7 - سیدمحمدسعید مدنی:ضرورت های شناخت عاشورا - اسلام عاشورا، اسلام با امامت! ۱۳۹۹/۰۶/۰۳
ضرورت های شناخت عاشورا
اسلام عاشورا، اسلام با امامت!
۱۳۹۹/۰۶/۰۳
سید محمد سعید مدنی
رسول اکرم(ص): ان لقتلالحسین حرارهًْ فی قلوبالمومنین لا تبردا بدا
همانا شهادت امام حسین(ع) حرارتی در دلهای مومنین ایجاد کرده که هیچگاه به سردی نمیگراید.
فلسفه عزاداری امام حسین(ع)
سوال این است که فلسفه قیام عاشورا و هدف امام حسین بنعلی(ع) از برپایی این قیام چه بود و رمز و دلیل توصیه اکید و سر سفارش اهلبیت(ع) و حتی بر طبق روایات معتبر شخص رسول خدا(ص) به گرامیداشت حادثه عاشورا ، زنده نگه داشتن هدف قیام حسینی(ع) و برپایی مراسم عزاداری و ماتم برای شهیدان کربلا چیست؟ بر طبق روایات موجود و مستند پیامبر اکرم فرموده است: ان ابنی هذا (یعنی الحسین) یقتل بارض من ارض العراق، فمن ادرکه فلینصره (کنزالعمال) (ج6، ص 223) این پسرم، یعنی حسین، در زمینی از سرزمین عراق کشته میشود، هرکه در آن زمان باشد و دستش برسد، باید او را یاری کند.) در جایی دیگر فرمودهاند: «آتشی از داغ حسین در دلهای مومنان است که تا زندهاند، سرد نمیشود» (ان لقتل الحسین حرارهًْ فیقلوب المومنین لا تبردا ابداً) امام جعفر صادق(ع) نیز درباره زنده نگه داشتن عاشورا و ضرورت برپایی مراسم عزاداری سالار شهیدان کربلا فرموده است: «هرکس در نزد او از حسین(ع) یاد میشود و از چشمان او به مقدار پر مگسی اشک بیرون آید، پاداش نیکی با خدا باشد و خدا بر او کمتر از بهشت راضی نباشد.»
و باز از امام علیبن موسیالرضا(ع) نقل است که فرمود: «من تذکر مصابنا فبکی و ابکی لم تبک عینه یوم تبکی العیون» (کسی که مصیبتهای ما را یادآوری کند و خود بگرید و دیگران را بگریاند، چشمانش در روزی که چشمها گریان است گریان نخواهد بود. عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 58، ح 299)
اگر بخواهیم به این سوال پاسخی کوتاه و ساده بدهیم میگوییم علت این همه سفارش و توصیه برای تداوم بخشیدن یاد و خاطره قیام عاشورا و تلاش برای درک و فهم فلسفه و هدف قیام حسینی این است که عاشورا «تجلیگاه اسلام ناب» بود. قیام حسین بنعلی(ع) حرکتی بزرگ و موثر برای احیای دین اسلام بود.
عاشورای حسین(ع) افشاگر چهره حاکمانی غاصب بود که با حفظ صورت و ظاهر اسلام یکسره و بیامان در پی تغییر سیرت و هدف اسلام و انحراف و تحمیق جامعه و احیای اشرافیت عهد جاهلیت و حاکمیت مفسدان و سوار کردن مستبدین بر گرده مردم بود. استاد شهید مطهری در یکی از آثار با ارزش خود درباره «سیاست اموی» و یزیدی مینویسد: «میخواست شکل اسلام حفظ شود و محتوی را خالی کند.» (حماسه حسینی، جلد سوم)
و مرحوم دکتر شریعتی نیز درباره ترفند بنیامیه در تحریف سیرت و هدف اسلام میگوید؛ آنها اسلام را به دینی که به درد «آخرت» میخورد و اصلا با دنیا کاری ندارد و کار عیسی را به عیسی و کار قیصر را به قیصر واگذار کرده است، به صورت «مجموعه عقاید و اعمالی که فرد را برای رستگاری پس از مرگ تزکیه میکند.» تعریف کرده و درآورده بودند، معلوم است، چنین دینی نه تنها با منافع قریش و دشمنان اسلام که دشمنان مردم و انسانیت بودند، در تضاد و تعارض نیست، بلکه همراه و به نفع آن هم هست! در چنین شرایطی که حقیقت اسلام و ماهیت الهی و راستین آن به خطر افتاده بود و بنیامیه، خود را در آستانه پیروزی نهایی میدید، امام حسین(ع) با درک دقیق شرایط و برای انجام وظیفهای که به عنوان یک «امام» درباره حفظ حقیقت اسلام بر عهده دارد، در حرکتی کاملا حسابشده و در حالی که از آغاز تا فرجام قیام، ابتکار عمل را در دست داشت، چهره فریبکاران و مزدوران و همه کسانی را که در کار تحریف و انحراف حقیقت اسلام بودند، برای همیشه رسوا کرد و اسلام حقیقی را به مردم و روزگار و آینده و همیشه تاریخ معرفی کرد.
