلّ و تاریكی ده‌ها مسئله ریاضی عمیق دارد که كجا خسوف است؟ كجا كسوف است؟ كجا جزیی است؟ كجا كلّی است؟ همه اینها به رهبری این سایه است، ما از سایه قمر می‌فهمیم چه وقت كسوف می‌شود، از سایه زمین می‌فهمیم چه وقت خسوف می‌شود، اینها را می‌فهمیم. همین تاریكی ده‌ها و صدها مسئله ریاضی و نجومی را به همراه دارد،فرمود هیچ بی‌نظمی در عالم نیست: (لاَ الشَّمْسُ یَنْبَغِی لَهَا أَن تُدْرِكَ القَمَرَ)[4] آفتاب چقدر باید حركت كند،مدار حركت او چقدر است نباید تندتر یا كُندتر برود،نه شب جلو می‌افتد، نه قمر جلو می‌افتد، نه شمس جلو می‌افتد، آنچه لازم بود ما به او دادیم، آیت یعنی تكوین.
ویژگی انسان‌های کور باطن
 در صدر و ساقه قرآن این است كه هر چه شما بنگرید آیت است و نشان خداست و چون خدا را نشان می‌دهد اگر كسی آینه در دستش باشد و صورتی را نبیند این كور است، اگر كسی زمین‌شناس باشد، آسمان‌شناس باشد، سپهرشناس باشد، انسان‌شناس باشدو انسان‌آفرین را نبیند كور است. در قرآن كریم فرمود یك عده كورند: (آیا مردم در خلقت شتر نمی‌نگرند که چگونه (به انواع حکمت و منفعت برای بشر) خلق شده است؟ و به آسمان كه چگونه برافراشته شده؟ و به كوه‌ها كه چگونه برپا داشته شده؟ و به زمین كه چگونه گسترده شده است؟)[5] بعد می‌فرماید: اینها (صُمٌّ بُكْمٌ عُمْیٌ؛ آنها کر و گنگ و کورند)[6] آینه دستشان دادیم ولی اینها خدا را نمی‌بینند. همین بخش‌های مربّع‌گونه قرائت ‌شده كه فرمود: (أَ فَلاَ یَنظُرُونَ)چرا سپهرشناس نیستند؟ چرا سفر نمی‌كنند؟ چرا آسمان نمی‌روند؟ چرا آسمان‌شناس نیستند؟ چرا دریاشناس نیستند؟ چرا صحراشناس نیستند؟ این اضلاع اربعه را كه یاد كرد فرمود اینها زمین را می‌بینند ولی زمین‌آفرین را نه!
ای دوست شکر بهتر یا آنک شکر سازد         
خوبی قمر بهتر یا آنک قمر سازد[7]
 اگر مولوی این حرف‌ها را گفته مولوی شاگرد این مكتب است. شما با كتاب و ادبیات تا حدودی آشنایید، یك شاعر در حدّ مولوی كه این حرف‌ها را بزند، قبل از اسلام اصلاً ما نداشتیم، در همین سرزمین! شما یك شاعر پیدا كنید قبل از اسلام كه در این سطح سخن بگوید كه بگوید:
مرگ اگر مرد است آید پیش من
تا کشم خوش در کنارش تنگ تنگ
من از او جانی برم بی‌رنگ و بو
 او ز من دلقی ستاند رنگ‌رنگ[8]
مولوی كوچك‌تر از آن است كه در این سطح حرف بزند! این را قرآن آموخت كه انسان در مصاف با مرگ، مرگ را می‌میراند نه بمیرد، ماییم كه مرگ را می‌میرانیم،ماییم كه هستیم كه هستیم كه هستیم. یك نمونه شما پیدا كنید كه یك سراینده‌، یك فیلسوف، یك حكیم،یك ادیب در این سطح قبل از اسلام در همین ایران حرف زده باشد! تنها جهان‌آفرین است، تنها انسان‌آفرین است،تنها مرگ و حیات‌آفرین است كه می‌گوید انسان در مصاف با مرگ، مرگ را می‌میراند: (كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ المَوْت)[9] نگفت «كلّ نفس یذوقها الموت»، ماییم كه مرگ را می‌چشیم. از آن به بعد او سرود «مرگ اگر مرد است گو نزد من آی» ماییم كه مرگ را می‌میرانیم.
بنابراین در بخشی از قرآن كریم فرمود اینها موظف هستند آسمان را، زمین را، كوه را، دشت را بنگرند، بعد فرمود ما آینه به دست اینها دادیم، اینها هیچ كسی را ندیدند و گفتند: (إِنْ هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا)[10] لذا در بخش‌های دیگر فرمود اینها چشم ندارند، اینها كور هستند، اینها كَر هستند.
بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی (دام‌ظله)
در جلسه درس اخلاق؛ 7 / 6 / 1398 . 
مرکز اطلاع‌رسانی اسرا
___________________________
[1]. طه، 50.   [2]. قیامة، 37.   [3]. اسراء، 12.   [4]. یس، 40.   [5]. غاشیه، 17ـ 20.   [6]. بقره، 18 و171.   [7]. غزلیات دیوان شمس مولوی، غزل شماره628.   [8]. همان، غزل شماره 1326.   [9]. آل‌عمران، 185؛ انبیا، 35.   [10]. انعام، 29؛ مومنون، 37.