به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 12,359
بازدید دیروز: 26,992
بازدید هفته: 47,448
بازدید ماه: 186,620
بازدید کل: 25,173,516
افراد آنلاین: 66
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
دوشنبه ، ۲٤ دی ۱٤۰۳
Monday , 13 January 2025
الاثنين ، ۱۳ رجب ۱٤٤۶
دی 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
3029
آخرین اخبار
3735 - مسابقه مدعیان اصلاحات با دشمن در یأس‌آفرینی ۱۴۰۲/۰۴/۰۳
مسابقه مدعیان اصلاحات با دشمن در یأس‌آفرینی
   ۱۴۰۲/۰۴/۰۳

خبری که روزنامه‌های زنجیره‌ای سانسور کردند - مشرق نیوز

مسائل و مشکلات اقتصادی کشور مدت‌هاست به همان ‌اندازه که موجب رنج و سختی مردم شریف ایران می‌شود، تبدیل به دستاویزی برای هجمه غرض‌ورزان علیه نظام اسلامی و پوششی برای بیان ادعاهای گوناگون و طرح خواسته‌های نامشروع از سوی افراد و جریان‌های سیاسی گشته است.

حزب اتحاد ملت ایران اسلامی که در حقیقت تابلوی دیگر حزب منحله مشارکت است، اخیرا اقدام به صدور بیانیه‌ای نموده که در آن با بیان برخی معضلات اقتصادی‌، نسبت به «بحران در یک قدمی اقتصاد ایران» هشدار داده است.
گرچه در این‌جا بنا نداریم به بررسی و نقد تخصصی گزاره‌های اقتصادی که در بیانیه به آنها استناد شده و تحلیل‌هایی که صورت گرفته بپردازیم، توجه به چند موضوع در متن بیانیه قابل توجه است.
مغالطه‌ همیشگی برای فرار از پاسخگویی
در قسمتی از بیانیه حزب اتحاد ملت آمده است: «عدم تناسب میان رشد نقدینگی با رشد اقتصادی علت اصلی ایجاد تورم در اقتصاد ایران به ویژه در دهه اخیر بوده است. غم‌انگیزتر اینکه طی همین دهه مقامات ارشد نظام همواره شعار افزایش تولید سر داده‌اند! بدین ترتیب می‌توان مدعی شد که موضوع عدم مهار تورم تنها ضعف این دولت و آن دولت نبوده است و شیوه حکمرانی و رویکردهای حاکمیتی سنگ‌بنا و استمرار وضعیت تورمی در اقتصاد ایران بوده است.»
«شیوه حکمرانی»‌، «رویکردهای حاکمیتی»‌، «ساختارهای کلی نظام» و امثال این کلیدواژه‌ها بسیار در گفته‌ها و نوشته‌های مدعیان اصلاحات به چشم می‌خورد و عامل اغلب مشکلات و معضلات جلوه داده می‌شود. بی‌آنکه تعریف دقیقی از آنها ارائه شود.
در حقیقت ریشه تلاش مدعیان اصلاحات برای گفتمان‌‌سازی این کلیدواژه‌ها به این حقیقت باز می‌گردد که افراد وابسته به این جریان سیاسی به خوبی می‌دانند از میان هشت دولت مستقر پس از جنگ تحمیلی تا انتهای دهه 90‌، شش دولت مورد حمایت آنها بوده‌اند و باید پاسخگوی عملکرد این دولت‌ها در عرصه‌های گوناگون باشند. لذا برای فرار از پاسخگویی‌، ناکامی‌ها و مشکلات را به لایه‌ای بالاتر از دولت‌ها حواله می‌دهند و این‌گونه وانمود می‌کنند که هر دولتی بر سر کار بیاید، به دلیل تصمیماتی که ادعا می‌شود در «حاکمیت» گرفته می‌شود، هیچ توانی برای اصلاح امور نخواهد
داشت!
روشن است که دولت‌های گوناگون پس از انقلاب اسلامی رویکردهای مختلفی داشته‌اند و این گزاره که هیچ دولتی در مهار تورم موفق نبوده پس مشکل از حاکمیت است، مغالطه‌ای بیش نیست که برای فرار از پاسخگویی و تحریف حقایق صورت می‌گیرد.
البته خوب است رسانه‌های طیف موسوم به اصلاحات اگر دغدغه ریشه‌یابی مشکلات اقتصادی را در دولت‌های مختلف دارند، به مبانی نظری علم اقتصادی که سالهاست در دانشگاه‌های کشور تدریس می‌شود و آراء نظریه‌پردازان اقتصادی فارغ‌التحصیل این دانشگاه‌ها یا دانشگاه‌های خارج کشور که هدایتگر دولت‌ها بوده‌اند، بپردازند و آنها را مورد نقد قرار دهند که البته از این امر‌
گریزان‌اند. زیرا نقدهایی اساسی به اقتصاد لیبرال و وام‌گرفته از غرب وجود دارد که حامیان آن مایل نیستند مطرح شود.
