به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 25,117
بازدید دیروز: 26,992
بازدید هفته: 60,206
بازدید ماه: 199,378
بازدید کل: 25,186,268
افراد آنلاین: 125
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
دوشنبه ، ۲٤ دی ۱٤۰۳
Monday , 13 January 2025
الاثنين ، ۱۳ رجب ۱٤٤۶
دی 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
3029
آخرین اخبار
روزی نامه های غرب گدای ... ۱۴۰۳/۱۰/۲۳
روزی نامه های غرب گدای ...

۱۴۰۳/۱۰/۲۳

خبری که روزنامه‌های زنجیره‌ای سانسور کردند - مشرق نیوز
 
ننگ تاریخی برای سینه‌چاکان FATF و بزک‌کنندگان مذاکره با ترامپ 
 
حضور نماینده دولت ترامپ در نشست گروهک تروریستی منافقین، ننگ دیگری را برای مدعیان تغییر هویت ترامپ و امکان تعامل سازنده با وی، و همچنین بزک‌کنندگان FATF رقم زد.
کیث کلوگ، نماینده ویژه ترامپ در امور روسیه و اوکراین، روز شنبه در نشست سازمان تروریستی منافقین در پاریس سخنرانی کرد و خواستار فشار حداکثری بر ایران شد. او مدعی شد: فشارها فقط نباید نظامی باشد، بلکه باید اقتصادی و دیپلماتیک نیز باشد.
خبرگزاری رویترز نوشت: کیت کلوگ پیش‌تر نیز از جمله در ماه نوامبر در رویدادهای سازمان مجاهدین (منافقین) سخنرانی کرده بود، اما حضور اخیر او، نشان‌دهنده ارتباط این گروه با دولت ترامپ است. این در حالی است که کیت کلوگ در اوایل ماه جاری، سفرهای دیپلماتیک خود به پایتخت‌های اروپایی را به بعد از مراسم تحلیف دونالد ترامپ در تاریخ ۲۰ ژانویه موکول کرده بود. مارکو روبیو وزیر خارجه جدید آمریکا نیز پیش‌تر در گردهمایی‌های سازمان مجاهدین (منافقین) شرکت کرده است.
البته سخنان کیث کلوگ مبنی بر فشار حداکثری بر ایران در حالی عنوان می‌شود که چند روز قبل، نشریه فارین‌پالیسی (نشریه تخصصی سیاست خارجی در آمریکا) تصریح کرد: ترامپ پیش از این، یک‌بار در زمینه سیاست فشار حداکثری و تحریم ایران شکست خورده است.
در عین حال حضور در نشست یک سازمان تروریستی منفور، نمودار رویکرد عملی دولت ترامپ به ایران و اولین واکنش عملی به خیال‌اندیشان مدعی مذاکره است. حضور نماینده ترامپ در کنار سران یک سازمان ورشکسته تروریستی نشان می‌دهد که ترامپ برخلاف بزک‌کاری غربگرایان، همان قاتل «فرمانده ضدتروریسم در منطقه» (شهید سلیمانی) است و هیچ تغییر هویتی نکرده است.
کسانی که در هفته‌های اخیر آرزواندیشی کرده یا به توهم امکان تعامل مثبت با پایمال‌کننده حقوق ملت ایران در برجام دامن زدند، ثابت کردند نه الفبای سیاست و دیپلماسی را می‌شناسند و نه غیرت و منافع ملی را.
نکته دوم که آن هم، ننگی برای غربگرایان مدعی اعتدال و اصلاحات است، به نمایش ماهیت واقعی FATF به عنوان کارگروه مدعی «مبارزه با پولشویی، تامین مالی تروریسم و جرائم سازمان‌یافته» برمی‌گردد. سازمان ورشکسته و کلاهبردار منافقین که در گذشته به ترور ۱۷هزار شهروند اعتراف کرده، یکی از مجسمه‌های مشهور تروریسم در دنیاست و حتی در آمریکا و برخی پایتخت‌های اروپایی به پولشویی هم متهم شده است.
با این اوصاف، FATF اگر یک نهاد حقوقی مستقل و نه ملعبه سیاسی غرب بود، باید هم آمریکا و هم فرانسه را تحت تعقیب و در فهرست سیاه تحریم خود قرار می‌داد. اما نه‌تنها این کار را نمی‌کند، بلکه نماینده یکی از دولت‌های حاکم بر FATF، با بدنام‌ترین و منفورترین تروریست‌های دنیا، عکس یادگاری هم می‌گیرد! چشم آقای ظریف و همقطارانش روشن!
 
