زمانی که خاتمی در راس هیئتی عازم اروپا شده بود تا مواضع ایران را درخصوص جنگ تحمیلی برای چند کشور اروپایی تشریح کند، حکم سرپرستی او برای کیهان در رسانهها منتشر شد. خاتمی در مصاحبه خود این مسئله را این گونه توضیح میدهد: «من در آلمان بودم که حاج احمدآقا تماس گرفت و گفت آقا میخواهد به شما حکم بدهد. گفتم خواهش میکنم این کار را نکنند. حداقل اجازه بدهند من برگردم. در این زمینه مسائلی دارم که آقا باید بشنوند. اینکه من آمادگی این کار را دارم، ندارم، باید مشخص شود. به علاوه درست است که الان خیلیها همزمان چند مسئولیت را برعهدهدارند اما من الان نماینده مجلس هستم و اداره کیهان هم خودش وقتگیر است. به نظرم باید انسان یکی از این مسئولیتها را داشته باشد که بتواند وظایفش را بدرستی انجام دهد. به حاج احمدآقا تاکید کردم حرفهایی دارم و جز اینها در مورد آقای یزدی هم ممکن است بنده اختلافنظر با ایشان داشته باشم. اما اینکه آقای یزدی را بردارند و بنده را به جای ایشان بگذارند، صورت خوبی ندارد. ایشان هیچ نگفت. من هم احساس کردم قانع شدند ما هم ماموریتمان تمام میشود و برمیگردیم به نمایندگی مجلس. ظهر بود که با من تماس گرفتند. آنجا بودم که همان شب یا فردا صبح رادیو خبر را اعلام کرد که امام حکم خاتمی را برای کیهان داده است. گفتم خب حالا من چکار کنم؟ بلافاصله تماس گرفتم با آقای دعایی، گفتم بنده که این جا هستم، هیچ کسی را هم ندارم. شما رفیق ما هستید، بروید لااقل کیهان را تحویل بگیرید، از دوستان قابل اطمینانتان در روزنامه اطلاعات هم اگر کسی را میشناسید همراه خود ببرید آنجا تا بنده بیایم. ایشان هم بزرگواری کردند این کار را انجام دادند».1
در همین صحبت خاتمی دیده میشود که وی بر خلاف نظر امام و عملکرد یزدی، نظر خوشی نسبت به او داشته است! افرادی چون شمسالواعظین (بعدها سردبیر مجله کیان گردید)، بهروز گرانپایه، رضا تهرانی (مدیر مسئول مجله کیان) و مصطفی رخصفت در پی سرپرستی خاتمی، به کیهان رفتند تا او را در پیاده شدن افکارش یاری کنند.
خاتمی در مصاحبه خود از تیمی که همراه دعایی به کیهان رفت میگوید: «همه افرادی که آمدند خاطرم نیست اما فکر میکنم ایشان در ابتدا آقای سعید اسماعیلی، آقای جلال رفیع، آقای دکتر مهدوی و چند نفر دیگر آمدند. یکی بعد از اینها آقای محمود شمسالواعظین هم به جمع ملحق شدند. بعدها افراد دیگری هم آمدند اما در ابتدای کار آقای دعایی با همه نیروهای برجسته اطلاعات آمد. نه اینکه همه کیهانی بشوند. بعد که من آمدم بعضیها قبول کردند که کار در کیهان را ادامه بدهند و بعضیها به اطلاعات برگشتند. آقای سعید اسماعیلی هم که آن زمان در روزنامه جمهوری اسلامی با آقای مهندس موسوی کار میکرد، به دعوت آقای دعایی آمد. بعد از یک هفته روز برگشتم و چند روزی دوستان اطلاعات همکاری کردند و بعد از آن کادری که مورد توجهمان بود فعالیت را ادامه دادند».2
خاتمی پس از انجام سفر به چند کشور اروپایی به ایران بازگشت و جهت ارائه گزارش به خدمت امام خمینی رفت. امام در این دیدار هم مجددا موضوع سوءاستفاد از آزادی را مطرح کردند: «مطبوعات ما بیطرف باشند و به نفع اسلام و ملت مطالب را منتشر کنند و همچنین آن زیباییهای بزرگ و عظیم را که این انقلاب آفریده بیان کنند و با غرض و سوءنیت چهره مقدس انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را لکهدار ننمایند».3
خاتمی در باب آزادی همچون سایر مفاهیم مانند توسعه، جامعه مدنی، دموکراسی، حقوق بشر و متاثر از دیدگاههایاندیشمندان غرب بود. او بر این باور بود که بایستی یک دین حداقلی را با تجربیات غربی ممزوج کرد و جامعه با «اسلام میانه» هدایت شود.
