فارین افرز : چشمانداز استراتژیک خاورمیانه پس از 7 اکتبر را ایــران معین کرده اسـت ۱۴۰۳/۰۲/۱۱
فارین افرز :
چشمانداز استراتژیک خاورمیانه پس از 7 اکتبر را ایــران معین کرده اسـت
۱۴۰۳/۰۲/۱۱
اشاره: دوفصلنامه علمی فارین افرز وابسته به شورای روابط خارجی آمریکا که در حوزه روابط بینالملل و سیاست خارجی به صورت تخصصی فعالیت دارد، در شماره ژون و می2024 خود در مقالهای با عنوان «نظم آشوبی ایران؛ چگونه جمهوری اسلامی در حال بازسازی خاورمیانه است» به قلم سوزان مالونی معاون رئیس مؤسسه بروکینگز و مدیر برنامه سیاست خارجی این مؤسسه، به موضوع نفوذ منطقهای ایران و محور مقاومت پرداخته است. این مقاله علیرغم ادعاهای واهی و اتهاماتی که به کشورمان وارد داشته است و علی رغم اینکه نویسنده آن نتوانسته است، عصبانیت خود را از پیروزیهای منطقهای ایران کتمان کند، برای بررسی دید نهادهای مشاور سیاست خارجی ایالات متحده، سیاستگذاریهای اندیشکدهای و همچنین موضع لابیهای سیاست خارجی آمریکا درباره تحولات فعلی منطقه غرب آسیا و موضوع تقابل محور مقاومت و رژیم صهیونیستی مفید و حائز اهمیت است. در ذیل ترجمه این مقاله را میخوانید:
جنگ اسرائیل و غزه (و احتمال اینکه ممکن است این جنگ به یک آتش سوزی گستردهتر تبدیل گردد) تلاشهای مصمم سه رئیسجمهور ایالات متحده را برای متمرکز کردن منابع آمریکایی و تمرکز بر خاورمیانه از بین برده است.
بلافاصله پس از 7 اکتبر، جو بایدن، رئیسجمهور ایالات متحده به سرعت برای حمایت از اسرائیل، متحد مهم آمریکا، و جلوگیری از گسترش خصومتها اقدام کرد. اما این درگیری به یک بنبست جهنمی تبدیل شده است.
ماهها عملیات شدید اسرائیل برای از بین بردن حماس، کشته شدن دهها هزار غیرنظامی فلسطینی، و ایجاد یک فاجعه انسانی در نوار غزه ناکام مانده است و با گسترش بحران، تحرکات ایالات متحده در خاورمیانه نیز افزایش مییابد.
حضور و تعامل مجدد با خاورمیانه خطراتی را برای بایدن به همراه دارد، به ویژه در حالی وی برای انتخاب مجدد با رئیسجمهور پیشین، دونالد ترامپ، رقابت میکند، که انتقادات ترامپ از هزینههای انسانی و اقتصادی جنگهای آمریکا در عراق و افغانستان در میان رای دهندگان(در سال 2016) مورد استقبال قرار گرفت و کمپین ریاست جمهوری 2016 وی را تقویت کرد.
در نظرسنجی کوئینیپیاک (Quinnipiac) که سه هفته پس از حمله 7 اکتبر انجام شد، 84 درصد از آمریکاییها ابراز نگرانی کردند که ایالات متحده ممکن است به سمت دخالت مستقیم نظامی در درگیریهای خاورمیانه کشیده شود و تنها یک نفر از هر پنج پاسخدهنده به نظرسنجی پیو در فوریه 2024 موافق بود که ایالات متحده باید یک فشار دیپلماتیک «گسترده» برای پایان دادن به جنگ اسرائیل و غزه انجام دهد. اما خطرات ناشی از ترس حتی بیشتر است.
جمهوری اسلامی ایران در واقع، باتلاق خاورمیانه را فرصتی برای دستیابی به موفقیت در استراتژی چهار دههای تهران برای تضعیف یکی از اصلیترین دشمنان منطقهای خود، اسرائیل (رژیم صهیونیستی) و تحقیر ایالات متحده و کاهش شدید نفوذ آنان در منطقه میبیند.
جمهوری اسلامی ایران پس از انقلاب 1979 خود قصد الهامبخشیدن به قیامهای مذهبی را داشت و به نظر بسیاری از ناظران، شاید به نظر برسد که شکست خورده است.
