مسئله مهمی که در دولت دوم خاتمی حتی موجب انتقاد طرفداران اصلاحات گردید، ناکارآمدی دولت و استفاده از نیروهای فاقد تجربة کافی در مدیریتهای بالای نظام بود. این ناکارآمدی در حوزه اقتصاد و تیم اقتصادی دولت بیشتر نمایان بود و مورد نقد قرار گرفت. البته این اعتراضها و نقدها، به دولت اوّل خاتمی هم وارد بود، اما در دولت دوم او، که انتظار میرفت با تجربة به دست آمده، بازنگری اساسی انجام شود و برخی از انتظارات مردم و رهبری مدنظر قرار گیرد، موجبات گسترش نقدها گردید.
محمود اخوان، نمایندة لنگرود و عضو فراکسیون جبهة دوم خرداد در مجلس ششم میگوید: «عدم انسجام اقتصادی در سطح مدیریت کلان مملکت یکی از عوامل بحرانزا است که میتواند به نظام و دولت ضربه اساسی وارد کند.»1
عطریانفر دوم خردادی و با گرایش حزب کارگزاران میگوید: «تیم اقتصادی دولت آلیاژی ورشکسته است... رک بگویم قابل قبول نیست که بعد از گذشت سه و نیم سال تازه شاهد بروز اختلاف میان دو نظریة اقتصادی یک کابینة مشترک باشیم... اما چون آلیاژها ذاتاً ناهمگونند، نمیتوان کاری کرد. الان آقای خاتمی باید یک نگاه واحد اقتصادی برای دولت در نظر بگیرد.»2
روزنامة اعتماد در سرمقالهای با عنوان «سال بیفرصت» به قلم مهدی حسینزاده مینویسد: «هفت سال دولت اصلاحات در حالی گذشت که هیچ وقت محمد خاتمی گویش و جهت اقتصادی خویش را بین دو گزینة اقتصاد دولتی و اقتصاد آزاد به روشنی و شفافیت آنچه در حوزة سیاست عنوان میکرد، بیان نکرد.»3
در سایر حوزهها نیز بیبرنامگی و نبود استراتژی دقیق، مورد انتقاد جناح حامی دولت قرار داشت. جمیله کدیور، رئیسدورهای شورای هماهنگی جبهة دوم خرداد میگوید: «جریان اصلاحطلب در چند سالی که در رأس قدرت بودند نه برنامه مشخص و دقیقی داشتند و نه استراتژیشان برای ادامة فعالیتها تعریف شده، و نه تعریف مشخصی از خود ارائه دادند.»4
اسماعیل آزاد از نویسندگان دوم خردادی در روزنامة اعتماد نوشت: «در واقع همان طور که احزاب اصلاحطلب در دورة قبل هیچ برنامهای برای ادارة کشور نداشتند، امروز نیز هیچ یک از آنها برنامهای برای آیندة کشور طراحی نکردهاند و حداکثر تلاش آنها یافتن فردی است که بتواند در انتخابات آتی بر رقیب آنها پیروز شود.»5
محسن کدیور از اصلاحطلبان و هتاکان و تئوریزه کنندگان افکار غیردینی سکولارها، دربارة فقدان استراتژی دولت اصلاحات میگوید: «خاتمی در دورة اوّل کاندیدا شدن خود فکر نمیکرد که رئیسجمهور شود، بنابراین برنامة جدّی نداشت و دورة دوم هم گفت که به اصرار دوستانش آمده است و باز هم برنامة مدونی نداشت. مشکل جدّی دولت خاتمی فقدان برنامه و استراتژی مشخص بود بهطوری که کابینه دوم او از جمله ضعیفترین کابینههای دولت پس از انقلاب است.»6
این گویهها، نشان میدهد که تئوریسینهای سکولار اصلاحات، تنها فضایی را با در اختیار گرفتن دولت، برای طرح دیدگاههای خود و تغییر در باورهای مردم میخواستند و در واقع با تبلیغات و فضاسازی آرای مردم را به خود جلب کردند و فاقد هرگونه برنامه برای کشور بودند. اینان سالهای حساس را از مردم سوزاندند، بدون آنکه بتوانند خدمت خاصی برای آنان به انجام رسانند. به این گویه که از طرف رجبعلی مزروعی، سخنگوی فراکسیون مشارکت مجلس گفته شده توجه کنید: «از نظر این فراکسیون مشکل اصلی مردم آزادی و مردمسالاری است و جناح اصلاحطلب دغدغه و مشکل اصلی مردم را آزادی و مردمسالاری میداند و جناح مقابل اصلاحات مشکل اصلی مردم را وجود فقر و تبعیض و فساد میداند. در حالی که اینگونه نیست و باید انتخابات را به رفراندم تبدیل کنیم.»7