بیان مشکلات بدون ذکر دستاوردها نشانه عدم صداقت است
در بخش دیگری از بیانیه مذکور آمده است: «دولت برای خروج از شرایط و گرداب سهمگین تورمی و درنیفتادن به چاه ویل و تاریک ابرتورم باید به سرعت با تهیه و تدوین برنامه‌ای روشن زمینه‌‌های بهبود فضای کسب و کار و رشد اقتصادی را در کشور فراهم سازد.»
البته بیان اینکه دولت باید این کار را انجام دهد یا آن کار را انجام ندهد‌، محل‌اشکال نیست و البته هزینه‌ای هم ندارد و آسان است! اما اینکه در بیانیه مذکور در کنار بیان مشکلات و ارائه پیشنهاداتی کلی‌، هیچ ‌اشاره‌ای به اقدامات مثبت دولت در زمینه بهبود فضای کسب و کار و رشد اقتصادی صورت نگرفته است، دلیلی بر عدم صداقت نگارندگان است.
مطابق آمار، ارزیابی بخش صنعت در سال 1401 در مقایسه با سال قبل از آن، رشد 5.1 درصدی نشان می‌دهد و این رشد حکایت از آ‌ن دارد که بخش تولید شرایط مساعدی را برای ارائه کالا در بازار ایجاد کرده است.
در بیانیه مذکور‌، به افزایش بی‌رویه نقدینگی به عنوان علت بسیاری از مشکلات اقتصادی ‌اشاره شده لکن این حقیقت بیان نشده که روند رشد دوازده ماهه پایه پولی با آغاز به کار دولت سیزدهم و متاثر از رویکرد انضباط‌گرایانه دولت و سیاست‌های پولی و نظارتی فعال بانک مرکزی به طور قابل ملاحظه‌ای کاهشی بوده و از ۴۲.8 درصد در پایان تیرماه ۱۴۰۰ به 33.4 درصد در پایان مهرماه سال ۱۴۰۱ رسیده است.
نگارندگان بیانیه از لزوم بهبود فضای کسب و کار سخن رانده‌اند، گفتنی است فعال شدن پایگاه ملی مجوزها یکی از اقدامات مهم دولت در این زمینه بوده است. این پایگاه از سال 86 طبق ماده 7 قانون اجرایی شدن اصل 44 باید فعال می‌شد اما عملا به دلیل تعارض منافع دولتی‌ها تحقق پیدا نمی‌کرد. وزارت اقتصاد با جدیت این مسئله را دنبال کرد و با حذف یک‌هزار شرط مبهم از مجوزهای کسب و کار، تسهیل قابل توجهی در فرآیند صدور مجوز برای کارآفرینان صورت گرفته است.
گویی بیانیه دو سال پیش نوشته شده است
اما یکی از نکات جالب توجه بیانیه مذکور آنجاست که به مسئله تاثیر سیاست خارجی بر اقتصاد ‌اشاره کرده و آورده است: « بدیهی است که انزوای ایران و به حداقل رسیدن سهم ایران از اقتصاد جهانی، کنار گذاشتن ایران از زنجیره تولید و سرمایه جهانی، از دست رفتن بازارهای صادراتی ایران، که ناشی از سیاست خارجی نادرست و روابط بین‌المللی تضعیف‌شده ایران است باید هر چه سریع‌تر اصلاح و سیاست تنش‌زدائی با دیگر کشورها با همه الزاماتش در دستور کار دولت قرار گیرد.»
این روزها موفقیت‌های دولت سیزدهم در بهبود روابط با کشورهای مختلف به حدی آشکار شده که اخیرا برخی قلم به دستان مخالف دولت نیز ناگزیر به آن اعتراف می‌کنند، اما نگارندگان این بیانیه به نظر می‌رسد آن را دو سال پیش نوشته باشند! یعنی در زمان دولتی که گرچه شعارش بهبود روابط با جهان و تنش‌زدایی بود، اما در عمل جهان را در آمریکا و اروپا خلاصه کرد و گرچه با دیپلماسی التماسی قادر به تنش‌زدایی با آنها نیز نشد لکن فرصت‌های بسیاری را در بهبود روابط با کشورهای منطقه و همسایه سوزاند که مصداق بارز «سیاست خارجی نادرست» و «روابط بین‌المللی تضعیف شده» بود و البته دولت فعلی در حال احیای
آنهاست.
حامیان دولت ناکارآمد سابق طلبکار هم شده‌اند!
