به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 193
بازدید دیروز: 7,600
بازدید هفته: 32,271
بازدید ماه: 32,271
بازدید کل: 25,019,410
افراد آنلاین: 12
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
سه‌شنبه ، ۰٤ دی ۱٤۰۳
Tuesday , 24 December 2024
الثلاثاء ، ۲۲ جمادى الآخر ۱٤٤۶
دی 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
3029
آخرین اخبار
۷۰۷ - خلیل منصوری : زندگی برزخی در قـرآن ۱۴۰۰/۰۱/۲۷

زندگی برزخی در قـرآن

  ۱۴۰۰/۰۱/۲۷

سماموس » درباره آیت الله خلیل منصوری رامسری



خلیل منصوری

مرگ، پایان زندگی نیست، بلکه عامل انتقال انسان از جهانی به جهانی دیگر است که از نظر رُتبی برتر از دنیا است. این جهان آخرین نشئه از نشئاتی است که انسان به آنجا منتقل می‌شود؛ از همین رو از آن به عنوان «آخَرت» به معنای «پایان» یاد می‌شود.
البته پیش از استقرار انسان در عالم آخرت، انسان نشئات دیگری را تجربه می‌کند که از آن به «عالم برزخ» یاد می‌شود که عالم واسطه میان دنیا و آخرت است. بنابراین، از نظر قرآن، سیر انسان از دنیا به برزخ و از برزخ به آخرت است و انسان در یک تعبیر کلی در سه عالم زندگی می‌کند. در نوشتار حاضر نویسنده به برخی حقایق مربوط به عالم برزخ از نگاه قرآن اشاره کرده است.

ویژگی‌های عالم برزخ و زندگی برزخی
برزخ، در لغت به معنای حالت میانه دو چیز است که مانع از تداخل میان آن دو چیز می‌شود(مجمع‌البیان، ج 7 - 8 ، ص 185 – 187)؛ به عنوان نمونه خدا درباره برزخ میان دو دریا می‌فرماید: و اوست كسى كه دو دريا را موج‏زنان به سوى هم روان كرد. اين يكى شيرين و گوارا و آن يكى شور و تلخ است؛ و ميان آن دو، برزخ و مانعی چون سنگ قرار داد. (فرقان، آیه ۵۳)
بنابراین هر چیزی که به عنوان «برزخ» قرار می‌گیرد، نوعی مانعیت را پدید می‌آورد تا مثلا میان دو آب دریا که یکی شیرین و دیگری شور است، مانع باشد. حِجر از همان حَجر به معنای سنگ است که در گذشته برای محدود کردن دو ملک یا چیز حصاری می‌ساختند که هم ملکیت خویش را بیان کنند و هم مانع از عبور دیگران باشند. پس برزخ غیر از «حجر» است؛ زیرا آنچه در آیه بیان شده این است که دو عمل خدا میان دو دریای آب شیرین و آب شور انجام داده است؛ یکی آنکه میان آنها «برزخ» قرار داده و دیگر آنکه میان آنها «حجر محجور» نهاده است.
به نظر می‌رسد که برزخ به همان حالتی گفته می‌شود که نوعی انفصال همراه با اتصال باشد. خدا در جایی دیگر نیز به این نکته توجه می‌دهد که برزخ میان دو دریا موجب می‌شود که آنان به یکدیگر تجاوز نکنند و به شکلی مانعیت و انفصال میان آن دو دریا را موجب می‌شود؛ خدا می‌فرماید: دو دريا را به گونه‏ اى روان كرد كه با هم برخورد كنند؛  ميان آن دو، برزخ و حد فاصلى است كه به هم تجاوز نمى كنند. (الرحمن، آیات ۲۰  و ۱۹)
پس هر گاه سخن از «برزخ» می‌شود، می‌توان گفت که حائلی است که دو چیز همانند دو دریا را از هم جدا می‌کند؛ ولی این برزخ بودن آن همانند خشکی نیست که هیچ‌گونه ارتباطی میان دو دریا نباشد، بلکه دو دریا با هم متصل هستند، ولی با این عامل برزخ، از هم جدا و منفصل شده است.