این گویه قبل از پیروزی خاتمی در دورة هشتم ریاست جمهوری است، اما پس از پیروزی و تشکیل کابینة ضعیف و ناکارآمد و گسترش اعتراضها، متفکرین جریان اصلاحات و از جمله خود محمد خاتمی رئیسجمهور، مجبور به اعتراف شدند که مسئله اقتصاد و معیشت و اشتغال مردم مهمتر از آن مسئلهای است که آنها به عنوان آزادی و مردمسالاری به صورت رادیکال مطرح میکردند! سید محمد خاتمی یک سال بعد از انتخاب در دورة دوم، در جمع صنعتگران منتخب کشور میگوید: «نبايد فقط دم از توسعة سياسي زد. توسعة سياسي و توسعة اقتصادي را بايد لازم و ملزوم يكديگر دانست اگر همة آزاديهاي مشروع سياسي در جامعه وجود داشته باشد، ولي جامعه دچار فقر باشد اين جامعه با مشكلات عظيمي روبهرو خواهد شد.»8
رجبعلی مزروعی، مشاور اقتصادی رئیسجمهور و نمایندة مردم اصفهان در مجلس ششم که دیدیم چه نگاه رادیکالی به تفکر اصلاحات داشت، اذعان میکند: «اما امروز خوشبختانه آقایان پذیرفتهاند که اصولاً مشکلی به نام معیشت، فقر، بیکاری یک واقعیت انکارناپذیر است و باید با تغییر در بخش وزرای اقتصادی شتاب بیشتری به اقتصاد
بدهند.»9
مهدی کروبی، رئیسمجلس ششم هم از شعارهای افراطی و رویکرد رادیکال دولت و عناصر حامی آن دادش درآمد و گفت: «شعار جامعة مدنی بس است، مردم کار و رفاه میخواهند... دورة تضارب آراء و تکثّر و آزادیاندیشه و جامعة مدنی نیز تمام میشود، اما باید بدانیم که جامعه، کار و رفاه و آسایش میخواهد و این امر به دوش حکومت است.»10
حسین واله، معاون سیاسی دفتر رئیسجمهور میگوید: «در حال حاضر در مورد مهمترین مسئله کشور و حکومت دو دیدگاه مختلف وجود دارد. یک دیدگاه این است که مشکل امروز ما بحران مشروعیت حکومت است، دیدگاه دیگر، کانون بحران را مسئله کارآمدی حکومت میداند. من خودم با دیدگاه دوم موافق هستم... حتی در داخل حکومت از بالاترین ردههای حکومت تا پایینترین ردههای آن، همه ابراز نارضایتی و انتقاد میکنند... مجموعة حکومت با تمام شاخ و برگ آن دچار بحران مشکل ناکارآمدی شده است.»11
محمدرضا تاجیک مشاور رئیسجمهور و از عناصر فعال تفکر لیبرالی، هفت دلیل را از عوامل محقق نشدن کامل اهداف دوم خرداد عنوان میکند که عبارتند از: «1- فقدان برنامة عملی مشخص 2- ولنگاری تشکیلاتی 3- فقدان استراتژی 4- ناهمگرایی درونی
5- سیاستزدگی و جناحزدگی مفرط 6- مواضع نقیض 7- روزمرگی و سطحینگری و غرورهای ناشی از پیروزی.»
پانوشتها:
1- روزنامة کیهان، 30/4/1380.
2- همان، 13/11/79.
3- مورخ 3/2/1383.
4- روزنامة کیهان، 22/1/1383.
5- مورخ 27/7/1383.
6- روزنامة شرق، 6/5/1384.
7- روزنامة ایران، 25/2/1380.
8- روزنامة جمهوری اسلامی، 23/3/1381.
9- روزنامة انتخاب، 23/3/1380.
10- روزنامة کیهان، 10/4/1381.
11- روزنامة نوروز، 1/5/1381.