روزی نامه های غرب گدای ... ۱۴۰۳/۰۷/۰۱
روزی نامه های غرب گدای ...
۱۴۰۳/۰۷/۰۱
رؤیافروشی دوباره غربگرایان به بهانه سفر نیویورک
در حالی که دولت آمریکا توافق برجام را به مدت شش سال زیر پا گذاشته و حتی انتخاباتی را که به پیروزی آقای پزشکیان انجامید مشروع نمیداند، نشریات زنجیرهای به رویافروشی و حبابفروشی درباره «گرهگشایی در نیویویورک» روی آوردهاند.
روزنامه سازندگی در نوشتهای با همین عنوان (گرهگشایی در نیویورک) آورده است: بیشک اولین سفر مسعود پزشکیان به آمریکا دستاوردهای مهمی را خواهد داشت. تحلیلگران امیدوار هستند که برخلاف دولت سیزدهم، این دولت بتواند دستاورد مثبتی را از این سفر عاید کشورمان کند. صادق زیباکلام میگوید که امیدوار است تا آقای پزشكیان متفاوت از رؤسایجمهور گذشتهمان رفتار كند. یعنی زمانی که پشت تریبون سازمان ملل میروند، رفتار رؤسایجمهور گذشتهمان را نداشته باشد. آقای پزشكیان نباید سنت سخنرانیهای قدیم را انجام دهد بلکه باید از این فرصت استفاده كند و پیام دوستی و مودت را از طرف جمهوری اسلامی ایران به جهانیان برساند و تاکید کند که ما در ایران سر جنگ نداریم و به دنبال درگیری نیستیم. ما به دنبال سلاح هستهای نیستیم و به دنبال صلح و ثبات هستیم.
حسن بهشتیپور، نیز به سازندگی گفت: اگر رئیسجمهور بتواند فضائی ایجاد كند كه مثلا ملاقاتی با كامِلا هریس داشته باشد یا حتی با خود ترامپ نشستی داشته باشد، شاید بتوان گفت که نسبت به سفرهای قبلی ساختارشكنی شده است. در غیر این صورت همه مراسم مانند گذشته تکراری خواهد بود. در ایران یكسری تابوهایی وجود دارد كه چرا باید رئیسجمهور ایران با معاون رئیسجمهور آمریكا صحبت كند؟ در حالی كه اتفاقاً اینطور نشستها اگر انجام شود، ما چیزی را از دست نمیدهیم بلکه فقط فضای جدیدی را ایجاد میكند. بهخصوص اکنون که اسرائیلیها با این جنایتهایی كه دائماً در خاورمیانه انجام میدهند به دنبال این هستند كه ایران را با آمریكا درگیر كنند. خب چنین ملاقاتهایی میتواند در راستای همان سیاستی باشد كه گفته میشود، ایران به دنبال مدیریت تنشزدایی با آمریكاست. هدف همان مدیریت تنش در روابط ایران و آمریكاست و ممانعت از اجرای نقشهای كه اسرائیلیها دارند زیرا دائماً با انواع و اقسام تحركات و تحریكات به دنبال ایجاد تنش در روابط ایران و آمریكا و حتی جنگ هستند.
سازندگی همچنین از قول عبدالرضا فرجیراد نوشت: نباید اصراری بر گفتوگو در قالب ۱+۵ داشته باشیم. واقعیت غیرقابل انکار این است که تحولات نظام بینالملل با زمانی که برجام امضا شد، متفاوت است. اگر قرار باشد، ایران توافقی را مورد چانهزنی قرار دهد و یک طرف آن آمریکا باشد و طرف دیگر آن را اتحادیه اروپا در دست بگیرد و سوی دیگرش را روسها به سمت خود بکشند و در نهایت چینیها هم سردرگم بمانند، بدونشک خروجی مطلوبی از آن کسب نخواهد شد؛ چراکه روسیه با غرب وارد یک درگیری بزرگ و نامعلوم شده و بعید است در قالب ۱+۵ بتوانند با یکدیگر کنار بیایند و نتیجه دلخواهی برای ایران داشته باشد. باید طرفهای اصلی مذاکره ایران و آمریکا باشند و سایر اعضای قبلی مورد مشورت و تسهیلکننده توافق باشند. از طرف دیگر چون بندهایی از برجام قابل اجرا نیست و ایران هم براساس بیاعتمادی نمیتواند به یکسری از تعهدات همچون غنیسازی ۳.۶۷ و نیز خسارتهایی که متحمل شده برگردد؛ بنابراین دنبال کردن فرمت قبلی، آن هم در شرایط جنگی در خاورمیانه و اروپا بیفایده خواهد بود.
