مرزبانی فکر و فرهنگ
۱۴۰۰/۱۱/۱۰
احمدحسين شريفي
امام صادق علیهالسلام در حديثي ميفرمايد: عالمان شيعه مرزبانان فکر و فرهنگ اسلاماند؛ آنان در مرزي که طرف مقابلشان ابليس و نيروهاي کارکشته و زيرک او قرار دارند، از معارف دینی و حدود و ثغور اسلام مرزبانی میکنند.1
عالمان راستين شيعه هرگز اجازه نميدهند شيطان و شيطانصفتان، آتش شبهه بر خرمن باورها و ارزشهاي مردم بیفکنند. آنان در برابر شبههافکنيها چون مرزباناني هوشيار و شجاع، بیهراس، سينه سپر ميکنند. برخوردشان با شبهات دینی، مستدل و عالمانه است و شبههها را نه تهدید که فرصتی برای رشد و ابزاری براي ترويج و عمقبخشی به معارف اسلامي ميدانند.
بدون ترديد، يکي از قويترين و بزرگترین مرزبانان جهانبيني و نظام ارزشي اسلام در دوران معاصر آيتالله مصباح يزدي بود. او فيلسوفي «مرابط» بود. او به دليل 1. تسلط بسيار عالی بر معارف اسلامي (ادبيات، تاريخ اسلام، فقه، اصول، تفسير، فلسفه، کلام) 2. آشنايي کمنظير با علوم جديد و فلسفههاي مدرن 3. تسلط بر ادبيات رايج علمي و دانشگاهی 4. غيرت ديني و احساس مسئولیت در برابر حقيقت، و
5. بهرهمندی از بصيرت و روشنبيني منحصربهفرد، از دهه پنجاه به بعد (به مدت نیمقرن) بهمثابه بزرگترین، هوشيارترين و زيرکترين مرزبان باورها و ارزشهاي شيعي نمايان شد.
ازجمله واپسين دغدغههاي علامه مصباح در بستر بيماري اين بود که فهرستي از مهمترین مشکلات فکري و موضوعات حياتي فراهم شود و شاگردانش درباره آنها گرهگشايي کنند. حجتالاسلام دکتر علي مصباح، دراینباره ميگويد:
ایشان در آخرین روزهایی که در بستر بودند و بهزحمت میتوانستند صحبت کنند بارها ما را خواستند و آخرین آرزوی خودشان را مطرح میکردند، حتی یک شب نیمهشب مرا صدا زدند و فرمودند: تنها آرزوی من این است که یک فهرست از موضوعات مورد نیاز و مشکلات فکری جامعه تهیه کنید و برای آنها جواب تهیه کنید. اگر این کار انجام شود دیگر آرزویی ندارم. یک بار هم فرمودند همین الان بروید دنبال این کار و شروع کنید.
آیتالله مصباح حکيمی مرابط و مرزبانی آگاه و مطمئن براي دفاع از معارف اسلامي بود که هوشمندانه همه تحرکات فکري و فرهنگي مخالفان اندیشه و فرهنگ اسلامي را رصد ميکرد، غالباً به ريشهها و بنيانهاي پوسیده فکري مخالفان میتاخت و با قدرت منطق و استدلال و بيان رسايي که داشت، چنان با آنها روبهرو ميشد که کسي را ياراي ایستادگی علمي در برابر منطق و استدلالهایش نبود. دشمنان که خود را در برابر زبان گویایش زبون و در مقابل اندیشه استوارش خوار میدیدند، حقیرانه به سوي ترور شخصيتش میرفتند؛ کاری که هنوز هم به آن مشغولند.
فیلسوف و نظریهپرداز اخلاق
علامه مصباح نه تنها از نظر زیست فردی و اجتماعی الگویی عینی از اخلاق اسلامی بود؛ بلکه از نظر علمی هم از بزرگترین نظریهپردازان اخلاقی در عالم اسلام به شمار میرود. حتی به باور بنده میتوانیم ایشان را احیاگر اخلاق اسلامی و نجاتدهنده اخلاق قرآنی از چنبره اخلاق ارسطویی و انسانشناسی یونانی بدانیم. بدون تردید، هیچکدام از عالمان معاصر به اندازه ایشان (کمّاً و کیفاً) دلمشغول اخلاق اسلامی نبودهاند. اقدامات علمی و آموزشی علامه مصباح یزدی در احیای اخلاق اسلامی را میتوان به اجمال اینگونه فهرست کرد:
1- به صورتی نظاممند، آکادمیک و ابتکاری اندیشههای اخلاقی اسلام را عرضه کرد. کتاب سهجلدی اخلاق در قرآن در نوع خود بینظیر است.
2- اخلاق اسلامی را از چنبره تفکرات ارسطویی، چه از حیث قالب و صورتبندی و چه از بابت محتوا و چه از جهت مبانی ارزششناختی و انسانشناختی و معرفتشناختی نجات داد و الگویی قرآنی از گستره اخلاق اسلامی عرضه کرد.
3- در کنار مباحث و تحلیلهای علمی در باب اخلاق، به تربیت اندیشمندان و صاحبنظرانی در حوزه اخلاق و فلسفه اخلاق همت گمارد.
4- برای اولین بار دورهای علمی و درازمدت برای تربیت مربی اخلاق برای حوزههای علمیه و دانشگاهها تعریف کرد.
5- برای نخستین بار به آموزش نظاممند اخلاق اسلامی و طراحی دورههای آموزشی در سه مقطع کارشناسی، ارشد و دکتری اخلاق اسلامی و تربیت اخلاقی اقدام کرد.
6- برای نخستین بار مدرسهای علمیه با عنوان مدرسه علمیه رشد به هدف تربیت متخصصان و مجتهدان اخلاقی راهاندازی و تأسیس کرد.
7- تدوین «طرح بزرگ مکتب اخلاقی اسلام» را پیشنهاد داد و حتی تا آخرین روزهای عمر مبارکشان پیگیر سرانجام این طرح بود.
8- ایشان از سالیان پیش، پیگیر طرح تدوین دائرةالمعارف فلسفه اخلاق اسلامی بود، در حالی که این مباحث از سوی عالمان پیگیری نمیشد. پانوشت:
1- التفسير المنسوب الي الامام الحسن العسکري، ص343. ([عُلَمَاءُ] شِيعَتِنَا مُرَابِطُونَ فِي الثَّغْرِ- الَّذِي يَلِي إِبْلِيسُ وَ عَفَارِيتُهُ، يَمْنَعُونَهُمْ عَنِ الْخُرُوجِ عَلَى ضُعَفَاءِ شِيعَتِنَا، وَ عَنْ أَنْ يَتَسَلَّطَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ وَ شِيعَتُهُ النَّوَاصِبُ.أَلَا فَمَنِ انْتَصَبَ لِذَلِكَ مِنْ شِيعَتِنَا كَانَ أَفْضَلَ مِمَّنْ جَاهَدَ الرُّومَ وَ التُّرْكَ وَ الْخَزَرَ أَلْفَ أَلْفِ مَرَّهًْ، لِأَنَّهُ يَدْفَعُ عَنْ أَدْيَانِ مُحِبِّينَا، وَ ذَلِكَ يَدْفَعُ عَنْ أَبْدَانِهِم)