مدعیان اصلاحات در بیان مشکلات موجود کشور و انتقاد از مسئولین به گونه‌ای عمل می‌کنند که گویا حافظه تاریخی مردم را پس از گذشت تنها دوسال از پایان عمر دولت محبوب‌شان به سخره گرفته‌اند! دولتی که بدون اغراق، ضعیف‌ترین و ناکارآمدترین دولت پس از انقلاب بود و با حمایت صریح و قاطع جریان اصلاح‌طلب‌، قدرت را در دست
گرفت.
حال کسانی که در حقیقت باید به خاطر حمایت از دولت‌های یازدهم و دوازدهم، پاسخگوی عقب‌ماندگی اقتصادی دهه 90 باشند‌، طلبکار نیز شده‌اند و بی‌پروا به گونه‌ای انتقاد می‌کنند که گویی هیچ نقشی در مشکلات فعلی نداشته‌اند! جالب است که برخی از سران مدعی اصلاحات پس از روی کار آمدن حسن روحانی با وعده‌های چرب و شیرین اقتصادی، اظهار می‌کردند که این دولت باید سال‌ها وقت صرف «آواربرداری» از آنچه دولت پیشین ویران نموده است
کند!
مسابقه مدعیان اصلاحات با دشمن در یأس‌آفرینی
اما دال مرکزی این بیانیه و البته سایر مواضع مدعیان اصلاحات، دمیدن روحیه یأس و ترس در دل مردم شریف ایران است.
آنها به این بهانه که دلسوز کشور و مردم‌اند‌، به بیان مشکلات با چاشنی اغراق و بدبینی نسبت به آینده می‌پردازند.
غافل از اینکه با این شیوه، امید را که اصلی‌ترین سرمایه هر جامعه‌ای برای غلبه بر مشکلات و پیمودن راه تعالی است، نابود می‌سازند! البته خوشبینانه است که این کار را از روی «غفلت» بدانیم، زیرا به نظر می‌رسد برخی از مدعیان اصلاحات، با دشمنان قسم خورده جمهوری اسلامی در یأس‌آفرینی و ترس افکنی مسابقه گذاشته‌اند!
رهبر معظم انقلاب در بیاناتی که پس از اغتشاشات 1401 ایراد کردند‌، به این نکته مهم تصریح نمودند که اغتشاشات یک واکنش «انفعالی» از سوی دشمنان در برابر ملت ایران بود. در بیان ایشان، ملت ایران حرکت‌های بزرگی انجام داد که ۱۸۰ درجه در نقطه مقابل سیاست‌های استکبار جهانی بود و آنها ناچار به عکس‌العمل شدند. همچنین ایشان در بیانات دیگری خاطرنشان کردند که اغتشاشات برای تضعیف نقاط قوت کشور صورت گرفت. این سخنان بیانگر آن است که کشور در دو سال اخیر مسیر رو به رشدی را طی کرده و آینده ملت ایران، آینده روشنی خواهد بود. بدیهی است دشمنان و بدخواهان ملت از این امر عصبانی‌اند و چون یارای مقابله با نقاط قوت کشور را ندارند، به انکار آنها و برجسته‌سازی برخی نقاط ضعف روی آورده‌اند که مع‌الاسف این سیاست کثیف‌، یعنی سانسور نقاط قوت‌، برجسته ‌سازی نقاط ضعف و در نتیجه یأس‌آفرینی و پمپاژ نومیدی از سوی برخی جریانات سیاسی و رسانه‌ای داخلی نیز دنبال می‌شود.

 

چرا شریک حماقت‌ها و خیانت‌های منافقین شدید؟!
روزنامه زنجیره‌ای اعتماد، سرنوشت سازمان منافقین را خفت‌بار و آموزنده توصیف کرد.
این روزنامه به قلم عباس عبدی نوشت: «وضعيت مجاهدين خلق [منافقین] را كه مي‌بينيم، بسيار متاسف مي‌شويم كه چگونه ممكن مي‌شود حضور مجموعه‌اي از افراد در دل چنين ساختاري ادامه پيدا كنند و در قالب فرقه‌اي متحجر درآيند و انواع و اقسام شكست‌ها و خفت‌ها را تجربه كنند، ولي همچنان در سنين بالاي ۵۰ تا ۷۰ سالگي به چنين خط‌مشي احمقانه‌اي ادامه دهند. اين تداوم وضعيت در حالي است كه مي‌بينند، حتي فرزندان و نوه‌هاي آنان، راه خويش را جدا كرده‌اند و در مسير ديگري قرار گرفته‌اند. در اين يادداشت مي‌خواهم دو شاخص را براي فهم و سنجش آينده اين نيروها يا هر نيروي ديگر معرفي كنم. اولين مورد، شاخص آزادي است. هر گروه سياسي يا دولت اگر به آزادي نقد و بيان به ويژه نزد نيروهاي داخلي خودش ملتزم نباشد، دير يا زود يا از هم مي‌پاشد يا به فرقه تبديل مي‌شود. موضوع آزادي نقد و بيان چنين است كه اگر جلوي آن گرفته شود، حد يقفي ندارد و مجبور مي‌شوند دايره را تنگ‌تر و تنگ‌تر كنند، سپس به جايي مي‌رسند كه به يك باره كل ساختارِ ضدِ نقد فرو مي‌ريزد، مثل آنچه در سازمان چريك‌هاي فدايي خلق رخ داد يا به سوي فرقه‌اي شدن پيش مي‌رود كه آزادي را به سوي صفر مي‌برد، مثل آنچه در فرقه مجاهدين يا رجوي رخ داده است. شايد براي ما قابل تصور نباشد كه يك فرد چگونه ممكن است تا اين‌اندازه تابع رهبري فرقه شود كه جنگ داخلي را تجربه كند و هزاران نفر را بكشد و كشته شود، سپس برود عراق با دشمن دو ملت ايران و عراق به نام صدام همدست شود و فاجعه فروغ جاويدان يا مرصاد را رقم بزند.