روزنامه زنجیرهای اعتماد هم از قول یک نماینده سابق و رد صلاحیت شده، مدعی «تنشزدایی در آمریکا» شد و نوشت: «در طول 11ماه گذشته ایران در شرایط دشواری از منظر بینالمللی قرار گرفته و نتانیاهو گام به گام تلاش میکند تنشها را به ایران نزدیکتر سازد. در چنین شرایطی بسیار مهم است که رئیسجمهور و تیم همراه ایشان با یک پنل و بسته تنشزدایی راهی نیویورک شوند. امیدواریم این سفر چیزی فراتر از سفر رؤسایجمهور سابق برای ایران داشته باشد. لازمه این پلن، گرفتن اختیار برای کاهش تنشهاست. ریشه بخش عمدهای از تنشهای ایران به ابرتنش ایران با آمریکا بازمیگردد. در چنین شرایطی معتقدم تا زمانی که ایران و آمریکا برنامهای عملی برای پایان دادن به تنشهای خود نداشته باشند، حضور هیئتهای نمایندگی ایران در نیویورک، دستاوردهای مورد نظر مسئولان و مردم را نخواهد داشت».
درباره فضاسازی نشریات زنجیرهای گفتنی است که اولاً دولت آمریکا و تروئیکای اروپایی حاضر به تبریک به آقای پزشکیان به خاطر پیروزی در انتخابات نشدند و دولت آمریکا مدعی شد انتخابات ایران را عادلانه و مشروع نمیداند. هنگامی هم که آقای پزشکیان عنوان کرد «اگر آمریکا دست از دشمنی و تحریم بردارد، ما با هم مشکلی نداریم و برادر هستیم»، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا مدعی شد منتظر رفتار و نه گفتار طرف ایرانی است که سیاستهایش را در موضوعات مختلف هستهای و منطقهای و حمایت از حماس و حزبالله تغییر دهد.
ثانیاً دولت بایدن رو به پایان است و مذاکره و توافق با چنان دولتی که اصلاً مسئله اولش توافق هستهای برجام نیست، هیچ موضوعیت و تناسبی با واقعیات جاری ندارد. دولت بعدی آمریکا هم- فارغ از اینکه کامِلا هریس پیروز شود یا دونالد ترامپ- تازه چهار ماه دیگر مستقر خواهد شد و بنابراین قول و قرار با آنها هم توهمی بیش نیست.
ثالثاً زمزمه (آن هم یکسویه) توافق جدید با آمریکا و غرب، آسان کردن کار طرف عهدشکن غربی است که به تعهداتش عمل نکرده و مانند کلاهبرداران، از ایران امتیاز گرفته و وعده فروخته و خسارت وارد کرده است. بانیان و حامیان سینهچاک برجام چگونه به راحتی میتوانند حکم عبور از جنازه برجام بدون گرفتن خونبها و تاوان و خسارت را مطرح کنند، حال آن که روزگاری نهچندان دور، مقدس جلوه میدادند و با حیثیت خود گره زده بودند؟
رابعاً تیترهایی مانند گرهگشایی در نیویورک و تنشزدایی در آمریکا و ادعای به شکاف انداختن میان آمریکا و اسرائیل، نشان میدهد که افراطیون غربگرا از عبرتهای تلخ برجام و جنایتهای مشترک آمریکا و اسرائیل در منطقه هیچ درسی نیاموختهاند و ضمناً گره مشکلات را نه در اصلاحات اقتصادی در داخل و گسترش شرکای اقتصادی و دور زدن و خنثی کردن تحریمها بلکه در همان سیاست شکستخورده دولت برجام میدانند که به جای وعده لغو یکباره و غیرقابل برگشت تحریمها، شمار آن را به بیش از دو برابر رساندند و اقتصاد کشور را در کام قفلشدگی و بحرانزدگی بردند. مرور مواضع نشریات زنجیرهای نشان میدهد که آنها به تبعیت از آمریکا، هیچ اعتراضی به عهدشکنی برجامی و خیانتها و جنایتهای زنجیرهای آمریکا ندارند و فقط توقع دارند طرف ایرانی از حقوق خود کوتاه بیاید!
