شاهد رفتار خصمانه و توقعات غیر منطقی و استکباری آمریکا از ایران- علیرغم مواضع سازشکارانه دولت اصلاحات- سخنان مادلین آلبرایت، وزیر خارجة وقت آمریکا، است که گفت: «ایران اسرائیل را به رسمیت نمیشناسد و با جریان صلح خاورمیانه مخالف است و این لحن تند و خشن است. حمایت ایران از تروریسم بینالملل و نقض جدّی حقوق بشر در ایران و تلاش برای تولید موشکهای دوربرد هنوز در حال انجام است و آمریکا مخالف این مسائل است و تحریمهای آمریکا علیه ایران به خصوص در مسائل نفت و گاز دریای خزر بدون تغییر باقی خواهد ماند.»1
رهبر معظّم انقلاب اسلامی، همان زمان، در تبیین موضوع مبارزة ایران با آمریکا و شعار «مرگ بر آمریکا» و پاسخ کسانی مثل خاتمی که این حرکتها را احساسی میخواندند، فرمودند:
«من در اينجا نكتهاى را به شما عرض كنم. بعضى خيال مىكنند كه اگر ملت ايران مىگويد مبارزه با آمريكا، يا مرگ بر آمريكا، يا عدم رابطه با آمريكا و از اين قبيل حرفها، اين يك مسألة شعارى و احساسى محض است؛ نه. اين اشتباه است. اين يك مسئلة اساسى متكى بر پايههاى منطقى و كاملاً خردمندانه و درست منطبق بر مصالح ملى اين كشور است. اين را بايد توجه كنيد. ظاهر قضيه، سياسى است؛ اما باطن قضيه، يك مسئله ملى، انسانى، تاريخى، وابستة به سرنوشت اين كشور و اين ملت و شما نسل جوان و نسلهاى آينده است. اين مسئله، به امروز و فرداى اين كشور ارتباط پيدا مىكند. من امروز مختصرى در اين زمينه صحبت مىكنم؛ ليكن خود شما بايد فكر كنيد؛ جوان بايد فكر كند.
مسئله، مسئله مبارزه با استكبار است. مبارزة با آمريكا بهخاطر اين است كه امروز مظهر استكبار در دنيا، رژيم آمريكاست، والاّ اگر آمريكا بهعنوان يك دولت، روشها و هدفهاى استكبارى را نداشت، براى ما مثل بقية دولتها بود؛ ليكن امروز دولت و رژيم آمريكا در اين دوره از زمان، مظهر كامل استكبار است.
استكبار، يعنى حالت فرعونيت، يعنى ديكتاتورى در سطح بينالمللى. ملتها با ديكتاتورى در كشورهاى خودشان مبارزه مىكنند؛ چه در اين مبارزه فائق شوند، چه نشوند؛ اما سر خود را كه بالا مىكنند، مىبينند يك ديكتاتور بينالمللى آنجا ايستاده است و در همة كارها دخالت مىكند؛ در سرنوشت ملتها دخالت مىكند، آن هم بر اساس مصالح خودش! اگر چه ديكتاتورى يك فساد حقيقى و يك عيب اساسى براى هر كشورى است كه يك نظام ديكتاتورى و يك شخص ديكتاتور بر آن كشور حكومت كند؛ با اين همه، هر ديكتاتورى بالاخره ممكن است يك وقت هم به منافع ملت خودش بينديشد. اما اين ديكتاتور بينالمللى، جز به منافع ملت آمريكا، و آن هم نه همة ملت آمريكا، بلكه پشتيبانان رژيم حاكم يعنى كارتلها، تراستها، سرمايهداران بزرگ و سازمانهاى مؤثر در دولت به چيز ديگرى نمىانديشد.»2
و این موضع متین، منطقی و راهبردی، در سالهای بعد نیز همواره مورد تأکید رهبری بوده است و از نرمشها و گفتارهای ناشی از خودباختگی یا سادهاندیشانه و گاه خیانتبار، جلوگیری کردهاند.3
حادثه 11 سپتامبر و فشار افکار عمومی آمریکاییها و نیز عطش سلطهگری آمریکا و صهیونیسم بینالملل سبب شد تا آمریکا از آن نهایت بهرهبرداری به عمل آورد. آمریکا نظام بینالملل را به دو گروه طرفدار تروریسم و مخالفان آن تقسیم کرد و با تصویب قطعنامههای 1268 و 1373، اقدامات تروریستی را به منزلة تجاوز به خاک کشورها قلمداد کرد – که البته این تلقی هم کاربرد دوگانه یافت، چنانچه اقدامات تروریستی علیه سوریه و عراق تجاوز به خاک آن کشورها تلقی نشد! – و جرج بوش پسر فرصت یافت تا فضای بینالمللی را به نفع دکترین دفاعی جدید آمریکا تغییر دهد. جرج بوش پسر، شعار «هر که با تروریستها مخالف است با ماست و هر که با تروریستهاست مقابل ماست» را معیار برخوردهای آمریکا قرارداد.
جرج بوش پس از گرفتن مجوز از مجلس نمایندگان و کنگره و جذب بودجة 40 میلیارد دلاری برای مبارزه با به اصطلاح تروریسم، جبهة ائتلاف ضدتروریست را متشکل از 19 عضو سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) و برخی کشورهای دیگر، تشکیل داد و رهبری مبارزه با تروریسم را به عهده گرفت.
