۱۶ - نقش شبه روشنفکران در تاریخ معاصر ایران - تروریستپروری با تفسیر التقاطی از قرآن ۱۳۹۹/۰۲/۳۰
نقش شبه روشنفکران در تاریخ معاصر ایران - ۱۶
در مورد شخصیت خوئینیها و روش برداشت شخصی او از قرآن و تأثیرش در شاگردان او اظهارنظرهای جالبی از سوی شخصیتهای نظام شده است که به چند مورد آن اشاره میکنیم تا از رهگذر آن به تلاقی و ترکیب خاتمی با خوینیها و تأثیر آن بیشتر واقف شویم.
علی مطهری درخصوص تفسیر خوئینیها و تأثیر آن در گروه فرقان1 و رفتار خوئینیها با شهید مطهری میگوید: «فرقانیها متأثّر از افکار مارکسیستی بودند و با تیپی که مخالف کتاب «مسئله حجاب» بودند، فرق داشتند. اینها داعیه روشنفکری داشتند و به جریان التقاط متعلق بودند. البته متحجّر هم بودند ولی نوعی متحجّر روشنفکر و متأثر از مارکسیسم و میخواستند اسلام را بر مارکسیسم تطبیق بدهند و احکام اسلامی را بر اساس مارکسیسم توجیه کنند!
من معتقدم اینها بیشتر متأثر از افرادی چون موسوی خوئینیها و دکتر پیمان بودند و همین طور از نهضت آزادی خارج از کشور و دکتر یزدی و قطبزاده و جزواتی که از طرف آنها میآمد. در جزوهای که آنها برای سالگرد دکتر شریعتی منتشر کرده بودند و احتمالا متعلق به دکتر یزدی و گروهش بود، به شهید مطهری حمله و ایشان را در کشتن دکتر شریعتی، همکار رژیم شاه معرفی کرده بودند! آنها «عدل الهی» و «خدمات متقابل ایران و اسلام» را مسخره کرده و گفته بودند که افرادی که به دنبال تحکیم پایههای رژیم شاهنشاهی هستند، این مطلب را مینویسند.
گودرزی و دوستانش بیشتر متأثر از این حرفها بودند. خود گودرزی هم عقدههای روانی داشت و از حوزههای علمیه قم و تهران اخراج شده بود. همه اینها دست به دست هم داده بود. علاوهبر این، آنها بشدّت هم تحت تأثیر آثار دکتر شریعتی و تفکر سازمان مجاهدین بودند.
زمانی که رهبر انقلاب رئیسجمهور بودند با ایشان ملاقاتی داشتم، فرد دیگری در آن جلسه حضور نداشت. ایشان در این مورد نقل میکردند که یک بار آقای مطهری از من مطلبی را خواستند. ایشان گفتند: «برو به این محمد خوئینیها بگو این تفاسیری که داری از قرآن میکنی همه خلاف و تفسیرهای مارکسیستی است. به او پیغام بده که حتما پیش من بیاید». من به او پیغام را دادم. بعد از چند ماه آقای مطهری از من پرسید پس چرا ایشان نیامد! همین نشان میدهد که این مسئله ذهن شهید مطهری را سخت مشغول کرده بود. البته در این اواخر سالهای 56 و57 جلسهای در قم با حضور شهید مطهری تشکیل شده بود که درباره مسائل نهضت صحبت کنند. آن روز آقای خوئینیها هم بود و به نظر میآمد که رابطهاش با شهید مطهری بد نبود. نمیدانم متنبّه شده بود یا مسئله دیگری بود».2
هاشم صباغیان از عناصر اصلی نهضت آزادی، میگوید که تفسیر خوئینیها، داد مهندس بازرگان را هم درآورده بود!
«ریشه فعالیتهای فرقان به تفسيرهايي برميگشت كه آقاي خوئينيها در مسجد جوزستان ميكرد و همينطور برداشتهاي آقاي دكتر پيمان كه برداشتهایي ماركسيستي و چپگرايانه بودند و موجب چنين افراطهايي ميشدند.... مطهري بشدّت در مقابل اين فكر ايستادگي ميكرد و مخالف جدّي اين نوع برداشتها بود. واقعيت اين است كه ما در آن موقع هنوز به جوهره تفكر آنها پي نبرده بوديم. من بعدها ماهيت آنها را فهميدم و متوجه شدم كه از محصولات جلسه تفسير آقاي موسوي خوئينيها هستند. همه ميگفتند جلسات تفسير آقاي خوئينيها خيلي شلوغ است. ما به دليل فشردگي كارهايي كه داشتيم نميرسيديم برويم ببينيم چه ميگويد. يكي دو بار گزارشهايي از اين جلسات رسيد و مهندس بازرگان... اظهار ناخشنودي كرد.
