به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 17,342
بازدید دیروز: 4,654
بازدید هفته: 21,997
بازدید ماه: 21,997
بازدید کل: 25,009,134
افراد آنلاین: 135
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
یکشنبه ، ۰۲ دی ۱٤۰۳
Sunday , 22 December 2024
الأحد ، ۲۰ جمادى الآخر ۱٤٤۶
دی 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
3029
آخرین اخبار
4 - سیدمحمدسعید مدنی:رسانه کربلا ۱۳۹۸/۰۶/۲۳

رسانه کربلا

۱۳۹۸/۰۶/۲۳

برخی رسانه ها جوسازی می کنند/حمله خمپاره ای به اطراف کربلا تلفات نداشت -  قدس آنلاین | پایگاه خبری - تحلیلی

 
سیدمحمدسعید مدنی

«الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لا یخشون احداً الا الله و کفی بالله حسیبا»
آنان که تبلیغ رسالات خدا می‌کردند، و از خدا می‌ترسیدند، و از هیچ‌‌کس جز خدا بیم نداشتند و خدا برای حساب و پاداش اعمال آنها به تنهایی کفایت می‌کند. (احزاب- 39)
زینب(س) پیام‌رسان کربلا
پس از شهادت امام حسین(ع) و یاران باوفایش و فرونشستن شعله‌های جنگ، حالا نقش قهرمانانه و حساب‌شده رساندن پیام قیام کربلا، بر دوش زینب(س) است. تاریخ سراپا محو تماشای، حماسه‌آفرینی برادر و خواهری است که در دامان علی(ع) و زهرا(س) تربیت شده‌اند، حسین(ع) رسالت خون را تمام و کمال و با شجاعت و تدبیر و مرگ سرخش انجام داد. و حالا نوبت زینب(س) است که رسالت «پیام» را انجام دهد. گفته‌اند و درست هم گفته‌اند: «هر انقلابی دوچهره دارد، چهره اول خون و چهره دوم پیام»! همه انقلاب‌ها برای موفقیت، حفظ‌شدن و تداوم یافتن، به «پیام» نیاز دارد؛ اگر زینب (س) و انجام رسالت پیام به وسیله او نبود، اگر زینب (س) نقش بسیار حساس و ظریف خود را در آن شرایط مصیبت‌بار و کمرشکن خوب بازی نمی‌کرد، تردیدی وجود ندارد که امروز کسی در هیچ جا سخنی از قیام کربلا نمی‌گفت، کلام «یا حسین(ع)» بر سر زبان هیچ وجدان بیداری نبود، به قول شاعر «سِرّ نی در کربلا می‌ماند، اگر زینب (س) نبود»! و همان‌طور که یزید و باند اموی می‌خواست، یاد و خاطر، و مهم‌تر از همه، هدف مقدس و متعال قیام حسینی(ع) با خون و جسم بی‌سر حسین(ع) زیر شن‌های روان دشت تفتیده کربلا مدفون و از صفحه تاریخ محو می‌شد.
برنامه‌ریزی جامع قیام عاشورا
با مطالعه و بررسی تاریخ عاشورا، جستجوگر متوجه یک برنامه‌ریزی دقیق و مدیریت آگاهانه می‌شود که از لحظه بسته‌شدن نطفه قیام تا غرش دشمن‌شکن زینب(س) در بارگاه یزید، می‌روند و تاروپود قیام عاشورا حاکم است. تقریباً همه کسانی که این مطالعه را انجام داده‌اند، در این موضوع متفق‌القولند. برای مثال، یکی از نویسندگان لبنانی می‌نویسد: «سرور شهیدان اهمیت رسالتی را که بر دوش او گذاشته شده، درک می‌کرد و می‌دانست که تاریخ در انتظار شهادت اوست و شهادت بقای امت اسلام را تضمین، بنای عقیده را پایه‌ریزی، نقاب‌های خدعه و ستم و سنگدلی را پاره و زیرپا گذاشتن ارزش‌ها و محو آنها را از اذهان محکوم خواهد کرد و دین خدا را از دست شیطان‌ها و آدم‌کش‌ها رهایی خواهد داد... بی‌شک مشیت خداوند که مقدر کرد امام حسین(ع) خود و فرزندان و برادران خویش را قربانی کند و زنانش را در معرض اسارت قرار دهد، چنانچه شهادت او و اسارت زنانش برای مسلمان‌ها و اسلام آنچه را که تحقق آن با سپاه و سلاح و نیروی جنگی ممکن نبود، محقق نمی‌ساخت، این مشیت تقدیر و جاری نمی شد. (هاشم معروف الحسنی، جنبش‌های شیعی، ص 474 و 475)، باز برای نمونه سخن یکی دیگر از محققان را در این‌باره می‌آوریم: «حسین با آگاهی کامل از وسعت ماهیت وحشیانه نیروهای ارتجاعی می‌دانست که پس از شهادتش امویان، زنان و کودکان را اسیر خواهند کرد، و آنان را در راه بین کوفه و دمشق حرکت می‌دهند. کاروان اسرای خاندان بلافصل پیامبر(ص)، پیام حسین(ع) را تبلیغ می‌کند و قلوب مسلمانان را به تفکر و اندیشه درباره این تراژدی وا می‌دارد... و این دقیقاً همان چیزی بود که اتفاق افتاد. حسین(ع) در هدف خود موفق شد. (دکتر سیدحسین محمدجعفری، تشیع در سیر تاریخ، ص 242)
