جنجال علیه اخذ مالیات از دلالان دانهدرشت آن هم با پول بیتالمال
مخالفت برخی نشریات زنجیرهای با اخذ مالیات از سوداگران و دلالان دانهدرشتی که به تولید ضربه میزنند، در حالی است که این نشریات از اجرای قوانین مشابه و به مراتب سختگیرانهتر در غرب خبر دارند.
کارتل رسانهای «دنیای اقتصاد»، خود را مجموعه رسانهای خصوصی جا میزند و ضمناً حامی نظام اقتصادی غرب با سازوکارهای مشخص است. ضمناً هرجا پایش بیفتد، مخالف سیاستهای کلی نظام و منطبق با مواضع ضدایرانی غرب موضع میگیرد.
اخذ مالیات بازدارنده از سوداگریهای کاذب برای ممانعت از دلالیهای ضد تولید، به عنوان یک سیاست اصلاحگرانه، سیاست ثابت اقتصادی در بسیاری از نظامهای سیاسی به ویژه در غرب شناخته میشود.
اما نشریه غربگرا، تصویب قانون مالیات بر عایدی سرمایه را که هدف اصلیاش مهار سوداگریهای دانهدرشت و مخرب است، «خراج»! وانمود کرده و مینویسد: «مالیاتستانی تهاجمی چه بر سر طبقه متوسط بخش خصوصی میآورد؟ سیاستهای اقتصادی، دو طبقه متوسط خلق کرده؛ «طبقه متوسط خودی» و «طبقه متوسط غیرخودی». در حالی که خودیها از حمایت اقتصادی بیشتری برخوردارند، غیرخودیها با فشار اقتصادی زیادی مواجه شدهاند. در چنین شرایطی دولت با تعریف ابزارهای مالیاتی جدید، فشار بر این طبقه را مضاعف کرده است. مالیات بر عایدی سرمایه چه اهدافی را دنبال میکند؟».
خودی و غیرخودی؟ جالب است بدانید که «دنیای اقتصاد» و نشریات تابعهاش دائماً، از شرکتهای مختلف عمومی و دولتی، آگهیهای چند ده میلیارد تومانی (سالانه چندهزار میلیارد تومان) دریافت میکنند! حکایت شترمرغ است که هم میخواست از مزایای هردوانه بودن بهرهمند باشد و در عین حال، نه مثل مرغ بپرد و نه مانند شتر بار ببرد! کجای دنیا به نشریات معارض از این دست، آگهیهای هنگفت میدهند تا علیه سیاستهای اصلاحی عمومی شانتاژ کنند؟!
فقط در شماره دیروز دنیای اقتصاد، دهها آگهی تبلیغاتی از شرکت مخابرات ایران، شرکت پالایش نفت تبریز، سازمان توسعه و نوسازی صنایع معدنی و معادن ایران، کمیته ملی المپیک، منطقه آزاد تجاری قشم، پالایشگاه اصفهان، اداره کل منابع طبیعی استان گلستان، اداره کل بنادر و کشتیرانی هرمزگان، شهرداری قم و اهواز، فولاد مبارکه اصفهان، شرکت ملی صنایع مس ایران و... منتشر شده است. در روزهای قبل هم میتوان آگهیهایی از ستاد اجرائی، شهرداری، همراه اول و... را مشاهده کرد!
این در حالی است که به نظر میرسد منطقاً نشریات مشابه باید از سوی همان دلالان و فراریان مالیاتی دانهدرشت که سنگشان را به سینه میزنند، تامین مالی شوند و نه با آگهیهای دولتی و عمومی.
یادآور میشود دیگر روزنامههای زنجیرهای هم در ماههای اخیر علیه مالیات بر عایدی سرمایه فضاسازی کرده و به دروغ، علیه منافع مردم وانمود کردهاند. پیش از این، روزنامه اعتماد هم مدعی شده بود مالیات، پول زور است و تورم، بدترین مالیاتی است که دولت میگیرد.
