۱۶/ ۳۶ - حیاتنامه فکری و سیاسی علامه محمدتقی مصباح یزدی از تولد تا پیروزی انقلاب اسلامی(1357-1313) ۱۴۰۲/۰۱/۱۵
حیاتنامه فکری و سیاسی علامه محمدتقی مصباح یزدی از تولد تا پیروزی انقلاب اسلامی(1357-1313) – ۱۶
مهر تأیید استاد بر علم و عمل شاگرد
۱۴۰۲/۰۱/۱۵
دکتر سهراب مقدمی شهیدانی
آیت الله مصباح در مورد بنیههای عرفانی و اخلاقی استاد خویش، حضرت آیت الله بهجت(ره) میگوید: «پیدا بود که از نظر رفتار هم خیلی تحت تأثیر مرحوم آقا شیخ محمدحسین اصفهانی بودند، چون گاهی مطالبی را از ایشان با اعجابی خاص نقل میکردند، و بعد نمونههایش را ما در رفتار خود ایشان میدیدیم. پیدا بود که این استاد در شکل گرفتن شخصیت معنوی ایشان تأثیر بسزایی داشته است.»1
آقای بهجتی در مورد استفادههای معنویِ آیتالله مصباح از حضرت آیتالله بهجت(ره) میگوید: «حکایتی را خود آقای مصباح برای من نقل کردند. ذکر این حکایت بد نیست و امیدوارم که هم آیت الله بهجت و هم آیت الله مصباح از نقل آن ناراضی نباشند.
یکی از فرزندان ایشان در کودکی مبتلا به بیماری صرع بود، و این بیماری، بیماری آزاردهندهای بود. او را دکتر برده بودند و آنها گفته بودند این حالت در کودکی برطرف نمیشود، و ممکن است در سنین جوانی، بین 20 تا 25 سالگی، خود به خود خوب شود و ممکن هم هست تا آخر عمر باقی بماند. به هرحال بچه به سن دبستان رسیده بود. آیت الله مصباح فرمودند: یک روز به منزل آمدم دیدم این بچه ما در مسیر بازگشت از مدرسه، دوباره دچار آن حالت شده و سر و صورت و لباسها و کیف و کتابش به گِل و لای جدول کنار خیابان آلوده شده است. خیلی ناراحت و متحیّر شدم که چه باید بکنم. اگر بخواهم مانع مدرسه رفتن او بشوم، درست نیست؛ اگر بخواهم یک معلم خصوصی برایش بگیرم تا در خانه به او درس بدهد، امکاناتم اجازه نمیدهد؛ اگر بخواهم روزی چندبار در مسیر رفت و آمد به مدرسه همراهش باشم، وقت و فرصتی برای این کار ندارم.
خلاصه در حیرت مانده بودم. با همین حال حیرت و ناراحتی از خانه بیرون آمدم، که آیت الله مسعودی خمینی که در میان دوستان، فقط ایشان از این وضعیت ما خبر داشتند و با ایشان بنا گذاشته بودیم که این قضیه مکتوم بماند و نزد دیگر دوستان افشا نشود. مرا دیدند و جریان را با ایشان در میان گذاشتم. عصر همان روز که در کلاس درس آیت الله بهجت حاضر شدیم، بعد از درس وقتی همه شاگردان رفتند، من و آقای مسعودی خدمت ایشان ماندیم و آقای مسعودی، ماجرا را با آیت الله بهجت در میان گذاشتند و گفتند که فرزند ما چنین حالی دارد، و از ایشان خواستند که برای شفای او دعا بفرمایند. آیت الله بهجت در سکوت مطلق فرو رفتند. دقایقی گذشت و ما گمان کردیم ایشان در فکر مباحث درسی مکاسباند که در آن جلسه تدریس کرده بودند، و اصلاً متوجه حرف آقای مسعودی نشدهاند. اما بعد از دقایقی سرشان را بلند کردند و فرمودند: «آقای مصباح، فرزند شما سالم است. فرزند شما هیچ عیب و مرضی ندارد» و این را به صورت جمله خبری یقینی گفتند.
ما آمدیم، و از آن روز به بعد این بیماری فرزندمان به کلی برطرف شد و الان سالها میگذرد و بحمدالله دیگر هیچ اثری از آن مرض در بدن ایشان نیست.»2
ارتباطِ وثیق و نزدیکِ 15 ساله با آیتالله بهجت(ره)،3 زمينه ارتباط و علاقه هر چه بيشتر استاد و شاگرد را فراهم ساخت، و رفته رفته استاد نيز به استعداد و نبوغ علمى و اخلاقى شاگرد خود
پى برد و اين امر سبب شد که آيتالله بهجت(ره)، او را در مقام مُدرِّس اخلاق به مردم معرفى کند.
حجتالاسلام و المسلمين مرتضى آقاتهرانى در اينباره مىگويد: «قبل از پيروزى انقلاب، عدهاى از بازاريان قم خدمت آيتالله بهجت آمده و از ايشان درخواست کرده بودند که خودشان يا يک نفر از روحانيون مورد تأييدشان يک درس اخلاق برگزار نمايند. آيتالله بهجت فرموده بودند که جناب آقاى مصباح يزدى در اين زمينه مورد تأييد من است. برويد از ايشان بخواهيد و من هم از ايشان مىخواهم که درس اخلاق را بيان کنند. اين درس اخلاق تا مدتها در منزل مرحوم اسلامى در قم که بعداً به حسينيه يا مسجد تبديل شد، ادامه داشت.»4
حجتالاسلام و المسلمین موسوی مطلق میگوید: «ایستاده بودیم تا مرجع عارف آیتاللهالعظمی بهجت از منزل بیرون تشریف بیاورد و همه به دنبال او به مسجد جهت مراسم عید الله الاکبر مشرّف شویم، تشرف پشت سر ولی خدا انسان را به خدا میرساند.