بعد در اردوگاه‌هاي مبتذل بدون ذره‌اي آزادي زندگي كند و صدايش در نيايد و آخر هم با اين وضعيت در آلباني كه خارج از جهان سياست است پرتاب شود و حيات و ممات آنها به دست آمریکا باشد كه روزي افتخار اين گروه ترور چند نفر از مستشاران آمریکايي در تهران بود. اين وضعيت محصول فقدان آزادي بيان است. آزادي درون‌گروهي در هر ساختاري، اعم از حزب، گروه، دولت يا كشور و... براي بقاي آن ضروري است و هر نهاد و ساختاري كه اين ويژگي را نداشته باشد، سرنوشت آن در بهترين حالت چريك‌هاي فدايي خلق است كه پس از شكست از روي اجبار تن به تغيير خط‌مشي دهند و در بدترين حالت سازمان مجاهدين خلق است كه چهارنعل راه گذشته را ادامه دهد و اعضاي فرقه را از بديهي‌ترين حقوق براي درك از حقيقت محروم كند و اقدامات مبتذل رهبري سازمان را با لطايف‌الحيل توجيه كند. چقدر گردان‌هاي سايبري توجيه‌گر اين نوع ساختارهاي بسته، شبيه يكديگرند؟
معيار دوم عيني‌تر است، فرزندان. هر نسل يا سازماني يا حكومت يا هر ساختار ديگري كه نتواند با نسل بعد از خود تعامل داشته باشد، به‌طور قطع و يقين نابود خواهد شد. البته اين مسئله نيز مربوط به موضوع آزادي است ولي عيني‌تر است و قابل پوشاندن نيست.
 فيلمي كه از اردوگاه‌ اشرف منتشر شد، ظاهرا فاقد نيروي جوان بودند، متوسط سن حاضران آن اردوگاه بايد بالاي ۵۵ تا ۶۰ و ۶۵ سال باشد. چنين گروهي نياز نيست كشته شوند يا بميرند، به قول حافظ «بر او نمرده به فتواي من نماز كنيد.» جوان يعني آينده، مجموعه‌اي كه آنان را ندارد، يعني فاقد آينده است. همان‌گونه كه زاد و ولد موجب ادامه حيات جامعه مي‌شود، در سازمان‌ها و حكومت‌ها و نهادها نيز زاد و ولد موجب تداوم حيات آن مي‌شود. البته نه هر جواني كه جوانان رانتي بلاي جان چنين نهادها و حكومت‌هايي خواهند بود. با اين دو معيار مي‌توانيم آينده هر جريان و نهاد و ساختاري از جمله مجاهدين خلق را در ايران پيش‌بيني كنيم».
یک بار دیگر قضاوت نویسنده روزنامه اعتماد را مرور کنید: «تجربه انواع و اقسام شکست‌ها و خفت‌ها، خط‌مشي احمقانه‌، کشتن هزاران نفر، همدستی با دشمن متجاوز و رقم زدن فاجعه فروغ جاویدان، اردوگاه مبتذل بدون ذره‌ای آزادی، حیات و ممات‌شان دست آمریکاست، زندگی فرقه ای، گروهی مَرده و بی‌آینده».
اینها قضاوت درستی است و اکنون باید از باب «الزموهم بما الزموا علیه انفسهم»، از برخی مدعیان اصلاح‌طلبی در این روزنامه و فراتر از آن پرسید، اگر سازمان منافقین به همین نکبتی و بی‌آیندگی است که بیان می‌کنید -و بدتر از اینها هم هست- چرا در بسیاری از پروژه‌های آمریکایی و صهیونیستی که این سازمان تروریستی هم در آن به بازی گرفته شده بود، نقش‌آفرینی کردید و پذیرفتید همبازی فسیل‌های سازمان منافقین و سلطنت‌طلبان و بهائیان و کومله و ریگی و نهضت آزادی و... باشید؟ آخرین بار که همین گروهک‌های وطن‌فروش در اغتشاشات پاییز معرکه گرفته بودند و از دروغ‌پراکنی، عوام‌فریب، آشوب‌افکنی، شرارت و آدم‌کشی، مسجد سوزی و هتک حرمت مقدسات دریغ نمی‌کردند و توهم‌ براندازی داشتند، چرا شما و سران‌تان با ‌اشرار آشوبگر همراه شدید و نام این شرارت سازمان یافته را هم اعتراض مدنی گذاشتید؟!