قیام اسلام با امامت
این است فلسفه و هدف قیام حسین بنعلی(ع) و همین هم هست رمز سفارش و توصیه بزرگان و پیشوایان دین بر حفظ عاشورا و علیالخصوص روح و حقیقت و سیرت آن! عاشورا، تجلیگاه، اسلام ناب بود. اسلام کتابالله و عترتی! اسلام با امامت، قرآن با تفسیر ولایت. حفظ گوهر و حقیقت دین اصلیترین وظیفه ائمه(ع) در عصر خاتمیت است. «یکی از ادله ضرورت امامت، برهان نیاز شرع به حافظ است. به اتفاق جمیع فرق اسلامی، دین اسلام، جاودانی و همگانی است... بیگمان دینی که دارای چنین ویژگیای باشد، نیازمند حافظی قابل اطمینان است تا آن را بیکم و کاست به اعصار بعدی، منتقل کند.... قرآن نمیتواند حافظ باشد، زیرا گذشته از این که خود آن نیازمند حافظ است، تا او را از تغییر و تحریف حفظ کند، تفاصیل شریعت در آن نیامده است... پس شخص معصوم باقی میماند و هوالمطلوب» (امامت، پژوهی، محمود یزدی مطلق، ص 144)
دشمنی آگاهانه و عامدانه و مغرضانه با اصل «امامت» از همین جا ناشی میشود. اسلام بدون امامت، اسلام انحراف و خرافه و بدعت است. اسلام بنیامیه و یزید و متوکل و داعش است. مسلمان بیامام بازیچه دست دشمن و منافق شدن است. اما اسلام با امامت، اسلام دشمنشکن و عزتبخش و تکاملآفرین است. اسلامی است که نه کهنه و منحرف میشود و نه میشود به ضرب واسم و بهانه آن کسی را منحرف کرد. اسلامی که در طول تاریخ به انحراف رفته است، اسلام بیامامت بوده است. مسلمانی که بازیچه دست منافق و دشمن قسم خورده شده، خواه و ناخواه در زمین او بازی کرده چون بصیرت و راهنما نداشته و به راه او رفته و بدخواه و دشمن نقابزده را به جای دوست و برادر خیرخواه نشانده است، مسلمان بیامام بوده است. یا اگر هم امام داشته، آن را فقط در شناسنامه داشته به زبان تکریم کرده و نام او را به بزرگی آورده است، نه پیشاپیش خود و در مسیر پر سنگلاخ و مردافکن روزگار. هدف اباعبدالله (ع)، از هدف کلی امامت، جدا نیست.
احیا؛ و معرفی حقیقت دین خدا، آن چنانکه رسول خدا(ص)، تعریف و تبیین و ابلاغ کرده بود. نه کلمهای بیش نه کلمهای کم. تاکتیکی که امام برای رسیدن به هدف، در روزگار معرکهگیری بنیامیه و رونق دنیاطلبی و فریب و دروغ و فروپاشی ارزشهای قدسی و الهی دوران پیامبر(ص) و... انتخاب میکند،«شهادت» است که در آن اوضاع و احوال که «دارها برچیده خونها شسته» بودند و «وای جغدی هم نمیآمد به گوش»! نفسها در سینه حبس شد و سرها در جیب عافیتطلبی و انزوا و سازش، فرورفته بود، جز آن حربه و تاکتیک دیگری نمیتواند کارساز و منتهی به هدف باشد. این است که امام حسین(ع) از لحظه شروع قیام و خروج از مدینه، کاملا طبق طراحی حسابشده و نقشه دقیق، آگاهانه و هدفدار به سوی قربانگاه خود در زمین کربلا، حرکت میکند... امام(ع) حتی برای پس از شهادت و رسانیدن پیام عاشورا از قتلگاه به گوش زمانه و آینده، به گوش آنها که در کربلا نبودند و آنها که در آینده میآیند، فکر و تدبیر کرده بود که درست گفتهاند: «هر انقلابی دو چهره دارد، چهره اول خون و چهره دوم پیام! و...» که در این باره و آنچه پس از شهادت مطابق فکر و تدبیر حسین بنعلی(ع) پیش رفت و زینب کبری(س) در آن نقشآفرینی کرد، در مجال مفصل دیگری باید سخن گفت... خلاصه و مجمل کلام اینکه عاشورا را باید زنده نگه داشت تا اسلام حقیقت زنده بماند، یعنی اسلام با امامت، قرآن با ولایت...!
