4731 - ایـران، تهدیدات اسرائیل و بازنگری در دکترین هستهای ۱۴۰۳/۰۳/۰۲
ایـران، تهدیدات اسرائیل و بازنگری در دکترین هستهای
۱۴۰۳/۰۳/۰۲
غیاثالدین رحیمی- دانشجوی دکتری روابط بینالملل دانشگاه تهران
اشاره: طی ماههای اخیر پس از شروع جنگ ظالمانه رژیم صهیونیستی بر علیه مردم مظلوم غزه، تنش و درگیری میان این رژیم و محور مقاومت بسیار گسترش یافته است. جنون صهیونیستها پس از عملیات طوفانالاقصی، منجر به بیپروایی آنان در جنایت و ترور بر علیه نیروهای محور مقاومت و کشورهای عضو این محور شده است. حمله غیرقانونی و ظالمانه اسرائیل به ساختمان کنسولی سفارت ایران در دمشق، نمونهای کوچک از این جنون بود که پاسخ دندانشکن ایران در عملیات وعده صادق روبهرو گشت. در این اثنا سران جنایتکار اسرائیل بارها از تهدید اتمی بر علیه مردم غزه و همچنین تهدید به حمله به خاک ایران و تاسیسات هستهای کشورمان سخن به میان آوردند. این موضوع به تدریج بحث تغییر در دکترین هستهای ایران را در میان صاحبنظران پررنگتر ساخته است. لزوم بازدارندگی حداکثری کشورمان در برابر عنصری غیرعادی و تروریست مثل اسرائیل به یکی از موضوعات و معماهای اساسی در سیاست خارجی ایران تبدیل شده است.
در علم روابط بینالملل، نظام بینالملل از دولتهای دارای حاکمیت تشکیل شده است و هر یک بنا به صلاحدید خود به بازیگری در عرصه بینالملل میپردازند. نظام بینالملل آنارشیک دانسته میشود به این معنا که هیچ اقتدار و حاکمیت برتری (همچون نقش دولت در داخل یک کشور) وجود ندارد تا دولتها به علت ترس از آن به قوانین بینالمللی احترام بگذارند. نهادهای حقوقی بینالملل و حتی شورای امنیت یا ضمانت اجرا ندارند و یا تابع خواست قدرتهای برتر هستند. در چنین شرایطی هر دولتی سعی میکند تا با کسب قدرت بیشتر از خود در برابر دیگران دفاع کند. حال در محیطی این چنین پرمخاطره ایران که با تهدیدات وسیعی از سوی دشمنان خود روبهرو است چه باید بکند؟ دشمنانی همچون اسرائیل که حتی تظاهر به احترام به حقوق بینالملل هم نمیکنند و اگر منافع آنها ایجاب کند از هیچ جنایتی فروگذار نخواهند کرد.
آیا حقوق بینالملل قادر به دفاع از ما است؟
در ابتدا حمله رژیم صهیونیستی به یک ساختمان دیپلماتیک ایران در سوریه را برای روشن شدن بحث مد نظر قرار دهیم. با توجه به مصونیت این نوع اماکن چه واکنشهایی از سوی کشورهای مختلف انجام شده است؟ بسیاری از کشورهای همسایه آن را محکوم کردهاند. کشورهایی نزدیک به ایران همچون روسیه و چین هم آن را محکوم کردهاند و در جلسه شورای امنیت هم این محکومیت را تکرار کرده و از لزوم تعقیب این حمله مجرمانه سخن به میان آوردند، اما در همان جلسه شورای امنیت، اروپاییها و دیگر اعضای غربی این شورا، در کمال تعجب بر کاهش سطح تنش تاکید داشته و این شورا حتی به صدور بیانیهای غیر الزامآور در محکومیت جنایت اسرائیل مبادرت نورزید. آمریکا هم در موضع خود به طرز عجیبی با طرح ابهام در اصل موضوع عنوان داشت که هنوز نمیداند به چه چیزی حمله شده است.
با این توصیفات چه واکنشی بیش از محکومیت از سوی دولتهای مختلف علیه اسرائیل انجام میشود؟ اتفاقی در حد حمله به مکانی دیپلماتیک در نظام بینالملل که علاوهبر نقض صریح کنوانسیون روابط دیپلماتیک ۱۹۶۱ وین، کنوانسیون راجع به پیشگیری و مجازات جرائم علیه اشخاص مورد حمایت بینالمللی از جمله ماموران دیپلماتیک ۱۹۷۳ و منشور ملل متحد، یک تابو بزرگ در روابط بینالملل به شمار آمده و اکنون اسرائیل به راحتی این تابو را نیز شکسته است.
