خوان حکمت (۲۳۴) : توجه به «ما قَالَ» یا «مَنْ قَال»؟ ۱۳۹۸/۰۸/۱۸
خوان حکمت
توجه به «ما قَالَ» یا «مَنْ قَال»؟
۱۳۹۸/۰۸/۱۸
بسم الله الرّحمن الرّحیم
حضرت امیر(ع) در کلام 79 نهجالبلاغه فرمود: «خُذِ الْحِكْمَةَ أَنَّی كَانَتْ فَإِنَّ الْحِكْمَه تَكُونُ فِی صَدْرِ الْمُنَافِقِ فَتَلَجْلَجُ فِی صَدْرِهِ حَتَّی تَخْرُجَ فَتَسْكُنَ إِلَی صَوَاحِبِهَا فِی صَدْرِ الْمُؤْمِنِ»؛ حکمت را هر کجا باشد فراگیر که حکمت در سینه منافق به حرکت در میآید تا خارج شود و در سینه صاحب خود مومن جا گیرد. فرمود کلمات حکیمانه ، رفتار حکیمانه، گفتار حکیمانه، نوشتار حکیمانه را هر جا دیدید أخذ کنید، نگاه نکنید که گوینده این کلمه حکیمانه خود عمل میکند یا عمل نمیکند. اینکه فرمودند: «اُنْظُرْ إِلَی مَا قَالَ وَ لَا تَنْظُرْ إِلَی مَنْ قَال»،به آن كه گفت، منگر و به آنچه گفت، بنگر. [1] این فقط در مسائل علمی است، در مسائل تربیتی اگر کسی بخواهد دیگری را اسوه خود قرار بدهد در آنجا،هم مسئله «انْظُرْ إِلَی مَا قَالَ» مطرح است و «انظر إلی من قال»، هم ببینید که چه گفت ،هم ببینید که چه کسی گفت؟ اگر بخواهید به او دل بسپرید و او را اسوه قرار بدهید ، اما اگر خواستید فقط از مسائل علمی و گفتار او استفاده کنید اینجاست که فرمودند: «انْظُرْ إِلَی مَا قَالَ وَ لَا تَنْظُرْ إِلَی مَنْ قَال».
ضرورت توجه به ما قال و من قال در مسائل تربیتی
در ذیل این آیه نورانی: «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلی طَعامِه؛ ِانسان باید به غذای خویش (و آفرینش آن) بنگرد!»[2] انسان وقتی کنار سفره نشست، غذای خود را نگاه کند که سالم است یا سالم نیست، مسموم است یا مسموم نیست. در ذیل این آیه روایتی از امام(ع) است که درست است این طعامِ ظاهر، مشمول آیه است اما «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلی طَعامِهِ»؛ یعنی «عِلْمُهُ الَّذِی یَأْخُذُهُ مِمَّنْ یَأْخُذُهُ»؛[3] علمی که فرا میگیرد از چه کسی فرا میگیرد، از کدام دهان حرف تلقی میکند، از کدام قلم حرف اخذ میکند، بعضی از گفتارها، رفتارها و نوشتارها بقدری حق و زیباست که خدا به آنها قسم یاد میکند. اینکه فرمود: «ن وَ الْقَلَمِ وَ مَا یَسْطُرُونَ»[4] خدای سبحان به قلم قسم خورده است ،چون وسیله نوشتن است، به مسطورات و مکتوبات، به کتاب، به مقاله، به نوشته قسم یاد میکند؛ یعنی آنچه را که قلم و ارباب قلم به سطر در میآورند.گاهی ممکن است خدا به یک مقاله و یک کتاب سوگند یاد کند، اگر این است گاهی ممکن است به یک سخنرانی سوگند یاد کند، به یک گفتار و گفتمان سوگند یاد کند، اگر حق باشد و از مسیر حق درآمده باشد و در دل مستحِق بنشیند این نور است، لذا آنجا که فرمودند: «انْظُرْ إِلَی مَا قَالَ وَ لَا تَنْظُرْ إِلَی مَنْ قَال» اگر سخن از پرورش و تربیت و پذیرش و اسوه قرار دادن نباشد و فقط مسائل علمی باشد،مثلا این مسئله ریاضی را فلان شخص خوب حل کرده است، حالا چه کار داریم که استاد کیست، اما درمسائل تربیتی که انسان بخواهد آن را اسوه قرار بدهد، هم «انْظُرْ إِلَی مَا قَالَ» هم «انظر إلی مَن قال» مطرح است؛ و این به برکت روایتی است که در ذیل این آیه نورانی است که «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلی طَعامِهِ» حضرت فرمود منظور از طعام تنها غذای ظاهری نیست، علم غذای روح است و انسان ،علمی را که فرا میگیرد باید ببیند از کدام دهان و از کدام قلم نشأت گرفته و میخواهد آن را فرا بگیرد.
