3041 - اخــــــبــار ویــــژه ۱۴۰۱/۰۸/۲۵
روزنامه هممیهن، در فردای روزی که طراحان اغتشاشات خواستار تعطیلی بازارها شده بود و مزدوران شرور خود را برای تهدید و ارعاب به برخی بازارها گسیل کرده بودند، تیتر زد: «بازار، غایب بزرگ قرن پانزدهم.»
این روزنامه که توسط کرباسچی (دبیر کل پیشین حزب اشرافی و غربگرای کارگزاران) اداره میشود، نوشت: در «انقلاب مشروطه» و در تشکیل «اولین مجلس شورای ملی» جمع کثیری از بازاریان حضور داشتند، ملی شدن صنعت نفت، پیروزی انقلاب و بسیاری حوادث سیاسی و اجتماعی تاریخ معاصر کشور بدون حضور و فعالیت بازاریان قابل تصور نبوده و تحققناپذیر بوده است، اما طی دهههای اخیر اثر چندانی از این قدرت محرک حوادث مهم تاریخ سیاسی کشور ما به چشم نمیخورد. چنانچه نه در میان سیاستمداران حاضر در دولت و مجلس و نه در حوادث اعتراضی سالهای 88، 96 یا 98 جایگاهی برای نقش آنها و اثرگذاری آنها قابل ترسیم نیست. حال سوال این است که بازاریان که تا دهههای قبل نقشی اساسی و اثرگذار در تحرکات سیاسی و اعتراضی مردم کشور داشتند؛ این روزها چه میکنند؟ پاسخ به این سوال زمانی قابل تبیین و پاسخگویی میشود که ارزیابی کنیم چرا با وجود اینکه طی روزهای اخیر اخبار متعددی از اعتصاب و تعطیلی بازارها در نقاط مختلف کشور از کردستان تا خراسان رضوی شنیده میشود و حتی از مردم خواسته شده کسبهای را که به نشان اعتراض از باز کردن مغازههای خود اجتناب کردهاند؛ معرفی کنند اما در نهایت بازار این روزها نه در فضای سیاسی و نه در فضای اجتماعی به دغدغه مهم و اساسی بدل نشده است.
نویسنده هممیهن با اشاره به نقشآفرینی تعیین کننده بازار در انقلاب اسلامی مینویسد: حکومت پهلوی در تلاش بود با گسترش اشکال نوین بازار مانند فروشگاههای زنجیرهای اثرگذاری این نهاد که بهشدت قدرت دخل و تصرف در سیاست را یافته بود کاهش دهد، اما این اقدامات جز نارضایتی مردم نتیجهای نداشت. در اعتراض به این اتفاقات اصناف، با دولت همکاری نکردند، در نتیجه وزیر بازرگانی 17 تن از آنان را از عضویت اتاق اصناف تهران، برکنار و بیشتر اتاقهای اصناف را در سراسر کشور منحل کرد. طی دو سال منتهی به پیروزی انقلاب بازاریان همواره با اعتراضات خیابانی، اعتصابات و تجمعات به همراهی با مردم معترض پرداخته و بازار عملا در کنار روحانیون و طلاب بال دوم این انقلاب را شکل دادند.
هممیهن در پایان نوشت: در اعتراضات دی 96 و آبان 98 برخی از کسبه در بازارهای شهرهای مختلف در همراهی با معترضان یا خوف تخریب و آسیب به مغازهها، به تعطیلی مغازههای خود پرداختهاند و طی روزهای اعتراضی اخیر هم در شهرهای مختلف خبر اعتصاب بازاریان و اعتراضات آنها به میان آمده است. گرچه در عمل اتفاق چندانی نیفتاده است. در نهایت در مقایسهای که میتوان با نقشآفرینیهای سابق آنها در عرصه سیاسی طی سده اخیر انجام دهیم؛ میزان اثرگذاری آنها بهشدت تضعیف شده است. تصمیمات پس از پیروزی انقلاب اگرچه بازاریان را عاملی در راستای پیروزی انقلاب میداند، اما عرصه کنشگری سیاسی آنها را به حداقل رسانده و همین هم موجب میشود که آینده روشنی برای جایگاه این طیف در پهنه سیاسی کشور قابل تصور نباشد. فارغ از اینکه بازار در کدام سوی اعتراضات است، با توجه به عدم استقبال از چهرههای سیاسی احزاب مدعی نمایندگی این طیف در فضای سیاسی کشور و کمرنگ شدن اثرگذاری آنها در تصمیمگیریهای اجتماعی، باید دید فرصتی برای احیای آن در قرن پانزدهم شمسی به وجود میآید یا آنها به غایبان بزرگ قرن بدل میشوند.