در واقع، اگرچه صاحب نظران در واشنگتن اغلب بر این باور است که ایران مهار شده و حتی منزوی شده است. اما این هرگز درست نبود. در عوض، تهران استراتژی حساب شدهای را برای توانمندسازی شبه نظامیان نیابتی و تأثیرگذاری بر عملیات در همسایگی خود در حالی که قابلیت انکار قابل قبولی را حفظ میکند، ایجاد کرد.
چشمانداز استراتژیک پس از 7 اکتبر در خاورمیانه، چشماندازی است که تا حد زیادی توسط ایران ایجاد شده و به نقطه قوت آن تبدیل شده است. رهبران ایران سعی دارند اسرائیل را تضعیف کرده، منافع ایالات متحده را تضعیف کنند و نظم منطقه را بیشتر به نفع خود شکل دهند. حقیقت این است که جمهوری اسلامی اکنون در موقعیتی بهتر از هر زمان دیگری برای تسلط بر خاورمیانه از جمله با دستیابی به توانایی ایجاد اختلال در کشتیرانی در چندین نقطه است.
در صورت عدم کنترل، گسترش چشمگیر نفوذ ایران تأثیر فاجعه باری بر اسرائیل، منطقه وسیعتر و اقتصاد جهانی خواهد داشت. برای برهم زدن این تقویت قدرت ایران، بایدن فوراً نیاز به بیان و سپس اجرای یک استراتژی روشن برای محافظت از غیرنظامیان فلسطینی از تحمل تبعات سنگین عملیات نظامی اسرائیل، مقابله با استراتژی مخرب جنگ به نیابت ایران، و کاهش تواناییهای همدستان تهران دارد.
دستیابی به این اهداف مستلزم مجموعهای از اقدامات پیچیده از سوی واشنگتن است و آمریکاییها از آسیبهای نظامی، اقتصادی و انسانی تعهدات کشورشان در خاورمیانه خسته شدهاند.
هیچ قدرت جهانی به جز ایالات متحده، ظرفیت نظامی و دیپلماتیک برای خنثی کردن جاه طلبیهای ایران را با مدیریت درگیری مارپیچ بین اسرائیل و غزه و مهار مخربترین پیامدهای بلندمدت آن ندارد.
نظریه آشوب
از زمان پیروزی و حضور حماس در غزه در سال 2007، ایران به عنوان حامی اصلی این گروه بوده است. تهران پول و سایر حمایتها از جمله فناوریهای نظامی، اطلاعاتی و 300 میلیون دلار در سال کمک مالی را ارائه کرد که حمله 7 اکتبر را ممکن میکرد. این کشور پهپادها و موشکها و همچنین زیرساختها و آموزشهایی را برای کمک به حماس در ساخت تسلیحات خود فراهم کرد- سلاحهایی که حماس برای ادامه حملات به اسرائیل (پاسخ به اسرائیل) برای چندین ماه پس از شروع جنگ استفاده کرد.
پس از 7 اکتبر، شبهنظامیان مورد حمایت ایران نیز به سرعت فعالیتهایی را برای هدف قرار دادن نیروهای اسرائیلی و آمریکایی در منطقه افزایش دادند. این حملات باعث تلفات بیش از صد نفر در میان نظامیان آمریکایی شده است. حوثیها (انصارالله یمن)، گروه مسلح مورد حمایت ایران که بر بسیاری از مردم یمن حکومت میکنند، به کشتیهای در حال حرکت در دریای سرخ حمله کردهاند که باعث شده است ترانزیت از کانال سوئز در دو ماه اول سال 2024 تا 50 درصد کاهش یابد.
ایران همچنین اقداماتی صریح برای بالا بردن وجهه دیپلماتیک خود در پی 7 اکتبر انجام داد. چند روز پس از حمله حماس، ابراهیم رئیسی رئیسجمهور ایران برای اولین بار مستقیماً با محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی، مستقیماً تلفنی صحبت کرد و در ماه نوامبر نیز در آن شرکت کرد.
در نشست منطقهای در ریاض دیگر مقامات ایرانی، مانند حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه، در منطقه و فراتر از آن به دنبال این هستند که کشورشان را به عنوان یک میانجی مورد اعتماد معرفی کرده، حتی در شرایطی که ایران همچنان از حماس حمایت میکند.