عالم برزخ، حد فاصل عالم دنیا و عالم آخرت
بر این اساس اگر در اصطلاح قرآنی، برزخ به عالم پس از مرگ تا برپایی قیامت و ورود انسان به عالم آخرت گفته می‌شود(مجمع‌البیان، ج 7 - 8 ، ص 185 – 187) به این معنا است که عالم برزخ همانند حائلی است که میان عالم دنیا و عالم آخرت قرار داده شده است و هر کسی که از «عالم دنیا» می‌میرد، نخست به این «عالم برزخ» وارد شده و سپس به «عالم آخرت» وارد می‌شود؛ زیرا خدا درباره حقیقت عالم برزخ می‌فرماید: تا آنگاه كه مرگ يكى از ايشان فرا رسد مى‏ گويد پروردگارا مرا بازگردانيد... و پشاپيش آنان برزخى است تا روزى كه برانگيخته خواهند شد. (مومنون، آیات ۹۹ و ۱۰۰)
مرگ، عامل انتقال در عوالم
مرگ و حیات هر دو از آفریده‌های الهی هستند.(ملک، آیه 2) بنابراین، مرگ نمی‌تواند فوت و نیستی باشد، بلکه آفریده‌ای است که وظیفه خاصی را به عهده‌دارد. وظیفه‌ای که بر عهده مرگ گذاشته شده است، انتقال «نفس» از عالم و نشئه‌ای به عالمی دیگر است.
به سخن دیگر، آنچه هنگام مرگ اتفاق می‌افتد، «توفی» به معنای گرفتن کامل و تمام چیزی است؛ یعنی هنگام مرگ، خدا و فرشتگانش، «نفس» انسان را به طور کامل می‌گیرند و به عالم دیگر مثل عالم برزخ منتقل می‌کنند. از همین رو خدا به صراحت در قرآن، از توفی نفوس انسانی سخن به میان می‌آورد، نه از فوت و نیستی؛ (غافر، آیه ۶۷؛ انفال، آیه ۵۰؛ حج، آیه ۵؛ زمر، آیه ۴۲) توفی و وفات انسان از سوی خدا یا کارگزاران از ملک‌الموت تا فرشتگان مرگ، در زمان اجل مسمی یا اجل معلق انجام می‌شود؛ چنانکه خدا می‌فرماید: خدا نفوس مردم را هنگام مرگشان به تمامی باز می‌ستاند و نیز نفسی را که در موقع خوابش نمرده است، قبض می‌‏کند. پس آن نفسی را که مرگ را بر او واجب کرده، نگاه می‌دارد؛ و آن دیگر نفس‌ها را تا هنگامی معین به سوی زندگی دنیا بازپس می‏‌فرستد. قطعا در این امر برای مردمی که می‏‌اندیشند نشانه‏‌هایی از قدرت خداست.(زمر، آیه ۴۲)
بر این اساس، که مرگ «فوت»، فنا و نیستی نیست، بلکه توفی و وفات و بازپس گیری تمام و کمال نفس آدمی از سوی خدا و انتقال آن به جهانی دیگر است؛ چنانکه پیامبر گرامی (ص) می‌فرماید: ما خلقتم للفناء بل خلقتم للبقاء و انما تنتقلون من دار الی دار؛ شما برای فناء و نابودی خلق نشدید، بلکه برای بقا آفریده شدید و فقط از خانه‏ای به خانه‏ای دیگر منتقل می‌شوید.‏ (بحارالانوار، طبع کمپانی، ج ۱۴، ص ۴۰۹؛ رساله‌الانسان بعدالدنیا، علامه طباطبائی ص۲؛ معادشناسی، ج ۱ ص ۷۹).