نشریات و رسانههای زنجیرهای دیگر هم طی چند ماه گذشته به فضاسازی مسموم در این زمینه پرداختهاند، از جمله:
- مسابقه دولت و مجلس برای گرفتن مالیات از مردم (روزنامه سازندگی)
- بیراهه مالیاتی عایدی سرمایه (دنیای اقتصاد)
- سریال مالیات گرفتن از تورم ادامه دارد؛ با تصويب مجلس، معاملات ملك، خودرو، طلا و ارز مشمول ماليات ميشود (اعتماد)
- شکستی دیگر در راه است؟ / ماجرای طرح دولت برای اخذ مالیات از فروشندگان ملک (انتخاب)
- سهمگیری دولت از دارایی های مردم. مهاجرت صاحبان سرمایه شدت میگیرد (هممیهن)
- مالیات بر تورم، به جای مالیات بر ثروت (شرق)
- مالیات بر عایدی سرمایه، یا سرقت اموال و ثروت مردم؟! (شرق)
- مالیات بر عایدی سرمایه، پایان دلالی، یا کاسبی تازه؟ (روزنامه آرمان ملی)
- مالیات بر عایدی؛ توزیع فقر یا کمدی یا هردو؟ (انصافنیوز)
فرار به جلوی نشریات زنجیرهای همسو با مدیریت اشرافی، در حالی است که اولاً وضعیت ناترازی درآمدها و هزینههای عمومی، محصول هشت سال سوءمدیریت دولت متبوع این روزنامههاست؛ دولتی که کسری بودجه 52هزار میلیاردی در سال 1392 را به 480هزار میلیارد تومان در سال 1400 رساند و این غیر از میراث 1500هزار میلیارد تومان بدهی و همچنین اهتمام دولت فعلی به همسانسازی بازنشستگان و فرهنگیان و... بوده است. دولت وقت، کار را به جایی رسانده بود که میگفت حتی نمیتواند یک قطره نفت بفروشد اما امروز کشورمان بالای یکونیم میلیون بشکه نفت میفروشد.
ثانیاً بخش عمدهای از درآمدهای عمومی از طریق مالیات، رویه متعارف در بسیاری از کشورهای دنیاست. اما هدف از طرح مالیات بر عایدی سرمایه، نه افزایش درآمدهای دولت، بلکه نقطه پایان گذاشتن بر دلالی و سوداگریهای ویرانگر اقتصاد و سازنده تورم است. دولت و مجلس در موضوع مالیات بر عایدی سرمایه، بر این نکته اهتمام داشتهاند که اصل مالیاتستانی را روی اقشار پردرآمد و فراری از مالیات و همچنین فعالیتهای غیرتولیدی و دلالی متمرکز کنند تا عدالت اجرا شود. و اتفاقاً معاملات عادی از این مالیات معاف هستند، اما نشریات زنجیرهای چنین وانمود میکنند که معاملات عادی مردم مشمول مالیات بر عایدی سرمایه خواهد شد!
اعتراف روزنامه غربگرا: ایران سه بر صفر از آمریکا جلو است
یک روزنامه وابسته به طیف اصلاحطلبان بر خلاف دوره مذاکرات برجام که هشدارها درباره آمدن ترامپ و زدن زیر میز توافق را جدی نمیگرفتند، میگوید: باید برای آمدن ترامپ آماده شویم. این روزنامه در عین حال تلویحا اذعان کرده که منطق مقاومت جواب داده و ایران سه بر صفر از آمریکا جلو است.