یا مثلا چرا در فتنه و آشوب 1388 با دروغ شرم‌آور تقلب در انتخابات
(که خاتمی و تاج‌زاده و عطریانفر و ابطحی و امثال آنها به دروغ و نا ممکن بودن تقلب آن هم در مقیاس 13 میلیون رای معترف بودند)، زمینه معرکه‌گیری گروهک‌هایی مانند منافقین و آشوب علیه جمهوریت و اسلامیت را فراهم ساختید؟ سازمان وطن‌فروش منافقین خائن‌تر بود یا شما‌ها که اغلب مقدمه‌ساز تحرکات گروهک‌های مزدور بوده‌اید؟!

تحلیلگر آمریکایی: بایدن با حقارت در حال امتیاز دادن به ایران است
تحلیلگر «موسسه امریکن اینترپرایز» با بیان این‌که «جو بایدن» برای فرار از نظارت کنگره، معامله با ایران را توافق نمی‌نامد، افزود: این عقب‌نشینی دولت بایدن در مقابل ایران است.
متیو کانتینتی در مورد ماهیت توافق محتمل ایران و آمریکا نوشت: به عنوان یک مقام ارشد امنیت ملی تصور کنید!. یک قدرت خارجی با دیدگاه انقلابی چند دهه تلاش کرده تا قدرت و اتحادهای آمریکا را در یک منطقه حساس تضعیف کند. این کشور بزرگ‌ترین حامی تروریسم در جهان است و به حمایت و هدایت نیروهای نیابتی می‌پردازد که نیروهای آمریکایی را کشته‌اند یا معلول کرده‌اند.
هدف آن کشور بیرون راندن ایالات متحده از منطقه‌ای از جهان و نابودی نزدیک‌ترین متحد آمریکا در خاورمیانه بزرگ است. این کشور پهپادها و سایر تسلیحاتی را که روسیه برای تداوم جنگ اوکراین مورد استفاده قرار می‌دهد، تامین می‌کند.آیا شما تمایل دارید با چنین رژیمی توافق کنید؟ اگر پاسخ شما- برخلاف همه شواهد- مثبت است، می‌توانید منتظر یک شغل کوتاه‌مدت و ناخوشایند در وزارت امور خارجه جو بایدن باشید. چرا که رئیس‌جمهور بایدن با دادن جایزه به جمهوری اسلامی ایران برای اقدامات نامطلوب مختلف آن، در آستانه خیانت به کنگره قرار دارد.
براساس گزارش‌های خبری، بایدن آماده است تا در ازای آزادی زندانیان آمریکایی، توقف حملات شبه نظامیان به نیروهای آمریکایی در عراق و سوریه، همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، نفروختن موشک بالستیک به روسیه و توقف غنی‌سازی اورانیوم در ۶۰ درصد (اورانیوم غنی شده ۹۰ درصد درجه تسلیحاتی محسوب می‌شود)، میلیاردها دلار به ایران بپردازد. بایدن خواهد گفت که این ترتیبات معیوب برای آزادی بیگناهان و جلوگیری از وقوع جنگ ضروری است. کاری که او قادر به انجام آن نخواهد بود این است که آن را یک معامله بنامد.
بایدن نمی‌تواند این معامله را یک توافق بنامد زیرا می‌خواهد آن را از بررسی کنگره دور نگاه دارد. قانون بازبینی توافق هسته‌ای ایران در سال ۲۰۱۵، رئیس‌جمهور آمریکا را از لغو تحریم‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی بدون تایید کنگره منع می‌کند. اقدام خط‌شکنانه دولت حول محور قانون اگرچه هوشمندانه است، اما تاثرآور نیز می‌باشد.
معامله‌ای که جرأت نمی‌کنند نام آن را به زبان بیاورند، قدرتی نخواهد داشت. این معامله به طور کامل به حسن نیت «آیت‌الله علی خامنه‌ای» زیرک بستگی خواهد داشت.
روزنامه «نیویورک تایمز» گزارش داد که او به این شرط اجازه توافق را داده که زیرساخت‌های هسته‌ای ایران پابرجا بماند. لحظه‌ای که بایدن به منطق پرداخت باید بیشتر به ایران شک کند، رهبر ایران یک بار دیگر چرخیدن سانتریفیوژهای خود را شروع خواهد کرد و اگر گروه‌های شبه‌نظامی‌ تحت کنترل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به آمریکایی‌ها خمپاره شلیک کنند- او می‌تواند بگوید که از سوی شبه‌نظامیانی صورت گرفته است که وی هیچ کنترلی روی آنها ندارد.