مرگ برزخی و انتقال به عالم آخرت برای دوزخیان
از نظر قرآن مسئولیت و وظیفه مرگ در همه نشئات و عوالم همین توفی و انتقال است؛ از همین رو، همان طوری که با مرگ، انسان از عالم دنیا به عالم برزخ می‌رود، همچنین با مرگ از عالم برزخ به عالم آخرت می‌رود که نخستین صحنه از عالم آخرت همان قیامت است که انسان‌ها با آن مواجه می‌شوند. لذا در آیات قرآن از دو موت و دو حیات سخن به میان می‌آید: مى‏ گويند: پروردگارا دو بار ما را به مرگ رسانيدى و دو بار ما را زنده گردانيدى. پس به گناهانمان اعتراف كرديم. آيا راه بيرون‏شدنى از آتش هست.(غافر، آیه 11؛ مجمع‌البيان، ج 7 - 8 ، ص 804؛ تفسير الصّافى، ج 6 ، ص 295؛ الميزان، ج 17، ص 313)
حیات بدون مرگ برزخی برای اهل بهشت
براساس آیات قرآن، اهل بهشت و دست کم «مقربان و متقین» تنها یک مرگ از دنیا به آخرت را تجربه می‌کنند و پس از آن مرگی برای آنان نیست و آنان در عوالم دیگر حیات بدون مرگ دارند؛ یعنی بر طبق آیه 11 سوره غافر که نقل از سخنان اهل دوزخ است و نیز از آیات دیگر، معلوم می‌شود که «دو مرگ و دو حیات» برای اکثریت مردم به‌ویژه دوزخیان است(مجمع‌البيان، ج 7 - 8 ، ص 804؛ تفسير الصّافى، ج 6 ، ص 295؛ الميزان، ج 17، ص 313)؛ ولی کسانی هستند که تنها یک مرگ و آن نیز مرگ از عالم دنیا را تجربه می‌کنند و مستقیم به عالم آخرت می‌روند؛ یعنی عالم برزخ را چنان سیر می‌کنند که نیازی به مرگ نیست؛ از همین رو خدا درباره متقین اهل بهشت می‌فرماید: در آن، جز مرگ نخستين، مرگ را نخواهند چشيد و خدا آنها را از عذاب دوزخ نگاه مى دارد و این فضلی از جانب پروردگار توست، اين است همان كاميابى بزرگ. (دخان، آیات ۵۶ و ۵۷)
انشاء در نشئات هستی
از نظر قرآن، عوالم هستی برای«نفس» انسانی همانند «نشئات» است. واژه «نشئه» به معنای رشد و نمو خاص و حالتی است که در آن نوعی دگرگونی رخ می‌دهد. در حقیقت اگر سیر انسان به شکل طبیعی همانند سیر کرم پروانه در رحم مادر باشد، دارای«صیرورت» (غافر، آیه 3) و شدن‌های بسیاری از نطفه و علقه و مضغه و مانند آنهاست تا جایی که یک انقلاب در قالب «انشاء» رخ می‌دهد(مومنون، آیه 14) و مثلا پروانه از پیله خارج می‌شود. این «انشاء» در نشئات گوناگون بویژه «نشئه رحم مادر»، «نشئه دنیا»، «نشئه برزخ» و «نشئه آخرت» در قالب دگرگونی‌های بزرگ برای انسان پدید می‌آید. البته همین اتفاق در نشئات، برای «بازگشت بزرگ» به سوی پروردگار است: وَإِنَّا إِلَى رَبِّنَا لَمُنْقَلِبُونَ؛ و براستى كه ما به سوى پروردگارمان باز خواهیم گشت. (زخرف، آیه ۱۴)
خدا بصراحت از نقش مرگ برای انتقال در نشئات دیگر برای انسان که شبیه نشئه دنیا ولی غیر آن است این گونه سخن به میان آورده است: ماييم كه ميان شما مرگ را مقدر كرد‌ه‌‏ايم...
براین که جایگزین کنیم امثال شما را و در نشئاتی که نمی‌دانید انشاء کنیم؛ و قطعا انشاء در نشئه نخستين خود را شناختيد. پس چرا عبرت نمی‌گیرید؟(واقعه، آیات 60 تا 62)
بدن‌های مثالی در عالم برزخ و آخرت
واژه مثل و مثال از یک ریشه است. این واژه در لغت به معنای همانند است؛ البته شکی نیست که این همانندی بیانگر آن است که اشیاء از جهاتی تشابه و از جهاتی دیگر تمایز دارند؛ پس عین هم نیستند و عینیت ندارند. از نظر قرآن، انسان در نشئات گوناگون دارای حالتی است که از آن به «مثلیت» و «امثال» یاد شده است. بنابراین، همان طوری که نفس انسانی در «صیرورت» در حال «تغییر» (رعد، آیه 11؛ انفال، آیه 53) است و ممکن است «نفس متاله» (بقره، آیه 183) یا «نفس کالانعام» (اعراف، آیه 179) شود، همچنین حالاتی از مثلیت برای بدن‌های انسانی است که همانند و مثل این بدن‌های خاکی است، ولی عین آن نیست.