این مطلب در نشریه هممیهن در حالی منتشر میشود که اشرار اجیر شده از سوی اتاق فرماندهی اغتشاشات در خارج کشور، طی روزهای اخیر سعی کردند با تهدید و ارعاب، آتشافروزی و شکستن شیشه برخی مغازهها، کسبه را به زور مجبور به تعطیلی کسب و کار خود کنند!
هشدار رئیس رژیم صهیونیستی از اشباع مجادلات در درون اسرائیل
در حالی که برای پارلمان و دولت صهیونیستی چهار بار در طول چهار سال اخیر منحل شده، اسحاق هرتزوگ در مراسم تحلیف اعضای جدید «کنست» گفت: اعتیاد به گفتمان مسموم و جنجالهای نشأتگرفته از شبکههای اجتماعی را ترک کنید.
روزنامه اصلاحطلب: فقدان و غیبت ظریف کشور را با تهدید مواجه کرده!
به گزارش روزنامه تایمز اسرائیل، هرتزوگ از ائتلاف پیروز در انتخابات خواست اصلاحات قضایی که در برنامه دارد را تنها از طریق «مباحثات باز و محترمانه» پیش ببرند؛ اما رئیس فعلی کنست، کنست پیشین را «سطح پایین» نامید.
تایمز اسرائیل میافزاید: از کنست جدید انتظار میرود ثبات سیاسی داخلی که با چرخه پنج انتخابات بینتیجه در کمتر چهار سال، فقدان آن مدتها احساس میشده است را بازگرداند. پارلمان جدید که بهطور بالقوه جناح راستترین از هفتاد سال قبل است، ائتلافی از راست- مذهبی با وزرای معروف راست افراطی و هدف اعلام شده مشترک برای ایجاد دیوان عالی که به گفته منتقدان به معنای اخته کردن قوه قضائیه است، به همراه آورد. گمان میرود این ائتلاف از حزب «لیکود» بنیامین نتانیاهو، دو حزب ارتدکس افراطی و اتحاد حزب راست افراطی «صهیونیست دینی- اوتزما یهودیت» تشکیل شود.
هرتزوگ در سخنرانی خود از فرصت استفاده کرد تا در پی ۱۹ ماه پرتنش که شاهد ائتلاف نامحتمل احزاب راست، چپ، میانهرو و عرب بود که به قدرت رسید و با مجادلات داخلی و انتقادات بیامان اپوزیسیون فروپاشید، نمایندگان کنست جدید را به آرامش و خاموش کردن گفتمان سیاسی خصمانه میان احزاب دعوت نماید.
وی گفت: شهروندان ما در هفتادوپنجمین سال تاسیس اسرائیل، حقیقتا از مجادلات داخلی و پیامدهای آن خسته شدهاند. پیش و بیش از هر کس دیگر، این مسئولیت شما، نمایندگان است که خود را از اعتیاد به مجادلات بیپایان رها کنید و پیش از هر سخنرانی یا متنی که در شبکههای اجتماعی منتشر میکنید، یک نفس عمیق بکشید، فاکتها را مشخص کنید، و همهچیز را به دقت بسنجید.
هرتزوگ افزود: سیاستمداران معمولا بیآنکه به پیامدهای آن بیندیشند، تمرکزی بیش از حد به لایک گرفتن و شِر کردن و راه انداختن جنجال آنلاین دارند.
حمایت بانی سابق تحریمهای ضدایرانی از عناصر اغتشاشگر
در حالی که پشت معدود عناصر اغتشاشگر و اشرار تروریست، از هرگونه عقبه و حمایت مردمی خالی است،کلینتون مدعی شده: «در برابر شجاعت ایرانیان، به ویژه زنان و دخترانی که برای آزادیشان مبارزه میکنند، سر تعظیم فرود میآورم. موضوع این مبارزه فراتر از مسئله روسری است، و درباره تحقق رویاهایی که برای خود و کودکانشان بسیار عزیز میدارند، و درباره حق برخورداری از آیندهای که بتوانند آن را ترسیم کنند، است. مردم ایران به ما نیاز دارند. آنها میخواهند بخشی از جامعه جهانی ما باشند. آنها میخواهند با غرب روابط عادی داشته باشند و شایسته حمایت ما هستند.»
این اظهارات عوام فریبانه در حالی است که تحریمهای ضدایرانی معروف به «داماتو» و «فرمانهای اجرایی»، در دولت دموکرات بیل کلینتون تصویب و اجرا شد.
