نقدی بر استشهاد تاریخی رئیسجمهور به فتح مکه
۱۴۰۳/۰۶/۲۷
حجت الاسلام جواد سلیمانی*
با عرض ادب و احترام خدمت رئیسجمهور محترم جناب دکتر پزشکیان «حفظه الله»
از آنجا که مقام ریاست جمهوری نظام جمهوری اسلامی ایران از منظر حقوقی مقام بسیار والایی در دنیاست و جهانیان بر این پندارند که سخنان رئیسجمهور چنین نظام اسلامی منطبق بر موازین و دادههای اسلام است، لذا توقع این است که حضرتعالی و هر شخص دیگری که در این مقام قرار میگیرد وقتی به آیه یا روایت یا خبری از تاریخ اسلام استشهاد میکند، اولا خبرش متقن و مستند باشد و ثانیا برداشتش از سند صحیح و ثالثا استشهادش بجا و انطباقش بر موضوع مورد بحث صحیح باشد، وگرنه برای شنوندگان بد آموزی داشته و موجب انحراف افکار عمومی و ترویج برداشتهای غلط از اسلام و رواج هرج و مرج فکری و ولنگاری گفتاری و رفتاری میشود. این امر دون شأن شماست که همواره نظم و انظباط و سخن کارشناسانه و دقیق شعار شماست.
با عرض پوزش استشهادهای تاریخی شما در گزارش عملکرد یک ماهه دولت در صدا و سیما از جهات پیش گفته قابل نقد است.
شما در توجیه شعار دولت وفاق ملی که منجر به روی کار آمدن برخی از متهمان مشارکت در فتنه 88 و 1401 و سپردن پستهای نظام جمهوری اسلامی به متهمان اقتصادی شده است، فرمودید:
«آنچه که من به آن باور دارم و جزو آموزههای اعتقادی ماست، وحدت و انسجام مسلمانان است.
اصلی که رسول خدا وقتی مکه را فتح کردند، در آنجا سخنرانی کردند و آدمهای حاضر افرادی بودند که از هیچ کاری علیه مسلمانان کوتاهی نکرده بودند، اما پیامبر گفتند همه انسانها با هم برابر هستند و مسلمان برادر مسلمان است.»
در حالی که اولا: اصل وحدت و انسجام مسلمانان ربطی به ماجرای فتح مکه ندارد. در ماجرای فتح مکه رسول خدا(ص) مکیانی را که در گذشته مرتکب جرم شده بودند و تسلیم اسلام شده بودند عفو کرد. فرمود: من همان سخنی که حضرت یوسف(ع) بعد از ندامت برادرانش به آنها فرمود به شما میگویم: «لاتثریب علیکم الیوم فاذهبوا انتم الطلقا» امروز دیگر سرزنشی بر شما نیست بروید شما آزاد هستید.
درست همین برخورد را نظام جمهوری اسلامی با بسیاری از نادمان فتنه 88 و 1401 انجام داد و آنها را آزاد کرد. پس موضوع پست دادن به متهمان و فتنه گران با شعار دولت وفاق و وحدت ملی با موضوع آزاد کردن نادمان فتح مکه دو موضوع کامل جداگانهایست که هرگز قابل تطبیق با هم نمیباشد.
ثانیا: رسول خدا(ص) در همان روز فتح مکه نه تنها به فتنه گران غیر نادم پست نداد بلکه برخی از سران فتنه را که امیدی به توبه و اعتمادی به ندامتشان نبود عفو نکرد. یازده مرد و شش زن فتنهگر را نام برد و فرمودند: اگر آنها را زیر پرده خانه خدا هم دیدید به قتل برسانید. (تاريخ الخميس، ج ۲، ص ۹۰؛ شرح الأخبار، ج ۲، ص ۱۵۱). آیا این رفتار رسول اکرم(ص) با پست دادن به فتنه گرانی که نه تنها اظهار ندامت بلکه صریحا مواضع مخالف خود با نظام را در انتخابات تکرار کردند سازگار است؟
ثالثا: اگر معیار رسول خدا(ص) وحدت ولو با مخالفان و معارضان نظام اسلامی بود، چرا مکه را با نیروی نظامی فتح کرد؟ در همان جنگ احزاب میفرمود بیایید با هم وحدت کنیم، یک حکومتی تشکیل میدهیم بخشی از مناصب آن دست معارضان و مخالفان حکومت اسلامی باشد و بخشی دیگر دست ما موافقان.