هیچ یک از این تحولات صرفاً نتیجه چشماندازهای جدید ایران در آشفتگی و انجام حرکات فرصتطلبانه و تکانشی نیست. آنها محصول یک بازی آزمایش شده در طی زمان هستند. از بدو پیدایش جمهوری اسلامی، رهبری ایران جاه طلبیهای گستردهای در سر داشته است. تهاجم عراق به ایران در سال 1980 منجر به جلب حمایت داخلی از نظم جدید در تهران و به نفع رژیم تئوکراسی نوپا بود و موقعیتی را برای ایجاد یک صنعت دفاعی داخلی قوی فراهم کرد و جمهوری اسلامی را قادر ساخت که از همان دوران نوپایی خود زنده بماند.
تهران برای تقویت موقعیت خود از آتش سوزیهای پیدرپی در منطقه استفاده کرده است. از نظر تاریخی، برخی از با ارزشترین گشایشها در نتیجه گامهای اشتباه واشنگتن و شرکای آن در منطقه، مانند حمله آمریکا به عراق در سال 2003، رخ داده است. صدام حسین، رئیسجمهور عراق، سرنگون شد و رژیم او با دولتی ضعیف به رهبری شیعیان ناراضی توام با روابط موجود با تهران جایگزین شد. ایران در سالهای بعد از دیگر لحظات هرج و مرج منطقهای نهایت استفاده را برد.
از آغاز سال 2013، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی این کشور (IRGC) به همراه نیروی جانشین اصلی خود، حزبالله، بر روی بسیج کردن تیپهای شیعیان افغان و پاکستانی در یک شبکه شبه نظامی شیعه فراملی بزرگتر برای دفاع از بشار اسد در سوریه کار کرد. تهران در نهایت در طول جنگ داخلی سوریه شراکت مؤثری با روسیه ایجاد کرد که پس از حمله ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه به اوکراین، به یک همکاری استراتژیک گستردهتر گسترش یافت.
یکی از مؤلفههای کلیدی استراتژی ایران در همسایگیاش، پرورش «محور مقاومت»، شبکهای از شبهنظامیان منطقهای با ساختارهای سازمانی گسسته، منافع متداخل، و پیوندهایی با نهادهای امنیتی و مذهبی ایران بوده است.
بنیانگذار جمهوری اسلامی، آیتالله روحالله خمینی(امام خمینی(ره)، معتقد بود که صدور انقلاب برای بقای آن ضروری است و استدلال میکرد که اگر حکومت دینی «در یک محیط بسته» بماند، «قطعاً با شکست مواجه خواهد شد».
(امام) خمینی و یارانش که مصمم بودند موج گستردهتری از خیزشهای تحت رهبری اسلامگرایان را علیه نظامهای سلطنتی و جمهوریهای سکولار در خاورمیانه به راه بیندازند، زیرساختهایی را ایجاد کردند که برای سرنگونی وضعیت موجود در سراسر جهان اسلام اختصاص یافته بود.
موج انقلاب در خاورمیانه اگرچه محقق نشد، اما با ظهور گروههای شبهنظامی دلسوز که به دنبال حمایت دولت انقلابی بودند، امیدها زنده ماند.
سرمایهگذاریهای اولیه جمهوری اسلامی دارایی ارزشمندی را به همراه داشت که الگویی برای تلاشهای بعدی آن بود: حزبالله؛ پس از تهاجم اسرائیل به لبنان در سال 1982، سپاه نوپای ایران آموزش و هماهنگی حزبالله، یک گروه مسلح شیعه را آغاز کرد. کمک ایران فوراً حزبالله را قدرتمندتر کرد.
حزبالله از طریق جناح سیاسی خود، عمیقاً به دولت لبنان وارد شد و اعضایی را در پارلمان و کابینه نصب کرد. این نقش سیاسی اتکای این گروه به زور را کاهش نداد.
علیرغم تلاشهای اسرائیل و ایالات متحده برای از بین بردن شبهنظامیان حزبالله، دهها هزار جنگجوی فعال دارد و با کمک تهران، زرادخانهای متشکل از 150000 راکت و موشک عمدتاً کوتاه و متوسط و همچنین هواپیماهای بدون سرنشین و ضدتانک، ضدهوایی و توپخانه ضد کشتی جمعآوری کرده است. تهران به کمک سالانه 700 تا 1 میلیارد دلار به حزبالله ادامه میدهد و این گروه همچنان بازیگر اصلی اجتماعی، سیاسی و نظامی در لبنان است.