 
آتش‌افروزی آمریکا در غزه دامن خودش را در لس‌آنجلس گرفت
 
«آیا آتش سوزی بزرگ در کالیفرنیای آمریکا، عبرت بزرگ و تکان‌دهنده‌ای نیست که آن هزینه‌ها برای آتش‌افروزی علیه مظلومان غزه اکنون‌گریبان حامیان جنایتکاران را گرفته و لهیب آتش تمامی دستاورد زندگی آنان را خاکستر کرده و می‌کند؟».
 روزنامه جمهوری اسلامی در تحلیلی نوشت: آتش‌سوزی‌های مهیب کالیفرنیا، همه چیز را در کام خود گرفته و مرتباً بر دامنه و شدت آتش‌سوزی‌ها افزوده می‌شود. اگرچه کالیفرنیا از ایالت‌های ثروتمند آمریکا محسوب می‌شود ولی ابعاد ویرانی‌ها و خسارات وارده نیز بسیار تکان‌دهنده و غیرمنتظره است. مقامات رسمی از ویرانی‌های بیشتر بر اثر ناتوانی در مهار آتش‌ خبر می‌دهند. آمار و ارقام فعلی از یکصد هزار بی‌خانمان، حدود 150 میلیارد دلار برآورد خسارت مالی، تلفات جانی روزافزون و پیشروی آتش به سایر مناطق خبر می‌دهد ولی گفته می‌شود که محدوده آتش‌سوزی‌ها به تلی از خاکستر تبدیل شده است. ناتوانی نیروهای امدادی، فرصت چندانی برای مهار آتش‌ باقی نگذاشته است.
ناگفته پیداست که وقوع چنین فجایعی برای هر ملت و کشوری که باشد، یک زیان و خسارت بزرگ است و از دیدگاه انسانی، باعث نگرانی و همدردی با مردمی است که زندگی روزمره و ثروت و کاشانه‌‌شان به کام آتش فرو رفته است. در فضای مجازی کسانی هم هستند که فجایع لس‌آنجلس و‌ هالیوود را در روزهای اخیر با فجایع روزمره در غزه مقایسه می‌کنند و سؤالات فراوانی را مطرح می‌سازند که در جای خودش تامل‌برانگیز است. نخست آنکه حوادث آتش‌سوزی این روزها در کالیفرنیا، نشانی از قهر طبیعت است و تاکنون کسی را به عنوان مقصر و عامل چنین حوادث هولناکی معرفی نکرده‌اند ولی مردم مظلوم و بی‌دفاع غزه اکنون بیش از 15 ماه است در لهیب آتش ناشی از بمباران وحشیانه و حملات شبانه‌روزی ماشین جنگی اسرائیل قربانی می‌دهند و رقم تلفات انسانی آنها به بیشاز 46 هزار نفر رسیده است. فجایع غزه عمدی است و مشخصاً از جانب آمریکا و برخی رژیم‌های شرور اروپایی نیز حمایت و هدایت می‌شود.
موضوع دوم آنکه این روزها، همگان برای خاموش کردن آتش‌ها در کالیفرنیا از یکدیگر سبقت می‌گیرند و حال آنکه در غزه، این حامیان اشغالگران هستند که برای دمیدن در آتش جنگ و افزایش تعداد تلفات انسانی و گسترش ویرانی‌ها و خسارات از یکدیگر سبقت گرفته و می‌گیرند.
