به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 2,380
بازدید دیروز: 4,191
بازدید هفته: 17,632
بازدید ماه: 17,632
بازدید کل: 23,679,456
افراد آنلاین: 8
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
جمعه ، ۰۷ اردیبهشت ۱٤۰۳
Friday , 26 April 2024
الجمعة ، ۱۷ شوّال ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
۱۴ - آیت‌الله سید حسن عاملی : جلوه‌های حیرت انگیز از عفاف وغیرت در واقعه کربلا - بخش سوم ۱۳۹۹/۰۶/۱۴
جلوه‌های حیرت انگیز از عفاف وغیرت در واقعه کربلا- بخش سوم
 
غیرتمندی بی‌مثال اهل بیت(ع) در برابر کوفیان و شامیان 
 
  ۱۳۹۹/۰۶/۱۴

آیت‌الله سید حسن عاملی
در دو بخش گذشته از نوشتار حاضرکه پیش از عاشورا منتشر شد ،مفهوم واقعی یاری رساندن به امام حسین(ع) و ضرورت سنخیت یافتن با آن حضرت در امور مختلف زندگی از جمله در غیرت و عفاف تشریح شد و به برخی از مصادیق و جلوه‌های تقید شدید اهل بیت آن حضرت به عفاف و دوری از نگاه‌های نامحرمان در جریان اسارت‌اشاره شد. اینک بنا به اهمیت موضوع ادامه مطلب پی گرفته می‌شود.
***
23- حضرت زینب (س) در حادثه کربلا در هفت مورد درخواست کرده است، از جمله آنها اینکه دربدو ورود کاروان اسرا به شام از شمر درخواست کرد که ما را از دروازه‌ای وارد کن که هیچ جمعیتی در آنجا نباشد،آن حضرت بسیار حساس بود که چشم نامحرم به زنان و دختران اهل‌بیت نیفتد و لذا فرمود ما را از باب الساعة وارد شام نکنید،امّا شمر لعین از سر عناد، آن قهرمانان حجاب و عفت را از باب الساعة وارد دمشق کرد.حضرت زینب (س) قطعا می‌دانست که سخن او مورد قبول نخواهد شد امّا با این کار خواست درس بزرگی برای نسل‌های آینده بدهد.
سید بن طاووس این حادثه را به ام‌کلثوم نسبت می‌دهد و می‌نویسد:راوی می‌گوید:حضرت ام‌کلثوم (س) (به شمر) فرمود: زمانی که ما را وارد شهر می‌کنی از دری وارد کن که نظاره‌کننده کمتری در آنجا وجود داشته باشد و به کسانی که در کاروان هستند بگو که سرها را از جمع اسرا خارج کنند،چون همه برای دیدن سرها می‌آیند و چشمانشان بر ما می‌افتد، سرها از جای دیگری وارد شوند و ما از در دیگر. بدرستی که آنقدر چشمان نامحرم بر ما افتاد که خوار شدیم.
دقت شود که چشمان نامحرم ناخواسته به آنها می‌افتد و آنها احساس خواری می‌کنند، حال جماعتی از زنان این روزگار که ادعای شیعه بودن اهل‌بیت را دارند عمداَ کاری می‌کنند که مردم آنها را تماشا کنند!
