82 - جنگ سرد فرهنگی؛ سازمان سیا در عرصه فرهنگ و هنر - تلاش برای تثبیت توانمندی آمریکا در جنـگ مخـفی ۱۴۰۳/۱۰/۱۶
جنگ سرد فرهنگی؛ سازمان سیا در عرصه فرهنگ و هنر - 82
تلاش برای تثبیت توانمندی آمریکا در جنـگ مخـفی
۱۴۰۳/۱۰/۱۶
فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند
آیزنهاور به خوبی سی دی جکسون را از [دوران] مبارزات زمان جنگ او در اروپا و آفریقا میشناخت، و توسط او در هنر دستکاری [و جهتدهی ذهن] مخاطبین آموزش دیده بود. تحت تأثیر سی دی جکسون بود که آیزنهاور متقاعد شد در طول کارزار انتخاباتیاش یک شرکت روابط عمومی استخدام کند و او را به اولین نامزدی تبدیل کرد که در طول مبارزات انتخاباتیاش دست به این کار میزد. این منجر شد که یک نویسنده در یک شعر تمسخرآمیز
[نحوه حضور او در تلویزیون را به ریشخند بگیرد و] بگوید: «فیلیپ موریس1، لاکی استرایک2/ آلکا سلتزر3، دوستت دارم [آقای] آیک4» [یعنی تو با این کالاها فرقی نداری، طوری ضعیف و بیحس در تلویزیون ظاهر شدی که اگر بهجای تو سیگار یا دارو را تبلیغ میکردند تفاوتی نمیکرد. فرد دیگری از یک زاویه دیگر به موضوع نگاه کرده و به استفاده آیزنهاور از ابزار رسانه/تلویزیون در تبلیغات ریاست جمهوری تاخت و خطاب به او گفت تو مقام ریاست جمهوری را با کالا اشتباه گرفتهای و میخواهی با تبلیغات، «ریاست جمهوری را همچون غلات به مردم بفروشی»].
به محض اینکه آیزنهاور در ژانویه ۱۹۵۳ به عنوان سی و چهارمین رئیسجمهور ایالات متحده وارد کاخ سفید شد یک انتصاب کلیدی را در دولت خود رقم زد: سی دی جکسون قرار بود مشاور ویژه رئیسجمهور در عرصه جنگ روانی باشد. مقامی که سی دی را به وزیر غیررسمی پروپاگاندا با اختیاراتی تقریباً نامحدود تبدیل میکرد.
اولین وظیفه سی دی تثبیت توانمندی آمریکا در جنگ مخفی بود. جنگ روانی و عملیاتهای تبلیغی بین: وزارت امور خارجه؛ اداره همکاریهای اقتصادی، که طرح مارشال را پیش میبرد؛ اطلاعات ارتش؛ CIA؛ دفتر هماهنگی سیاستهای ویزنر، که از درون مجموعه CIA بود اما اغلب کاملاً مستقل عمل میکرد؛ تقسیم شد.
سی دی [به محض ورود] مشاهده کرد که این نهادهای دولتی مملو از تعارضات سازمانی و [درگیر] رقابتهای بین نهادی هستند. او دیدگاه خود را در این باره چنین بیان داشت: آنها مانند افراد «حرفهای ناکاربلد»! رفتار میکنند.
او از «کمبود شدید سیاست در واشنگتن» گلایه کرد و گفت ما با یک فرصت و یک مشکل مواجه هستیم، فرصت این است که [کهنگی کلیشهها را بشکنیم و] روحی تازه به کالبد جهان تزریق کنیم، این روح نه با دلار بلکه با ایدهها و نظرهای نو تزریق میشود. روح کار ما که تاکنون حفاظت از خود و دلار بوده باید به مانند سابق با روح تعهد به آرمانها جایگزین شود. در اینجا ما با احتمال تجدید حیات گزاره آمریکایی در سراسر جهان مواجه هستیم. مشکل این است که: چطور میتوانیم این روح تازه دمیده شده را حفظ کنیم [و این راه را] بدون اینکه مجبور به کشیدن افسار خود باشیم [ادامه دهیم]. به طور خلاصه چیزی که نیاز بود یک «طرح و برنامه جامع سیاست5 برای جنگ روانی آمریکا» بود. جنگی که هدفش بردن جنگ جهانی سوم بدون نیاز به جنگ [و شلیک گلوله] بود.
رئیسجمهور آیزنهاور در یک نشست مطبوعاتی توضیح داد: «هدف ما در جنگ سرد، فتح سرزمین یا مطیع ساختن دیگران با توسل به زور نیست. هدف ما خیلی ظریفتر، فراگیرتر و کاملتر است. ما برآنیم جهان را، با ابزارهای مسالمتآمیز، به باور حقیقت برسانیم. آن حقیقت این است که آمریکاییها خواهان صلح و آرامش برای جهان میباشند، جهانی که در آن همه مردم فرصت توسعه فردی حداکثری را داشته باشند. ابزارهایی که ما برای گسترش این حقیقت بهکار خواهیم بست، اغلب روانشناختی نامیده میشوند. دلیل نمیشود که از این واژه فقط به خاطر اینکه یک واژه قلمبه سلمبه و پنج هجایی است، بترسید. جنگ روانشناختی، تقلا برای [کنترل] ذهن و اراده بشر است.»
برای از بین بردن کثرت عملیاتهای مخفی در دولت که به صورت جزیرهای عمل میکردند و موجب هدررفت نیرو و سرمایه میشدند، وزارت دفاع و سازمان سیا پیشنهاد تشکیل یک هیئت مستقل برای هماهنگی عملیاتهای روانی را داده بودند. علیرغم مقاومت وزارت خارجه، جرج کنان [یکتنه] از این ایده دفاع کرد و نقشی تعیینکننده در متقاعد کردن رئیسجمهور ترومن برای تشکیل هیئت راهبردهای روانشناختی6 در ۴ آوریل ۱۹۵۱ را داشت. این هیئت (نام ترسناک آن که یادآور سیاستهای کنترلی و نقض حریم خصوصی بود به PSB تقلیل یافت) اکنون موظف به ترسیم «خط و مشی» شد که سی دی جکسون خواستار آن شده بود.
پانوشتها:
1- نام یک سیگار و یا شرکت دخانیاتی در آمریکا
2- نام یک سیگار و شرکت دخانیاتی معروف در آمریکا
3- نام یک دارو، دارویی که برای فرونشاندن نئشگی ناشی از مصرف الکل استفاده میشود
4- نام مستعار آیزنهاور
5- خط و مشی
6- Psychological Strategy Board