سوم آنکه در غرب وحشی نه‌تنها هیچ اقدامی جدی و مؤثری برای مهار جنایات جنگی اسرائیل علیه مردم مظلوم غزه را شاهد نیستیم، بلکه حتی مقامات رسمی آمریکا با وقاحتی مثال‌زدنی، آنهمه جنایت علیه بشریت در غزه را حق طبیعی اشغالگران معرفی می‌کنند و آنرا تحت پوشش «دفاع از خود» توجیه می‌کنند.
البته هیچ‌کس از آسیب رسیدن به انسان‌ها خرسند و خشنود نمی‌شود ولی انصافاً مردم مظلوم غزه با ساکنان لس‌آنجلس و‌ هالیوود از دیدگاه انسانی چه تفاوتی ممکن است داشته باشند؟ چرا باید مردم مظلوم غزه نه‌تنها در بمباران وحشیانه و هدفمند ماشین جنگی اسرائیل و با حمایت آمریکا قربانی شوند، که حتی از سرما، گرسنگی، تشنگی و فقدان دارو و درمان هم به کام مرگ فرو روند؟
آیا از این دیدگاه نمی‌توان به حوادث این روزها در کالیفرنیا به عنوان یک «عبرت» بزرگ و تکان‌دهنده نگریست؟
در غزه مردمش حتی درون چادرها، بی‌پناه و گرسنه و تشنه هستند و همچنان در زیر حملات وحشیانه اسرائیل با سلاح‌های آمریکائی قربانی می‌شوند و در کالیفرنیا علی‌رغم آنکه آمریکای ابرقدرت با تمامی امکانات و ظرفیت‌ها نمی‌تواند و هنوز هم نتوانسته یک آتش‌سوزی را مهار کند، خانه و کاشانه‌ها خاکستر می‌شود ولی همگان از سراسر دنیا برای اظهار همدردی و کمک به آمریکای ابرقدرت ولی ناتوان در برابر یک آتش‌سوزی، از یکدیگر سبقت می‌گیرند. آیا این تلنگری به وجدان بشریت نیست؟ آیا این پدیده، هیچ نشانی از قهر الهی را با خود به همراه ندارد؟
از نکات عبرت‌آموز دیگر آنکه آمریکا در طول این دوران 15 ماهه بیش از 30 میلیارد دلار برای کمک و تجهیز ماشین جنگی اشغالگران، به اسرائیل بمب‌های هوشمند، بمب‌های 2هزار پوندی و انواع سلاح‌های کشتارجمعی و ممنوعه را ارسال کرده ولی از تجهیز شبکه‌های آتش‌نشانی کشورش غافل مانده است. بعلاوه بخش عظیمی از مالیات‌های ایالت کالیفرنیا برای کمک به تشدید جنایات جنگی اسرائیل علیه مردم مظلوم غزه هزینه شده است.
آیا این عبرت بزرگ و تکان‌دهنده‌ای نیست که آن هزینه‌ها برای آتش‌افروزی علیه مظلومان غزه اکنون‌گریبان حامیان جنایتکاران را گرفته و لهیب آتش تمامی دستاورد زندگی آنان را خاکستر کرده و می‌کند؟
البته کسی از نابودی زندگی دیگران خرسند نیست ولی آیا قهر طبیعت واقعاً تصادفی است؟ آیا رمز و رازی برای مقایسه و پیوند دادن به حوادث امروز کالیفرنیا و فجایع 15ماهه در غزه وجود ندارد؟
 
