پرهیز از استبداد در تصمیمگیری با حجتمحوری
۱۴۰۰/۱۱/۲۹
احمدحسين شريفي
آیتالله مصباح بهشدت از استبداد در رأي و تصميمگيریهاي متکی بر ذوق و سلیقه شخصی دوری میکرد و پرهیز میداد. ایشان بهرغم علم گسترده و تجربه فراوان، اما به جد معتقد بود که «مشورت ادراک و هشیاری دهد» و میفرمود: حتی اگر کسی معتقد باشد که فقط و فقط بر پایه معیار عقلانیت تصمیم میگیرد، باز هم از مشورت ضرر نمیکند چراکه «عقلها مر عقل را یاری دهد».
به همین دلیل، در پرتو مدیریت کلان ایشان بیشتر تصميمگیریهای آموزشي و پژوهشي و فرهنگي مؤسسه در چند شوراي مترتب بر هم به بحث و بررسي گذاشته ميشد و جمعبندي مطالب ابتدا در شورای معاونین و سپس در هیئترئیسه مطرح ميگشت. در جلسات هیئترئیسه نیز ابتدا نظر همه اعضاي حاضر در جلسه، بررسی و حتی به تناسب موضوعات از متخصصان مربوطه نیز دعوت میشد تا تصميم نهايي با خرد جمعی اتخاذ شود.
ایشان از همه اعضاي هیئت علمی مؤسسه در کارهاي اداري و اجرايي و آموزشي و پژوهشي نظر ميخواست و حتی اصرار ايشان بر اين مسئله باعث شد اعضاي هیئت علمی موسسه برای نقشآفرینی در تصمیمات، «انجمن اساتید موسسه» را تأسیس کنند و در جلسهای عمومی از ميان خود عدهاي را با عنوان «شوراي انجمن اساتيد موسسه» برگزینند. این شورا حلقه رابطی میان مدیریت و تکتک اعضای هیئت علمی موسسه بود و تلاش میکرد دیدگاهها، نقدها و پیشنهادهاي همه اعضاي هیئت علمی را در موضوعات مختلف، جمعآوري و جمعبندي کرده و در اختيار ايشان و همچنين معاونتهاي مختلف موسسه قرار دهد.
قانونگرايي
قانونمحوری، شاخصه ممتاز سبک مديريتي علامه مصباح بود؛ ايشان در اجراي قانون، بسيار جدي و در برابر کوچکترین تخلفات قانوني نيز سختگير و باصلابت بود.
بنده بارها گفتهام که کار اجرايي با آيتالله مصباح هم بسيار راحت و هم براي پارهاي از افراد بسيار سخت و دشوار بود؛ آسان براي کساني که اهل عمل به قانون بودند و مطالبهاي جز اجراي آن نداشتند؛ و سخت و دشوار براي کساني که احياناً توقعات فراقانوني داشتند و يا ميخواستند در مسائل اجرایی و اداری موسسه بر اساس سلايق و علايق شخصي عمل کنند؛ چراکه ايشان هيچ مطالبهاي را جز مطالبات قانوني نميپذيرفتند.
به یاد دارم دوست عزیر و مخلصي را که سالياني به خواسته و سفارش حضرت استاد و البته با رضايت خود، مشغول کارهاي اجرايي شده بود. او بعدها در دوره دکترای موسسه شرکت کرد و همه مراحل را با موفقيت پشت سر گذاشت، اما به دليل مشغلههاي کاري فراوان که بنده هم از نزدیک شاهدش بودم، نتوانست در موعد مقرر و قانوني از رساله دکتري خود دفاع کند و طبيعتاً انتظار داشت که ارفاقي خاص براي ايشان در نظر گرفته شود. مسئولان آموزش موسسه نیز در هیئترئیسه برای ایشان درخواست ارفاق کردند، اما حضرت استاد که در اجرای قانون قائل به استثناء نبود، نپذيرفت و حتی قاطعانه چنین درخواستی را رد کرد. سپس در ميان تعجب همه دوستان فرمود: ما هرگز نميتوانيم خلاف قانون عمل کنيم. اگر قانون چنين اجازهاي ميدهد فبها و الا هرگز.
جالبتر و لذتبخشتر از این منش استاد، برخورد آن دوست و همکار عزیز و آن تربیت شده در دستگاه تربیتی و آموزشی علامه مصباح بود که حقیقتاً سر سوزنی از این تصمیم حضرت استاد ابراز ناراحتی نکرد!
تصمیمگیری حجتمحور
پژوهشگران دانش مدیریت، با توجه به نوع مدیریت و تصمیمگیری مدیران مختلف، چند نوع «تصمیمگیری» برمیشمرند: تصمیمگیری منطقی، شهودی، احساسی، ترکیبی و امثال آن. اما به باور بنده تصمیمگیریهای مدیریتی آیتالله مصباح در هیچکدام از این قالبهای مرسوم و متعارف نمیگنجید.
بیتردید، احساسات شخصی، هیجانی و عاطفهای در تصمیمگیریهای مدیریتی و سازمانی ایشان جایی نداشت. از مشورتها و پیشنهادهای کارشناسی نیز همواره بهره میگرفت و بر آن تأکید فراوان داشت؛ به همین دلیل در بخشهای مختلف آموزش و پژوهش موسسه، شوراهای کارشناسی متعددی شکل داده بود. اما مهمتر از همه و معیار حرف آخر در تصمیمگیریها، باوری به نام «حجت شرعی» بود.
به همین دلیل، در پارهای موارد با پیشنهادهای مطرحشده از سوی شوراها موافقت نمیکرد چون حجتی شرعی برای آن نداشت.
تصمیمگیری شهودی در مدیریت به این معنا است که برخی مدیران به دلیل توانایی بالا و استعداد خاصشان در مدیریت و همچنین به دلیل تجربهها و آگاهیهای فراوانی که کسب کردهاند، حقایقی را میبینند و درک میکنند که شاید نتوان مسیری تجربی برای آن یافت.
در حقیقت، آنان به درکی شهودی درباره آینده سازمان یا رسالت خود میرسند. در دانش مدیریت به این نوع از تصمیمگیریها «تصمیمگیری شهودی» گفته میشود. حال اگر تجربه و استعداد با توسل به اولیاء الهی، توکل به خدای متعال و ارتباطات معنوی پیوند بخورد، مدیر میتواند به درک و شعوری برسد که شاید برای افراد دیگر قابلفهم نباشد.
هرچند نمیتوان و نباید نوع مدیریت آیتالله مصباح را در قالب «مدیریت شهودی» منحصر کرد، اما حقیقتاً در مسائل مدیریتی از تیزبینی و فراستی اعجابانگیز برخوردار بود.
فراموش نمیکنم که سال 86 برای عضویت برخی از افراد خوشنام و خوشسابقه و در ظاهر همسو با اندیشههای ولایی و انقلابی، در هیئت تحریریه یکی از نشریات تخصصی موسسه با ایشان مشورت کردم؛ آیتالله مصباح بعد از اندکی تأمل فرمودند: «اگر نظر من را میخواهید، منفی است!» بسیار تعجب کردم و علت را جویا شدم، ایشان صلاح ندیدند بیشتر توضیح دهند، اما این مخالفت همچون معمایی همواره در ذهنم بود تا اینکه در سال 1388 در کمال ناباوری دیدم همان افراد در صفوف اول اجتماعات ساختارشکنانه و فتنهانگیزانه بر ضد انقلاب اسلامی قرار گرفتند!
آنچه بیند آن جوان در آینه
پیران در خشت میبیند همه