نظم و انتظام فکري و عملي
۱۴۰۰/۱۱/۰۱
احمدحسين شريفي
از ويژگيهاي بارز و غيرقابل انکار آيتالله مصباح یزدی «نظم و انتظام و انسجام فکري» بود؛ ايشان ذهني بسيار منظم و منطقي داشت. اين ذهن منطقي در کنار رسايي در بيان مطالب، باعث ميشد که سخنان و مطالب علمي ايشان بسيار منظم، منسجم، ضابطهمند و تأثیرگذار باشند. به همين دليل، بعيد ميدانم بهسادگی بتوان تعارضي دروني در ميان گفتهها و نوشتههاي فراوان ايشان یافت.
استاد مصباح به دليل آنکه اهل تفکر و تعقل بود و هيچ سخني را بدون برخورداري از برهان و استدلال نميپذيرفت، ثبات و استقرار انديشهاي و شخصيتي داشت. او زندگی خود را بر مدار حق و بر محوریت حجت شرعی و عقلی تنظیم کرده بود. به همین دلیل در طول حيات پربرکت علمي و عملی و سیاسی و اجتماعی ايشان، چيزي به نام مصباح اول و مصباح دوم و مصباح سوم نداريم. برخلاف برخي بهاصطلاح روشنفکران و مدعيانانديشه که به دليل بيثباتي در فکر و بيانضباطي درانديشه، بت عيارشان هر روز به شکلي جلوه ميکند. (و عجيب اينکه به اين دمدمیمزاجی هم افتخار ميکنند!) يک روز اشعری مسلکاند و روزي دیگر معتزليمرام و باز روزی دیگر از مکتب نومعتزلي سخن ميگويند؛ يک روز مدافع انجمن حجتیِه هستند و روز ديگر امام زمان علیهالسلام را منکر ميشوند! يا در مقام عمل، يک روز، سخن گفتن زنان با مردان را بزرگترین ناهنجاريها ميدانند و روزی ديگر ازدواج يک زن با چند مرد را حق قانوني او ميشمارند! يک روز از اهميت ازدواج سخن ميگويند و روزی ديگر آن را از ضد اخلاقترین نهادهای اجتماعی ميدانند! يک روز سینهچاک فلانانديشمند و نحله فکري هستند و روزی ديگر زیر علم نحلهاي ديگر و مکتبي ديگر سینه میزنند! روزي از معنويت علوي سرشارند و روزی ديگر با معنويت بودائی
دمخور!
علامه مصباح، در مقام عمل و در مسائل مديريتي و رفتاري نيز حقيقتاً نظمي کمنظير داشت. در طول سالياني که افتخار همکاري با ايشان را در امور آموزش و پژوهش و برخي از شوراهاي عالي مؤسسه داشتم، به یاد ندارم جلسهاي از سوي ايشان لغو شده باشد. بهندرت پيش ميآمد که ايشان حتي با يک دقيقه تأخير به جلسات تشریف بیاورند، حتي گاهي پيش ميآمد که ايشان زودتر از همه معاونين در جلسه حاضر ميشد.
روحیه نقادی
پیوند نقد و انتقاد با اخلاق و انصاف، از شاخصههای ممتاز فکری آيتالله مصباح یزدی بود. چنين روحيهاي البته از لوازم استقلال رأي، شجاعت در فکر، حريت درانديشه، تسلط بر موازين و معيارهاي عقلي و تخلق به اخلاق علمي و پژوهشي است.
ایشان همه موازين اخلاقي و علمي را در نقد افکار به دقت مراعات ميکرد. هرگز از سر تعصب و تصلب و بدون بررسي بنيانها، ريشههايانديشهها و سياستها و بدون رعايت جوانب اخلاقي مسئله، به نقد اقدام نميکرد. بلکه بعد از فهم همهجانبه و دقيق سخن ديگران، زبان به خردهگیری، ذرهبینی و نقادی میگشود.
همين روحيه باعث شده بود که اولاً: مطالب و سخنان ديگرانديشمندان را خوب و دقيق بفهمد. ثانياً: هيچ سخني را بدون برخورداري از منطق و استدلال نپذيرد، و ثالثاً: در رویارویی با افکار وانديشههاي ديگران هرگز از جاده انصاف خارج نشود. ایشان بعد از تشخيص سره و ناسره و نور و نار، نورها و سرهها را برمیگزید و نارها و ناسرهها را بیهیچ تعصبی و صرفاً با برهان و استدلال رد میکرد.
براي او فکر و محصول فکر مهم بود نه متفکر و صاحبنظر، به همين دليل، چه در مواجهه با سقراط و افلاطون و ارسطو، و چه در برابر ابنسينا و شيخ اشراق و ملاصدرا موازین و معیارهای علمی او تغییر نمیکرد؛ با همان روش و شیوهای که با استاد محبوب خود، علامه طباطبائي، مواجهه علمی داشت، با فيلسوفان مارکسيست و ليبراليست نیز روبهرو میشد. با نگاهي به کتابهاي فلسفي، سياسي، حقوقي، اخلاقي و معرفتشناختي او ميتوان آشکارا وجود چنين حريت و آزادگي علمي و استقلال فکري را در ايشان مشاهده کرد.