 
سخنان پزشکیان خسته‌کننده است یا مشورت‌های ضد کارشناسی شما؟
 
یک روزنامه اصلاح‌طلب می‌گوید آقای پزشکیان به جای حرف‌های تکراری، حرف‌های مبتنی بر کارشناسی بزند.
روزنامه هم‌میهن به قلم عباس عبدی نوشت: «آقای پزشکیان در سخنرانی خود در همایش وفاق‌ با کنار گذاشتن متنی که برای سخنرانی ایشان آماده شده بود، گفتند: «متونی که عزیزان تهیه کرده‌اند، بسیار ارزشمند و تأثیرگذار است، اما آنچه به باورم از اهمیت بیشتری برخوردار است، بیان آن چیزی است که از دل برمی‌آید و در متون از پیش آماده‌ شده، یافت نمی‌شود. متن‌هایی که پیش‌تر تهیه شده بود، چارچوب‌هایی را منعکس می‌کرد که به آنها معتقدم. آنچه باور دارم و پیش‌تر در جریان انتخابات نیز بر آن تأکید کردم، اصولی است که حول محور حق و عدالت شکل می‌گیرد.»
مردم بیش از اینکه تشنه شنیدن حرف‌هایی باشند که هرچند بسیار خوب است و از دل بیرون می‌ریزد، منتظر شنیدن محتوایی هستند که محصول عقل جمعی و کارشناسی دولت باشد و از زبان رئیس‌جمهور گفته شود و مهم‌تر اینکه ناظر به عمل و سیاست‌های اجرائی باشد. سیاستمداران هر اندازه هم که سخنور باشند، به‌سرعت حرف‌هایشان تکراری و مُمِلّ یا خسته‌کننده می‌شود. در همین سخنرانی آقای رئیس‌جمهور که محور آن عدالت و حق است، نکات بسیار ارزشمندی گفته شده که نیاز امروز جامعه ماست، ولی مشکل اینجاست که این سخنان بارها از سوی ایشان تکرار شده. به عبارت دیگر، هم عدالت و هم حق در سطح کلیات مورد اعتراض کسی نیست، همه مدعی حق و عدل هستند. آنچه افراد به‌ویژه حکومت‌کنندگان را از یکدیگر متمایز می‌کند، تفاوت برداشت‌های آنان از مصداق‌های عدل و اجرائی این شعار است. نمونه روشن ماجرا در همان روز پنجشنبه رخ داد و آقای پزشکیان هیچ تبیینی درباره آن ارائه نکردند. این نمونه معطوف به شعار بسیار مهم ایشان یعنی «وفاق» است.  
مردم و ما به‌عنوان افرادی که ناظر و مخاطب سخنان شما هستیم، درک مصداقی و روشن شما از این شعار را متوجه نمی‌شویم. درواقع مرزهای آن را نمی‌دانیم کجاست. 
روشن نبودن حد و حدود وفاق در عمل و روی زمین، موجب می‌شود که مردم به اصل این شعار بی‌تفاوت شوند و اتفاقاً برداشت غالب این است که با این رفتارها در پی نشان دادن این ادعا هستند که چیزی تغییر نخواهد کرد».
اشاره نویسنده سیاسی‌کار هم‌میهن به اهمیت اظهارات کارشناسی در حالی است که اغلب تشکیل‌دهندگان شورای راهبری کابینه عناصر سیاسی غیرکارشناس و بعضاً مجرمان امنیتی بودند که بر اساس حضور در ستاد انتخاباتی و شرکت سهامی دولت در این شورا حضور یافته بودند و سپس به اتاق‌های مشاوران دولت و از جمله معاونت مجعولی به نام معاونت راهبردی منتقل شدند. بنابراین بسیار دور از ذهن است که عناصر سیاسی‌کار رادیکال و غیرکارشناسی از این جهت بخواهند مشورت‌های کارشناسی و فنی و عالمانه به رئیس‌جمهور بدهند و احتمالاً همین واقعیت، یکی از دلایل کنار گذاشتن سخنرانی‌های نوشته برای ایشان است.
یادآور می‌شود نویسنده یادداشت هم‌میهن، محکوم امنیتی پرونده فروش اطلاعات و از مدعیان عبور از خاتمی و روحانی بوده است.
 