توجه داشته باشید این توافق که توافق نیست، چون در آن چیزی در مورد مرگبارترین نماینده ایران، حزب‌الله، یا در مورد رفت و آمد هواپیماهای بدون سرنشین ایران چیزی گفته نشده است. این نادیده گرفتن با عادت ناخوشایند بایدن برای فروختن متحدان آمریکا از جمله دولت افغانستان، مردم لبنان، سوریه و البته اسرائیل، یا اوکراینی‌ها همخوانی دارد. رشوه بایدن یعنی همان چیزی که «ریچارد گلدبرگ» از بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها آن را استراتژی «پرداخت کن و دعا کن» برای تقویت ماشین ترور ایران، به این امید که هسته‌ای نشود – از نظر دامنه محدود و فاقد پاسخگویی است و هدف استراتژیک ندارد. اهداف آن سیاسی هستند.
بایدن می‌خواهد خاورمیانه را پیش از انتخابات ۲۰۲۴ آرام نگه دارد. او با وجود کمک‌های ایران به روسیه، اجازه داد تا این مذاکرات در عمان ادامه یابد؟ چرا دولت او از تنش‌زدایی بین عربستان و ایران که چین در ماه‌آوریل میانجی آن بود، استقبال کرد. و چرا او تسلیم حقارت پرداخت به سرکشان، به خاطر قول آنها برای رفتار خوب در چند حوزه مشخص شده است؟ این روایت تا حدی به کاهش انتظارات دیپلماتیک مربوط است. بایدن پول می‌پردازد تا صرفا بماند. این نیز عرصه دیگری از حماسه بی‌کفایتی جو بایدن است. پرزیدنت بایدن در معدود بحث‌های خود از سیاست خارجی، روابط بین‌الملل را به عنوان مبارزه‌ای بین دموکراسی و استبداد ترسیم کرده است. من تمایل دارم این موضوع را بپذیرم. وقتی به اقدامات او نگاه می‌کنم، او تمایل وحشتناکی دارد که دست برتر را به اقتدارگرایان بدهد.
مماشات با ایران هیچ کمکی به دموکراسی نمی‌کند؛ همان‌گونه که تلاش برای تنش‌زدایی با چین که از زمان حادثه بالون جاسوسی در اوایل سال جاری، با آن به شدت افزایش یافته است، نتیجه نمی‌دهد؛ همان‌طور که تحویل کُند تسلیحات به اوکراین در حالی که آینده آن در ناتو در‌هاله‌ای از ابهام قرار دارد، موثر نخواهد بود.بایدن در معامله با ایران دچار‌اشتباه می‌شود چون این معامله منجر به شکست شده و مورد دیگری در فهرست اقدامات ناامیدکننده او به حساب خواهدآمد.

کشورهای منطقه فهمیدند آمریکا نمی‌تواند با ایران بجنگد
روزنامه سعودی  تاکید کرد آمریکا قادر به درگیری نظامی با ایران نیست و کشورهای عربی هم با مشاهده ناتوانی آمریکا، به این نتیجه رسیده‌اند که با ایران تفاهم و سازش کنند.
روزنامه «الشرق‌الاوسط»، درباره اجرای وعده‌های غرب به ویژه آمریکا به دولت‌های عربی برای برخورد با ایران، ابراز ناامیدی کرد و نوشت: «درگیری پیش‌بینی شده میان ایران و غرب به یک شوخی تبدیل شده است. آمریکا و اسرائیل تهدید‌های خود را عملی نکردند و ایران بدون نگرانی به توسعه برنامه هسته‌ای خود ادامه داده است. چرا این یک شوخی است؟ زیرا در واقعیت امر، آن را مشاهده کرده‌ایم: از تهدید‌های پرزیدنت بوش علیه ایران گرفته تا تهدید اوباما، ترامپ و در نهایت اظهارات بایدن که نوامبر گذشته اعتراف کرد که توافق برجام مرده است. بنابراین، منصفانه است که بگوییم ایران صادق‌تر بوده و آمریکا و متحدان‌اش دروغگوتر بودند؛ آنان به ایران حمله نظامی نکردند و زمانی که ترامپ از برجام خارج شد و ایران غنی‌سازی اورانیوم خود را افزایش داد و هزاران سانتریفیوژ نصب کرد، آمریکا و متحدان‌اش هیچ کاری انجام ندادند.