توصیههایی که از سوی طرف مقابل به عنوان ضعف تعبیر میشود
وقتی مدعیان اصلاحات واقعیات نظام بینالملل را درک نمیکنند
روزنامه زنجیرهای سازندگی در شماره روز یکشنبه اول مهرماه در گزارشی با عنوان گرهگشایی در نیویورک، به نقل از یکی از فعالین مدعی اصلاحات، پزشکیان را به دیدار با ترامپ و هریس دعوت کرد.
این فعال مدعی اصلاحات در ادامه این گفتوگو تاکید میکند که در ایران یكسری تابوهایی وجود دارد كه چرا باید رئیسجمهور ایران با معاون رئیس جمهـور آمریكا صحبت كند؟ درحالی اینطور نشسـتها اگر انجام شـود، ما چیزی را از كه اتفاقا دسـت نمیدهیم بلکه فقط فضای جدیدی را ایجاد میكند. بهخصوص اکنون که اسرائیلیها با این جنایتهایی كه دائما در خاورمیانه انجام میدهند به دنبال این هسـتند كه ایران را با آمریكا درگیر كنند. خب چنیـن ملاقاتهایی میتواند در راستای همان سیاستی باشد كه گفته میشود، ایران به دنبال به معنای مدیریـت تنشزدایی با آمریكاسـت. این لزوماً برقراری رابطه نیسـت زیرا میتوانـد در چارچوب مدیریت تنشزدایـی در روابـط ایـران و آمریكا باشـد.
سازندگی و دیگر روزنامههای زنجیرهای با روی کار آمدن دولت جدید مجددا به دنبال تکرار روند اشتباهی هستند که در دوران روحانی نیز با دیکتاتوری تمام سعی در قهرمانسازی از آن داشتند.
قدم زدن با جان کری، گفتوگوی تلفنی با اوباما و دهها به اصطلاح تابوشکنی دیگری که در زمان برجام برای هموار کردن مسیر دنبال شد، هیچکدام کوچکترین تاثیری در وفاداری و پایبندی آمریکا به برجام نداشت و حتی در زمان اوباما نیز برجام هیچگاه تبدیل به یک قانون در ساختار حقوقی آمریکا نشد.
مدعیان اصلاحات یا واقعیات نظام بینالملل را درک نمیکنند یا به عمد آن را انکار و از آن چشمپوشی میکنند. تجربه برجام نشان داد مشکل اصلی در مسیر مذاکرات میان ایران، آمریکا و غرب نه اعتمادسازی که دید استعماری و قلدرمآبانه آنان نسبت به ایران است.
اعتمادسازی و نرمش حداکثری در مقابل غرب در برجام، در فرجام خود به بازگشت تمام تحریمها با شدت بیشتر و بدون قطعنامه شورای امنیت و همچنین بازی بیسرانجام چندساله اروپاییها با کشورمان در سازوکار مضحک اینستکس ختم شد.
روزنامهها و رسانههای زنجیرهای مدعیان اصلاحات در حالی دولت را به ارسال پالسهای متعدد برای ارتباط با آمریکا ترغیب میکنند که در طی ماههای گذشته علیرغم تلقی مدعیان اصلاحات، آمریکاییها هیچ پالس مثبتی برای تعامل با دولت پزشکیان ارسال نکردهاند.
این رویه بیش از هر چیز از سوی طرف مقابل به عنوان نقطه ضعف تعبیر شده و چنین توصیههایی آمریکاییهایی که بیتعهدی خود به هر مذاکره و تعهدی را پیشتر نیز نشان دادهاند، به فشار بیشتر ترغیب خواهد کرد.