شما با ترامپ دقیقا چه نقطه مشترکی دارید؟
 
یکی از حامیان برجام می‌گوید: 90 درصد مذاکراتی که در دنیا انجام می‌شود بدون اعتماد صورت می‌گیرد.
حسن بهشتی‌پور به روزنامه آرمان گفت: مذاکره و گفت‌وگو می‌تواند بسیاری از گره‌ها را باز کند و راه‌های تازه‌ای را پیش روی طرفین قرار دهد که شاید پیش از این تصور نمی‌شد. با این همه هر گفت‌وگویی از جایی شروع می‌شود که پیش از آن توافقاتی صورت گرفته است. ‌در توافق هسته‌ای برجام مسائل مورد توافق وجود دارد که می‌تواند مبنای خوبی برای مذاکرات آینده باشد. هرچند ایران و آمریکا انتقاداتی به این توافق دارند اما موارد اشتراکی زیادی نیز وجود دارد که می‌توان به سمت آنها حرکت کرد و درنهایت به حل مشکلات پرداخت. ‌یکی از مهم‌ترین مواردی که از منظر دو طرف با اهمیت است مسئله عدم اشاعه سلاح هسته‌ای است. نقطه مشترک دوم این است که ایران و طرف مقابل هر دو به این جمع‌‌بندی رسیده‌اند که می‌توانند به جای نزاع، موضوعات را از طریق گفت‌وگو حل کنند. ‌برجام نمونه پیروزی دیپلماسی است، هرچند که برخی معتقدند که اجرای آن به‌ طور کامل محقق نشد.
وی افزود: شناخت افراد کابینه آقای ترامپ برای تحلیل رفتارهای آنها بسیار اهمیت دارد. اما نباید این موضوع را به قدری برجسته کرد که تصور کنیم اگر کابینه آقای ترامپ شامل هفت یا هشت تندرو است، هیچ راهی برای گفت‌وگو و مذاکره باقی نخواهد ماند.
بهشتی‌پور همچنین گفته است: واقعیت این است که۹۰ درصد مذاکراتی که در دنیا انجام می‌شود، بدون اعتماد صورت می‌گیرد. مذاکره می‌شود تا اعتماد به دست ‌آید، اما اعتمادی حاصل نمی‌شود چرا که در محاسبات بین‌المللی هیچ تضمینی وجود ندارد. افرادی که می‌گویند تضمین نگرفته‌ایم اشتباه می‌گویند، چرا که اصلاً چنین چیزی وجود ندارد و فقط یک توافق دوطرفه می‌تواند اعتماد را شکل دهد. ما باید به مذاکره‌کننده خودمان اعتماد داشته باشیم. در دوره‌های قبل مذاکره‌کنندگان خودمان را بی‌اعتبار می‌کردیم. نباید در مورد داشتن تضمین برای توافق بین کشورها دچار خطای شناختی شویم. روابط بین‌الملل کلانتری یا قوه قضائیه ندارد که تضمینی برای اجرای توافق وجود داشته باشد. ما تنها می‌توانیم به توافق‌ها تا زمانی که دوطرف خود را ملزم به اجرای آن می‌دانند اعتماد کنیم. نباید تصور کنیم که توافق‌ها ابدی و غیرقابل تغییر هستند. تنها می‌توان در متن توافق شرایط را برای فسخ قرارداد از قبل پیش‌بینی کرد. بنابراین رویکرد ما در مذاکره برای پایان دادن به تحریم‌ها باید به گونه‌ای باشد که با افزایش توان اقتصادی، هسته‌ای، دیپلماسی، به‌ویژه دیپلماسی رسانه‌ای مستقیم با آمریکا مذاکره کنیم. من معتقدم همچنان روزنه امید هر چند کوچک برای تعامل و رایزنی وجود دارد، مشروط به اینکه اراده کافی هم وجود داشته باشد.