حزبالله به طور فوقالعادهای برای ایران مفید بوده است. رئیس این حزب، شیخ(سید) حسن نصرالله، یکی از معدود بازیگران قدرت منطقهای است که آشکارا به رهبر عالی ایران به عنوان رهبر معنوی سازمان خود ادای احترام میکند، اگرچه حزبالله دیگر از هدف اولیه خود برای ایجاد یک دولت اسلامی در لبنان حمایت نمیکند. نقش حزبالله در عقبنشینی اسرائیل از جنوب لبنان، که در سال 2000 تکمیل شد، تحسین منطقهای و مشروعیت داخلی پایدار را برای این گروه به همراه آورد و دامنه جهانی آن همچنان به تقویت اهرم تهران ادامه میدهد. حزبالله از اوایل دهه 1990، نقش حیاتی در انتقال بودجه، آموزش و تسلیحات از ایران به گروههای مختلف از جمله حماس دارد.
بازی طولانی
ایران با پرورش حزبالله به عنوان الگو، تلاش و منابع عظیمی را برای پرورش گروههای شبه نظامی در سراسر خاورمیانه فراهم کرد.
حمایتی که از گروههای شبهنظامی فلسطینی، بهویژه جهاد اسلامی فلسطین و حماس انجام داد، در دهههای بعد، و کمکهایش به مخالفان شیعه صدام در عراق، سودهای زیادی را به همراه داشت.
این روابط سکوی پرشی را برای نفوذ ایران در نقاط عطف کلیدی برای ثبات منطقه فراهم کرد. در دهه 1990، حملات جهاد اسلامی فلسطین (PIJ) روند صلح اسرائیل و فلسطین را مختل کرد و سیاست اسرائیل را به سمت سیاستهای راست (افراطی) سوق داد.
پس از حمله آمریکا به عراق در سال 2003، حمایت تهران از مجلس اعلای اسلامی عراق و حزب الدعوه، هر دو جناح مهم شیعه، ایران را به تأثیرگذارترین بازیگر در سیاست پس از جنگ عراق مبدل ساخت.
جنگ داخلی سوریه(شورش تکفیریها علیه دولت قانونی سوریه) جایگاه حزبالله را به جواهری در تاج شبکه نیابتی ایران ارتقا داد. حزبالله با همکاری نزدیک با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، شبکه گستردهتری از شبهنظامیان شیعه مورد حمایت ایران را که از افغانستان، عراق، پاکستان و یمن به سوریه سرازیر شدند، آموزش دیدند و هماهنگ شدند.
ایران در توسعه این شبکه انعطافپذیری و عملگرایی قابل توجهی نشان داده است و این امکان را به آن میدهد تا خود را با شرکا و همراهان دیگر در مناطق مختلف هماهنگ کند. گاهی اوقات، تهران از اتاقهای عملیات مشترک برای هماهنگ کردن جناحهای مختلف استفاده میکند و در برخی مواقع عمداً گروههای موجود را مجزا میکند تا نفوذ خود را بر آنها حفظ کند. پول و مایحتاج ایران برای مدت طولانی یکی از ابعاد اصلی روابط آن با شبه نظامیان بوده است.
با این حال، تهران به طور فزایندهای نه تنها تسلیحات کامل را منتقل میکند، بلکه ابزارهایی را برای گروههای نیابتی خود برای تولید و بهبود سلاحهای موجودشان بهطور مستقل نیز منتقل میکند.
ایران سرمایهگذاری در جنگ نامتقارن را ابزاری اقتصادی برای به دست آوردن اهرم فشار در برابر دشمنان قدرتمندتر به ویژه ایالات متحده میداند
نهاد امنیت ملی ایران سرمایهگذاری در جنگ نامتقارن را ابزاری اقتصادی برای به دست آوردن اهرم فشار در برابر دشمنان قدرتمندتر به ویژه ایالات متحده میداند. نفوذ ایران بر شبه نظامیان با حذف اکثر رقبای رادیکال آن در خاورمیانه تقویت شده است. پس از برکناری دیکتاتورهایی مانند صدام و معمر القذافی لیبی از قدرت، جمهوری اسلامی به یکی از معدود بازیگران منطقهای تبدیل شد که منافع و منابع لازم برای حمایت از شبه نظامیان مسلح را در اختیار داشت.