البته در اصطلاح فلسفی و عرفانی، واژه «مثال» برای عالم برزخ به کار می‌رود؛ ولی می‌توان گفت که  بر اساس آیه 61 سوره واقعه، اختصاص به آن عالم ندارد، بلکه در نشئات دیگر نیز نوعی «مثلیت» برای انسان است که بازگو‌ کننده تمایز و تشابه همزمان است.
از نظر قرآن، بدن‌های مثالی انسان در عالم برزخ که از آن «عالم مثال منفصل» یاد می‌شود، از چنین قابلیتی برخوردار است که می‌توان شخص را شناخت، ولی نوعی تمایز از جهات گوناگون دارد که شامل لطافتی شبیه به لطافت جسم در آخرت است؛ البته باید توجه داشت که همان طوری که انسان با غذا جسم دنیوی خویش را می‌سازد، با غذای معنوی، جسم مثالی یعنی برزخی و اخروی خود را می‌سازد. پس «انسان متاله» یا «انسان چارپا» و مانند آنها در بدن‌های مثالی برزخ و آخرت خودنمایی می‌کند.
عالم مثال متصل و منفصل
برای درک دقیق‌تر عالم برزخ می‌بایست به این نکته توجه داشت که از نظر قرآن، عالم خواب چیزی همانند عالم برزخ است و از یک نظر عالم خواب، حقیقی‌تر و واقعی‌تر از عالم ماده دنیوی است. آنچه در خواب انسان از بدن خویش یا دیگران می‌بیند، به نوعی عالم تمثلات است. از همین رو انسان در خواب ،علم را به شکل آب و حکمت را به شکل شیر می‌بیند یا خانواده‌های خوب و بد را به شکل درخت و میوه‌های طیب و خبیث می‌بیند.(اسراء، آیه 60) همچنین انسان‌های درنده را به شکل گرگ و پلنگ و انسان‌های موذی را به شکل مار و موش و مانند آنها می‌بیند؛ یعنی هر صفتی که در حیوانی قوی است همان در حقیقت بیانگر خصلت انسانی است که با او در زندگی دنیا مواجه است.
 عالم مثال می‌تواند منفصل از نفس باشد که از آن به عالم برزخ یاد می‌شود و اگر متصل به نفس باشد آن را رویا و عالم خواب می‌گویند. البته حالتی میانه و برزخی نیز وجود دارد که از آن به «حالت منامیه» یاد می‌شود که شخص حقیقت بیرونی مثلا از عالم برزخ را در بیداری در خود می‌یابد؛ چنانکه حضرت مریم(س) حضرت روح‌القدس را به شکل «بشرا سویا» می‌بیند. از این حالت به «تمثل» یاد می‌شود که حالتی برزخی میان عالم مثال متصل و عالم مثال منفصل است. خدا می‌فرماید: و در برابر آنان پرده‌اى بر خود گرفت، پس روح خود را به سوى او فرستاديم تا به شكل بشرى خوش‏اندام بر او نمايان شد. (مریم، آیه ۱۷)
نور و ظلمت در عالم برزخ
 عالم برزخ به سبب آنکه عالم مثال منفصل است، به نوعی با عالم مثال متصل نفس ارتباط تنگاتنگی دارد؛ از نظر قرآن، عالم برزخ هر کسی همانند عالم آخرت از یک جهت «سازه» خود نفس انسانی است و این اعمال انسان است که فضای برزخ و آخرت را می‌سازد، همان طوری که جسم برزخی و اخروی او را می‌سازد یا همان طوری که حالات متنوع نفس او را می‌سازد.