در زمانی که آمریکاییها هیچ نگاه و تعهد خاصی به برجام نداشتند، ذوقزدگیهای امیرکبیرهای خودخوانده از برجام و معجزه خواندن آن از سوی دولتمردان اسبق در چشم آمریکاییها، بیش از هر چیز ایران را نیازمند به توافق نشان داده و منجر به اطمینان خاطر آنان از عدم واکنش ایران نسبت به خروج آمریکا و نهایتا به خروج بیکیفر آمریکا از برجام ختم شد.
تکرار یک اشتباه اینبار نه از سر غفلت که بعضا ظن خیانت را در میان مدعیان اصلاحات تقویت میکند.
شرق: اگر دیپلماسی در عراق جواب داد با تکیه بر میدان است
در حالی که برخی نشریات زنجیرهای طی سالهای گذشته به تقلید از ظریف، میدان را مزاحم هزینهساز برای دیپلماسی وانمود کردهاند، روزنامه شرق تاکید کرد: وقتی در ادامه میدان به دیپلماسی میرسیم، ارزش میدان معلوم میشود. اگر دیپلماسی جواب میدهد، با تکیه بر میدان است. دیپلماسی وقتی اثربخش است که قبلش قدرت میدان تثبیت شده باشد.
نویسنده روزنامه شرق خاطرنشان کرده است: هشت سال پیش در چنین روزی یادداشتی داشتم با عنوان «کمی شیشهخرده داشته باشیم». اما موضوع یادداشت چه بود و منظورم از شیشهخرده چیست؟ موضوع یادداشت برمیگشت به این نظر بسیار شنیده شده که مثلا «به ما چه مربوط در سوریه یا لبنان یا فلسطین و... چه میگذرد، که اصلا در آنجاها دخالت بکنیم یا نکنیم» و گفته بودم این خیلی خوب میشود که ما کاری به کار جای دیگری نداشته باشیم و سرمان به کار خودمان باشد ولی این وقتی امکانپذیر است که دیگران هم کاری به کار ما نداشته باشند و بعد گفته بودم، اما چنین چیزی اصلا امکانپذیر نیست و کشور ما یک جزیره دورافتاده مانند «جزیره ایستر» در اقیانوس آرام نیست که هیچکس تا قرنها از وجودش باخبر نباشد و اینجا که ما هستیم، نامش خاورمیانه است و در خاورمیانه، وقتی از عمق استراتژیک برای هر کشوری صحبت میکنیم، این عمق استراتژیک گاهی تا آنسوی مرزهای چند کشور آنطرفتر هم میرود و این نهتنها برای کشور ما، بلکه برای کشورهای دیگر منطقه خاورمیانه هم صادق است و منظورم از این شیشهخرده، مثل همان خانههای قدیمی است که روی هِره دیوارشان، شیشهخرده کار میگذاشتند که یک زمانی یک نفر از دیوارشان بالا نکشد و این شیشهخرده، در عالم سیاست یعنی یک کاری بکنی که بتوانی خودت را در این خاورمیانهای که اینقدر متلاطم است، حفظ بکنی. برای نمونه همین داستان افغانستان که ماجرای مهاجرانش بعد از استقرار دوباره طالبان در آن کشور و موج پناهندگانش در همین بیسروسامانی سه سال گذشته کشورمان، چه وضعیتی را فراهم کرده که حتی برخی، از آن بهانهای ساختهاند برای نفرتپراکنی قومی که اگر فکری برای آن نشود، میتواند این نفرتپراکنی قومی را به معضلی داخلی نیز تبدیل کند.