ايشان خيلي ناراحت بود و ميگفت اين برداشتها خطرناك هستند. قبل از انقلاب جلساتي با حضور آقاي مطهري، آقاي موسوي اردبيلي، مهندس بازرگان، مهندس كتيرائي تشكيل ميشد. آنجا هم اين مسئله را مطرح كردند كه اگر اين تفاسير ادامه پيدا كند خطرناك خواهد بود ولي با نزديك شدن به پيروزي انقلاب و مطرح شدن اولويتهاي ديگر، رسيدگي به اين مسئله ممكن نشد.
آن موقع برخي از همين دوستان روحاني ما به مرحوم مطهري حمله ميكردند و ميگفتند آقاي خوئينيها دارد جوانها را جذب ميكند. چرا ميگویيد تفسيرهاي او درست نيست؟ ايشان ميگفت بايد جوانها را با پایهريزي فكر صحيح جذب كنيم. اگر اين پايهها صحيح نباشند در آينده گرفتار اينها خواهيم شد».
آیتالله محمدتقی مصباح یزدی، رئیسمدرسه امام خمینی قم و از فلاسفه و عرفای بزرگ انقلاب اسلامی و مورد وثوق رهبری انقلاب، با ذکر روانشناختی گروهها و افرادی که قبل از انقلاب اسلامی، تفسیرهای مادّی و خارج از متد تخصصی حوزههای علمیه ولی همصدا با باند سیدمهدیهاشمی (داماد آیتالله منتظری که به جنایات متعدد خود اعتراف و اعدام شد) و اکبر گودرزی (رئیسفرقه فرقان که دستانشان به خون استاد مطهری و استاد مفتح آلوده و اعدام شد)، به نوع برداشت خوئینیها و تأثیرات آن اشاره کرده میگویند: «مطالعات او هم روی همین کتابها بود و سخنرانیهایی هم که میکرد، ترجمانی از همان کتابها بود. تفسیرهایی هم که برای قرآن میگفت و مینوشت، برگرفته از همان تفسیر سمبلیک قرآن بود که از فرانسه به ارمغان آورده شده بود. فردی که این نگاه را از فرانسه آورد، در تفسیرهابیل و قابیل در قرآن گفته بود: «هدیة قابیل پذیرفته نشد، چون سرمایهدار بود! و خوشههای گندمهابیل پذیرفته شد، چون کشاورز زحمتکشی بود!» سپس میگوید: «من نمیدانم که آن کلاغ سیاه در این قصه چه کاره است؟ بعد متوجه شدم که آن کلاغ سیاه آخوند است!» و این آقا شد الگوی تفسیر سمبلیک قرآن و این نوع نگاه و تفسیر منتقل شد به آقای گودرزی که سواد کم و غرور زیاد داشت و شرایط مساعد اجتماعی هم در او این پرسش را برانگیخت که ما چرا فقط برای داستانهابیل و قابیل این کار را بکنیم؟ میشود همة قرآن را این طور تفسیر کرد! متأسفانه بعضی از اشخاصی که الان هم از شخصیتهای پشت پرده جریانات و آشوبهای اخیر هستند، در مسجد قلهک و جاهای دیگر همین حرفها را زدند.
در سایه اظهارات آن افراد چهرههایی مانند گودرزی هم جرأت بیشتری پیدا میکردند. مرحوم آقاي مطهري به عنوان يك اسلامشناس واقعي ميدانست كه اگر تفسير سمبليك مطرح شود و جا بيفتد بزرگترين خطري است كه اسلام را تهديد ميكند و قرائتهاي مختلف و مندرآوردي از قرآن را به همراه خواهد داشت و از آن پس هر حرفي بزنيد جواب خواهند داد: اين قرائت شماست. ما قرائت ديگري داريم! و ديگر چيزي كه بشود به آن استناد كرد باقي نميماند. چه خطري بالاتر از اين براي دين وجود دارد؟
اين خطرات را امثال آقاي مطهري درك مي كردند... ديگران ميگفتند حالا يك طلبهاي يك حرفي زده و يك اشتباهي كرده، حرفش ارزشي ندارد؛ ولي آقاي مطهري ميدانست اين حرفها چه پتانسيلي دارند و چگونه به سرعت رواج پيدا ميكنند. ايشان ميدانست كه اين درخت از ريشه فاسد است. تشخيص اين كه فساد مربوط به ريشه است يا برگ يا شاخه، كار امثال مطهري است».3
پانوشتها
1- اکبر گودرزی (سرکردة گروه فرقان) که در موضع مخالفت با اعتقادات و عقاید استاد مطهری مشهور بود و نهایتاً آن استاد را شهید کرد از شاگردان خوئینیها بود!