در آگوست ۱۹۹۶ بیل کلینتون قانونی را تصویب کرد که هدف آن مجازات اشخاص و شرکتهای خارجی بود که مبادرت به انجام سرمایهگذاریهای عمده به منظور تقویت توان ایران در زمینۀ توسعۀ منابع نفتی میکردند. قانون تحریم داماتو تحریمهایی را بر شرکتهای آمریکایی و غیرآمریکایی اعمال میکرد که ۲۰ میلیون دلار یا بیشتر در هر ۱۲ ماه در حوزههای نفتی ایران سرمایهگذاری کنند. این، تحریم ثانویه در مورد ممانعت اشخاص ثالث از معامله با ایران محسوب میشد، زیرا در این تحریم ایالات متحده کشورهای دیگر را به دلیل معامله با یک کشور ثالث مورد مجازات قرار میداد. همچنین بیل کلینتون مدعی حمایت از مردم ایران، دو فرمان اجرایی صادر نمود که تکمیلکنندۀ طرح داماتو بودند. این دو فرمان، مبتنی بر ممنوعیت صادرات کالا، تکنولوژی و خدمات به ایران، و ممنوعیت سرمایهگذاریهای جدید از طرف اشخاص آمریکایی در ایران بود.
همچنین بیل کلینتون سال 1394، هنگام حمایت از نامزدی همسرش هیلاری کلینتون برای انتخابات ریاست جمهوری گفته بود: «فکر نمیکردم هیلاری بتواند حمایت همه کشورها برای تحریم ایران را جلب کند».
اشاره وی، به نقشآفرینی هیلاری کلینتون در اجرای تحریمهای موسوم به تحریمهای فلجکننده علیه ملت ایران، پس از فتنه سبز بود.
گزارش «هیل» از زوال سلطه اقتصادی آمریکا
نشریه هیل در تحلیلی که از سوی «لارنس کوتلیکوف» (استاد اقتصاد در دانشگاه بوستون و عضو سابق در شورای مشاوران اقتصادی رئیسجمهور آمریکا) به نگارش در آمده، خاطر نشان کرد: ایالات متحده آمریکا، یک هژمون اقتصادی رو به زوال است. با این وجود، تعداد بسیار کمی از آمریکاییها از جمله سیاستمداران این موضوع را درک میکنند. تازه واردهای بسیار بزرگ در بلوک هژمونها، چین و پس از آن هندوستان هستند و این موضوع در شدیدترین سناریوها صدق میکند. تا سال ۲۱۰۰ میلادی ایالات متحده با رتبهبندی تولید ناخالص داخلی در جایگاه سوم قرار خواهد گرفت که تنها در ۱۲ درصد از تولید جهانی در مقایسه با چین و هند به ترتیب با ۲۷ درصد و ۱۶ درصد تولید جهانی مشارکت خواهد داشت.
این، پیام یک مطالعه جدید جامع صورت گرفته توسط من و همکارانم میباشد. این مطالعه که شرح و نتایج آن به تازگی توسط دفتر ملی تحقیقات اقتصادی منتشر شده کشورهای جهان را به ۱۷ منطقه تقسیم کرده و به دقت بر اساس پیشبینیهای جمعیتی سازمان ملل متحد و همچنین دادههای مالی صندوق بینالمللی پول تنظیم شده است. دو نیروی اصلی که آینده اقتصادی یک منطقه را تعیین میکنند، رشد بهرهوری نیروی کار و جمعیت آن منطقه هستند. بر اساس دادههای تاریخی، بهرهوری نیروی کار چین و هند تا سال ۲۰۵۰ میلادی به ترتیب به ۳۰ درصد و ۱۳ درصد سطح بهرهروی نیروی کار ایالات متحده خواهد رسید. در سال ۲۱۰۰ میلادی چین بهاندازه ایالات متحده و هند ۳۰ درصد بهرهوری خواهند داشت. از سوی دیگر، جمعیت چین تا پایان قرن فعلی به میزان ۴۰۰ میلیون نفر (یعنی بیش از جمعیت فعلی ایالات متحده) کاهش خواهد یافت. در مقابل، هند ۴۰۰ میلیون نفر جمعیت بیشتر خواهد داشت. در سال ۲۱۰۰ میلادی جمعیت آن کشور ۵۰ درصد بیش از جمعیت چین خواهد بود. در همین حال، جمعیت ایالات متحده حدود ۳۰ درصد رشد خواهد داشت و تقریبا ۱۲۰ میلیون نفر (بیش از جمعیت فعلی فیلیپین) به آن افزوده خواهد شد.