در واقع، آمریکا از رویارویی با ایران اجتناب ورزیده است. اکنون ایران دانش فنی و ذخایر اورانیوم غنی شده به‌اندازه کافی برای ساخت یک بمب اتمی را در اختیار دارد. در مورد این که چرا ایران تاکنون بمب اتمی را نساخته، می‌توان دو موضوع را ذکر کرد. مقام عالی رهبری جمهوری اسلامی ایران دستیابی به بمب اتمی را از نظر شرعی حرام دانسته‌اند. نکته دوم آن‌که ایران نمی‌خواهد پیشرفت خود را به خطر بیندازد و به همین دلیل تصمیم گرفته با صراحت پاسخ دهد و بهانه‌ای ندهد و از برنامه هسته‌ای برای تقویت موقعیت خود در عرصه بین‌المللی و منطقه‌ای استفاده نماید.
اجازه دهید بپذیریم که سیاست ایران، پیچیده و هوشمندانه بوده است. ایرانی‌ها همواره حواس‌شان به تحولات منطقه‌ای و جهانی بوده است. منظور از پیچیدگی، آن است که ایران به جای آن‌که منتظر بماند، خود شرایط مناسب را ایجاد می‌کند. منظور از هوشمندانه بودن، آن است که ایران در هر مرحله محاسبات دقیقی انجام می‌دهد و می‌داند چه زمانی باید عقب‌نشینی کند تا آنچه را که به دست آورده، هدر ندهد. اکنون مذاکرات میان ایران و آمریکا از طریق میانجی‌گری عمان در حال انجام است و دو طرف اکنون نیاز به یک توافق جدید به جای برجام را احساس می‌کنند.
در واقع، رهبری آمریکا قانع شده که شرایط منطقه‌ای و بین‌المللی ایجاب می‌کند بین بد و بدتر انتخاب کند. اگر ایران به دانش و مواد مورد نیاز برای ساخت بمب دست پیدا کند، بد است، اما اگر ایران بمب اتمی بسازد بدتر است. در حالت دوم، جنگی که ایالات متحده در شرایط کنونی طرفدار آن نیست، آغاز خواهد شد. اصرار واشنگتن بر نادیده گرفتن نتانیاهو نخست‌وزیر اسرائیل و هشدار او در مورد اقدام نظامی ممکن است نشان‌دهنده این باشد که ایالات متحده، اکنون مشتاق اجتناب از رویارویی با بدترین سناریو است. با این وجود، پرسشی مبرم در این‌جا بی‌پاسخ باقی می‌ماند: چرا آمریکا شرط‌بندی خود بر روی ایران را باخت؟ و موضع اعراب در قبال این تحولات چه خواهد بود»؟
اولا آمریکا زمانی‌که قدرت بلامنازع در جهان تک قطبی بود، با حمله نظامی به عراق به جای حمله به ایران، متحمل شکست شد. بدتر از آن این‌که آمریکا در عراق و افغانستان، با ایران همکاری کرد و شبکه شبه نظامیان مورد حمایت ایران که در جهان عرب برای محاصره اسرائیل و کشور‌های متحد ایالات متحده در حال ایجاد بود را نادیده گرفت. این موضوع باعث شد که بسیاری در جهان عرب به این نتیجه برسند که آمریکا با ایران سازش کرده است.
ثانیا وضعیت ژئوپولیتیک منطقه‌ای و بین‌المللی تغییر کرد. جنگ اوکراین، این فرصت را به ایران داد که حمایت روسیه را در ازای حمایت نظامی ایران تضمین کند. این بدان معنا بود که نمی‌توان از طریق شورای امنیت سازمان ملل اقدامی علیه ایران انجام داد و از مشروعیت بین‌المللی برخوردار شد. علاوه‌بر این، رقابت بین آمریکا و چین، به ایران این امکان را داده است که روابط خود را با چین گسترش دهد.
ایران همچنین متوجه شد که اعراب از دریافت کمک آمریکا و متحدان‌اش ناامید شده‌اند و از این موقعیت به نفع خود استفاده کرد. این خود ضربه بزرگی به غرب است. رقبای چینی آنان جایگاه خود را در منطقه‌ای محوری برای تجارت جهانی و تامین انرژی تقویت کرده‌اند. به نظر می‌رسد موضع اعراب با تغییراتی که در منطقه در حال انجام است، همسو شده است. اعراب متقاعد شده‌اند که جنگ به نفع آنان نیست. دیگر هیچ چیز آنان را دور یکدیگر جمع نمی‌کند. مذاکرات با ایران می‌تواند به آنان فضای تنفسی بدهد و به آنها اجازه دهد تا رویکردی برای توسعه ظرفیت نظامی خود و ایجاد اتحاد‌ها و منافع تجاری ایجاد کنند.