در بین افرادی که ایستاده بودند عالمی عامل و فقیهی عارف و فیلسوفی غرق در نور با کمال تواضع به انتظار استاد خویش ایستاده بود، در باز شد و خورشید بهجت طلوع کرد، آرام و سر به زیر در حرکت،که ناگاه کسی به او گفت: آیت الله مصباح اینجاست. عارف بزرگِ قرن متوقف شد و برگشت که البته توقف و برگشت عارفان حرکت و رشد است.
علامه متواضع خم شد و دستان استاد خویش را بوسید، بعضی بوسهها سبب صعود میشود و بعضی بوسهها سبب سقوط میگردد، حضرت بهجت به حضرت مصباح گفت: شما اینجا چرا ماندهای شما اهل درونی نه بیرون. و به راستی او اهل درون و اهل دل بود. اما اهل برون و اهل گل هیچ گاه او را درک نکردند.»5
دوستان دوران تحصيل
آیت الله مصباح در دوران تحصيل، به خصوص در دوران سکونت در مدرسه حجتيه، معمولاً با طلبههايى طرح دوستى صميمانه مىريخت که علاوه بر سختکوشى در درس و بحث و مطالعه، از روحيات معنوى و اخلاقى نيز برخوردار بودند. از ميان دوستان ایشان، آقایان شيخ محمدحسين بهجتى اردکانى (شاعر) و برادرش مرحوم شيخ على بهجتى، شيخ على پهلوانى [سعادتپرور] که از بزرگان سير و سلوک بودهاند، آيت الله ميرزا حسين نورى (از مراجع عظام تقليد) و برادر ايشان مرحوم ميرزا حسن آقا (خطيب، نويسنده و خطاط) و شيخ علىاکبر مسعودى خمينى(توليت سابق آستانه مقدسه حضرت معصومه «س») قابل ذکر هستند.6
از جمله بزرگان معاصر که از نظر افق فکری و حمایت از انقلاب اسلامی، خصوصاً در جهت افشای ماهیت جریانهای انحرافی به آیت الله مصباح نزدیک است، آیت الله خوشوقت بود. چه اینکه دشمن و ضدانقلاب نیز، در تخریب وجهه هر دو عالم انقلابی، اتهامات مشابهی را مطرح میکند و خط تخریب و ترور شخصیتی آنان سالهاست در رسانههای معاند خارجی و برخی محافل داخلی استمرار یافته است. جالب آنکه پیشینه آشنایی این دو به ابتدای ورود آیت الله مصباح به قم در دهه 30 باز میگردد و جالب آنکه این بزرگان برخلاف بافتههای دگراندیشان، در جهات سیاسی با یکدیگر همکاری خاصی نداشتهاند. آیت الله مصباح، آشنایی با آیت الله خوشوقت را اینگونه روایت کرده است:
«آشنایی من با آقای خوشوقت از همان سالهای اولی بود که آمدم قم، سال 32؛ بعد هم در درسهای علامه طباطبایی، ایشان از افراد ثابت در درسهای ایشان بودند. در جلسات اخلاقی هم که علامه طباطبایی داشتند و بزرگان خدمت ایشان میرسیدند و گاهی ما را برای کفش جفتکنی راه میدادند، ایشان را آنجا زیارت میکردم. یکی از کسانی که از افراد ثابت جلسات اخلاقی آقای طباطبایی بود، آقای خوشوقت بود. اما در مسائل سیاسی ما هیچ وقت همکاری نداشتیم.»7
_______________________________________
پانوشتها:
1- «علامه مصباح یزدی: آیت الله بهجت جامع دقتهای اساتید نجف بود»، خبرگزاری تسنیم، https://www.tasnimnews.com/، 1392/1/14.
2- زندگى نامه حضرت آیت الله محمدتقی مصباح یزدی، صص67-68.
3- رابطه عاطفی آیت الله مصباح با آیت الله بهجت سالیان سال ادامه داشت. به عنوان مثال آقای بیات- محافظ آیت الله مصباح – میگوید: «سالها قبل، حاج آقا کسالتی پیدا کرده بود. استاد ایشان، حضرت آیت الله بهجت به عیادت ایشان آمده بودند. پس از گفتوگوها و از دل گفتنهای دیدنی بین این استاد و شاگرد، آیت الله بهجت برای ایشان دعا کردند و خواستند بروند. حاج آقا مصباح با کسالتی که داشتند با پای برهنه تا سر کوچه، استاد خود را بدرقه کردند تا از اظهار محبت ایشان تشکر کنند.» حقیقت شرق: نگاهی بر زندگی و خاطرات حکیم فرزانه حضرت آیت الله مصباح، ص108.
4- زندگى نامه حضرت آیت الله محمدتقی مصباح یزدی، صص 31-32. همچنین: «آشنایی با استاد: زندگینامه»، پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی،
http://mesbahyazdi.ir.
5- «خاطرهای از آیت الله العظمی بهجت و آیت الله مصباح»، پایگاه رسمی حجتالاسلام موسوی مطلق،
https://moosavimotlagh.com/، 1399/10/13، کد خبر 14399.
6- «آشنایی با استاد: زندگینامه»، پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی، [بی تا]، http://mesbahyazdi.ir. همچنین ر.ک: زندگى نامه حضرت آیت الله محمدتقی مصباح یزدی، ص 32.
7- ذوالشهادتین امام، ص55.