به سخن دیگر، هر کسی با برزخی مواجه است که خود ساخته است. البته خدا در بخش تفضل به مومنان بخشش می‌کند و بر اساس «لدینا مزید» (ق، آیه 35) کیفیت را افزایش می‌دهد و سازه‌های نفس را تقویت می‌کند و آثار و برکات آن را بیشتر می‌کند. بنابراین، وقتی شخص به عالم مثال منفصل یا همان برزخ می‌رود، چیزی را می‌یابد که سازه خود اوست. از آنجا که خورشیدی در آن عالم به این معنا نیست با نوری در آن فضای برزخی مواجه می‌شود که همان نوری است که خود در دنیا ساخته است. از همین رو منافقان و کافران در ظلمات قرار می‌گیرند و نوری ندارند.کافران و منافقان هر چند که به یک آگاهی و علم مطلق می‌رسند، ولی این علم بیانگر وضعیت تاریک و ظلمانی آنان و معرفت نسبت به وضعیت نورانی مومنان است.(ق، آیه 22) خدا درباره وضعیت اسفناک منافقان در عالم برزخ  وقیامت می‌فرماید: آن روز مردان و زنان منافق به كسانى كه ايمان آورده‏‌اند مى‌گويند ما را مهلت دهيد تا از نورتان اندكى برگيريم، گفته مى‌شود: برگرديد و نورى درخواست كنيد. آنگاه ميان آنها ديوارى زده مى‌‏شود كه آن را دروازه‌اى است باطنش رحمت است و ظاهرش روى به عذاب دارد.(حدید، آیه ۱۳)
این آیه بصراحت می‌فرماید که کسب نورانیت و رهایی از ظلمات عوالم، بستگی به عملکرد هر نفس انسانی دارد و اگر کسی نوری را در عالم دنیا کسب نکرده باشد، در فضای ظلمانی قرار می‌گیرد که خود ساخته است.
به سخن دیگر همان طوری که انسان در خواب با وضعیت‌های گوناگونی مواجه می‌شود که گاه از بیان آن شرم یا وحشت دارد، همچنین در عالم سکرات مرگ مانند حالت بیهوشی و نیز عالم برزخ دچار چنین وضعیتی است که بیان آن نیز وحشتناک است، چه رسد که شخص بخواهد تجربیات خویش را در این‌باره به ‌اشتراک بگذارد و برای دیگران تعریف کند. بسیاری از انسان‌ها از کارهای خویش در دنیا شرمنده هستند و هیچگاه آن را بر زبان نمی‌آورند و تنها خوبی‌ها و خوشی‌ها را می‌گویند، عالم برزخ و دیدارکنندگان و شاهدان آن نیز این گونه هستند.
آسایش و آرامش و فقدان آنها در عالم برزخ
بر اساس آنچه گفته شد معلوم می‌شود که همه نفوس در عالم برزخ در آسایش و آرامش نخواهند بود؛ بلکه آسایش و آرامش یا عدم آنها بستگی به عملکرد دنیوی شخص دارد؛ زیرا عالم برزخ مانند عالم خواب یا عالم آخرت، سازه و ساخته خود انسان است.
از همین رو مقربان الهی از پیامبران و معصومان(ع) در آسایش و آرامش هستند(آل‌عمران، آیات 169 و 170؛ واقعه، آیات 88  و 89) در حالی که کافران و مشرکان در بدبختی و شقاوت آن گرفتار هستند، چنانکه فرعون این گونه است: قرآن می‌فرماید: اينك در عالم برزخ هر صبح و شام بر آتش عرضه مى‌‏شوند؛ و روزى كه رستاخيز بر پا شود، ندا مى‌‏رسد كه فرعونيان را در سخت‏‌ترين انواع عذاب درآوريد. (غافر، آیه ۴۶)
خدا در قرآن بیان می‌کند که اصحاب شمال که همان کافران هستند در عوالم از جمله عالم برزخ عذاب‌های الهی را به سبب کارهایشان می‌بایست بچشند. نخستین چیزی که به آنان در هنگام ورود به عالم برزخ می‌دهند، آب بسیار جوشان است.(واقعه، آیات 90 تا 93) در روايتى از امام صادق(ع) نقل شده است: مقصود از «فنزل من حميم» عذاب در قبر است.(تفسير نورالثقلين، ج 5، ص 230) این برداشت بر اساس این است که آيه 92 در مقابل آيه 90 بيان شده است، پس مقصود از «مكذّبين الضالّين»، همان اصحاب شمال از کافران هستند.