رسول اکرم(ص): ان لقتلالحسین حرارهًْ فی قلوبالمومنین لا تبردا بدا
همانا شهادت امام حسین(ع) حرارتی در دلهای مومنین ایجاد کرده که هیچگاه به سردی نمیگراید.
فلسفه عزاداری امام حسین(ع)
سوال این است که فلسفه قیام عاشورا و هدف امام حسین بنعلی(ع) از برپایی این قیام چه بود و رمز و دلیل توصیه اکید و سر سفارش اهلبیت(ع) و حتی بر طبق روایات معتبر شخص رسول خدا(ص) به گرامیداشت حادثه عاشورا ، زنده نگه داشتن هدف قیام حسینی(ع) و برپایی مراسم عزاداری و ماتم برای شهیدان کربلا چیست؟ بر طبق روایات موجود و مستند پیامبر اکرم فرموده است: ان ابنی هذا (یعنی الحسین) یقتل بارض من ارض العراق، فمن ادرکه فلینصره (کنزالعمال) (ج6، ص 223) این پسرم، یعنی حسین، در زمینی از سرزمین عراق کشته میشود، هرکه در آن زمان باشد و دستش برسد، باید او را یاری کند.) در جایی دیگر فرمودهاند: «آتشی از داغ حسین در دلهای مومنان است که تا زندهاند، سرد نمیشود» (ان لقتل الحسین حرارهًْ فیقلوب المومنین لا تبردا ابداً) امام جعفر صادق(ع) نیز درباره زنده نگه داشتن عاشورا و ضرورت برپایی مراسم عزاداری سالار شهیدان کربلا فرموده است: «هرکس در نزد او از حسین(ع) یاد میشود و از چشمان او به مقدار پر مگسی اشک بیرون آید، پاداش نیکی با خدا باشد و خدا بر او کمتر از بهشت راضی نباشد.»
و باز از امام علیبن موسیالرضا(ع) نقل است که فرمود: «من تذکر مصابنا فبکی و ابکی لم تبک عینه یوم تبکی العیون» (کسی که مصیبتهای ما را یادآوری کند و خود بگرید و دیگران را بگریاند، چشمانش در روزی که چشمها گریان است گریان نخواهد بود. عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 58، ح 299)
اگر بخواهیم به این سوال پاسخی کوتاه و ساده بدهیم میگوییم علت این همه سفارش و توصیه برای تداوم بخشیدن یاد و خاطره قیام عاشورا و تلاش برای درک و فهم فلسفه و هدف قیام حسینی این است که عاشورا «تجلیگاه اسلام ناب» بود. قیام حسین بنعلی(ع) حرکتی بزرگ و موثر برای احیای دین اسلام بود.
عاشورای حسین(ع) افشاگر چهره حاکمانی غاصب بود که با حفظ صورت و ظاهر اسلام یکسره و بیامان در پی تغییر سیرت و هدف اسلام و انحراف و تحمیق جامعه و احیای اشرافیت عهد جاهلیت و حاکمیت مفسدان و سوار کردن مستبدین بر گرده مردم بود. استاد شهید مطهری در یکی از آثار با ارزش خود درباره «سیاست اموی» و یزیدی مینویسد: «میخواست شکل اسلام حفظ شود و محتوی را خالی کند.» (حماسه حسینی، جلد سوم)
و مرحوم دکتر شریعتی نیز درباره ترفند بنیامیه در تحریف سیرت و هدف اسلام میگوید؛ آنها اسلام را به دینی که به درد «آخرت» میخورد و اصلا با دنیا کاری ندارد و کار عیسی را به عیسی و کار قیصر را به قیصر واگذار کرده است، به صورت «مجموعه عقاید و اعمالی که فرد را برای رستگاری پس از مرگ تزکیه میکند.» تعریف کرده و درآورده بودند، معلوم است، چنین دینی نه تنها با منافع قریش و دشمنان اسلام که دشمنان مردم و انسانیت بودند، در تضاد و تعارض نیست، بلکه همراه و به نفع آن هم هست! در چنین شرایطی که حقیقت اسلام و ماهیت الهی و راستین آن به خطر افتاده بود و بنیامیه، خود را در آستانه پیروزی نهایی میدید، امام حسین(ع) با درک دقیق شرایط و برای انجام وظیفهای که به عنوان یک «امام» درباره حفظ حقیقت اسلام بر عهده دارد، در حرکتی کاملا حسابشده و در حالی که از آغاز تا فرجام قیام، ابتکار عمل را در دست داشت، چهره فریبکاران و مزدوران و همه کسانی را که در کار تحریف و انحراف حقیقت اسلام بودند، برای همیشه رسوا کرد و اسلام حقیقی را به مردم و روزگار و آینده و همیشه تاریخ معرفی کرد.