چرا هیچگاه حتی در صلح حدیبیه چنین بحثی را مطرح نکرد؟ سعی کرد قوت بگیرد و حکومتی که صدر و ذیلش در دست موافقان نظام اسلامی باشد تشکیل دهد.
رابعا: شاید بپرسید چرا از ابوسفیان برای جمعآوری مالیات قبیله قضاعه و خالد بن ولید برای فرماندهی لشکرش استفاده کرد؟ پاسخ این است که این افراد تسلیم اسلام شدند و رسول خدا(ص) برای تالیف قلوب و مصالح دیگری برخی پستهای درجه سه و چهار را به تعداد بسیار اندکی از آنها داد، بهطوریکه کاملا بر آنها مسلط بود و آنها از حکومت اسلامی تبعیت میکردند و هرگز خطر ضربه زدن آنها به ساختار و بدنه نظام اسلامی در موردشان مطرح نبود.
هرگز پستهای کلیدی را به آنها نداد. حتی به آیندگان سفارش کرد که مواظب برخی از این فتنهگران به ظاهر نادم باشند و هرگز پستهای کلیدی را به آنها نسپارند.
فرمود در آینده هرگاه دیدید معاویه بر منبر تکیه زد او را بکشید. (منقری، وقعه صفین، ص221) و یا در مورد فرزندان ابی العاص جد مروان بن حکم فرمود: مراقب باشید هرگاه سی چهره از فرزندان ابی العاص در حکومت اسلامی نفوذ کنند آنها دین خدا را تحریف میکنند، مردم را بنده خود مینمایند و بیتالمال را بین خود دست بهدست میکنند. (رک: مجلسی، بحارالانوار، ج31، ص537)
خامسا: جناب آقای رئیسجمهور اگر در مکتب اهل بیت(ع) وحدت در جامعه به معنای وحدت با مجرمان و متهمان به فتنهگری و براندازی نظام اسلامی است! و سپردن پستهای کلیدی به مخالفان نظام اسلامی جائز است، پس چرا امیرمؤمنان(ع) به محض رسیدن به حکومت کارگزاران اموی (معاویه بن ابی سفیان(والی شام)، عبدالله بن سعد بن ابی سرح(والی مصر)، یعلی بن منیه(والی یمن)، عبدالله بن عامر بن کریز(والی بصره)) را از کار برکنار کرد؟ (تاريخ يعقوبي، ج2، ص179.) چرا دولت وفاق تشکیل نداد؟!
سادسا: آقای رئیسجمهور چرا امیرمؤمنان(ع) معاویه را تحمل نکرد و به افرادی مانند طلحه و زبیر که توقع پست داشتند پست نداد؟ چرا سخن افرادی مانند ابن عباس را که معتقد بودند برای آرام کردن اوضاع باید به برخی از مخالفان پست داد نپذیرفت؟ (الكامل في التاريخ، ج3، ص197) و معتقد بود آنها از این فرصتی که در اختیارشان میگذاریم برای ظلم و فساد و براندازی استفاده خواهند کرد لذا نباید به آنها پست داد. (همان؛ المعیار و الموازنه، ص97ـ98)
سابعا: اگر بفرمایید پس چرا در دولت علوی افرادی مثل ابوموسی اشعری و اشعث بن قیس پست گرفتند، خواهم گفت بر اساس اسناد متقن تاریخی به علت فشار خواص بود و آنها مسئولانی بودند که خواص آنها را بر حضرت تحمیل کردند و بخشی از مردم نیز پشت خواص ایستادند و امام برای اتمام حجت و جلوگیری از تفرقه و فروپاشی زودرس حکومتش آنها را ابقاء کرد. (رک: منقري، وقعه صفین، ص137-227؛ شيخ مفيد، الامالي، ص 295 و 296)
* عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)