روزی نامه های غرب گدای ... ۱۴۰۴/۰۱/۲۶
روزی نامه های غرب گدای ...
۱۴۰۴/۰۱/۲۶
نیویورک تایمز: حتی متحدان هم دیگر اعتمادی به آمریکا ندارند
«سیاستهای غیر منطقی دولت ترامپ موجب شده تا دنیا به ویژه شرکا و متحدان، دیگر روی آمریکا حساب نکنند».
این ارزیابی را توماس فریدمن، تحلیگر روزنامه نیویورک تایمز مورد تأکید قرار داده و نوشت: تصور کنید رئیسجمهور ترامپ، به همراه وزیر بازرگانی (یکی از چهرههای اصلی در طراحی سیاستهای تعرفهای)، وزیر خزانهداری و «پیتر ناوارو» مشاور ارشد تجاری کاخ سفید، طی هفتههای گذشته چه پیامهایی را بهطور مکرر منتقل کردهاند: ترامپ از موضع خود در قبال تعرفهها عقبنشینی نخواهد کرد. به گفته آنها، مخالفتها از سوی والاستریت درباره زیانهای احتمالی در بازار سهام، تأثیری بر تصمیم رئیسجمهور نخواهد داشت.
پس از آنکه بازارهای مالی با اتکا به این «اصول» اعلامشده، دچار نوسان و آشفتگی شدند (اصولی که بیتردید بسیاری از آمریکاییها را در اوج نگرانی به فروش سهام واداشت)، ترامپ اعلام کرد بخش عمدهای از تعرفهها، به استثنای آنچه برای چین در نظر گرفته شده، برای مدت ۹۰ روز به تعویق خواهد افتاد. این تصمیم پیامی صریح برای جهان و بهویژه برای چین به همراه داشت: «من توان تحمل فشار را نداشتم.» اگر بنا بود کتابی دراینباره نوشته شود، شاید عنوان مناسب آن «هنر عقبنشینی پرهیاهو» بود.
از دست دادن اعتماد، هزینه واقعی تعرفههای ترامپ است. نباید تصور کرد که تنها خسارت واردشده، صرفاً مالی بوده است. آنچه در این میان از میان رفت، سرمایهای بهمراتب ارزشمندتر بود: اعتماد. در هفتههای اخیر، ایالات متحده به برخی از نزدیکترین متحدان خود، یعنی کشورهایی که پس از حملات یازدهم سپتامبر، در عراق و افغانستان در کنار واشنگتن ایستاده بودند، این پیام را منتقل کرد که تفاوتی میان آنها و رقبایی چون چین و روسیه وجود ندارد. همه مشمول یک سیاست تعرفهای یکسان شدند؛ بدون هیچ استثنایی حتی برای «دوستان و خانواده». اکنون این پرسش جدی مطرح است: آیا این شرکای سابق همچنان به دولت آمریکا برای همراهی در شرایط دشوار اعتماد خواهند کرد؟
این رویکرد تجاری، معادل اقتصادی خروج پرآشوب دولت بایدن از افغانستان بود؛ رویدادی که ایالات متحده هنوز بهطور کامل از تبعات آن رهایی نیافته است. با این حال، جو بایدن دستکم آمریکا را از جنگی پرهزینه و بینتیجه خارج کرد؛ جنگی که پایان آن به بهبود موقعیت کلی کشور انجامید. در مقابل، دونالد ترامپ، ایالات متحده را وارد نوعی جنگ بیسرانجام (این بار در حوزه تجارت) کرد. ایالات متحده با چین با یک عدم توازن تجاری جدی مواجه است که باید به آن رسیدگی شود و در این زمینه، ترامپ بر نکتهای درست انگشت گذاشت. چین در حال حاضر حدود یکسوم از کل تولیدات جهانی را در اختیار دارد و در مسیر تبدیلشدن به قطب صنعتی جهان قرار گرفته است؛ توانی که میتواند در آینده، تأمینکننده تقریباً همه نیازهای تولیدی در سراسر جهان باشد. اگر روند کنونی بدون کنترل ادامه یابد، این وضعیت نه تنها به زیان ایالات متحده، بلکه برای اروپا و بسیاری از کشورهای در حال توسعه نیز مضر خواهند بود.
با این حال، زمانی که کشوری به وسعت و قدرت چین با جمعیتی بالغ بر ۱.۴ میلیارد نفر و برخوردار از نیروی انسانی مستعد، زیرساختهای گسترده و ذخایر مالی قابل توجه در برابر شما قرار دارد، موفقیت در هرگونه مذاکره، مستلزم این مسئله است که شما از یک اهرم فشار مؤثر برخوردار باشید. کارآمدترین مسیر برای دستیابی به این اهرم، آن بود که رئیسجمهور ترامپ، کشورهای متحد ایالات متحده از جمله اعضای اتحادیه اروپا، ژاپن، کره جنوبی، سنگاپور، برزیل، ویتنام، کانادا، مکزیک، هند، استرالیا و اندونزی را گرد هم آورد و یک جبهه بینالمللی منسجم شکل دهد.