روزنامه هممیهن نوشت: «اگرچه هنوز با قاطعیت نمیتوان گفت بازگشت ترامپ قطعی است اما باید برای بازگشت او سناریوهایی تدارک دید و باور به اینکه همهشان مثل هم هستند در دوران بلوغ جمهوری اسلامی پذیرفتنی نیست. مهمترین خطر بازگشت ترامپ برای ایران، برخلاف تصور این نیست که امکان احیای برجام را منتفی میسازد، چون همین حالا هم بخت احیای برجام بالا نیست. اگر ترامپ بازگردد،
دو خطر اصلی متوجه ایران خواهد بود و جا دارد به این دو بیندیشند: نخست اینکه به احتمال زیاد، تکلیف اوکراین را یکسره میکند و بعید است بگذارد جنگ اوکراین بیش از این ادامه یابد. در این حالت، ایران نمیتواند مانند حالا نفت صادر کند. اگر صادرات نفت خام ایران از ۲۰۰ هزار بشکه در اواخر دولت روحانی به یک میلیون بشکه در روز رسیده (و آمار رشد اقتصادیای که دولت به آن میبالد نیز ناشی از همین است) به خاطر این نیست که جو بایدن چشم خود را به روی فروش نفت به چین بسته، بلکه ناشی از جنگ اوکراین است که نمیتوانند همزمان خریداران و مشتریان را از چند نقطه در تنگنا بگذارند. پس مهمترین آسیب ایران میتواند کاهش فروش نفت باشد. نکته دوم اینکه ایران از سه تحول بازگشت طالبان در افغانستان، جنگ اوکراین و غزه سود برده و در اصطلاح فوتبالی سه بر صفر جلو است و ترامپ اگر بخواهد سر به سر ایران بگذارد، این برتری سه بر صفر را باید از بین ببرد. اول: ناامن کردن مرزهای شرقی و تضعیف بازار هرات. دوم: تغییر وضعیت غزه بهگونهای که ایران از آن سود نبرد و سوم: همان که در بالا اشاره شد؛ اوکراین».
هممیهن میافزاید: به یاد آوریم که در سال ۱۳۵۹ و در همان مجلس اول دو نماینده با دو دیدگاه کاملاً مخالف در غالب امور داخلی، در مورد مشترکی هشدار دادند و آن هم این که بعد از مرگ شاه ادامه گروگانگیری آمریکاییهای شاغل در سفارت سالبه به انتفاء موضوع است و موجب روی کار آمدن رقیب جیمی کارتر خواهد شد. در حال حاضر ایران نمیتواند برای ماندن بایدن کار خاصی انجام دهد؛ مگر آنکه نقش ویژهای در غزه یا اوکراین ایفا کند. اما باید برای فردای احتمالی سناریو داشت؛ فردایی که ترامپ درصدد جبران آن برتری در سه حوزه برخواهد آمد. از تحول افغانستان نفع امنیتی و اقتصادی (بازار هرات و اضافه شدن به بازار سلیمانیه)، از تحول اوکراین نفع سیاسی و اطمینان از وتوی قطعنامهها
در شورای امنیت سازمان ملل و از غزه نفع سیاسی چراکه اکنون به جای پیمان ابراهیم و نزدیک شدن اسرائیل به مرزهای ایران دانشگاههای آمریکا و حتی کانادا شاهد اعتراضات سراسری است و تکاپوی تشبیه حماس به داعش به شکست انجامیده و موج حمایت از فلسطینیها همه جا برخاسته است. مهمترین مراقبت وزارت خارجه باید حفظ همین سه موقعیت باشد تا ترامپ آنها را منتفی نکند و به هدر ندهد. در اصطلاح فوتبالی مراقب سه گل خودمان باشیم! در غزه البته با فاجعه انسانی روبهروییم و در اوکراین در اندازهای کمتر.».
درباره این تحلیل گفتنی است:
1) آمریکا در حوزه اقتصادی بیشترین سود را به خاطر تحریم روسیه و فروش گرانقیمت نفت و گاز خود به اروپا میبرد، به نحوی که برخی دولتمردان فرانسه و آلمان بارها از قیمت پنج برابر شده گاز آمریکا گلایه کردهاند.
2) یکسره کردن کار جنگ اوکراین، دست اروپا و آمریکا نیست، آن هم در وضعیتی که روسیه در موضع قدرت قرار دارد.
3) افزایش فروش نفت ایران، ربطی به جنگ اوکراین ندارد؛ بلکه نتیجه مایوس شدن از دغلبازیهای برجامی غرب و اهتمام به دور زدن تحریم هست بایدن هم نتوانست دخالتی در معاملات نفتی ایران و چین بکند، نه این که به ادعای هممیهن، چشمانش را ببندد!