از بسیاری جهات، رابطه بین ایران و نمایندگان آن نشاندهنده ترجیحات مشترک برای خودمختاری و منافع شخصی است. ماهیت تکاملی سرمایهگذاریهای ایران در مشتریانش به نفع آن بوده است و این ایران را قادر میسازد تا داراییها و روابط با ارزش و پایدار را حفظ کند که میتواند در برابر اختلالات و نوسانات منطقه مقاومت کند. به عنوان مثال، حتی زمانی که حماس برای چندین سال پس از شروع جنگ سوریه از ایران فاصله گرفت، ایران همچنان به تامین بودجه این گروه ادامه داد و به مرور زمان این روابط دوباره احیا شد.
سیاست چمن زنی اسرائیل تأثیری بازدارنده بر ایران و نیروهای نیابتی آن نداشته است
پس از تهاجم ایالات متحده به عراق، تهران تلاش کرد تا خود را بهعنوان یک دلال قدرت در منطقهای که در آشفتگی قرار دارد، بهطور کامل تثبیت کند. اسرائیل کارزاری مصمم را برای کم کردن نفوذ ایران با «چمنزنی» یا حمله معمول به مواضع ایران در سوریه به راه انداخت تا تلاش جمهوری اسلامی برای ایجاد یک پل زمینی برای تأمین حزبالله و شبکه گستردهتر نیروهای جانشین آن را مختل کند. این کمپین گرچه موفقیتهای تاکتیکی زیادی به دست آورد، اما به نظر نمیرسد که تأثیر بازدارنده معناداری بر ایران و نیروهای نیابتی آن داشته باشد. در همین حال، ایالات متحده به دنبال تعمیق روابط خود با مراکز قدرت جایگزین و تقویت صفبندیهای جدید برای مقابله با تهران بود. از «محدودیت دوگانه» پرزیدنت بیل کلینتون (که به دنبال منزوی کردن ایران و عراق و در عین حال پیشبرد صلح اعراب و اسرائیل بود) تا «استراتژی رو به جلو برای آزادی» رئیسجمهور جورج دبلیو بوش (که بر پیشبرد دموکراسی سازی در خاورمیانه و فراتر از آن متمرکز بود)، واشنگتن بارها بر روی طرحهایی سرمایهگذاری کرده است که هدف آن حذف جریان مورد حمایت ایران از خاورمیانه است، اما این طرحها نتیجه چندانی نداشته است.
در سخنرانی نوامبر 2023، رهبر معظم ایران، (آیتالله سید)علی خامنهای، این تلاشها را منعکس کرد و با تمسخر گفت که واشنگتن «در تلاش برای ایجاد «خاورمیانه جدید» به طور کامل شکست خورده است. یک تحول اساسی، اما نه به نفع ایالات متحده. به نفع جبهه مقاومت است. نقشه ژئوپلیتیک غرب آسیا تغییر کرده است، اما به نفع مقاومت تغییر کرده است.
از 7 اکتبر، رهبران ایران از وحشت اسرائیلیها به وجد آمدهاند جنگ فرصتی را برای جمهوری اسلامی برای از سرگیری نقش رسمی در رایزنیهای بین مسلمانان و رایزنیهای فرامنطقهای فراهم کرده است. همانطور که اغلب انجام میدهند، رهبران ایران دیپلماسی فعال را به سیاست نمایش قدرت (Power projection) برای آزمایش اراده آمریکا در منطقه، همراه کردهاند.
حملات شبه نظامیان نیابتی ایران یک چالش پیچیده برای واشنگتن و جهان است. از اکتبر 2023 تا اواسط فوریه 2024، حملات توسط نیروهای نیابتی مورد حمایت ایران منجر به تلفات حداقل 186 نفر در میان سربازان آمریکایی در خاورمیانه شد. این موارد شامل 130 آسیب مغزی، کشته شدن سه سرباز ارتش در اردن، و کشته شدن دو ملوان نیروی دریایی در ماموریت جلوگیری از سلاحهای غیرقانونی ایران در سواحل سومالی بود.
