به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 210
بازدید دیروز: 4,592
بازدید هفته: 210
بازدید ماه: 197,985
بازدید کل: 25,808,366
افراد آنلاین: 8
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
شنبه ، ۲۳ فروردین ۱٤۰٤
Saturday , 12 April 2025
السبت ، ۱٤ شوّال ۱٤٤۶
فروردین 1404
جپچسدیش
1
8765432
1514131211109
22212019181716
29282726252423
3130
آخرین اخبار
زلال بصیرت (۲۸۴) : رابطه عزت ملی و انقلاب اسلامی(1) ۱۴۰۰/۰۵/۰۲

زلال بصیرت

رابطه عزت ملی و انقلاب اسلامی(1)

  ۱۴۰۰/۰۵/۰۲

آیت‌الله مصباح یزدی منتخب مردم خراسان‌رضوی برای مجلس خبرگان رهبری - قدس  آنلاین | پایگاه خبری - تحلیلی
بسم الله الرحمن الرحیم

 

«عزت» در كاربرد متعارف آن در مقابل «ذلت» است که با ریشه لغوی‌اش هم مناسبت دارد و مانند بسیاری از واژه‌های دیگر مفهوم آن پایه اولیه‌ای دارد كه ممكن است بار معنایی دیگری به آن اضافه شود و مفهوم جدیدی از آن به دست آید. ریشه این مفهوم قدرت و اقتدار است؛ اما هر قدرتی عزت نیست؛ بلكه باید بار معنایی دیگری به آن اضافه شود. در زندگی اجتماعی، زمانی یك فرد عزیز است كه به كمك ویژگی‌های خود بتواند در برابر عوامل مخالف مقاومت و ایستادگی كند و به‌واسطه این ویژگی‌ها مورد توجه دیگران قرار می‌گیرد و برای او احترام قائل می‌شوند. لازمه این امر محبوب بودن است. به نحوی كه گاهی «عزیز» و «محبوب» در تعبیرات عرفی مرادف هم به کار برده می‌شود. شاید مناسبت‌ترین معادل فارسی برای «عزیز»، شکست‌ناپذیر باشد. طبعا چنین كسی باید قدرتی داشته باشد. خدای متعال برای توصیف خود به‌عنوان کسی که این جهان را آفریده و توانایی انجام این کار عظیم را داشته، از اسم عزیز استفاده می‌کند و می‌فرماید: وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ؛[1] اگر بپرسید چه کسی این آسمان و زمین را خلق کرده، خواهند گفت کسی که قدرتمند و شکست‌ناپذیر است و علاوه بر قدرتمندی، کارهایش برخلاف حکمت هم نیست.
پس پایه مفهوم عزت، برخورداری از قدرتی است که به‌واسطه آن شخص در مقابل عامل مخالف به زانو درنمی‌آید و شکست نمی‌خورد. ذكر این نكته نیز لازم است كه این مفهوم مانند بسیاری دیگر از مفاهیم، تشكیكی و دارای مراتبی است. عزت مطلق متعلق به کسی است که قدرت مطلق داشته باشد؛ اما عزت‌های دیگر نسبی است؛ همچنان که قدرت‌ها و علم‌ها هم نسبی است.
مراتب عزت
فردی كه احساس عزت می‌کند در خود چنین توانمندی را می‌بیند که در برابر عوامل مزاحم مقاومت کرده، خودش را در برابر آنها حفظ کند. در مقابل، كسی كه این توانمندی را در خود نمی‌بیند، ‌در برابر عوامل مزاحم می‌گوید من نمی‌توانم با آنها مقابله كنم و از آنها شکست می‌خورد، در نتیجه احساس حقارت و ذلت می‌کند. این احساس در میان مردم هم انعکاس پیدا می‌کند و مردم به چنین كسی که در كارهایش موفق نیست اعتنایی نمی‌کنند و او بین مردم ذلیل می‌شود. یعنی عزت از یك سو رابطه‌ای با خود فرد دارد،‌ از آن جهت که احساس توانمندی، اقتدار و اعتماد به نفس می‌کند؛ و از سوی دیگر رابطه‌ای با مردم دارد، ‌از آن جهت که مردم او را با اقتدار و موفق تشخیص می‌دهند و قهرا برای او احترام قائل می‌شوند و نسبت به او احساس محبت می‌کنند.