روزنامههای زنجیرهای در تبلیغات وسیع خود کوشیدند تا از آمریکا، قدرت بلامنازع ساخته و همکاری با آمریکا در این ائتلاف را ضروری و ناگزیر جلوه دهند! محمدرضا تاجیک، مشاور رئیسجمهور و رئیسمرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری گفت: «آمریکا تنها ابرقدرت موجود عصر ماست، اعم از قدرت نظامی، اقتصادی، فرهنگی، علمی، تکنولوژیکی، سیاسی و... و تا زمانی که کشور ما فاقد این مؤلفههای قدرتمند بوده و مستقیم یا غیرمستقیم وابسته به آمریکا هستند، مقابلة با آمریکا جز نوعی انتحار جلوه نخواهد کرد.»4 بهزاد نبوی، نایبرئیسمجلس ششم گفت: «در واقع هیچ منطق و عقل سلیمی حکم نمیکند که یک کشور جهان سومی- حتی اگر همة ملت پشتیبان حکومتش باشند و همة این ملت مسلح- به جنگ نظامی با آمریکا، ابرقدرت جهان بروند. در واقع خدا و تاریخ، سردمداران ملتی که آن کشور را به جنگ با ابرقدرت جهان بکشانند، نخواهد بخشید. این سخنان را که میگویم، شاید جبهه بگیرند که فلانی از آمریکا میترسد، بله به خاطر کشورم، مردمم و انقلابم از آمریکای تا بن دندان مسلح میترسم.»5
احمد شیرزاد، نمایندة مجلس ششم گفت: «برای ترسیدن، شعور ترس لازم است. بعضیها ممکن است نترسند، چون شعور درک خطر را ندارند! شواهدی که در هفتههای اخیر از تحلیلهای بعضی از تحلیلگران دیدیم، نشان میدهد که پارهای از آقایان، اصولاً اطلاع دقیق و درستی از توان تسلیحاتی پیشرفته و سیطرة اطلاعاتی آمریکا و دیگر کشورها و نقاط واقعی قوت و ضعف طرف مقابل ندارند.»6
محسن آرمین، نمایندة دیگر مجلس ششم نیز گفت: «ما قدرتهای گذشته را نداریم و در مقابل، آمریکا قویتر و گستاختر شده و اگر جایی را نشان کرد، به هر بهانهای حتماً به آنجا حمله میکند. بله، ما روزی قصد رویارویی با آمریکا را داشتیم، اما امروز باید با او مذاکره کنیم، زیرا شعار دادن و اقدامهای ماجراجویانه، منافع ما را تأمین
نمیکند.»7
اصلاحطلبان ترسیده و خودباخته، با تبلیغات خود و ایجاد شبهه و تردید و جوّسازی، کاری کردند که تا حدودی شعار «مرگ بر آمریکا» از زبانها و فضای حتی نماز جمعهها افتاد که در جهان بازتاب زیادی داشت. اما مواضع مستحکم، روشنگر و مبتنی بر تجربههای تاریخی ملت اجازه نداد خامی، سادهلوحی و خیانت برخی خودباختههای پشیمان از مواضع انقلابی خود، انقلاب را به مسلخ شیطان بزرگ ببرد. حضور آمریکا در منطقه و شکست تمامی سیاستهای آنها در افغانستان و عراق، نشانة منطقی بودن مواضع جمهوری اسلامی بود.
خاتمی در پیامی ضمن تروریستی دانستن حمله به برجهای دوقلو، آن را محکوم کرد و نوشت: «به نام ملت و دولت جمهوری اسلامی ایران... تأسف عمیق و همدردی خود را با ملت آمریکا به ویژه آسیبدیدگان و خانواده قربانیان حادثه اعلام میدارم.
تروریسم محکوم است و جامعة جهانی باید ریشهها و ابعاد آن را بشناسد و برای خشکاندن آن گامهای اساسی بردارد. ارادة اصولی دولت جمهوری اسلامی ایران قطعاً در این مسیر قرار دارد و برای تحقق این باور اسلامی و انسانی از هیچ اقدامی دریغ نخواهد کرد.»8
کالین پاول، وزیر خارجه دولت بوش این پیام را به نوعی میل به ارتباط دانست و پاسخ آن را داد و اظهار کرد که تحت تأثیر پیام قرار گرفته و این میتواند زمینههایی برای بهتر شدن روابط دو کشور فراهم کند. وی این اظهارات را دلگرمکننده دانست ولی همچنان ایران را متهم به حمایت از تروریسم نمود.9
پانوشتها:
1- روزنامة کیهان، 28/3/1377.
2- بیانات در دیدار با گروه کثیری از دانشآموزان، دانشجویان و اقشار مختلف مردم به مناسبت 13آبان 14/8/1376.
3- رجوع شود به بیانات مورخ 8/8/1380و 12/8/1380 و 13/12/1381.
4- روزنامة آزاد، 21/12/1380.
5- روزنامة اعتماد، 28/7/1381.
6- روزنامة یاس نو، 2/2/1382.
7- روزنامة کیهان، 4/10/1381.
8- روزنامة کیهان، 21/6/1380.
9- روزنامة نوروز، 26/6/1380.