همراه بردن زنان و کودکان
امام موسی‌صدر هم در این‌باره چنین نوشته است: «حسین(ع) یک نفر است و اندک افرادی با او هستند. آیا بر اساس عقل و محاسبات طبیعی می‌تواند، بر یزید غلبه کند؟ خیر. پس چه کند؟
حسین(ع) کوشید تا تمامی نیروها و امکاناتش را بسیج کند؛ همه هستی و زبان و فکر و اهل‌بیتش از زن و مرد و آنچه را در اختیار داشت، در کفه ترازو نهاد و با آنان نیروی بسیاری فراهم کرد تا بنی‌امیه و قصرها و امیران و فرمانروایان و دستگاه‌های تبلیغاتی و سخنوران آنان و هر آنچه را در اختیار داشتند، از هم بپاشاند و از بین ببرد... از همین‌رو حسین(ع) اوضاع حاکم را ارزیابی کرده و دریافت که با محاسبات مادی، با این توانمندی‌ها نمی‌تواند خود و هدفش را به پیروزی برساند. در این‌جا بود که از زبان رسول‌خدا(ص) فرمود: «ان‌الله شاء أن یراک قتیلا (خداوند خواسته که تو را کشته ببیند) و همچنین از زبان حضرت(ص) فرمود: «ان‌الله قد شاء أن یراهُنّ سبایا» (خداوند خواسته که آنان (زنان) را اسیر ببیند)» (سفر شهادت، امام موسی‌صدر، ص 18 و 19)
در تدبیر و حساب‌شده عمل‌کردن امام حسین(ع) برای رسواکردن یزیدیان و آگاهی‌بخشی و بیدارساختن وجدان خفته جامعه و مردم طاغوت‌زده، مشکلی وجود ندارد و دلایلی فراوان و مستنداتی محکم برای اثبات آن وجود دارد که ما به مقتضای مطلب به «آوردن زنان و کودکان» به کربلا را، نمونه آوردیم. امام حسین(ع) به‌عنوان کارگردان اصلی این قیام، از همان ابتدا با حساب‌گری و تدبیر خاص که بی‌شک با ارشادات و الهامات الهی همراه بوده است، اتفاقات پیش‌رو در ذهن خود پیش‌بینی و برای اینکه آنان را در خدمت هدف خود استخدام نماید، برنامه‌ریزی می‌کرد. این است که قبل از اینکه اصلاً از مدینه به سوی مکه حرکت کند، شهادت خود و اسارت حرم خود را پیش‌بینی کرده و از آن به‌عنوان تاکتیکی برای رسیدن به هدف استفاده می‌کند. سید بن طاووس در مقتل خود آورده است: «... صبح که شد، حسین(ع) کوچ کرد. خبر به محمد حنفیه رسید. خود را به امام رساند و زمام شتر آن حضرت را که سوار بود گرفت و گفت: برادر! مگر قول ندادی که درباره سخنم [رفتن به یمن] بیندیشی؟ فرمود: چرا. گفت: پس چرا برای رفتن شتاب کردی؟ امام فرمود: پس از تو رسول خدا(ص) در خواب پیش من آمد و فرمود: ای حسین! بیرون شو که خدا خواسته است تو را کشته ببیند. محمد حنفیه گفت: انا لله و انا الیه راجعون. پس با این وضع و حال، این زنان را چرا با خود می‌بری؟ امام فرمود: پیامبر به من فرمود که خداوند خواسته آنان را اسیر ببیند. امام(ع) از محمد خداحافظی کرده و ره سپرد.» (لهوف، ص127)
نقل قول‌های زیادی هم وجود دارد که نشان می‌دهد اباعبدالله(ع) در طول مسیر با اهل‌بیت و حرم خود خاصه حضرت زینب (س) درباره اتفاقات پیش‌رو و رفتار و نقشی که آنها باید ایفا کنند، سخن گفته و به خواهرش زینب (س) بارها فرمود: «یا اخیه لایذهبن یحلمک الشیطان» (خواهر جان مبادا شیطان حلم و شکیبایی تو را ببرد.)