یكی از ویژگی‌های فطری انسان این است كه با اینکه می‌داند هستی او فراتر از وجود شخصی‌اش نیست،‌ اما تمایل دارد دایره وجودی خود را توسعه بدهد و چیزهای دیگر هم جزء وجود او بشود. برای تقریب به ذهن در یك تیم ورزشی، هر یك از اعضا، وجودی جدای از بقیه دارد و در به دست آوردن امتیاز، یك یا چند نفر از آنها سهیم هستند. در عین حال اگر این تیم در مسابقه برنده شود، همه افراد آن احساس شادی می‌كنند؛‌ حتی عضوی كه هیچ نقشی در برنده شدن تیم خود نداشته است. چون اعتبارا برای تیم خود شخصیت و وجود واحدی قائل هستند و گویا وجود هر یك از ایشان گسترش پیدا کرده و همه آنها جزیی از آن شخصیت واحد هستند؛ در حالی كه هر یك از آنها انسانی جدای از بقیه است و با هم ارتباط تکوینی ندارند.
این ویژگی درخصوص عزت هم صادق است؛ یعنی همچنان که انسان عزت و قدرت شخصی خودش را دوست دارد، تمایل دارد این عزت به خانواده و سایر كسانی كه با آنها در یك دایره با او متحد می‌شوند نیز گسترش پیدا كند. دیده‌اید كه كسانی افتخار می‌کنند به اینکه من از فلان خانواده‌ هستم. این یک اعتبار اجتماعی عقلایی است که انسان دایره وجودش را به دیگران توسعه بدهد و عزت دیگران را هم عزت خودش بشمارد، تا جایی كه تدریجا از دایره خانواده  به محله و شهر هم گسترش داده می‌شود و «من» شخصی به «من» شهری تبدیل می‌شود و حتی از این هم فراتر رفته و به گستره كشور هم تعمیم داده می‌شود و به آنچه در ادبیات سیاسی «ملت» نامیده می‌شود، می‌رسد. به‌عنوان مثال ملت ایران هر چند از اقوام مختلف فارس، عرب، کرد،‌ ترک، بلوچ و‌ ترکمن تشکیل شده كه هر یك از نژادی متفاوت و با آداب و رسوم مختلفی هستند و حتی ممكن است در یک جلسه زبان یكدیگر را متوجه نشوند، اما اعتبارا همه این مجموعه یک واحد به‌حساب آمده و ملت واحد نامیده می‌شود و واقعیت این است که اگر امری موجب خوشحالی بخشی از ملت شود، همه از آن خوشحال می‌شویم؛ حتی اگر هیچ دخالتی در آن نداشته باشیم. همچنان که وقتی دانشمندان ما ماهواره و موشک می‌سازند و موجود زنده به فضا می‌فرستند، همه ما از این پیشرفت‌ها خوشحال می‌شویم و احساس غرور می‌کنیم، هر چند خود ما در رسیدن به این نتایج نقشی نداشته‌ایم. یا اینکه اگر تیم ایران در مسابقه‌ای ورزشی بین ایران و آمریکا برنده شود، همه ایرانی‌ها از این پیروزی خوشحال می‌شوند؛ ‌با اینکه فقط اعضای تیم در این پیروزی نقش داشته‌اند.
عزت ملی؛ ارزشی مطلق یا نسبی
 این احساس فطری مبتنی بر مصالح و حکمت‌هایی است كه منافعی هم دارد. اما این سؤال مطرح است كه آیا تعمیم وجود شخصی به افراد دیگر و اعتبار نوعی وحدت بین افراد یک ارزش مطلق است و ما باید صد‌ درصد به آن پایبند باشیم؟ یا اینکه در شرایطی مطلوب است و گاهی هم ممكن است نامطلوب یا حتی مضر باشد؟
این سؤال زمانی بیشتر روشن می‌شود که به این واقعیت توجه كنیم كه این احساس اختصاص به ملت ایران ندارد؛ بلكه سایر ملل هم همین احساس را دارند؛ آنها هم پیروزی ملت خودشان را می‌خواهند؛ نمی‌توانید به ملت‌های دیگر بگویید شما چنین تمایلی نداشته باشید. در جنگ ایران و عراق ما برای ایجاد انگیزه بین مردم کشورمان از این حس استفاده می‌کردیم، عراقی‌ها هم همین‌طور. آیا ما حق داشتیم به عراقی‌ها بگوییم شما برای كشور و ملت خود عزت ملی نخواهید؟! اگر عزت ملی ارزش مطلق است، مرزی ندارد و برای هر کسی و در هر جایی مطلوب است. الان هم حكومت آمریکا عمدتاً در تبلیغات داخلی خود جنایاتی را که در عالم مرتکب می‌شود با استفاده از غرور ملی برای مردم خود توجیه می‌کند. بنابراین عزت ملی ارزش مطلق نیست. البته در موارد زیادی می‌توانیم از این احساس ارزشمند در جهت مثبت استفاده کنیم؛ اما نباید آن را با اهداف عالی اشتباه کنیم. این قبیل امور اهداف متوسطی است که باید از آنها برای اهداف عالی استفاده شود.