در مقابل هیچ اتفاقی جز محکومیتهای بیحاصل از سمت برخی از کشورها و بیتفاوتی از سوی برخی دیگر از کشورها که اتفاقا خود را بسیار مقید به نظم و حقوق بینالملل میدانند رخ نداد. حتی بسیاری از تحلیلگران غربی نیز به جای محکومیت در نقش توجیهگر اقدام صهونیستها ظاهر شدهاند.
در برابر تهدیدات اتمی اسرائیل علیه کشورمان چه باید کرد؟
اگر اسرائیل که به عنوان عنصری غیرعادی و جنایتکار، بارها نشان داده هیچ خط قرمزی در جنایات خود ندارد، اقدام تجاوزکارانه دیگری انجام دهد چه باید کرد؟ به عنوان مثال اگر به خاک ایران حمله نظامی هوائی گستردهای انجام دهد و تهدیدی را که در طی دو دهه علیه تاسیسات هستهای ایران مطرح میکند عملی سازد، دولتهای مختلف چه خواهند کرد؟ شورای امنیت چه خواهد کرد؟ درخواست خویشتنداری و کاهش تنش؟
حتی میتوان احتمالات بدتری را نیز در نظر گرفت. اگرچه این فرض به سختی امکان تحقق دارد اما از صهیونیستهای زخم خورده چندان عجیب نیست، اگر اسرائیل علیه ایران از سلاح هستهای استفاده کند با چه واکنشی در نظام بینالملل روبهرو خواهد شد؟ حامیان اسرائیل پس از این حجم از جنایاتی که در غزه به صورت زنده مشاهده کردند هنوز هم نه تنها از حمایت سیاسی خود کم نکردهاند بلکه اخبار ارسال سلاحها و تسلیحات جدید از سوی آنها مدام در رسانهها تکرار میشود.
اگر مقامات سیاسی را به کنار بگذاریم افکار عمومی دنیا چه خواهد کرد؟ سؤال دقیقتر آن است که چه میتواند بکند؟ ماهها است که شهرهای آمریکا و انگلستان و دیگر دولتهای حامی اسرائیل شاهد حضور گسترده مردم علیه جنایات صهیونیستها در غزه مظلوم است اما هیچ تغییری در کنش و رفتار سردمداران این کشورها در قبال جنایتهای اسرائیل در غزه رخ نداده است.
متاسفانه حتی برخی از مردم این کشورها هم همراه با سیاستمداران خود هرگونه جنایتی توسط اسرائیل را حق این کشور برای دفاع از خود میدانند. آیا پس از مشاهده کودکانی که به مظلومانهترین شکل ممکن به شهادت رسیدند، تغییری در مواضع آنان رخ داده است؟ آیا دیدن تصویر کودکانی که از ترس به خود میلرزند قلب آنان را لرزانده و آیا دیدن عکس خانوادههایی که به طور کامل نابود شدهاند همدردی در آنها برانگیخته است؟
با این اوصاف در صورتی که اسرائیل حمله اتمی به ایران انجام دهد هم نباید انتظار داشت که تحول چشمگیری در رفتار دولتهای غربی رخ دهد و یا سایر دولتها اقدام ویژهای علیه اسرائیل انجام دهند. سؤال اساسی این است که آیا پس از حمله اتمی آمریکا به ژاپن در انتهای جنگ جهانی دوم چه اقدامی علیه آن انجام شد؟ همیشه این جنایت با این بهانه که برای پایان جنگ لازم بود توجیه شده است در حالیکه شکست نظامی ژاپن پیش از آن نیز قطعی شده بود.