2- رجانیوز، گروه تاریخ انقلاب، 1/6/1390
3- همان
علی مطهری درخصوص تفسیر خوئینیها و تأثیر آن در گروه فرقان1 و رفتار خوئینیها با شهید مطهری میگوید: «فرقانیها متأثّر از افکار مارکسیستی بودند و با تیپی که مخالف کتاب «مسئله حجاب» بودند، فرق داشتند. اینها داعیه روشنفکری داشتند و به جریان التقاط متعلق بودند. البته متحجّر هم بودند ولی نوعی متحجّر روشنفکر و متأثر از مارکسیسم و میخواستند اسلام را بر مارکسیسم تطبیق بدهند و احکام اسلامی را بر اساس مارکسیسم توجیه کنند!
من معتقدم اینها بیشتر متأثر از افرادی چون موسوی خوئینیها و دکتر پیمان بودند و همین طور از نهضت آزادی خارج از کشور و دکتر یزدی و قطبزاده و جزواتی که از طرف آنها میآمد. در جزوهای که آنها برای سالگرد دکتر شریعتی منتشر کرده بودند و احتمالا متعلق به دکتر یزدی و گروهش بود، به شهید مطهری حمله و ایشان را در کشتن دکتر شریعتی، همکار رژیم شاه معرفی کرده بودند! آنها «عدل الهی» و «خدمات متقابل ایران و اسلام» را مسخره کرده و گفته بودند که افرادی که به دنبال تحکیم پایههای رژیم شاهنشاهی هستند، این مطلب را مینویسند.
گودرزی و دوستانش بیشتر متأثر از این حرفها بودند. خود گودرزی هم عقدههای روانی داشت و از حوزههای علمیه قم و تهران اخراج شده بود. همه اینها دست به دست هم داده بود. علاوهبر این، آنها بشدّت هم تحت تأثیر آثار دکتر شریعتی و تفکر سازمان مجاهدین بودند.
زمانی که رهبر انقلاب رئیسجمهور بودند با ایشان ملاقاتی داشتم، فرد دیگری در آن جلسه حضور نداشت. ایشان در این مورد نقل میکردند که یک بار آقای مطهری از من مطلبی را خواستند. ایشان گفتند: «برو به این محمد خوئینیها بگو این تفاسیری که داری از قرآن میکنی همه خلاف و تفسیرهای مارکسیستی است. به او پیغام بده که حتما پیش من بیاید». من به او پیغام را دادم. بعد از چند ماه آقای مطهری از من پرسید پس چرا ایشان نیامد! همین نشان میدهد که این مسئله ذهن شهید مطهری را سخت مشغول کرده بود. البته در این اواخر سالهای 56 و57 جلسهای در قم با حضور شهید مطهری تشکیل شده بود که درباره مسائل نهضت صحبت کنند. آن روز آقای خوئینیها هم بود و به نظر میآمد که رابطهاش با شهید مطهری بد نبود. نمیدانم متنبّه شده بود یا مسئله دیگری بود».2
هاشم صباغیان از عناصر اصلی نهضت آزادی، میگوید که تفسیر خوئینیها، داد مهندس بازرگان را هم درآورده بود!
«ریشه فعالیتهای فرقان به تفسيرهايي برميگشت كه آقاي خوئينيها در مسجد جوزستان ميكرد و همينطور برداشتهاي آقاي دكتر پيمان كه برداشتهایي ماركسيستي و چپگرايانه بودند و موجب چنين افراطهايي ميشدند.... مطهري بشدّت در مقابل اين فكر ايستادگي ميكرد و مخالف جدّي اين نوع برداشتها بود. واقعيت اين است كه ما در آن موقع هنوز به جوهره تفكر آنها پي نبرده بوديم. من بعدها ماهيت آنها را فهميدم و متوجه شدم كه از محصولات جلسه تفسير آقاي موسوي خوئينيها هستند. همه ميگفتند جلسات تفسير آقاي خوئينيها خيلي شلوغ است. ما به دليل فشردگي كارهايي كه داشتيم نميرسيديم برويم ببينيم چه ميگويد. يكي دو بار گزارشهايي از اين جلسات رسيد و مهندس بازرگان... اظهار ناخشنودي كرد.