اسلام و ملی‌گرایی
مشابه «عزت ملی» مسئله ملی‌گرایی و ناسیونالیسم است؛ آیا واقعاً این ارزش مطلق است؟ اگر ملی‌گرایی مطلقا ارزش باشد، نتیجه‌ آن چیزی جز جنگ، اختلاف و دشمنی بین مردم جهان نخواهد بود. هر ملتی می‌خواهد از ملیت خودش دفاع کند و هر کس را مزاحم آنها باشد می‌کوبد؛ ملت‌های دیگر هم همین‌طور. نتیجه چنین تفكری چه خواهد شد؟
اما اگر احساس ما این بود که همه انسان‌ها خانواده واحدی هستند، چنین مشكلی پیش نخواهد آمد. همچنان که قرآن می‌فرماید: ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید [2] یعنی تفكیك انسان‌ها به شعبه‌ها و قبایل گوناگون هدف اصلی نیست؛ بلكه اختلاف ملیت‌ها برای شناخته شدن و تمایز بین آنها است که خود آن هم وسیله‌ای است برای هدف والاتری كه قرآن برای بیان آن می‌فرماید: إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللهِ أَتْقَاكُمْ؛ هدف ،تقوا و تکامل انسان است. بنابراین، صرف اینکه یك ملت امتیازاتی داشته باشد، هدف اصلی نیست؛ هدف اصلی این است که ما حکمت الهی در آفرینش را تحقق ببخشیم و سعی کنیم همه انسان‌ها با خدا ارتباط پیدا کنند. اما راه رسیدن به این هدف چیست؟ آیا باید ایران را از آن جهت که ایران است و دارای فرهنگ دو هزار و پانصد ساله و یا چهار هزار ساله است محترم بشماریم؟ این چه تأثیری در تكامل انسان‌ها دارد؟ این چه منطقی است؟ البته اگر ما بتوانیم از وحدت ملی برای رسیدن به اهداف عالی الهی استفاده کنیم، این احساس ارزش خواهد داشت.
قرآن و ناسیونالیسم
ادبیات قرآنی هم همین را به ما می‌آموزد. با اینکه مخاطبان اولیه قرآن اعراب بودند، اما در هیچ یك از آیات قرآن نیامده «یا ایها العرب»! خطاب‌های عمومی قرآن «یا ایها الناس» و یا «یا بنی‌آدم» است و خطاب‌های خاص آن هم «یا ایها الذین آمنوا». مخاطبان قرآن نه اهل عربستانند و نه اهل ایران یا آمریکا؛ ملاک، ایمان است. اما متأسفانه در فرهنگ‌های مختلف موجود در دنیا و از جمله در کشور خودمان كه تحت تأثیر فرهنگ الحادی غربی بوده و هنوز رسوبات آن باقی مانده، بسیاری از مفاهیم ارزشی که هیچ پایه عقلانی ندارد، جزو فرهنگ شده و در بسیاری از بحث‌ها، نوشته‌ها، سخنرانی‌ها و مقالاتمان، حتی در بحث‌های دینی بر مفاهیمی ‌تکیه می‌کنیم که از دیدگاه اسلامی ارزشی ندارد و یا لااقل ارزش اصلی ندارد، اما به‌نظر ما گویا ارزش مطلق است؛ مثل «آزادی». آیا کسی می‌تواند نسبت به جایگاه و ارزش آزادی تشكیك كند؟ گویا آزادی یک ارزش مطلق است.‌ اما آزادی یعنی چه؟ یعنی هرچه دلت می‌خواهد، انجام بده! تنها قیدی كه در بعضی از فرهنگ‌ها برای آزادی قائل شده‌اند این است که به آزادی دیگران لطمه نزند! این یک مفهوم ارزشی است که همه آن را قبول کرده‌اند و اگر کسی هم درباره آن حرفی بزند، می‌شود مرتجع، کهنه‌پرست و تئوریسین خشونت!
بیانات آيت‌الله مصباح يزدي(ره)
در هجدهمین نشست ملی دفتر پژوهش‌های فرهنگی؛ قم؛ 27/11/1391
______________
[1] زخرف/9.
[2] حجرات/13.