4) آمریکا فارغ از آمد و شد رؤسای جمهور در کاخ سفید، در افغانستان متحمل شکست سنگینی شد و به ناچار، این کشور اشغال شده را تخلیه کرد. پس از آن هم تلاش زیادی برای ناامنسازی مرز افغانستان با ایران، درگیری دوطرف و ایجاد بیثباتی صورت گرفت که ناکام ماند. به عبارت دیگر، دوران بایدن، اوج تلاشهای مشترک آمریکا و انگلیس و اسرائیل برای بیثباتسازی مرزهای شرقی ایران بود و ناکام ماند.
5) در موضوع جنگ غزه نیز، پای آمریکا در هر صورت گیر است؛ چه به حمایت از اسرائیل ادامه دهد و چه شکست بزرگ را پس از هفت ماه حمایت همهجانبه نظامی و اقتصادی بپذیرد. آمریکا نخواهد توانست چیزی جز خسارتهای سنگین، از سرانجام جنگ غره درو کند.
6) اذعان هممیهن به این که ایران دست کم سه بر صفر در تحولات منطقه از آمریکا جلو افتاده، در حالی است که محافل غربگرا تا همین چند سال قبل میگفتند آمریکا کدخدای دنیاست و ظرف پنج دقیقه میتواند تمام توان نظامی ما را نابود کند و بنابراین به ادعای نشریه صدا (که سردبیرش با هممیهن مشترک است) باید مانند برّه و برده و از موضع تحقیرشدگی، با ترامپ یا بایدن مذاکره کرد!
تشکیل فراکسیون اعتدال با نامزدهایی که نداشتند!
نوری قزلجه: 80 نفر از اصلاحطلبان و اعتدالیون به مجلس راه یافتهاند
نشانه دیگر از عدم صداقت و فریبکاریِ پیش از انتخابات مدعیان اصلاحات را غلامرضا نوری قزلجه، رئیس فراکسیون مستقلین مجلس یازدهم به تازگی در گفتوگو با روزنامه دنیای اقتصاد عیان کرده و گفته است: با توجه به اینکه تکلیف 245 کرسی از 290 کرسی مجلس دوازدهم در مرحله اول انتخابات مشخص شده و بر اساس گرایشهای سیاسی و حضوری که نامزدها در انتخابات مجلس دوازدهم داشتند، مجموع نمایندگانی که به صورت مستقل در انتخابات حضور پیدا کردند و نامزد شدند و آنهائی که مورد حمایت احزاب معتدل و برخی از احزاب اصلاحطلب فعال بودند، در این مرحله حدود 80 نفر میشود و ما امیدواریم که با برگزاری مرحله دوم انتخابات در حوزههای باقیمانده این عدد نزدیک به 100 نفر برسد.
وی حتی از نگاه به هیئت رئیسه مجلس و سایر ارکان مجلس هم صحبت کرده و میگوید: نسبت به مجلس یازدهم شاید بتوان گفت بیش از 2 برابر وضعیتمان بهتر خواهد بود... هدف ما توفیق در مجلس است و تحقق برنامههایی که بتواند گرهی از مشکلات مردم و کشور را باز کند. اما طبیعتا برای رسیدن به آن هدف ابزار و لوازم هم نیاز است که ارکان مجلس و نهادهای مجلس هم جزو این عوامل هستند. ما از این منظر و از این دیدگاه به هیئترئیسه مجلس و سایر ارکان مجلس نگاه خواهیم داشت تا بتوانیم نقشمان را ایفا کنیم و همکارانمان در آن ارکان حضور داشته باشند.
روزنامه اعتماد هم نوشته است که شنيدههاي اعتماد همچنين حاكي از اين است كه منتخبين مستقلين و اعتداليها مدعي داشتن حدو 100 كرسي در مجلس دوازدهم هستند.