حضرت امیر در اینجا فرمود حکمت را و آنچه مربوط به باید و نباید یا بود و نبود مطلب علمی است از هر راهی شما شنیدید بگیرید؛ اما اگر خواستید خود را بسپرید و کسی را اسوه قرار بدهید، آن براساس اینکه «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلی طَعامِهِ» یعنی «عِلْمُهُ الَّذِی یَأْخُذُهُ مِمَّنْ یَأْخُذُهُ» باید عمل بکند. در اینجا فرمود: «خُذِ الْحِكْمَهَ أَنَّى كَانَتْ» کلمات حکیمانه، مطلب حکیمانه یک صنعت خوبی است؛ نباید گفت حالا چون فلان کشور کافرند ما چرا این صنعت را بگیریم، این علم ،این صنعت، این هنر برای جامعه نافع است، ما که نمیخواهیم از نظر سیره عملی ،خود را به آنها بسپریم. «خُذِ الْحِكْمَهَ أَنَّی كَانَتْ» ولو گوینده خود عمل نکند، چون: «فَإِنَّ الْحِكْمَهَ تَكُونُ فِی صَدْرِ الْمُنَافِقِ» گاهی یک کلماتی است که شخصی در جایی شنیده این را بالاخره نمیتواند تحمل بکند این را میگوید یا مینویسد چه بهتر که انسان از این کلمه استفاده کند و بهره ببرد، نباید بگوید چون از دهان و قلم کافر درآمده من بهره نمیبرم، اگر علم باشد و نافع باشد، از هر جایی که درآمد انسان استفاده میکند.یک مطلب علمی نافع برای قلب منافق ناشناخته است، با سایر دانستههای او و یادداشتهای او هماهنگ نیست، رفاقتی بین این مطلب و سایر مطالبی که در ذهن اوست، نیست اما با دانستههای قبلی مؤمن موافق است اینها جزء مُصاحبان خوب او هستند، این کلمه حکیمانه یا این نوشتار حکیمانه که از قلم فلان شخص(منافق) درآمد این با داشتههای او و نوشتههای او هماهنگ نیست با داشتهها و نوشتههای مؤمن هماهنگ است این مؤمن این را میگیرد.
نوشتههایی که شایسته قسم خوردن هستند
پس اینکه خدا فرمود: «ن وَ الْقَلَمِ وَ مَا یَسْطُرُونَ» یعنی مثلاً چند جلد بحار نه، به آنها هم قسم یاد میکند، به یک مقاله سودمند هم قسم یاد میکند، برای اینکه نافع است، فرمود قسم یاد میکند به مسطورات، به مکتوبات، به نوشتهها؛ حالا اگر کسی سخنرانی خوبی کرد به او سوگند یاد میکند چون ملاک همان است، چه بهتر از اینکه ما طوری حرف بزنیم، طوری درس بگوییم که مقبول حق باشد، اولاً؛ به آن سوگند یاد کند، ثانیاً؛ این راه را که نبستند، این را که نگفتند مخصوص ائمه(علیهمالسلام) است ،آنچه مخصوص آنهاست که در دسترس ما نیست، پس ما میتوانیم نویسندهای باشیم که خدا به مکتوب ما قسم یاد کند. گوینده و مدرّسی باشیم که خدا به گفتارما قسم یاد کند ،چرا این را از دست بدهیم؟ بعد وجود مبارک حضرت امیر فرمود این مال شماست؛ منتها حالا گم کردهاید این «اَلْحِكْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِن» یک گمشده مؤمن است یعنی مال شما بود حالا در دسترس شما نیست، یک چند صباحی غفلت کردی این را گم کردید، هر جا دیدید مال شماست نگویید فلان کس گفته حالا آن مسئله حق تألیف و مانند آن یک چیزی دیگر است اما این علم برای شماست من به شما دادم شما گم کردید، مومن هر جا پیدا کرد گمشده خودش را مییابد. فرمود: «اَلْحِكْمَهُ ضَالَّهُ الْمُؤْمِن فَخُذِ الْحِكْمَةَ وَ لَوْ مِنْ أَهْلِ النِّفَاقِ»، حكمت، گمشده مؤمن است؛ پس ، آن را، گر چه از منافقان، فرا گیرید..[5]
بیانات حضرت آیتالله جوادی آملی (دام ظله)
در جلسه درس اخلاق؛ 9 / 8 / 1398 .