باید برای فهم بهتر، سال ۱۹۴۵ میلادی را دوباره مرور کنیم زمانی که اقتصاد آمریکا نیمی از کل اقتصاد جهان را تشکیل میداد. در آن زمان، سهم چین از تولید جهانی ناچیز بود. امروز، سهم جهانی ایالات متحده از تولید ناخالص داخلی تنها ۱۶ درصد میباشد که تقریبا برابر سهم چین است. تدریجا اقتصاد چین همان طور که نشان داده شد بیش از دو برابر اقتصاد آمریکا خواهد بود و در مورد روسیه سهم آن کشور از تولید جهانی از ۳ درصد امروز به ۱ درصد کاهش خواهد یافت.
در صورت عدم کاهش فوری و دائمی در رشد بهرهوری چین، واقعیت آن است که قرن بیست و یکم متعلق به آن کشور خواهد بود. با توجه به این موضوع، آمریکا چه واکنشی نشان خواهد داد؟ به احتمال زیاد افتادن در «دام توسیدید» یا تمایل هژمونهای رو به زوال برای مقابله پیشگیرانه با قدرتهای در حال ظهور به منظور حفظ سلطه مسیری است که آمریکا خواهد پیمود. در این زمینه شاهد سیاستهای جدید آمریکا هستیم که دسترسی چین به تراشهها را محدود میکند و واشنگتن را متعهد به دفاع از تایوان میسازد.
تلاش برای مهار چین از نظر اقتصادی و نظامی، هزینه بسیار بالایی با موفقیت غیرمحتمل به همراه خواهد داشت. در دوران باستان، اسپارت آتن را تحت سلطه خود در آورد. راز آن موفقیت کمک خارجی از سوی سرزمین پارس (ایران باستان) بود. ائتلافی متشکل از ایالات متحده، اروپا، ژاپن، آسیای جنوب شرقی و هند میتواند بر ببر چینی غلبه کند. با این وجود، انجام این کار مستلزم حفظ یک اتحاد محکم برای چندین دهه است چیزی که برای آتن و اسپارت در طول جنگهای صورت گرفته با پارس کارآمد بود، اما پس از آن از کارآمدی برخوردار نبود.
روند فعلی، آمریکا و چین را در مسیر احتمالی جنگ قرار میدهد. چنین جنگی آسیبهای وحشتناک و طولانی مدتی را به اقتصاد دو کشور وارد میسازد و کشورهای دیگر مانند هند را وادار میکند که تکههای برجا مانده از آن را بردارند.
روزنامه اعتماد روز گذشته در گزارشی با عنوان «كالبدشكافي تخريب ظريف و گفتمان او» مدعی شد: «جا دارد افكار عمومي و جامعه مدني ايران از خود بپرسد ظريف -و فراتر از او- منش، سياست و گفتماني كه ظريف و همفكران او حمل ميكنند چه زياني براي جريانهاي ويرانيطلب خارج و كاسبان تحريم داخل كشور داشته است كه اينگونه اين سالها به تخريب و تخطئه او پرداختهاند؟ فقدان و غيبت اين گفتمان در شرايط كنوني چه زيانها و تهديداتي متوجه كشور ميكند؟ »
گفتنی است مدعیان اصلاحات سالها تلاش داشتند با قهرمانسازی کاذب از افرادی همچون ظریف مشی و روشی را در کشور پیادهسازی کنند که بعدها صراحتا از سوی غربی نُرمالیزاسیون سیاست خارجی جمهوری اسلامی یا همان «هویتزُدایی و ایدئولوژیزُدایی از سیاست خارجی» نام گرفت.
این برنامه راهبردی تحت عنوان «عادیسازی رابطه با دنیا و تأمین منافع ملی» بود که در سطح افکار عمومی با تاکتیک «گره زدن اقتصاد و معیشت مردم» (حتی در حد آب خوردن) با «مذاکره و توافق هستهای» دنبال شد. عملیاتی که اسم رمز آن تحت عنوانِ «ضرورت وام دادن از سیاست به اقتصاد» مطرح شد و هدف نهایی آن تبدیل جمهوری اسلامی به بازیگری در چارچوب «نظم آمریکاییِ نظام سلطه» بود. کلانپروژهای که گامهای بعدیاش میتوانست پروژههای برجام ۲ و ۳ برای نابودی سایر مولفههای قدرت ایران از جمله حضور منطقهای جمهوری اسلامی یا قدرت دفاعی و موشکی کشور و... باشد.