باید از مدعیان اصلاحات پرسید؛ این چه خالص سازی و نداشتن نامزد بود که به اعتراف خودتان در مرحله اول انتخابات حدود 80 نفر از این طیف منتخب شده و امیدوار هستید پس از مرحله دوم تعداد آنها به 100 نفر برسد؟ با نامزدهایی که نداشتید چگونه میخواهید فراکسیون تشکیل دهید؟!
دیکته پدرخواندههای اصلاحات به احزاب اصلاحطلب برای عدم ثبتنام در انتخابات
پادوهای داخلی دشمن در طیف مدعی اصلاحات پس از اینکه عارف و موسویلاری، سران دو تشکیلات ارشد این طیف یعنی «شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان- شعسا» و «نهاد اجماعساز اصلاحطلبان- ناسا» را مورد هجمه قرار داده و مجبور به استعفا کردند، با استبداد مطلق و همراستا با سرویسهای جاسوسی دشمن برای تحریم و تخریب انتخابات، چند ماه قبل از انتخابات به احزاب اصلاحطلب دیکته کردند که در انتخابات ثبتنام نکنند. البته چند حزب از آنها تبعیت نکردند. ۱۶۵ نامزد آنها تایید صلاحیت شدند. لیستی سراسری از سوی برخی احزاب اصلاحطلب در روزنامههای شرق و اعتماد منتشر شد که ۴۵ نفرشان در دور اول انتخابات به مجلس راه یافتند.
اگر انتخابات مهندسی شده و غیررقابتی بود، چگونه ۱۶۵ نفر اصلاحطلب و اعتدالی تایید شدند؟
بار دیگر باید از امتداد داخلی دشمن و مدعیان اصلاحات پرسید؛ اگر انتخابات مهندسی شده و غیر رقابتی بود، چگونه آن ۱۶۵ نفر تایید شدند و این عده به مجلس راه یافتند؟
پدرخواندههای اصلاحات که عدم ثبتنام در انتخابات را دیکته کردند یا جرأت مخالفت با آمران خارجی را نداشتند یا این که از کارنامه مردودی خود نزد مردم و عدم رأیآوری اطمینان داشتند و یا هر دو. همانطور که اشاره شد، تحلیلهای پسا انتخاباتی رسانههای طیف مدعی اعتدال و اصلاحات نیز ادعای پر تکرار آنها درباره خالصسازی و مهندسی انتخابات را باطل کرد.
در حالیکه بسیاری از رسانههای مدعی اصلاحات مدعی عدم امکان رقابت در انتخابات بودند، در گزارشهای خود گفتند «نامزدهای میانهرو» رأی آوردهاند. خبر آنلاین گزارشی با عنوان «۴۵ صندلی مجلس دوازدهم؛ سهم لیست صدای ملت از انتخابات» منتشر کرد، سایت انتخاب نیز یکی از منتخبان در تهران را به عنوان میانهرو و گزینه مناسب برای تصدی ریاست مجلس معرفی کرد.
روزنامه هممیهن نیز که تا اواخر سعی در القای یکدستسازی و فقدان رقابت داشت، چند روز مانده به انتخابات، گزارشهایی با این عناوین منتشر کرد: «میانهروها با یک لیست آمدند؛ جناح راست با ۳ لیست در تهران» و «۱۰۳ نامزد میانهرو در سراسر کشور.»
مردم، ذوقزدگی هممیهن از سه لیسته شدن رقبا و «امکان تشکیل فراکسیون قوی توسط اصلاحطلبان» را باور میکردند، یا ادعای خالصسازی را؟!
از میان اصلاحطلبان و اعتدالیهایی که از طیف تحریمی جدا شده بودند، غلامعلی جعفرزاده، نماینده سابق مجلس در گفتوگو با روزنامه آرمان، از مشی برخی اصلاحطلبان در تحریم انتخابات انتقاد کرده و در پاسخ به این سؤال که «آیا جریان اعتدالی از این ظرفیت برخوردار است که برای همه مناطق کشور لیست انتخاباتی بدهد؟»، گفته بود: روی این موضوع کار شده و جریان اعتدالی از این ظرفیت برخوردار است.