قبل از 7 اکتبر، دولت بایدن زمان، انرژی و سرمایه سیاسی قابل توجهی را برای کمک به عادی سازی روابط بین اسرائیل و عربستان سعودی سرمایهگذاری کرده بود. چنین معاملهای با گشودن فرصتهای اقتصادی جدید و به مرور زمان، کمک به به حاشیه راندن نفوذ بازیگران بدخواه (آمریکا)، از جمله تهران و حامیان آن، یک پیشرفت بزرگ بود. تلاش بایدن برای دستیابی به توافق عادی سازی بین اسرائیل و عربستان سعودی، جدیدترین مؤلفه کمپین طولانی آمریکا برای تقویت همکاری بین بازیگران منطقهای میانهرو خود توصیف شده بود. گفتوگوهای عادیسازی مبتنی بر موفقیت توافقنامه ابراهیم 2020 است که راه را برای برقراری روابط دیپلماتیک بین اسرائیل و بحرین، مراکش، سودان و امارات متحده عربی هموار کرد.
پرونده برقراری روابط دیپلماتیک کامل بین اسرائیل و عربستان سعودی همچنان قانعکننده است. اما جنگ اسرائیل و غزه پیچیدگیهای خیرهکنندهای را به عادی سازی روابط اعراب و اسرائیل «آنچه قبلاً یک اقدام بلندپروازانه تاریخی بود» اضافه کرد. برای بسیاری از اسرائیلیها در داخل و خارج از کابینه، 7 اکتبر تنها این باور را تقویت کرد که حاکمیت فلسطین یک تهدید امنیتی غیرقابل قبول است. با این حال، عملیات بعدی اسرائیل در غزه، درخواستهای جدید سعودیها را برای تلاشی معنادار برای جبران رنج فلسطینیان برانگیخت.
مقیاس عظیم ویرانی در غزه جان تازهای به دشنامهای ضدغربی و ضد اسرائیلی تهران دمیده است
ترکیبی از تهدید، دیپلماسی و تروریسم که ایران از 7 اکتبر ماهرانه به کار گرفته است، به پیشبرد برخی از قدیمیترین اولویتهای ایدئولوژیک و استراتژیک ایران کمک کرده است. مانند حماس، رهبری ایران از نابودی اسرائیل و پیروزی جهان اسلام بر آنچه که غرب در حال زوال میداند سخن میگوید. دیدگاههای آنان فرصتطلبانه یا گذرا نیست. آمریکاستیزی و ضدیت با اسرائیل در بستر جمهوری اسلامی ریشه دوانده است.
مقیاس عظیم ویرانی در غزه جان تازهای به دشنامهای ضدغربی و ضد اسرائیلی تهران دمیده است. این سخنان اکنون جذابیت تازهای برای مخاطبان منطقهای دارد که در غیر این صورت نسبت به حکومت دینی شیعه ایران بیمهر بودند و به ایران فرصتی مناسب برای شرمساری رقبای منطقهای خود میدهد. تهران قاطعیت منطقهای را فرصتی برای همسویی بیشتر با روسیه و چین میداند. منافع این کشورها تا حد زیادی با غرق کردن واشنگتن در بحرانی در خاورمیانه تامین میشود که به اعتبار آن لطمه میزند و ظرفیت نظامی آن را از بین میبرد. شایان ذکر است، چین، ایران و روسیه رزمایش دریایی مشترک را که چهارمین رزمایش دریایی از نوع خود در پنج سال گذشته است، در اوایل ماه مارس در خلیج عمان آغاز کردند.
شبهنظامیان ایران سابقه طولانی در سرسختی و سازگاری دارند
از منظر تهران، جنگ اسرائیل و غزه به تغییر موازنه قدرت و کم شدن هژمونی ایالات متحده (در منطقه) و حرکت منطقه به سوی نظم منطقهای جدید که به نفع جمهوری اسلامی است، سرعت میبخشد. ده روز پس از حمله حماس به اسرائیل، محمدباقر قالیباف، رئیسمجلس ایران، هشدار داد که تهاجم زمینی به غزه میتواند دروازههای جهنم را باز کند، یعنی پاسخی قاطع نه تنها به اسرائیل، بلکه علیه منافع و داراییهای آمریکا در منطقه را نیز در پی داشته باشد. با این حال، برای انقلابیون سرسخت ایران، بقای جمهوری اسلامی بر هر اولویت دیگری برتری دارد، بنابراین رویکرد آنها از اکتبر تا مارس با هدفگیری دقیق تنظیم میشد.