کلانپروژهای که ذیلِ گفتمان بهبود شرایط کشور از رهگذر تغییر در سیاست خارجی دنبال شد و نماد و قله آن «برجام» بود در عرصه عمل و عینیت به بدترین شکلی شکست خورد و با وصله پینههای امثال ظریف و سایر اعوان و انصار جبههی غربگرایی نیز سرپا و زنده نمیشود. اما این تجربه علاوهبر افزایش غنای فکری و تجربی ملت ایران در زمینه شناخت نظام سلطه و در رأس آن دولت استکباریِ آمریکا، در فضای داخلی نیز دستاورد مهمی بههمراه داشت. شناخت جهتگیری نظری و عملکردِ عینی «دولتمرد قاجاری» دستاورد مهم تاریخی – تمدنی این موضوع بود. امثال ظریف در زمانهی ما نمادِ دولتمرد قاجاری شدند که با نوعی سادهلوحی و غربشیفتگی با تمدن غرب و نمایندگان سیاسی و دیپلماتیکش روبهرو میشوند و در نهایت حکایتشان این میشود که: «شد غلامی که آب جوی آرد / آب جوی آمد و غلام ببرد.»
سوءاستفاده اصلاحطلبان از اغتشاش برای دستیابی به قدرت
روزنامه شرق در سرمقاله دیروز خود نوشت: «همچون سایر فعالیتهای ترویجی، گسترش مدارا در سه سطح حاکمیتی، اجتماعی و فردی صورت میگیرد. در سطح حاکمیتی، وضع قوانین عادلانه و منصفانه، اِعمال قانون و فرآیندهای قانونی و اجرایی قرار میگیرد.»
در ادامه این نوشتار میخوانیم: «علاوهبر این موارد، گسترش زیربنایی مدارا مستلزم این است که فرصتهای اقتصادی و اجتماعی بدون هر نوع تبعیضی به شکل برابر در اختیار تکتک افراد قرار گیرد. مواردی نظیر محرومیت و منزویکردن افراد از حقوق خود، پیامدهایی به جز ناامیدی، خشونتورزی و افراطگرایی به دنبال نخواهد داشت. دولتها میتوانند با تقویت حقوق بشر و وضع قوانین جدید که برای تأمین برابری و فرصت برای همه گروهها و افراد جامعه ضروری است، زمینه محققکردن جامعه مدارامحور را فراهم کنند. به نظر میرسد مهمترین مانع برای ترویج رواداری در سطح دولتی در کشور ما، مسئلهای است که اخیرا رئیس انجمن جامعهشناسی در مصاحبه با روزنامه «شرق» مطرح کردند. مادامی که «اصولگرایان افراطی برای رفع مسائل اجتماعی فقط از قدرت استفاده کنند»، نمیتوان انتظار داشت که رواداری به شکل اصولی در مدیریت کلان کشور نهادینه شود.» این متن سپس میافزاید: «انتخابات مجلس در سال آینده فرصتی است که درصورت ورود طیفهای مختلف سیاسی میتوان امیدوار بود که وزن تدبیر در حل مسائل کشور بیشتر از اعمال قدرت صرف باشد. تداوم وضعیت تکصدایی موجود، تحملنکردن و فقدان روحیه مدارا موجب خواهد شد که شرایط بهمراتب پیشبینیناپذیرتر شود.» در حدود 2ماه از آغاز اغتشاشها تاکنون دستکم 80 نفر از مدافعان امنیت شهید شدهاند. این در حالی است که نیروهای پلیس و حافظان امنیت بیشترین حد از صبر و متانت را در مقابل این حجم بیسابقه از وحشیگری و جنایت به خرج دادهاند. با این حال روزنامههای طیف موسوم به اصلاحطلب از قبیل شرق همچون رسانه سعودی اینترنشنال این موضوع که چه کسانی تا کنون رواداری به خرج دادهاند را سانسور میکنند. از آن سو این رسانهها نمیگویند چه کسانی با ضربات چاقو و پنجه بوکس و پاره آجر و... به شکنجه و یا قتل نیروهای حافظ امنیت روی آوردهاند. اینکه چرا این روزنامه چیزهایی به این وضوح را نمیبیند و نمیگوید دلیل دارد. دلیل آن را در آنجایی از مطلب که از انتخابات مجلس در آینده سخن گفته باید یافت. طیف اصلاحطلب طیفی است که حقیقت را فدای مصالح حزبی و قدرتیابی خود میکند و تأسفبارتر آنکه دیگران را به این چیزها متهم مینماید.