خبرها نیز حاکی از این بود که بخشی از اصلاحطلبان از جمله کارگزاران، اعتدال و توسعه، ندای ایرانیان، خانه کارگر، اعتماد ملی و... در تکاپوی انتخابات هستند و روی بستن لیستهای انتخاباتی کار میکنند.
۱۱۰ فعال اصلاحطلب از جمله کرباسچی، حضرتی، جلایی پور، گرامی مقدم، فراهانی، کولایی، طباطبایی، شیرزاد، خانجانی، احمد مازنی و... هم خواستار حمایت احزاب و نیروهای سیاسی و مدنی، از ائتلاف نامزدهای میانهرو، توسعهگرا و اصلاحگر شده بودند.
به همین ترتیب، جواد هروی، سخنگوی حزب اعتدال و توسعه گفته بود: حزب اعتدال و توسعه براساس رایزنی با سایر احزاب اعم از کارگزاران سازندگی، ندای ایرانیان، اعتماد ملی، خانه کارگر و ستاد عقلانیت که هواداران لاریجانی هستند، لیست مشترک خواهد داد.
طیف اصلاحات - اعتدال علیرغم ادعای نامزد نداریم، نه تنها نامزد کافی در انتخابات داشت بلکه سودای ریاست مجلس را هم در سر میپروراند.
در انتخابات مجلس یازدهم تصمیم گرفته شد به دروغ به مردم بگوییم که «کاندیدا نداریم»
در این میان، حسین مرعشی دبیرکل حزب کارگزاران گفته بود: در انتخابات مجلس یازدهم، لیستی که برای تهران آماده شد، از لیستی که برای مجلس دهم آماده شد، قویتر بود؛ اما تصمیم گرفته شد به دروغ به مردم بگوییم که کاندیدا نداریم».
سردبیر روزنامه هممیهن:سران جبهه اصلاحات از ترس شکست گفتند در انتخابات شرکت نمیکنیم
محمدجواد روح، سردبیر روزنامه هم میهن نیز گفته بود؛ ـ خروجی جبهه اصلاحات با ساختار فعلی این است که در آستانه هر انتخابات اعلام میکند شرکت نمیکنیم یا شش ماه مانده میگویند که «این انتخابات، انتخابات ما نیست» و تلویحاً توصیه میکنند نامزد هم نشوید.
ـ در همین انتخابات، شواهد نشان میدهد وضعیت از مجالس دهم و یازدهم بهتر است. این ۱۱۰ نفری که در شهرستانها بهعنوان نامزد مطرح هستند و تعدادی که در تهران هستند، از مجلس دهم خیلی شناختهشدهتر هستند.
ـ وضعیت تایید صلاحیتها از مجلس دهم و یازدهم بهتر است. آن هم در شرایطی که ۹۰ درصد چهرههای اصلاحطلب و اعتدالگرا- حتی اعضای دولت روحانی- برای شرکت در انتخابات نامزد نشدند.
ـ واقعیت این بود که اکثریت قریب به اتفاق نامزدهای بالقوه اصلاحطلب، خودشان به صحنه نیامدند. ردصلاحیت اصلی، توسط خود جبهه اصلاحات انجام شد.
ـ با تصمیمی که جبهه اصلاحات گرفت، بخش عمدهای از آنها که قصد نامزدی داشتند، منفعل و دلسرد شدند. در نتیجه، به نقطهای رسیدهایم که مطرح میشود کاندیدای قابل قبولی نداریم. درحالیکه این حرف اشتباه است.
ـ باید از جبهه اصلاحات پرسید که دقیقاً شما در این انتخابات و در صحنه سیاست، چه میکنید؟ ریشه این موضع انتخاباتی، فقط ترس از شکست است. عدم شرکت، هیچ توجیه دیگری ندارد.
طیف رادیکال از اصلاحطلبان که امروز دروغ نامزد نداریم و تهمت خالصسازیشان بیش از پیش آشکار شده، بار دیگر نشان دادند نه تنها در چارچوب نظام و قانون اساسی فعالیت نمیکنند بلکه پادوی آمریکا و اسرائیل هستند و برنامه بیگانگان را پیش میبرند.