توجه به اظهارات مقامات دولتی اسرائیل و آمریکا در این زمینه بسیار روشنگر، عجیب و البته هولناک است. در جلسهای که اخیرا با حضور مارک میلی رئیس سابق ستاد کل ارتش آمریکا تشکیل شده بود او در مورد شرایط غزه گفت البته من برای بیگناهانی که کشته میشوند متاسف هستم اما نباید فراموش کنیم که ایالات متحده هم در عملیاتهای نظامی خود بیگناهان زیادی را کشته است. او 12 هزار غیرنظامی فرانسوی کشته شده در آتشبار مواضع آلمانی قبل از پیاده شدن نیروهای آمریکایی در ساحل نرماندی فرانسه را در جنگ جهانی دوم مثال میزند و بعد میگوید حتی قبل از بمباران هستهای هیروشیما و ناکازاکی ما 69 شهر ژاپن را بمباران کردیم و تعداد انبوهی مردم بیگناه را قتل عام کردیم اما جنگ همین است و فقط باید تلاش کرد کشتهها کمتر شوند. از نظر او و بسیاری دیگر این قتلعامها کاملا توجیهپذیر هستند و برای رسیدن به اهداف میتوان این جنایات جنگی را انجام داد. اخیرا هم لیندسی گراهام از سناتورهای ارشد جمهوریخواه گفت ما حق داشتیم علیه ژاپن از سلاح هستهای استفاده کنیم و اسرائیل هم این حق را دارد که اگر لازم دید در غزه چنین اقدامی را انجام دهد.
در اسرائیل هم ظاهرا بر بیاهمیت بودن جان مردم غیر نظامی غزه اتفاق نظر وجود دارد اما برخی حتی از آن آشکارا ابراز رضایت میکنند و افرادی همچون وزیر میراث اسرائیل در همان اوایل جنگ غزه در مورد استفاده از سلاح هستهای سخن به میان آوردند.
این دولتها وقتی احساس خطر میکنند که شاید دلیل آنها برای کشتار و قتل عام مورد قبول بخشی از مردم نباشد به سراغ رسانههای مخالف میروند و آنان را تعطیل میکنند و یا انواع محدودیتها را بر آنان تحمیل میکنند. البته کنترل رسانههای نوین برای آنان سختتر است اما به علت آنکه اکثر آنان آمریکایی هستند مطابق خواست دولت آمریکا سانسور گستردهای را علیه آنچه نامطلوب شمرده میشود اعمال میکنند و همزمان محتوای دلخواه را بیشتر در معرض دید مخاطبان خود قرار میدهند. اپلیکیشن تیکتاک نمونه بارز این رسانههای نوین است که با تهدید مسدودی در آمریکا مواجه شده است و علت آن احتمال انتقال اطلاعات کاربران آمریکایی به چین است. اما اگر به صحبتهای بین سناتور میت رامنی و آنتونی بلینکن وزیرخارجه آمریکا که اخیرا در مؤسسه جان مککین انجام شد توجه شود آنها به دنبال کنترل روایتها هستند. جایی که رامنی میگوید تیکتاک بیش از اندازه محتوای طرفدار فلسطین دارد و بلینکن هم میگوید شبکههای اجتماعی باعث میشوند منطق کارها درک نشوند و دیدن تصاویر فلسطینیها احساسات مردم را تحریک کند. بدین ترتیب مشخص است که این مقامات نه تنها هیچ توجهی به درد و رنج مردم دیگر نقاط جهان ندارند بلکه معتقدند اگر روایتها را کنترل کنند دیگر مشکلی نیست و هر چه انجام دهند حق با آنهاست و منطق آنان است که به مخاطب قبولانده میشود.
بازدارندگی در مقابل دیوانه
پس چه باید کرد؟ پیشنهادات زیادی را میتوان ارائه داد اما دو شرط مهم برای پاسخ باید در نظر گرفته شود. اول آنکه در نظام بینالملل قدرت منطق رفتاری دولتها است و بازدارندگی اهمیت اساسی در آن ایفا میکند. این بدان معناست که هیچ دولت و سازمان بینالمللی نیست که در هنگام خطر به کمک بیاید مگر منافع خودش هم در خطر مستقیم قرار گیرد. حقوق بینالملل به دلیل عدم ضمانت اجرا عملا هیچ کارایی ندارد. دوم هر تصمیمی که گرفته میشود باید بخشی از یک برنامه کلی باشد و در همان چارچوب معنایابی شود در غیر این صورت تاثیر آن به شدت کاهش خواهد یافت و حتی میتواند به ضد خودش تبدیل شود.
در انتها فراموش نکنیم وقتی جنگ تحمیلی علیه ایران آغاز شد هیچ دولتی علیه صدام اقدام نکرد و از دست نهادهای بینالمللی هم کاری ساخته نبود. تنها چیزی که باعث شد بتوانیم به خواستههای حداقلی خود برسیم ایستادگی و نشان دادن قدرت در میدان جنگ بود.