خاتمی دین را یک موضوع و آزادی را موضوع دیگر میپنداشت و به دنبال این بود که دین در مقابل آزادی قرار نگیرد و اگر قرار بگیرد این دین است که بایستی کنار زده شود! خاتمی از دین، باور دین کامل را متصور نبود. به چند جمله از خاتمی در این خصوص توجه کنید: «باید اسلام را به گونهای ببینیم که با دموکراسی سازگار باشد. اگر دین توانست آزادی را قبول کند، هم به امر «دموکراسی» کمک میکند و هم خود دین «تلطیف» میشود. اگر دین میخواهد بماند، باید حداقل به مقوّمات حقوق بشر تن دهد».4
این جمله خاتمی در راستای دیدگاه یورگن هابرماس، فیلسوف آلمانی است که در سفر به تهران در 21اردیبهشت 1381 به دعوت وزیر وقت ارشاد، در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران بیان کرد و اینک خاتمی در زادگاه او، این دیدگاه را تکرار میکرد. خاتمی در دومین جلسه تبیین مبانی نظری اصلاحات، در ضمن توضیح مردمسالاری و محورهای آن، لوازم تحقق این مردمسالاری را عبارت میداند از: آزادیاندیشه، آزادی بیان، آزادی اجتماعات و بخصوص آزادی انتقاد از قدرت متمرکز بدون اینکه هزینهای داشته باشد».5
همچنین خاتمی در سخنرانی به مناسبت اوّلین سالگرد دوم خرداد در دانشگاه تهران میگوید: «اگر دین هم در برابر آزادی قرار بگیرد، این دین است که باید محدود شود نه آزادی.»6
با نوع تعریفی که خاتمی از دین، دموکراسی، پیشرفت، مردم سالاری و آزادی میکند، جامعه روشنفکری و روزنامههای زنجیرهای تحت حاکمیت این جریان، به تمامی حوزهها از جمله حوزه مقدسات و اصول دین و شریعت ورود پیدا کردند و به نشر هجویات و دیدگاههای سکولاریستی – به معنای زدودن دین از زندگی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی – پرداختند که مورد اعتراض خاتمی هم قرار گرفت!
سید محمد خاتمی در دیدار جمعی از فعالان سیاسی، هنرمندان و روزنامهنگاران در آستانه دوم خرداد، به مقوله «آزادی» اشاره کرده و سوءاستفاده و افراطیگری که از این رهگذر ایجاد شده را یادآوری میکرد و آن را هزینه طبیعی گذر ملت از رژیم استبدادزده پهلوی دانست: «لازمه آزادی بروز سخنها و مواضع متفاوت است. ولی ما در اینکه حساب اصلاحات واقعی را از بسیاری از حرف و سخنها و رفتارهای نادرست مجزا کنیم چندان موفق نبودیم»7، «نمیشود اصلاحات را پذیرفت ولی همه چیز و همه کس و حتی نظام را زیر سؤال برد. میشود همه ارکان نظام از رهبری و قوای مختلف گرفته تا ادارات و دوائر انتقاد و پرسش کرد، ولی تخریب و اهانت هرگز. در حالی که چنین اقدامهایی صورت گرفت و متاسفانه به نام اصلاحات هم تمام شد».8
پانوشتها
1- پایگاه خبری تحلیلی انتخاب، کد خبر 68570، مورخ 12/4/1391
2- همان
3- روزنامة کیهان، 8/9/1359
4- سخنرانی سید محمد خاتمی در کالج علمی برلین، سایت آفتاب نیوز، 28آبان 1384
5- سایت ایران آزاد، سهشنبه 24دی 1387
6- سایت پابرهنهها
7-- بوی باران، وبگاه خبری تحلیلی سازمان عدالت و آزادی ایران اسلامی، یکشنبه
31 اردیبهشت 1391
8- همان