مرگ آسان و مرگ سخت
از نظر قرآن، همه نفوس هنگام «توفی» و جان دادن، مرگ آسانی را تجربه نخواهند کرد؛ زیرا مرگ هر کسی بستگی به عملکرد ‌اشخاص در دنیا دارد؛ یعنی همان‌طوری که رفتار مادر و تغذیه کودک در رحم عاملی در سلامت و آسانی زایمان است، همچنین رفتار هر کسی تعیین‌کننده چگونگی مواجهه با مرگ خواهد بود. از نظر قرآن، کسانی که کافر هستند، فرشتگان مرگ هنگام برخورد با این افراد به سختی نفس را از تن آنان بیرون آورده و به عالم برزخ منتقل می‌کنند؛ زیرا وقتی «کشف‌الغطاء» می‌شود و شخص با حقایق مواجه و وضعیت خود را در عالم برزخ و آخرت می‌بیند، خواهان ماندن و عدم خروج از بدن می‌شود. اینجاست که فرشتگانی از عقب با سیخونک او را هل می‌دهند و فرشتگانی از جلو پیشانی‌اش را می‌کشند تا جان را به جان آفرین تسلیم کند؛ خدا می‌فرماید: وَجَاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ؛ و هر كسى مى‌‏آيد در حالى كه با او سوق‏دهنده و گواهى ‏دهنده‏‌اى است. (ق، آیه ۲۱)
اما مقربان و متقین با سلامت از دنیا می‌روند و فرشتگان به استقبال آنان می‌آیند و چنانکه در روایات آمده است، مرگ برای آنان همچون بو کردن سیب معطر است. (بحارالانوار، ج 6، ص 152) آنان با راحتی تمام می‌میرند و به راحتی مطلق می‌رسند. در روايتى از امام صادق(ع) در ذیل آیه 89 سوره واقعه نقل شده است: مقصود از راحتى و آسايش مقرّبان، آسايش آنان در عالم قبر است. (تفسير نورالثقلين، ج 5، ص 228)
در آیات قرآن است که کافر به سختی جان می‌دهد به طوری که پاهایش در هنگام احتضار به خود می‌پیچید (قیامت، آیات 26 تا 29) و چشمانش در حدقه به گردش در می‌آید (احزاب، آیه 19) و از دیدن فرشتگان مرگ وحشت می‌کند (انعام، آیات 91 تا 93) و حالتی از سکر و مستی به او دست می‌دهد (ق، آیه 19) و او را به سوی مرگ می‌برند (انعام، آیه 93؛ انفال، آیه 6) و حالتی از غمرات و خواری به آنان دست می‌دهد (همان؛ سجده،‌ آیه 11؛ انعام، آیه 93؛ دخان، آیه 56؛ فجر آیات 27 تا 30؛ المیزان، ذیل آیات، روایات تفسیری، نور الثقلین) پس با بی‌تابی و غم و غصه و فزع و گلوگیری فرشتگان مرگ، نفس او را با تازیانه از بدن وی بیرون می‌کشند. (محمد، آیات 25 تا 27؛ واقعه، آیات 83 تا 87؛ قیامت، آیات 25 و 26؛ سبا، آیات 51 تا 54)
خدا به صراحت می‌فرماید که فرشتگان از دو جهت بر کافران ضرباتی را وارد می‌کنند: پس چگونه تاب مى‌‏آورند وقتى كه فرشتگان عذاب جانشان را مى‏‌ستانند و بر چهره و پشت آنان ضربات گوناگون از جمله تازيانه مى‌نوازند.(محمد، آیه ۲۷)
روز و شب در عالم برزخ
از آیات قرآن این معنا به دست می‌آید عالم برزخ روز و شب دارد؛ البته تفاوتی در زمان نسبت به دنیا وجود دارد؛ زیرا برزخ از یک جهت شبیه دنیا و از جهتی شبیه آخرت است و همچنین تمایزی با آن دو دارد. شب و روز در عالم برزخ برای افراد با توجه به همان نورانیت و ظلمات نفس آنان معنایی دیگر می‌یابد. مومنان در شبانه‌روز بهشت برزخی، از مواهب الهی برخوردار می‌شوند؛ در حالی که دوزخیان برزخی از عذاب در این دو زمان بسیار رنج خواهند برد. (غافر، آیات 45 و 46)