عملگرایی دولت رئیسی جریان غربگرا را به وحشت و هذیان‌گویی ‌انداخت

روزنامه اعتماد روز گذشته گفت وگویی با سعید حجاریان از تئوریسین‌های جریان غربگرا یا همان طیف مدعی اصلاحات منتشر کرده که وی در بخش‌های از این گفت‌و‌گو در نهایت وقاحت مدعی شده است: « دولت آقاي رئيسي پوپوليست، شعارمحور و ناتوان است. اين‌ سه فاكتور ممكن است باعث شود ما دولت سيزدهم را با دولت آقاي احمدي‌نژاد يكي بدانيم. حال آنكه دولت معجزه، پوپوليستِ پولدار بود، اما دولت فعلي، پوپوليستِ بي‌پول است. يعني‌شانسي براي جلب نظر مردم ندارد. ناتواني دولت سيزدهم فقط معطوف به كارگزارانش و چند انتصاب بي‌قواره نيست. مشكل در راس آن و رئيس‌جمهور است. من پيشنهاد مي‌كنم دولت استعفا دهد و برود. هرچه زودتر، بهتر! حضور اين دولت و تفكر خسارت محض است.»
گفتنی است ظاهرا موفقیت‌های دولت آیت‌الله رئیسی در دوسال گذشته در تغییرات به نفع مردم به‌ویژه در سیاست خارجی، سلامت، اقتصاد و... و عیان شدن بیشتر ناکارآمدی اصلاح‌طلبان و اعتدالیون با حرام کردن سال‌های فرصت خدمت، این طیف را به وحشت و هذیان‌گویی ‌انداخته است.
در حالی که دولت مورد حمایت این طیف کشور را با انبوهی از مشکلات و بحران‌ها به دولت رئیسی تحویل داده بود و در روزهای آخر کرونا بیش از 700 نفر از هموطنانمان کشته می‌گرفت و روحانی خود را در دفتر کار خود حبس کرده بود، دولت قبل حتی از پرداخت حقوق کارکنان خود عاجز بود و برای توزیع مرغ مصرفی مردم قرارگاه تشکیل می‌داد‌، دولت رئیسی در مدت زمان کوتاهی توانست با اقدامات بعضا عاجل و فوری بر بسیاری از این مشکلات فایق آید و در حوزه‌های مختلف نیز دستاوردهای قابل توجه و چشمگیری نیز داشته باشد، از این رو طبیعی است طیف بی‌کارنامه برای سرپوش گذاشتن بر ناکارآمدی و فضاحت مدیریتی دولت مورد حمایت خود و همچنین فرار از پاسخگویی بر شدت تخریب‌های علیه دولت رئیسی روی آورد.
عصبانیت جریان غربگرا و رسانه‌های ضد‌انقلاب از تغییر در شبکه نمایش خانگی
مصوبه جدید شورای عالی انقلاب فرهنگی پیرامون ساماندهی تولیدات شبکه نمایش خانگی به مذاق رسانه‌های طیف مدعی اصلاحات یا همان جریان غربگرا خوش نیامده و روزنامه‌های هم‌میهن و سازندگی روز گذشته در صفحه اول خود به این مصوبه حمله کردند.
نکته قابل تامل اینکه شبکه سلطنتی بی‌بی‌سی نیز به این مصوبه واکنش نشان داد و به برجسته‌‌سازی برخی اظهارنظرهای مخالفین این مصوبه از جمله سلبریتی‌ها پرداخت.
این در حالی است که هنجارشکنی برخی تولیدات شبکه نمایش خانگی در سال‌های اخیر به قدری واضح و آشکار شده که صدای همه ‌اشخاص دغدغه‌مند در حوزه فرهنگ را بلند کرده و بسیاری از خانواده‌ها نگران تاثیرات مخرب برخی از محصولات این شبکه بر فرزندان‌شان هستند.
ترویج بی‌عفتی و روابط نامناسب دختر و پسر، دیالوگ‌های رکیک و جنسی، استفاده ابزاری از بانوان با پوشش‌های ناهنجار برای دیده شدن، تبلیغ فرهنگ تجمل‌ و مصرف‌گرایی، تضعیف چهارچوب‌های خانواده، نمایش چهره منفی از دین و افراد متدین، سیاه‌نمایی وضعیت جامعه ایرانی و تزریق روحیه یاس و ناامیدی از جمله مواردی است که مصادیق آنها در تولیدات شبکه نمایش خانگی آشکار است و حتی اقدام اخیر شورای انقلاب فرهنگی برای کنترل این ناهنجاری‌ها را می‌توان دیرهنگام ارزیابی کرد.
بیشتر بسترها و سکوهای نمایش خانگی علی‌رغم اینکه گفته می‌شود از مراجع ذی‌صلاح و قانونی کشور مجوز فعالیت دارند و تلاش می‌کنند که موازین اسلامی و انسانی را رعایت کنند اما به دفعات دیده شده است که محصولات ارائه شده در آنها نه تنها موازین اسلامی و ایرانی را زیرپا گذاشته‌اند بلکه فراتر از آن عمل می‌کنند و به ترویج بی‌بندوباری و ابتذال در جامعه دست می‌زنند.