مطبوعاتی که نقش پایگاه دشمن را بازی میکردند
سياست مهاجراني در ارشاد براساس تفكر التقاطي مبتني بر تساهل و تسامح ليبرالي بود. او همانند خاتمي دهه 1360، نه تنها در مقابل تهاجم فرهنگي غرب نايستاد، بلكه سياستها و عملكردي از خود به جاي گذارد كه در راستاي تقويت اين تهاجم بود. همان طور كه خاتمي عقيدهاي به تهاجم فرهنگي غرب نداشت، مهاجراني نيز مطبوعات آن روزها را پايگاه دشمن نميدانست. مهاجراني ديگر تبديل به جادهصافكن جنگ نرم دشمن شده بود. اين در حالي بود كه مقام معظّم رهبري برخي مطبوعات را پايگاه دشمن میدانستند و فرمودند: «من حالا مي بينم متأسفانه همان دشمني كه به وسيلة تبليغات خود، همّتش اين بود كه افكار عمومي يك كشور را به سمتي متوجه كند، امروز به جاي راديو، آمده و در داخل كشور ما پايگاه زده است. بعضي از اين مطبوعات كه امروز هستند. پايگاههاي دشمناند. همان كاري را میكنند كه راديو و تلويزيونهاي بيبيسي و آمريكا و رژيم صهيونيستي میخواهند بكند.»1
مطبوعات در اوایل به قدرت رسیدن مدعیان اصلاحات، تبدیل به جولانگاه غربگرایان شده و عالیترین مقدسات و ارکان نظام اسلامی را زیر تیغ حملات خود قراردادند که به اختصار به برخی از آنها که اهانت کمتری دارند – اشاره میکنیم:
- ابراهیم اصغرزاده: مجوز راهپیمایی به هر گروه براساس قانون داده شود اشکال ندارد، حتی علیه خدا.2
- اکبر گنجی: عاشورا معلول تعارضهای قومی و نتیجة خشونت پیامبر در بدر و حنین بود.3
- روزنامه خرداد: در شریعت اسلامی آمده است که زنان مؤمن باید موی وتن خود را از دیگران بپوشانند ولی در هیچ کجای آن اجبار نیامده است. کاری که امروز در تحمیل حجاب به عنوان یک سبک پوشش در ایران حتی بر اهل ذمّه و خارجیان صورت میگیرد، به هماناندازه غیراخلاقی است که کار رضاخان در دورة کشف حجاب صورت گرفت.4
- حسین بشیریه، تئوریسین تفکر لائیک: تا قبل از دوم خرداد 1376، تفکر حاکم بر ایران تفکر سنتگرایی و فقهی بود که ترکیبی از مذهب و سیاست با قداست قدرت سیاسی بوده است. این تفکر خالی از فکر فلسفی و عقلی است که بعد از خرداد 1376 حاکمیت یافته است.5
- عبدالکریم سروش: کار اساسی پیامبر آن بود که اعراب را دچار بحران هویت نمود و آنها را هویت نو بخشید. امروز نیز تمدن متجدّد غرب، ما مسلمانان را دچار هویت نموده و دین توانایی رویارویی با تمدن جدید غرب را ندارد و تنها منجی، عقلانیت مستقل [غیردینی] است.6
- محمدکاظم محمدی: دین خط و مرز قرمز منطقة ممنوعه ندارد. به هر مسئول دینی میتوان اعتراض کرد. پیامبر را میتوان به سؤال و نقد کشید. به خدای خالق و هستی بخش میتوان اعتراض جست. فراتر از آن میتوان او را فتنهگر خواند.7
- روزنامة خرداد: حکومت ولایی همان دیکتاتوری صالحان و حاکمان استبداد امام با رنگ و لعاب شرعی است.8
- اکبر گنجی: 20 سال عمر جمهوری اسلامی مساوی با 20 سال دیکتاتوری بود.9
- عبدالکریم سروش (در سالگرد فتح خرمشهر): فرهنگ شهادت، خشونتآفرین است. اگر کشته شدن آسان شد، کشتن هم آسان میشود.10
در مقابل این مواضع سکولاری و فاقد پشتوانۀ علمی، تاریخی و منطقی که مطابق خواست و تحلیل دشمن بود، رهبر معظّم انقلاب اسلامی و علما به پاسخگوییهای لازم در فرصتهای مناسب پرداختند تا روشنگری لازم برای مردم و نخبگان جامعه فراهم شود. رهبری در طرح یک مسئله جدّی در رابطه با این مواضع، موضوع «خودی و غیر خودی» را وارد ادبیات سیاسی ایران نمودند که مرزبندی دقیق و روشنی از نیروهای سیاسی و مواضع آنها مینمود و به مردم برای شناخت جناحها و شخصیتها، ملاک متقن ارائه میداد:
«من خطوط سياسي را از يک منظر نگاه میکنم. براي من اسمها اهميت ندارند؛ براي من مغزها و دلها و عملها اهميت دارند. هر کسي که به اسلام و ارزشها، به امام، به مصالح ملي و به سرنوشت اين کشور بيشتر علاقه نشان دهد، او براي من عزيزتر است؛ متعلق به هر خطي باشد؛ متعلق به هر جماعتي باشد؛ متعلق به هر جريان سياسياي باشد. سعي کنيد خودتان را با اين معيارها تطبيق دهيد. ملت اين را از شما میخواهد. ملت، اسلام را میخواهد. ملت، حاکميت و اقتدار اسلامي خود را میخواهد. به دشمن و ايادي او اعتماد نکنيد. اين بدحالتي است که انسان ببيند در داخل، خطوط سياسي، با خط مقابل خودشان خصمانه رفتار کنند؛ اما مرزهاي خودشان را به روي دشمن باز بگذارند! من اين را نميپسندم؛ اين را ملت نميپسندد؛ به جرأت میتوانم بگويم که اين را خدا هم نمیپسندد.