مرکز اطلاعرسانی اسرا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1]. عیون الحكم و المواعظ (للیثی)، ص241.
[2]. عبس، 24.
[3]. المحاسن، ج1، ص220.
[4]. قلم، 1.
[5]. نهج البلاغه صبحی صالح، حکمت80.
ضرورت توجه به ما قال و من قال در مسائل تربیتی
در ذیل این آیه نورانی: «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلی طَعامِه؛ ِانسان باید به غذای خویش (و آفرینش آن) بنگرد!»[2] انسان وقتی کنار سفره نشست، غذای خود را نگاه کند که سالم است یا سالم نیست، مسموم است یا مسموم نیست. در ذیل این آیه روایتی از امام(ع) است که درست است این طعامِ ظاهر، مشمول آیه است اما «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلی طَعامِهِ»؛ یعنی «عِلْمُهُ الَّذِی یَأْخُذُهُ مِمَّنْ یَأْخُذُهُ»؛[3] علمی که فرا میگیرد از چه کسی فرا میگیرد، از کدام دهان حرف تلقی میکند، از کدام قلم حرف اخذ میکند، بعضی از گفتارها، رفتارها و نوشتارها بقدری حق و زیباست که خدا به آنها قسم یاد میکند. اینکه فرمود: «ن وَ الْقَلَمِ وَ مَا یَسْطُرُونَ»[4] خدای سبحان به قلم قسم خورده است ،چون وسیله نوشتن است، به مسطورات و مکتوبات، به کتاب، به مقاله، به نوشته قسم یاد میکند؛ یعنی آنچه را که قلم و ارباب قلم به سطر در میآورند.گاهی ممکن است خدا به یک مقاله و یک کتاب سوگند یاد کند، اگر این است گاهی ممکن است به یک سخنرانی سوگند یاد کند، به یک گفتار و گفتمان سوگند یاد کند، اگر حق باشد و از مسیر حق درآمده باشد و در دل مستحِق بنشیند این نور است، لذا آنجا که فرمودند: «انْظُرْ إِلَی مَا قَالَ وَ لَا تَنْظُرْ إِلَی مَنْ قَال» اگر سخن از پرورش و تربیت و پذیرش و اسوه قرار دادن نباشد و فقط مسائل علمی باشد،مثلا این مسئله ریاضی را فلان شخص خوب حل کرده است، حالا چه کار داریم که استاد کیست، اما درمسائل تربیتی که انسان بخواهد آن را اسوه قرار بدهد، هم «انْظُرْ إِلَی مَا قَالَ» هم «انظر إلی مَن قال» مطرح است؛ و این به برکت روایتی است که در ذیل این آیه نورانی است که «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلی طَعامِهِ» حضرت فرمود منظور از طعام تنها غذای ظاهری نیست، علم غذای روح است و انسان ،علمی را که فرا میگیرد باید ببیند از کدام دهان و از کدام قلم نشأت گرفته و میخواهد آن را فرا بگیرد.
