پايبندي به عقل و استدلال
۱۴۰۰/۱۰/۲۶
احمدحسين شريفي
«پايبندي به عقلانيت» سیره درسآموز آیتالله مصباح و از شاخصههای آموختنی زندگی ایشان است؛ نوشتهها و گفتههاي آن علامه فقيد نشان ميدهد که هيچ سخني را بدون استدلال نميپذيرفت و حق عقل و عقلانيت را بهشایستگی ادا میکرد.
هرگز در مباحث فکري و معرفتي، گرفتار جوّزدگی نميشد. احساسات و عواطف را در مسائل عقلي و استدلالي دخالت نميداد و با وجود آنکه به افرادي چون علامه طباطبائي عشق ميورزيد و شیفته منش و رفتار او بود، هرگز مواجهه مقلدانه با انديشههاي آن استاد بزرگ نداشت و جالب آنکه جديترين نقدها به انديشههاي فلسفي علامه طباطبائي را در تعليقهاش بر نهايهًْ الحکمهًْ، بيان کرد؛ تعلیقهای که بخش بسیاری از آن را در زمان حيات خود علامه طباطبائي تدوين کرده بود.
در مواجهه با انديشهها و افکار غربيان نيز همين سبک و شيوه را داشت؛ در نقد افلاطون و ارسطو و اپيکوريان و رواقيان تا نقد مارکسيسم و کمونيسم و ليبراليسم و اومانيسم، معيار و ميزان او، عقل و استدلال بود.
سخنان مستدل و مبرهن آنها را تأييد ميکرد و نادرستي سخنان غيرمستدل آنها را بهشکلی مستدل و آشکار نشان ميداد.
نگاهي به کتابهای آموزش فلسفه، فلسفه اخلاق و نقد و بررسي مکاتب اخلاقي اين حقيقت را بهخوبی نشان ميدهد.
در آخرین دور از میزگردهای معرفتشناسی که با حضور چندین اندیشمند صاحبنظر برگزار میشد، روزی یکی از اساتید در نقد دیدگاه استادی دیگر، به رسم معمول و مرسوم در ادبیات حوزویان که بعضاً حتی در نقد سخنان اساتید خود نیز از تعابیری مثل
«لایلیق باصاغر الطلبه»، یا «مما ضحکت به الثکلی» و امثال آن استفاده میکنند، چند بار گفتند «من از شما تعجب میکنم که این سخن آشکار و بدیهی را متوجه نمیشوید» و «این خیلی عجیبه که فهم این مطلب برای شما سنگین است» و... حضرت علامه خطاب به آن استاد محترم سخنانی به این مضمون فرمودند: «آقای... سخنانی مثل «تعجب میکنم» و
«از شما بعید است» و... استدلال نمیشود! شما اگر دلیلی منطقی و عقلی و برهانی در نقد سخنان ایشان دارید بیان کنید، تعجب، امری شخصی است، شما بعد از این جلسه وقتی به منزل رفتید هر چه دوست دارید برای خودتان تعجب کنید! اما در مقام بحث علمی، باید استدلال و برهان اقامه کنید.»
بگفت ای صنادید شرع رسول
به ابلاغ تنزیل و فقه و اصول
دلایل قوی باید و معنوی
نه رگهای گردن به حجت قوی
آیتالله مصباح میفرمودند علامه طباطبائی زمانی که پس از اتمام تحصیلات خود در نجف به ایران برگشتند، برای زیارت امام رضا علیهالسلام به مشهد مسافرت کردند. وقتی مرحوم میرزا مهدی اصفهانی، رهبر تفکیکیان که فردی بسیار شریف و بزرگوار و اهل تقوا و البته از مخالفان سرسخت فلسفه بود، متوجه حضور ایشان در مشهد میشوند برای ملاقات با ایشان به مسافرخانهای که ایشان در آنجا سکونت داشت، رفتند.
علامه طباطبائی میفرمودند ایشان را در صدر اتاق نشاندم و بهرسم مهماننوازی با کمال ادب در محضر ایشان نشستم.
آقامیرزا مهدی این سؤال را مطرح کرد:
«آقا اين منطق ارسطويي و اینها چه اعتباري دارد؟ چه نيازي به اینهاست؟ آدم يک فطرت خدادادي دارد. اگر کسی عقل داشته باشد وقتی مطلبي به او القا ميشود، اگر درست فکر کند میتواند درستی یا نادرستی آن را بفهمد. چه نیازی به آن قواعدی که ارسطو درست کرده است داریم؟ قرآن کجا گفته بايد تابع منطق ارسطو باشيم؟ کدام امامي کدام پيغمبري گفته؟»
علامه طباطبائی میفرمودند: ایشان به همین شکل مدتی به سخن خود علیه منطق ارسطویی ادامه داد و استدلال میآورد که ما نیازی به منطق ارسطویی نداریم! وقتی سخنشان تمام شد، سکوت کرد و سپس از من پرسید: نظر شما چیست؟
گفتم: «اگر اين فرمايش شما صحيح باشد، اين مطلب ميشود صغري؛ اين ميشود کبري؛ اين هم ميشود نتيجه، و منطق ارسطویی چیزی بیش از این نمیگوید. اگر منطق ارسطويي باطل است پس استدلال شما اعتباري ندارد، و اگر منطق ارسطویی درست است باز هم سخنان شما اعتباری ندارد.»
مجدداً مرحوم میرزا مهدی شروع به توجیه سخنان خودش کرد و آنقدر گرم بحث شد که از آنجايي که نشسته بود همینطور ميآمد تا وسط اتاق. من هم مينشستم گوش ميکردم و آخرش وقتي تمام شد مجدداً پرسید، حالا نظرتان چيست؟ من گفتم: «باز هم این صغرای سخن شما است و این هم کبرای آن و این هم نتیجه آن.
اگر منطق ارسطويي باطل است پس اين شکل استدلال نتيجهاي ندارد.»
ارسطو که مخترع و جاعل و تولیدکننده منطق نبوده است؛ او کاشف روشهای صحیح تعریف و استدلال و تمایز تعریف و استدلال صحیح از ناصحیح و مغالطی بوده است.