گفته میشود «خودي» و «غيرخودي». حالا خودي و غيرخودي داريم يا نداريم؟ اگر بخواهيم ملت را حساب کنيم، نه؛ آحاد ملت همه خوديند. اما جريانات سياسي، بله؛ جريان خودي داريم، جريان غيرخودي هم داريم. خودي کيست؟ خودي آن است که دلش براي اسلام میتپد؛ دلش براي انقلاب میتپد؛ به امام ارادت دارد؛ براي مردم به صورت حقيقي- نه ادعايي- احترام قائل است. غيرخودي کيست؟ غيرخودي کسي است که دستورش را از بيگانه میگيرد؛ دلش براي بيگانه میتپد؛ دلش براي برگشتن آمريکا میتپد. غيرخودي آن کسي است که از اوايل انقلاب در فکر ايجاد رابطه دوستانه با آمريکا بود. به امام اهانت میکرد؛ اما براي آمريکا اظهار علاقه مینمود! کسي به امام اهانت میکرد، ناراحت نمیشد؛ اما اگر کسي به دشمنان بيرون از مرز يا همدستان آنها اهانت میکرد، ناراحت میشد! اينها غريبهاند. اسمشان چيست، هرچه باشد؛ چه کسي هستند، به ما ربطي ندارد که حالا بخواهم در خطبههاي نماز جمعه اسم کسي را بياورم. هر کس اين طور باشد، غريبه است و خدا کند اين طوري نداشته باشيم. اين به عهده دستگاههاي مسئول کشور است که حواسشان جمع باشد. دستگاههاي امنيتي- وزارت اطلاعات و وزارت کشور- نيروي انتظامي، سپاه، بسيج و بقيه، حواسشان بايد جمع باشد. اين که بعضي از دلسوزان به برخي از مطبوعات گله دارند، از اين ناحيه است، والّا هيچ کس با مطبوعات آزاد مخالفتي ندارد. فلسفه اين انقلاب، آزادي است- آزادي بيان و آزادي فکر- اما طوري نباشد که حرف و خواست و تحليل و جهتگيري دشمن را بر همه حرفهاي ديگر مقدم کنند؛ آن را اصل و ملاک قرار دهند. کسي که با دشمن دوست شد، دوست ديگر نميتواند به او اعتماد کند.11
رهبر انقلاب، هجمۀ سازمان یافته سکولارها وحمایت بیدریغ قدرتهای استکباری از آنان به نظام اسلام و محور اساسی آن یعنی ولایت فقیه را خلاف مصالح انقلاب، کشور، اسلام و مردم معرفی کرده و هشدار جدّی میدهند که اجازه نخواهند داد با این مصالح بازی شود. رهبری به این مسئله نیز تأکید میکنند که این افراد، از همان ابتدای انقلاب، اعتقادی به ادارۀ کشور براساس احکام اسلام نداشتهاند و اگر امام به داد انقلاب نرسیده بود آن را به دامن آمریکا بازگردانده بودند!
پانوشتها:
1- خطبههای نماز جمعه تهران، 27/1/1379.
2- روزنامة آفتاب امروز، 2/6/1378.
3- روزنامة صبح امروز، 20/1/1377.
4- روزنامة خرداد به مدیرمسئولی عبدالله نوری، 20/3/1378.
5- روزنامة عصرآزادگان، 18/8/1378.
6- ماهنامه کیان، شماره 49.
7- روزنامة ایران، 24/4/1379.
8- روزنامة خرداد، 12/7/1377.
9- روزنامة نشاط، 19/2/1379.
10- روزنامة نشاط، 5/3/1378.
11- خطبههای نماز جمعه تهران، 8/5/1378.