از تعبير «غدواً و عشيا» استفاده مى‌شود كه در عالم برزخ هم، شب و روزى مثل شب و روز دنيا وجود دارد؛ چنانكه از امام صادق(ع) نقل شده است: اين جريان در برزخ، قبل از فرا رسيدن قيامت است. (مجمع‌البيان، ج 7 - 8، ص 818؛ البرهان، ج 4، ص 762)
البته باید توجه داشت که زمان در عوالم با آنچه در دنیا داریم بسیار متفاوت است؛ از همین رو نمی‌توان بر اساس زمان دنیوی، زمان برزخی را تصور کرد. همچنین مکان و جهت در عالم برزخ مفهومی غیر از جهت و مکان در دنیا دارد؛ هر چند که به سبب همان «برزخ» بودن، شباهتی دارد، ولی تمایزات آن بسیار است. ‌اشخاصی که در عالم برزخ هستند، به نوعی دیگر زمان و مکان را فهم می‌کنند که انسان در دنیا فهم می‌کند. از آنجا که واژگان دنیوی نمی‌تواند مفاهیم معنوی را به تمامیت بیان کند، به طریق اولی ناتوان از بیان امور و مسائل برزخ و توصیف آن است؛ چنانکه خواب بیننده، در بیان رویا نیز از این ناتوانی رنج می‌برد و نمی‌تواند دیده‌ها و شنیده‌های خویش را بیان کند.
سؤال و جواب در عالم برزخ
براساس تعالیم اسلامی دو فرشته به نام‌های نکیر و منکر مسئولیت دارند تا در همان آغاز ورود به برزخ از اصول دین مردگان بپرسند. (ابراهیم، آیه 27) مقصود از «فى‌الأخره» در آيه بنا بر نظر بيشتر مفسّران، عالم برزخ یعنی همان عالمی است که گاه از آن به عالم قبر یاد می‌شود؛ چنانکه رواياتى از ائمّه(ع) از جمله حضرت على(ع) نقل شده است: ...وقتى فرد را وارد قبرش مى‌كنند دو فرشته بر او وارد مى‌شوند و از او درباره پروردگار، دين و پيامبرش مى‌پرسند و وى در جواب آنها مى‌گويد: خدا، پروردگارم و محمّد(صلی‌الله علیه و آله) پيامبر و اسلام، آيينم است...
تغییر و رشد و تکامل برزخی
هر چند که نفس انسان با مرگ، از عمل بریده می‌شود؛ ولی هنوز فرصت تغییر در عالم برزخ وجود دارد؛ زیرا در روز قیامت و عالم آخرت دو دسته از اعمال مورد ملاحظه و بررسی قرار می‌گیرد: اعمالی که شخص پیش فرستاده و اعمالی که شخص پس فرستاده است: عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ وَأَخَّرَتْ؛ هر نفسى آنچه را پيش فرستاده و بازپس گذاشته خواهد دانست. (انفطار، آیه ۵)
باقیات صالحاتی که انسان در دنیا از فرزند صالح و کارهای ماندگار مانند مسجد و مدرسه و قنات و مانند آنها یا کارها و سنت‌های بد و خوب از خود به جا می‌گذارد، به عنوان «ما اخرت» حساب می‌شود؛ زیرا تا زمانی که دنیا هست و قیامت برپا نشده است، اعمال و آثار اعمال ثبت و ضبط می‌شود و شخص در عالم برزخ با بهره‌مندی از آثار اعمالش وضعیتی پیدا می‌کند که می‌تواند بدتر یا بهتر شود؛ زیرا خدا می‌فرماید: ماييم كه مردگان را زنده مى‏‌سازيم و آنچه را از پيش فرستاده‏‌اند با آثار و اعمالشان درج مى ‏كنيم؛ و هر چيزى را در كارنامه‏‌اى روشن برشمرده‏‌ايم. (یس، آیه ۱۲)
پس در عالم برزخ همانند دنیا فرصتی برای بهتر شدن یا بدتر شدن و تغییر اوضاع نفس وجود دارد که  البته بستگی به همان آثار اعمال خوب و بد فرد در دنیا دارد.