قیام اسلام با امامت
این است فلسفه و هدف قیام حسین بنعلی(ع) و همین هم هست رمز سفارش و توصیه بزرگان و پیشوایان دین بر حفظ عاشورا و علیالخصوص روح و حقیقت و سیرت آن! عاشورا، تجلیگاه، اسلام ناب بود. اسلام کتابالله و عترتی! اسلام با امامت، قرآن با تفسیر ولایت. حفظ گوهر و حقیقت دین اصلیترین وظیفه ائمه(ع) در عصر خاتمیت است. «یکی از ادله ضرورت امامت، برهان نیاز شرع به حافظ است. به اتفاق جمیع فرق اسلامی، دین اسلام، جاودانی و همگانی است... بیگمان دینی که دارای چنین ویژگیای باشد، نیازمند حافظی قابل اطمینان است تا آن را بیکم و کاست به اعصار بعدی، منتقل کند.... قرآن نمیتواند حافظ باشد، زیرا گذشته از این که خود آن نیازمند حافظ است، تا او را از تغییر و تحریف حفظ کند، تفاصیل شریعت در آن نیامده است... پس شخص معصوم باقی میماند و هوالمطلوب» (امامت، پژوهی، محمود یزدی مطلق، ص 144)
دشمنی آگاهانه و عامدانه و مغرضانه با اصل «امامت» از همین جا ناشی میشود. اسلام بدون امامت، اسلام انحراف و خرافه و بدعت است. اسلام بنیامیه و یزید و متوکل و داعش است. مسلمان بیامام بازیچه دست دشمن و منافق شدن است. اما اسلام با امامت، اسلام دشمنشکن و عزتبخش و تکاملآفرین است. اسلامی است که نه کهنه و منحرف میشود و نه میشود به ضرب واسم و بهانه آن کسی را منحرف کرد. اسلامی که در طول تاریخ به انحراف رفته است، اسلام بیامامت بوده است. مسلمانی که بازیچه دست منافق و دشمن قسم خورده شده، خواه و ناخواه در زمین او بازی کرده چون بصیرت و راهنما نداشته و به راه او رفته و بدخواه و دشمن نقابزده را به جای دوست و برادر خیرخواه نشانده است، مسلمان بیامام بوده است. یا اگر هم امام داشته، آن را فقط در شناسنامه داشته به زبان تکریم کرده و نام او را به بزرگی آورده است، نه پیشاپیش خود و در مسیر پر سنگلاخ و مردافکن روزگار. هدف اباعبدالله (ع)، از هدف کلی امامت، جدا نیست.
احیا؛ و معرفی حقیقت دین خدا، آن چنانکه رسول خدا(ص)، تعریف و تبیین و ابلاغ کرده بود. نه کلمهای بیش نه کلمهای کم. تاکتیکی که امام برای رسیدن به هدف، در روزگار معرکهگیری بنیامیه و رونق دنیاطلبی و فریب و دروغ و فروپاشی ارزشهای قدسی و الهی دوران پیامبر(ص) و... انتخاب میکند،«شهادت» است که در آن اوضاع و احوال که «دارها برچیده خونها شسته» بودند و «وای جغدی هم نمیآمد به گوش»! نفسها در سینه حبس شد و سرها در جیب عافیتطلبی و انزوا و سازش، فرورفته بود، جز آن حربه و تاکتیک دیگری نمیتواند کارساز و منتهی به هدف باشد. این است که امام حسین(ع) از لحظه شروع قیام و خروج از مدینه، کاملا طبق طراحی حسابشده و نقشه دقیق، آگاهانه و هدفدار به سوی قربانگاه خود در زمین کربلا، حرکت میکند... امام(ع) حتی برای پس از شهادت و رسانیدن پیام عاشورا از قتلگاه به گوش زمانه و آینده، به گوش آنها که در کربلا نبودند و آنها که در آینده میآیند، فکر و تدبیر کرده بود که درست گفتهاند: «هر انقلابی دو چهره دارد، چهره اول خون و چهره دوم پیام! و...» که در این باره و آنچه پس از شهادت مطابق فکر و تدبیر حسین بنعلی(ع) پیش رفت و زینب کبری(س) در آن نقشآفرینی کرد، در مجال مفصل دیگری باید سخن گفت... خلاصه و مجمل کلام اینکه عاشورا را باید زنده نگه داشت تا اسلام حقیقت زنده بماند، یعنی اسلام با امامت، قرآن با ولایت...!