وقتی حضرت ام‌کلثوم به شمر گفت: به حاملان رئوس دستور بده تا سرهای مبارک شهدا را از بین ما دور کنند، چون از کثرت نگاه نامحرم به ما در این حالت غارت شده ،خوار شدیم ،شمر در جواب درخواست او از روی کفر و بغضی که نسبت به این خاندان داشت دستور داد که آن رئوس مطهر را بالای نیزه‌ها و سپس به وسط محمل‌ها ببرند و دستور داد که آنها را از دری که تماشاگرش زیاد است وارد کنند تا اینکه در داخل شهر دمشق به در مسجد جامع رسیدند، شیاطین بنی‌امیه عمدا آنها را روی پله‌های درب مسجد، یعنی محل عرضه اسیران نگه داشتند و آنها از این مسئله ناراحت بودند و می‌سوختند که چرا چشمان نامحرمان به آنها می‌افتد. آیا کسی هست که با آنها همراهی بکند و از نگاه نامحرم بسوزد؟ آیا زن مسلمانی هست که بعد از افتادن نگاه نامحرم به صورت او بگوید: فقد خزینا من کثرهًْ‌النظر الینا؟(از کثرت نگاه نامحرمان به ما خوار شدیم) یا اینکه با میل و رغبت، خود را در معرض تماشای نامحرم خواهد گذاشت و اصلا مفهومی برای او ندارد که بگوید خوار شدیم؟ بلکه برای خودش کلاس بزرگی می‌داند که چشمان بیشتری به دنبال او باشند یا تصویر جلف او لایک بیشتری داشته باشد؟ آیا زن هوشمند و غیوری هست که بعد از تمرکز چشمان ناپاک مردان جلف بر صورت او یا تصویر او بتواند بگوید ثم ماذا؟ آیا زن غیوری هست که در برابر تمرکز چشمان ناپاک بر اندام و زیبایی‌های او فریب نخورد و آخر بین باشد و بگوید:
 گـل رویـت بپژمرد آخـر                    
   وین طراوت در او نماند باز(1)        
24- سهل صاعدی می‌گوید: در شام دیدم نیزه‌دارها آمدند و در کنار آنها اسراء را سوار بر مرکب کرده‌اند، چشمم افتاد به اولین مرکب، رفتم جلو و سلام کردم پرسیدم شما که هستید؟ گفت: من سکینة دخترحسینم. می‌گوید: از او سؤال کردم: آیا کاری از دست من برای شما ساخته است؟ قالت: «یا سعد قل لصاحب هذا الراس ان یقدم الراس امامنا حتی یشتغل الناس بالنظر الیه و لا ینظروا الی حرم رسول‌الله»(2) می‌گوید: برو به این نیزه دار بگو سر پدرم را از میان ما بیرون ببرد تا مردم به چهره حرم رسول خدا نگاه نکنند.
در نقلی دیگر وارد شده است که امام سجاد(ع) به این کار اقدام کرده‌اند و ممکن است هر سه بزرگوار این کار را کرده باشند. آن امام همام با دیدن اجتماع مردم برای تماشای سر مبارک پدر متوجه شد که همین اجتماع باعث می‌شود که چشمان نامحرم به حرم اهل‌بیت بیفتد،به همین جهت آن امام غیور، سهل صاعدی را صدا زد و فرمود: آیا پول همراه داری؟ گفت بله یابن رسول‌الله ،فرمود پول را به کسی که سر پدرم را حمل می‌کند بده تا از ما دور شود و عفت و حجاب بانوان ما حفظ شود.این حرکت از امام بسیار عجیب است،چون در آن معرکه کمرشکن و طاقت‌فرسا ،حضرت به فکر حجاب و عفت بانوان است ،آیا کسی هست که در این غیرت با آن امام آسمانی همراهی کند و به ندای او لبیک بگوید؟ آن حضرت حاضر است سر مبارک پدر را نبیند امّا حجاب اهل‌بیت حفظ بشود.
25- در مسجد جامع شام، اهل‌بیت را روی پله‌ها نشاندند.راوی می‌گوید: دیدم که همه خانم‌ها با دست‌ها و آستینشان رویشان را پوشانده‌اند،آنها از سر اضطرار این کار را کردند.در آن حال دیدم امام باقر که بسیار خردسال بود، مادرش با یک دست او را در آغوش نگه داشته بود و با دست دیگر صورت خود را از نامحرم پوشانده بود. وای به حال زن مسلمانی که مضطر نیست و متمکن از حفظ حجاب است امّا ابایی از عرضه خود به نامحرم ندارد، آیا چنین زنی می‌تواند در ایّام محرم به اردوگاه امام حسین(ع) وارد شود و ادعای دوستی بکند؟ و صد البته که اگر این کار را بکند وقاحت و نفاق را به اوج رسانده است،راه این است، بسم‌الله هر که دارد عزم راه؛ و این را بدانیم که صد البته هیچ‌گاه بر سر خداوند و اهل‌بیت کلاه نمی‌رود:
«می‌خواهند خدا و مؤمنان را فریب دهند؛ در حالی که جز خودشان را فریب نمی‌دهند؛ (اما) نمی‌فهمند.»(3)
26- زمانی که حضرت زینب (س) مجالی برای حرف زدن در مجلس ابن زیاد یا در مجلس یزید پیدا می‌کند ،ضمن توبیخ وی و انتقاد از عملکرد شومش، از حجاب صحبت می‌کند. به یزید خطاب می‌کند:ای کسی که اجداد تو در مکه به دست جد من آزاد شدند و جدم فرمود که امروز هر کس به دست من آزاد شود حق امارت بر امت مرا ندارد، آیا عدالت است که روی زن‌های خود را بپوشانی و حرم پیامبر را اسیر کرده آنها را به بیابان‌ها و شهرها بکشی، حجاب آنها را سلب و صورت آنها را برای نامحرمان مکشوف کنی؟ دشمن آنها را از این شهر به آن شهر بکشاند و مردم هم به تماشای حرم پیامبر بایستند؟ چرا کاری کرده‌ای که همه شهرنشینان و غیرشهرنشینان به تماشای حرم رسول‌الله ایستاده اند؟چرا کاری کرده‌ای که انسان‌های قریب و بعید و پست و شریف به تماشای صورت‌های حرم رسول‌الله ایستاده‌اند؟ تو در حالی پرده حرمت آنها را دریده‌ای که آنها نه از مردان سرپرستی در کنار خود دارند و نه از حامیانشان حمایت‌کننده‌ای.(4)
27- زمانی که اهل بیت به مجلس یزید وارد شدند، یزید یک‌به‌یک مشخصات اسرا را می‌پرسید، در تاریخ آمده که حضرت سکینه (س)با آن سن کم تلاش می‌کرد صورت خود را با دست خود بپوشاند تا مبادا نامحرمی او را ببیند، چون هیچ پارچه و پوششی نداشت با آن چهره‌اش را بپوشاند.(5)
آیا کسی هست که با اقتدا به حضرت سکینه (س) اندام و زیبایی‌های بدن خود را نه با دست بلکه با لباس بپوشاند و با آن حضرت محشور شود؟
حضرت سکینه رویش را پوشانده بود، یزید رویش را به سمت او گرفت و پرسید:این کیست؟گفتند: سکینه دخترحسین. پرسید تو سکینه‌ای؟ سکینه در پاسخ سخت‌گریست. چرا‌گریه کرد؟ چرا بغض گلویش را گرفت؟ چرا به جای جواب‌گریه کرد؟ برای اینکه در برابر نامحرمان قرار گرفته بود، برای اینکه مجبور به صحبت با نامحرم بود؛ تاریخ می‌نویسد در این حال حضرت سکینه: اختنقت بعبرتها حتی کادت تطلع روحها؛ چنان‌گریست که از شدت ناراحتی کم مانده بود قالب تهی کند.آیا کسی هست که غیرت او به عفت و ناموس آنچنان باشد که اگر در برابر نامحرم قرار گرفت از شدت درد و الم قالب تهی کند؟ آیا کسی هست که در این غیرت اهل‌بیت را همراهی کند؟
کیست در این انجمن محرم عشق غیور     
  ما همه بی‌غیرتیم آینه در کربلاست(6)
یزید از‌گریه حضرت سکینه تعجب کرد و پرسید چه چیزی تو را به‌گریه وادار کرد؟ دختر بزرگوار سیدالشهدا(س) جواب داد:چطور‌گریه نکند کسی که پوششی برای پوشاندن سر و صورت خود از تو و از هم مجلسان تو ندارد؟ آن بانو آنقدر مضطرب شد و‌گریه کرد که یزید را هم به‌گریه انداخت. یزید متاثر شد، آیا تو متاثر نمی‌شوی؟ آن ملعون پس از اینکه‌گریه کرد، گفت:خدا عبیدالله بن زیاد را لعنت کند، قساوت قلب شدیدی نسبت به اهل بیت پیامبر داشت!(7)
آن حضرت با اینکه اورا مجبور کرده بودند که رویش بی‌ستر باشد اما‌گریه می‌کرد،وای بر حال زن مسلمانی که بدون اجبار خود را در معرض نگاه‌های آلوده می‌گذارد! آیا شباهتی بین چنین شخصی با حضرات اهل‌بیت وجود دارد؟ آیا این نفاق نیست که چنین شخصی با این وضع حسین حسین هم بگوید، روضه هم برپا کند و روز عاشورا در عزاداری هم شرکت کند؟
پانوشت‌ها:
1- «حافظ»
2- بحارالانوار، ج 45، ص 127.
3- بقره / 9.
 4 و 5- خطبه‌ حضرت زینب (س)، لهوف ابن طاووس،ص 181.
6- «بیدل دهلوی»
7- کل روایت از انوار نعمانیه، ص 937.