بر اساس اظهارات آقای بهشتی‌پور، باید از وی پرسید که آیا برجام بر مبنای عرف و عقلانیت رایج دنیا (بی‌اعتمادی به طرف مقابل، آن هم دشمن شرور و عهدنشناسی مثل آمریکا) منعقد شد یا بر مبنای شیدایی و اعتماد یکطرفه به شیطان بزرگ؟! در حالی که دولت اوباما بارها تاکید کرد عدم توافق بهتر از توافق بد است و بنابراین امتیازات نقد و برگشت‌ناپذیر را پیشاپیش گرفت و وعده نسیه فروخت، تیم روحانی و ظریف ادعا می‌کردند هیچ توافقی بدتر از عدم توافق نیست!
برجام اگر برمبنای بی‌اعتمادی تدوین می‌شد، دلیلی نداشت که واگذاری همه امتیازات و از سوی دولت روحانی (در قالب تعطیلی یا واگذاری 95 درصد برنامه هسته‌ای) دو ماه قبل از «روز رسمی اجرای برجام» انجام شود و تازه وقتی دست ایران از ابزار قدرت و چانه‌زنی خالی شد، زمان برداشتن تحریم‌هایی فرا برسد که آقای روحانی وعده داده بود یک‌جا در روز اجرای توافق لغو می‌شود اما هرگز لغو نشد! همچنین باید به امثال آقای بهشتی‌پور یادآور شد که اگر مبنای مذاکرات در دنیا، بی‌اعتمادی به طرف و بنابراین گرفتن تضمین‌های محکم و معتبر است، نه تنها این اتفاق در برجام رخ نداد بلکه ادعا می‌شد که امضای کری تضمین است و وزیر خارجه آمریکا قول داده برخی بدعهدی‌‌ها در توافق موقت ژنو را جبران کند! به اینها علاوه کنید قبول تعبیه مکانیسم ماشه در برجام را که به طرف عهدشکن غربی اجازه می‌دهد با وجود پایمال کردن تمام حقوق ایران، تحریم‌های شورای امنیت را بدون نیاز به کسب نظر دیگر اعضای شورای امنیت برگرداند!
نکته دوم، رؤیااندیشی آقای بهشتی‌پور بر خلاف واقعیات مسلّم است که از شیدایی نسبت به اصل مذاکره حکایت می‌کند.
ایشان می‌گوید: «گفت‌وگو از جایی شروع می‌شود که پیش از آن توافقاتی صورت گرفته. ‌در توافق برجام مسائل مورد توافق وجود دارد که می‌تواند مبنای خوبی برای مذاکرات آینده باشد. هرچند ایران و آمریکا انتقاداتی به این توافق دارند اما موارد اشتراکی زیادی نیز وجود دارد که می‌توان به سمت آنها حرکت کرد و درنهایت به حل مشکلات پرداخت». کدام توافق؟! آیا ترامپ و بایدن و کلاهبرداران اروپایی، چیزی هم از توافق باقی گذاشته‌اند؟ آنها که پس از ستاندن باج‌های برجامی، دست طرف ایرانی را در پوست گردو گذاشتند و بدون سر سوزنی احساس شرمندگی، طلبکار‌تر شدند! ایران و ترامپ (ناقض برجام و قاتل شهید سلیمانی) دقیقا درباره کدام موضوع، نگاه مشترک را دارند؟ جز این که غربگرایان می‌گویند برجام را هم بدهیم برود و از نو قمار کنیم؟!
نهایتا این که تمام اعضای کابینه ترامپ، دارای دو ویژگی صهیونیست و ضدایرانی بودن هستند و انکار این واقعیت و دل بستن به توهم مذاکره و توافق موجب تغییر در واقعیت نمی‌شود؛ همان که سر فرو بردن کبک زیر شن و برف و ندیدن دشمن.
 