یا در مثالی دیگر، یادتان هست درست یک سال بعد از آن یادداشت «شیشهخرده» و در مهرماه سال 96 ماجرای «رفراندوم استقلال کردستان عراق» پیش آمد؟ و یادتان هست که تنها کشوری در جهان که از این رفراندوم حمایت کرد اسرائیل بود؟ و نمیدانم یادتان هست که در همان زمان، بودند نخبگانی در همین کشور خودمان که با طرح موضوع «حق تعیین سرنوشت» از این رفراندوم حمایت میکردند، بدون آنکه توجه کنند که گیریم این رفراندم استقلال، به نتیجه هم رسید، آیا گمان میکنید داستان به همینجا ختم میشود؟ و همین شد که در یک مجموعه چهار قسمتی از این نوشتم که چرا این رفراندوم خطری برای تمامیت ارزی کشور ماست؛ یعنی اتفاقی که در کشوری دیگر رخ میدهد، بهدلیل همان عمق استراتژیک، فقط مسئله آن کشور نیست که اتفاقا مسئله ما هم هست. برای همین هم بود که اسرائیل از آن حمایت میکرد و هنوز هم حمایت میکند؛ درحالیکه عراق همسایه ماست ولی همسایه اسرائیل نیست. چون دقیقا آن ماجرا بر تمامیت ارزی ما اثر مستقیم داشت. یا بیاییم نزدیکتر، به همین ماجرای دو سال پیش و مرگ خانم مهسا امینی. اتفاقی که نباید میافتاد، ولی در نتیجه همان بیسامانی سهساله که ضرباتی مهلک بر کشور وارد کرد، آن ماجرای دو سال پیش هم رخ داد و بعد، آن ماجرای تجمع برلین که به بهانه مرگ آن دختر بیگناه، پرچم کشور جعلی کردستان برافراشته شد و خیلیها اصلا به این توجه نکردند که برافراشتن چنین پرچمی یعنی چه و در جوگیری آن داستان، از خود بیخود شدند.
اما در این سالها فقط بیتدبیریها نبود، بسیار تدبیرها هم بود که خیلی از ما یا معنای آن را درنیافتیم یا به هر دلیلی عَلَم مخالفت با آن بلند کردیم؛ تدبیرهایی که با نام میدان در کشورمان شناخته میشود و بسیاری با آن مخالف بودند و هستند، اما وقتی در ادامه آن میدان به دیپلماسی میرسیم، ارزش میدان معلوم میشود و این دیپلماسی کجا خود را نشان داد؟ یکی در همین ماجرای دو هفته اخیر و پذیرش اقلیم کردستان عراق که گروهها و فرقههای مسلح جداییطلب خلع سلاح و از مرزهای کشورمان دور شوند. اتفاقی که باید همه ما از آن استقبال کنیم و یادمان باشد که در ماجرای دو سال پیش، گروههای تجزیهطلب بسیار از آن بهره بردند که فقط یکی از آنها ماجرای برافراشتن پرچم کشور جعلی کردستان بود و مهمتر از آن، شادمانی خیابانی پس از شکست تیم ملی از آمریکا و انگلیس بود. رخدادی باورنکردنی که کسی جرئت نداشت به شادیکنندگان شکست اعتراض کند.
اگر امروز رئیسجمهور کشورمان به عراق میرود و رئیس اقلیم کردستان عراق، به زبان فارسی رو به دوربین سخن میگوید، در پاسخ به هوشیاری دیپلماتیک رئیسجمهورمان است که رو به دوربین به زبان کردی حرف میزند و همه اینها ناشی از همان شیشهخردهای است که در میدان نشانش دادیم. اگر دیپلماسی جواب میدهد، با تکیه بر میدان است و اصلا میدان را میخواهیم که بتوانیم در دیپلماسی از آن استفاده کنیم؛ والا میدان که به ذات خود کارکردی ندارد و دیپلماسی هم وقتی اثربخش است که قبلش قدرت میدان یا همان شیشهخرده تثبیت شده باشد. یادمان باشد، حالا که اثربخشی این دو را در پیوند با هم دیدیم، موارد دیگری هم هست که وقتِ نشان دادن کارکرد دیپلماسی متکی بر میدان است. یکی برجام، یکی زنگزور، یکی جزایر ایرانی خلیجفارس، یکی کریدورهای منطقهای. کم نیستند از این دست موارد.
تاریخ خبر: ۱٤۰۳/۰۷/۰۲، ۰۵:۵۰:۳۸ بازدیدها: 63