حضرت امیر در اینجا فرمود حکمت را و آنچه مربوط به باید و نباید یا بود و نبود مطلب علمی است از هر راهی شما شنیدید بگیرید؛ اما اگر خواستید خود را بسپرید و کسی را اسوه قرار بدهید، آن براساس اینکه «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلی طَعامِهِ» یعنی «عِلْمُهُ الَّذِی یَأْخُذُهُ مِمَّنْ یَأْخُذُهُ» باید عمل بکند. در اینجا فرمود: «خُذِ الْحِكْمَهَ أَنَّى كَانَتْ» کلمات حکیمانه، مطلب حکیمانه یک صنعت خوبی است؛ نباید گفت حالا چون فلان کشور کافرند ما چرا این صنعت را بگیریم، این علم ،این صنعت، این هنر برای جامعه نافع است، ما که نمیخواهیم از نظر سیره عملی ،خود را به آنها بسپریم. «خُذِ الْحِكْمَهَ أَنَّی كَانَتْ» ولو گوینده خود عمل نکند، چون: «فَإِنَّ الْحِكْمَهَ تَكُونُ فِی صَدْرِ الْمُنَافِقِ» گاهی یک کلماتی است که شخصی در جایی شنیده این را بالاخره نمیتواند تحمل بکند این را میگوید یا مینویسد چه بهتر که انسان از این کلمه استفاده کند و بهره ببرد، نباید بگوید چون از دهان و قلم کافر درآمده من بهره نمیبرم، اگر علم باشد و نافع باشد، از هر جایی که درآمد انسان استفاده میکند.یک مطلب علمی نافع برای قلب منافق ناشناخته است، با سایر دانستههای او و یادداشتهای او هماهنگ نیست، رفاقتی بین این مطلب و سایر مطالبی که در ذهن اوست، نیست اما با دانستههای قبلی مؤمن موافق است اینها جزء مُصاحبان خوب او هستند، این کلمه حکیمانه یا این نوشتار حکیمانه که از قلم فلان شخص(منافق) درآمد این با داشتههای او و نوشتههای او هماهنگ نیست با داشتهها و نوشتههای مؤمن هماهنگ است این مؤمن این را میگیرد.
نوشتههایی که شایسته قسم خوردن هستند
پس اینکه خدا فرمود: «ن وَ الْقَلَمِ وَ مَا یَسْطُرُونَ» یعنی مثلاً چند جلد بحار نه، به آنها هم قسم یاد میکند، به یک مقاله سودمند هم قسم یاد میکند، برای اینکه نافع است، فرمود قسم یاد میکند به مسطورات، به مکتوبات، به نوشتهها؛ حالا اگر کسی سخنرانی خوبی کرد به او سوگند یاد میکند چون ملاک همان است، چه بهتر از اینکه ما طوری حرف بزنیم، طوری درس بگوییم که مقبول حق باشد، اولاً؛ به آن سوگند یاد کند، ثانیاً؛ این راه را که نبستند، این را که نگفتند مخصوص ائمه(علیهمالسلام) است ،آنچه مخصوص آنهاست که در دسترس ما نیست، پس ما میتوانیم نویسندهای باشیم که خدا به مکتوب ما قسم یاد کند. گوینده و مدرّسی باشیم که خدا به گفتارما قسم یاد کند ،چرا این را از دست بدهیم؟ بعد وجود مبارک حضرت امیر فرمود این مال شماست؛ منتها حالا گم کردهاید این «اَلْحِكْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِن» یک گمشده مؤمن است یعنی مال شما بود حالا در دسترس شما نیست، یک چند صباحی غفلت کردی این را گم کردید، هر جا دیدید مال شماست نگویید فلان کس گفته حالا آن مسئله حق تألیف و مانند آن یک چیزی دیگر است اما این علم برای شماست من به شما دادم شما گم کردید، مومن هر جا پیدا کرد گمشده خودش را مییابد. فرمود: «اَلْحِكْمَهُ ضَالَّهُ الْمُؤْمِن فَخُذِ الْحِكْمَةَ وَ لَوْ مِنْ أَهْلِ النِّفَاقِ»، حكمت، گمشده مؤمن است؛ پس ، آن را، گر چه از منافقان، فرا گیرید..[5]
بیانات حضرت آیتالله جوادی آملی (دام ظله)
در جلسه درس اخلاق؛ 9 / 8 / 1398 .
مرکز اطلاعرسانی اسرا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1]. عیون الحكم و المواعظ (للیثی)، ص241.
[2]. عبس، 24.
[3]. المحاسن، ج1، ص220.
[4]. قلم، 1.
[5]. نهج البلاغه صبحی صالح، حکمت80.