 
تحمیل رکود به تولیدکنندگان نتیجه بی‌تدبیری برقی و ارزی دولت
 
روزنامه وابسته به رئیس شورای اطلاع‌رسانی دولت پس از چند تیتر غلط‌انداز و غیرواقعی درباره بی‌تدبیری دولت در زمینه انرژی و گران کردن ارز، اذعان کرد که این سوء‌مدیریت‌ها، موجب آسیب به تولید‌کنندگان و رکود اقتصادی شده است.
روزنامه اعتماد پیش از این و به هنگام آغاز قطع برقی اعلام نشده ادعا کرد که این ماجرا به خاطر اهتمام دولت به توقف مازوت سوزی اتفاق افتاده و «آسمان آبی‌تر می‌شود». اما به تدریج معلوم شد نه مازوت سوزی متوقف شده (که پنج درصد بیشتر در سوخت نیروگاه‌ها تأثیر ندارد) و نه آلودگی هوا کاهش یافته، بلکه ماجرا صرفاً به بی‌تدبیری در ذخیره‌سازی سوخت نیروگاه‌ها بر می‌گردد.
این بی‌تدبیری موجب قطع برق صنایع و آسیب به تولیدکنندگان شد و این در حالی بود که روزنامه اعتماد چند هفته بعد در تیتر دیگری مدعی «خزان تورم در پاییز» شد و با وجود روند صدور بخشنامه‌های گرانی از سوی دولت (خودرو، نان، لبنیات، گاز و برق، دارو، کالاهای اساسی، ارز و...) ادعا کرد تورم پایین آمده است!
این ادعا اگر درست بود طبیعتاً باید موجب رونق تولید می‌شد. اما اعتماد به تازگی اذعان کرد قطع برق و نوسان‌های ارزی، موجب سقوط بنگاه‌های تولیدی به منطقه رکود اقتصادی شده است.
این روزنامه نوشت: نتایج بررسی‌های مرکز پژوهش‌های اتاق بازرگانی نشان می‌دهد در آذرماه 1403، روند شامخ ترکیبی کل اقتصاد به‌طور قابل توجه کاهش یافته و یکی از عمیق‌ترین رکودهای اقتصاد در این ماه به ثبت رسیده است. کمبود منابع انرژی و قطعی برق، مشکل اصلی بخش تولید بوده و باعث شده تا بنگاه‌های تولیدی بسیار پایین‌تر از ظرفیت خود فعالیت کنند. علاوه‌بر این، شوک‌های افزایشی نرخ ارز، هزینه تأمین نهاده‌ها را برای بنگاه‌ها افزایش داده و این در حالی است که اکثر بنگاه‌ها با کمبود منابع مالی، عدم تخصیص ارز و کاهش دسترسی به تسهیلات روبه‌رو هستند. طبق بررسی‌ها در آذرماه امسال کاهش تقاضای داخلی نیز رکود را در اقتصاد تشدید کرده و کاهش شاخص صادرات در ماه‌های اخیر نیز بیانگر آن است که تقاضای خارجی نتوانسته کاهش تقاضای داخلی را جبران کند. از آمار و اطلاعات اقتصادی و نظرسنجی‌ها چنین برمی‌آید که برای جلوگیری از تعمیق رکود در بخش تولید، سیاستگذاران باید بر تحریک تقاضا، کاهش هزینه‌های تولید و تقویت صادرات تمرکز کنند.
شاخص مدیران خرید کل اقتصاد در آذر 1403، معادل 43.9 محاسبه شده که کمترین مقدار از اردیبهشت‌ماه است و پس از تعدیل فصلی نیز این شاخص 45.5 برآورد شده که کمترین مقدار از تیرماه محسوب می‌شود. شاخص «میزان تولید محصول یا ارائه خدمت» به کمترین مقدار چهار ماهه رسیده، شاخص «میزان سفارش‌های جدید مشتریان» کمترین مقدار از تیرماه است، شاخص «سرعت انجام و تحویل سفارش مشتریان» کمترین مقدار از بهمن 1401 بوده و شاخص «میزان استخدام و به کارگیری نیروی انسانی» بعد از دو ماه متوالی کاهش، به کف چهارماهه رسیده است. همچنین، شاخص «موجودی مواد اولیه یا لوازم خریداری شده» در پایین‌ترین رکورد 22 ماهه از اسفند 1401 قرار دارد در حالی که شاخص «قیمت مواد اولیه یا لوازم خریداری شده» بیشترین مقدار از اردیبهشت 1402 را به ثبت رسانده است. شاخص «موجودی محصول نهائی در انبار یا کارهای در حال تکمیل» کمترین مقدار از مرداد 1399 را ثبت کرده است.
آخرین نظرسنجی انجام شده نشان می‌دهد که شاخص مدیران خرید کل اقتصاد در آذر 1403، معادل 43.9 محاسبه شده است. شاخص مذکور نشان می‌دهد که رشد فعالیت‌های اقتصادی در این ماه نسبت به ماه قبل کاهشی بوده و کمترین مقدار را از اردیبهشت‌ماه داشته است. این در حالی است که پس از تعدیل فصلی، شاخص مذکور برای آذر معادل 45.5 برآورد شده که حاکی از آن است که میزان فعالیت‌های اقتصادی در این ماه نسبت به ماه قبل (51.4) کاهش قابل توجهی داشته و به کمترین مقدار خود از تیرماه رسیده است تا از ابتدای سال برای پنجمین بار، رکود و قرار گرفتن در محدوده کمتر از 50 را ثبت کند.
شاخص «میزان تولید محصول یا ارائه خدمت» در آذرماه‌، معادل 46.2 محاسبه شده و کمترین مقدار چهار ماهه خود را به ثبت رسانده است. با قطعی‌های گسترده برق و بی‌ثباتی نرخ ارز مجدداً روند فعالیت کسب وکارها کاهشی شده و برای هفتمین بار از ابتدای سال کمتر از محدوده 50 قرار گرفته است. در عین حال، تقاضا برای کالاها و خدمات با کاهش روبه‌رو شده، در نتیجه تولیدکنندگان با کاهش سفارش‌های مواجه شده‌اند. به طوری که سفارشات، کمترین مقدار خود را از تیرماه به ثبت رسانده و برای هفتمین بار از اردیبهشت‌ماه کاهشی بوده است. افت مجدد شاخص مدیران خرید بخش صنعت نشان‌دهنده کاهش جدی فعالیت‌های صنعتی است که ناشی از کمبود منابع انرژی، افزایش هزینه‌های تولید، مشکلات زنجیره تأمین و کاهش تقاضاست.

 


 

 

تاریخ خبر: ۱٤۰۳/۱۰/۲٤، ۰۶:۳۷:۲۱       بازدیدها: 35