خطر محاسبات اشتباه آمریکا به مرور زمان افزایش خواهد یافت. شبهنظامیان ایران سابقه طولانی در سرسختی و سازگاری دارند و سلاحهایی که در اختیار دارند، به ویژه در مقایسه با هزینههای(سرسام آور) حملات آمریکا برای از بین بردن آنها، نسبتاً فراوان و ارزان هستند.
اکنون، رهبران ایران، با سنجش کاهش علاقه آمریکا برای حضور در خاورمیانه، مزیتی را با قمار به دست میآورند. آنها با حملات خود به دنبال تحریک ایالات متحده به اشتباهاتی هستند که به تهران و متحدانش مزیت میدهد (اشتباهاتی شبیه به اشتباهاتی که واشنگتن در دو دهه قبل انجام داد) یک اشتباه محاسباتی توسط هر یک از بازیگران درگیر، از جمله خود ایران، میتواند شعلهور شدن درگیری بسیار گستردهتر و شدیدتر در سراسر خاورمیانه باشد و آسیب عمیقی به ثبات منطقه و اقتصاد جهانی وارد کند.
وزارت امور خارجه و آژانس توسعه بینالمللی ایالات متحده در همکاری با سازمانهای غیردولتی و دولتهای شریک، باید به مقامات غیرنظامی فلسطینی مستقل از حماس و دیگر شبهنظامیان مورد حمایت ایران برای کمک عجله کنند.(از جمله دادن اطمینان از اینکه آنها منابع لازم برای انجام تلاشهای بازسازی در غزه وقتی درگیری مسلحانه(جنگ) متوقف شود را دارند).
پس از جنگ سال 2006 بین اسرائیل و لبنان، ارسال سریع کمکهای ایران به حزبالله این امکان را داد تا با ارائه غرامت فوری و برنامههای بازسازی، پیروزی را ربوده و بر دولت لبنان غلبه کند. ایالات متحده نباید پس از پایان جنگ در غزه به تهران یا نیروهای نیابتیاش اجازه دهد که گشایش مشابهی داشته باشند.
تشدید چالش برای واشنگتن این واقعیت است که ایران از زمان خروج ترامپ از توافق هستهای ایران در سال 2018، توسعه برنامه هستهای خود را تسریع کرده است. پرورش حس واقعگرایی برای مقامات آمریکایی حیاتی است. بازی استراتژیک بزرگ برای همسویی عربستان سعودی و اسرائیل ممکن است هنوز محقق شود. عادیسازی روابط اسرائیل و عربستان راهی جذاب برای ایجاد صلح و ثبات در منطقه و مقابله با نفوذ ایران در دراز مدت است، اما تحقق آن نیازمند داربستهای سیاسی پیچیدهای است که هنوز به طور کامل طراحی نشده است، دستیابی به این عادی سازی مستلزم برنامههای بازیهای کوتاه مدت و میان مدت موثرتری برای تأمین حکومت و امنیت در غزه، باز کردن راه برای انتقال رهبری در سرزمینهای فلسطین و اسرائیل و مهار فشارهایی است که بازیگران مختلف به ویژه ایران، برای گسترش درگیری در خاورمیانه تلاش میکنند. اینها باید اولویتهای واشنگتن در سال آینده باشد.
به یک معنا، ایران اکنون از مزیت پیش فرض نسبت به ایالات متحده برخوردار است، زیرا در واقع نیازی به دستیابی به چیزهای مادی در کوتاهمدت ندارد. هرج و مرج فعلی خود یک پیروزی خواهد بود.
چه بخواهیم چه نخواهیم، با این حال، ایالات متحده علیرغم سابقه خود در چند دهه گذشته، همچنان یک بازیگر ضروری در منطقه باقی مانده است. ایستادن در کنار متحدانش- و حفاظت از دسترسی به نفت که برای اقتصاد جهانی حیاتی است- با توازن ظریف حمایت و محدودیت نیاز به تعهد دارد. چندین رئیسجمهور ایالات متحده امیدوار بودند که نقش آمریکا در خاورمیانه را به قیمتی ارزان کاهش دهند، در مورد بایدن، وی سعی بر تمرکز بر چالش چین و تهدید فزاینده روسیه داشت. اما حماس و ایران ایالات متحده را وادار به عقبنشینی از سیاستهای خود کردهاند.
تاریخ خبر: ۱٤۰۳/۰۲/۱۲، ۰۶:٤۹:۳۷ بازدیدها: 59