ايشان خيلي ناراحت بود و ميگفت اين برداشتها خطرناك هستند. قبل از انقلاب جلساتي با حضور آقاي مطهري، آقاي موسوي اردبيلي، مهندس بازرگان، مهندس كتيرائي تشكيل ميشد. آنجا هم اين مسئله را مطرح كردند كه اگر اين تفاسير ادامه پيدا كند خطرناك خواهد بود ولي با نزديك شدن به پيروزي انقلاب و مطرح شدن اولويتهاي ديگر، رسيدگي به اين مسئله ممكن نشد.
آن موقع برخي از همين دوستان روحاني ما به مرحوم مطهري حمله ميكردند و ميگفتند آقاي خوئينيها دارد جوانها را جذب ميكند. چرا ميگویيد تفسيرهاي او درست نيست؟ ايشان ميگفت بايد جوانها را با پایهريزي فكر صحيح جذب كنيم. اگر اين پايهها صحيح نباشند در آينده گرفتار اينها خواهيم شد».
آیتالله محمدتقی مصباح یزدی، رئیسمدرسه امام خمینی قم و از فلاسفه و عرفای بزرگ انقلاب اسلامی و مورد وثوق رهبری انقلاب، با ذکر روانشناختی گروهها و افرادی که قبل از انقلاب اسلامی، تفسیرهای مادّی و خارج از متد تخصصی حوزههای علمیه ولی همصدا با باند سیدمهدیهاشمی (داماد آیتالله منتظری که به جنایات متعدد خود اعتراف و اعدام شد) و اکبر گودرزی (رئیسفرقه فرقان که دستانشان به خون استاد مطهری و استاد مفتح آلوده و اعدام شد)، به نوع برداشت خوئینیها و تأثیرات آن اشاره کرده میگویند: «مطالعات او هم روی همین کتابها بود و سخنرانیهایی هم که میکرد، ترجمانی از همان کتابها بود. تفسیرهایی هم که برای قرآن میگفت و مینوشت، برگرفته از همان تفسیر سمبلیک قرآن بود که از فرانسه به ارمغان آورده شده بود. فردی که این نگاه را از فرانسه آورد، در تفسیرهابیل و قابیل در قرآن گفته بود: «هدیة قابیل پذیرفته نشد، چون سرمایهدار بود! و خوشههای گندمهابیل پذیرفته شد، چون کشاورز زحمتکشی بود!» سپس میگوید: «من نمیدانم که آن کلاغ سیاه در این قصه چه کاره است؟ بعد متوجه شدم که آن کلاغ سیاه آخوند است!» و این آقا شد الگوی تفسیر سمبلیک قرآن و این نوع نگاه و تفسیر منتقل شد به آقای گودرزی که سواد کم و غرور زیاد داشت و شرایط مساعد اجتماعی هم در او این پرسش را برانگیخت که ما چرا فقط برای داستانهابیل و قابیل این کار را بکنیم؟ میشود همة قرآن را این طور تفسیر کرد! متأسفانه بعضی از اشخاصی که الان هم از شخصیتهای پشت پرده جریانات و آشوبهای اخیر هستند، در مسجد قلهک و جاهای دیگر همین حرفها را زدند.
در سایه اظهارات آن افراد چهرههایی مانند گودرزی هم جرأت بیشتری پیدا میکردند. مرحوم آقاي مطهري به عنوان يك اسلامشناس واقعي ميدانست كه اگر تفسير سمبليك مطرح شود و جا بيفتد بزرگترين خطري است كه اسلام را تهديد ميكند و قرائتهاي مختلف و مندرآوردي از قرآن را به همراه خواهد داشت و از آن پس هر حرفي بزنيد جواب خواهند داد: اين قرائت شماست. ما قرائت ديگري داريم! و ديگر چيزي كه بشود به آن استناد كرد باقي نميماند. چه خطري بالاتر از اين براي دين وجود دارد؟
اين خطرات را امثال آقاي مطهري درك مي كردند... ديگران ميگفتند حالا يك طلبهاي يك حرفي زده و يك اشتباهي كرده، حرفش ارزشي ندارد؛ ولي آقاي مطهري ميدانست اين حرفها چه پتانسيلي دارند و چگونه به سرعت رواج پيدا ميكنند. ايشان ميدانست كه اين درخت از ريشه فاسد است. تشخيص اين كه فساد مربوط به ريشه است يا برگ يا شاخه، كار امثال مطهري است».3
پانوشتها
1- اکبر گودرزی (سرکردة گروه فرقان) که در موضع مخالفت با اعتقادات و عقاید استاد مطهری مشهور بود و نهایتاً آن استاد را شهید کرد از شاگردان خوئینیها بود!
2- رجانیوز، گروه تاریخ انقلاب، 1/6/1390
3- همان