حضرت امام سجاد(ع) نیز از گفت‌وگویی خصوصی که میان حضرت امام حسین(ع) و حضرت زینب(س) گذشته خبر داده است: «... امام زین‌العابدین(ع) که بیمار بود، می‌گوید: من در خیمه خودم سخت بیمار بودم و عمه‌ام زینب (س) در این شب [شب عاشورا] از من پرستاری می‌کرد. ناگهان شنیدم پدرم شروع به خواندن اشعاری کرد:
یا دهر اف لک من خلیل
کم لک بالاشراق و الاصیل
... بار اول که پدرم این ابیات را خواند،عمه‌ام زینب (س) آن را نشنید، ولی بار دوم که پدرم باصدایی بلندتر آنها را تکرار کرد، شنید، زینب (س) که بانویی ادیب و سخنور است مفهوم این ابیات را دریافت و سراسیمه وارد خیمه امام حسین شد... زینب (س) پس از شنیدن سخنان از امام حسین(ع) از هوش رفت. امام تلاش کرد او را به هوش آورد و آرام کند. شروع به دلداری و نصیحت کرد. در اینجا میان امام حسین و حضرت زینب (س) چه گذشت؟ کتاب‌های مقتل تنها اندکی از این سخنان را... نقل کرده است، اما پس از این دیدار و این گفت‌وگو، زینب (س) به آن کوه استواری تبدیل شد که باری سنگین‌تر از سختی‌ها و دشواری‌ها و مصیبت‌های امام حسین(ع) را به دوش کشید.» (امام موسی صدر، سفر شهادت، ص55 و 56)
انجام رسالت زینبی
و زینب (س) نیز به خوبی درس مراد را می‌آموزد و به‌طور دقیق آن را برای ادامه و تکمیل انقلاب حسینی(ع) به کاری می‌بندد. شکیبا، خویشتن‌دار، افشاگر و آگاهی‌بخش، با سخنان محکم و قاطع در برابر  قلدران و آدمکشان خبیث راز مزدوران ناپاکزاده‌ای چون عبیدالله بن زیاد تا شخص یزید معلون، آنان را رسوا و ابهت پوشالی‌شان را در بارگاه خودشان در هم می‌کوبد و ماهیت آنان را افشا و رسوا می‌کند. این سخنان حضرت زینب(س) عین واقعیت و گویای همه چیز است که ای یزید بدان و آگاه باش «... فکد کیدک واسع سعیک و ناصب جهدک، فوالله الاتمحو ذکرنا و تمیت وحینا...» هر فریب و نیرنگی که به کار بندی، هر سعی و تلاشی که انجام دهی، به خدا نمی‌توانی، یاد ما را از دل‌ها محو کنی، و وحی خداوند و آیین محمدی(ص) را بمیرانی...! (مقتل ابی مخنف)
و تاریخ نشان می‌دهد که سخنان زینب (س) وقایع و حقایق عینی بود که اتفاق افتاده بود.
آری زینب (س) از لحظه شهادت حسین بن علی(ع) و شروع رسالت سنگین خود در شرایطی کمرشکن و مصیبت‌بار و تسلط بر خود هر آنچه گفت و انجام داد، در پی رساندن پیام قیام عاشورا به گوش مردم بی‌خبر از همه جا و آگاه کردن و به تکان و جنبش درآوردن آنها بود. و البته حماقت  دشمن غدار که می‌خواست با حرکت دادن کاروان اسرا از شهر به شهر و از کوفه تا شام، مانور قدرت بدهد و در میان مردم ترس و ارعاب بیش از پیش ایجاد کند، غافل از آنکه در این کاروان زینب(س) زنی که مردانگی در رکابش جوانمردی آموخت و «زبان علی در کام» دارد، هست، تا یک تنه، دستگاه تبلیغاتی یزید را که تا آن زمان در تحریف حقایق و استعمار مردم، موفق عمل کرده بود، درهم بکوبد و دروغگویی آنان را افشا کند و مردم شهرها و حتی همسر یزید را به گریه و عزاداری بر حسین(ع) وادار کند و... بدون تردید حرکت ابلهانه دشمن در این باره جز «مکر خدا» چیز دیگری نبود!
یکی از اعضای ارتش اموی نقل می‌کند که هرگز نمی‌تواند صحنه‌ای را که وقتی خواهر حسین(ع)، زینب از بدن پاره پاره برادر گذشت فراموش کند، زینب بر سر نعش بی‌سر برادر نشست و با حالی سخت محزون و متشنج فریاد کشید:
«ای محمد! ای محمد!  فرشتگان بهشت بر تو رحمت می‌فرستند، ولی این حسین توست که اینچنین از نظر افتاده و مورد اهانت و بی‌حرمتی قرار گرفته است، از خون پوشیده شده و بدنش قطعه قطعه گردیده است. ای محمد، دخترانت را اسیر کرده‌اند و خاندان مقتولت را برای باد مشرق گذاشته‌اند تا خاک جسم آنان را دفن کند...»
لا حول و لا قوهًْ الا بالله، العلی العظیم