اما او بهجای آنکه تلاش کند کل جهان صنعتی را در برابر چین متحد کند، مسیری را در پیش گرفت که نتیجهاش قرار گرفتن ایالات متحده در تقابل همزمان با چین و بسیاری از همان شرکای صنعتی سابقش بود. اکنون پکن دریافته است که نهتنها ترامپ در مواضع خود عقبنشینی کرده، بلکه با شیوه رفتارش، موجب دور شدن متحدان دیرینه آمریکا شده است؛ تا جایی که ممکن است برخی از این کشورها دیگر هرگز به همان شیوه گذشته در برابر چین در کنار واشنگتن قرار نگیرند. در مقابل، این احتمال وجود دارد که شماری از این کشورها چین را بهعنوان شریکی باثباتتر و قابلاتکاتر برای همکاریهای بلندمدت ترجیح دهند. آنچه در این میان باقی مانده، تبعاتی بلندمدت برای اعتبار رهبری جهانی ایالات متحده است.
چرا از رؤیافروشی و خسارت آفرینی درس نمیگیرند؟!
روزنامه شرق میگوید به جای صرفاً تمرکز بر برنامه هستهای و تحریمهای مرتبط با برنامه هستهای، پیشنهاد میشود که ایران و آمریکا در طول مذاکرات امکان طرح همه ملاحظات و همه نگرانیهای خود را در ازای لغو کامل همه تحریمها داشته باشند
این روزنامه نوشت: «اگر سه روز اول این هفته را روزهایی تاریخی، دستکم در حوزه سیاست خارجی کشور به شمارآوریم، خطا نکردهایم... پیشنهاد این است که ایران در پرتو تحولات و تجربیات چند دهه اخیر و نیز تماس مثبتی که بین نمایندگان ایران و آمریکا در شنبه گذشته حادث شد، به جای صرفاً تمرکز بر برنامه هستهای و تحریمهای مرتبط با برنامه هستهای، پیشنهاد کند که دو کشور در طول مذاکرات امکان طرح همه ملاحظات و همه نگرانیهای خود را در ازای لغو کامل همه تحریمهای آمریکا اعم از اولیه و ثانویه در زمینه همه ادعاها داشته باشند. دیگر موضوعات میتواند حداکثر شامل برنامه موشکی باشد که با توجه به برنامههای نظامی دیگر کشورهای منطقه، ایران قابلیت دفاع از برنامه موشکی برحق خود را دارد. مسائل منطقهای نیز موضوع دیگری است که بخش مهمی از آن در یکی، دو سال اخیر بلاموضوع شده است. ضمن اینکه ایران نیز مانند بسیاری از کشورهای دیگر میتواند حمایت از آرمان فلسطین، مخالفت با اشغال اراضی دیگران و عدم شناسایی رژیم اسرائیل را ادامه دهد».
این روزنامه افزود: تجربه برجام میتواند و باید راهنما باشد. در برجام هیئت مذاکرهکننده بر مبنای دستورالعملی که داشت، تنها بر برنامه اتمی ایران و تحریمهای مرتبط با آن متمرکز بود و حاضر به مذاکره راجع به دیگر موضوعات نبود. نتیجه آن روند طولانی یک توافق تکموضوعی بود که به همین دلیل بسیار آسیبپذیر بود و شرکتها و بانکهای بزرگ بینالمللی به دلیل اجتناب از مخاطرات احتمالی تحریمهای اولیه و ثانویه بر جای مانده، درباره ازسرگیری کار با ایران تردید داشتند؛ بهعلاوه یکی از دلایل اعلامشده ترامپ برای خروج از برجام، منتفعشدن شرکتهای اروپایی و محرومماندن شرکتهای آمریکایی از آن بود. به نظر میرسد که در حال حاضر شرایط بیش از هر زمان دیگر برای یک مذاکره جامع برای یک توافق جامع و برداشتن استخوان از لای زخم برای همیشه فراهم است؛ چراکه اولًا به عنوان یک قاعده عام توافق با یک دولت تندرو میتواند ماندگارترین و بادوامترین توافق باشد. ثانیاً ترامپ و ویتکاف تاکنون برخوردی ساده و عاری از تکلفهای حقوقی و تکنیکی با مذاکرات داشتهاند. ثالثاً با توجه به دست بالا داشتن جمهوریخواهان در کنگره و تبعیت آنها از ترامپ و با پیشفرض همراهی دموکراتها، نهتنها کنگره مانعی در برابر توافق جامع نخواهد بود، بلکه حتی این امکان که سنا چنین توافقی را به عنوان یک معاهده تصویب کند، وجود خواهد داشت».
در حالی که طرف آمریکایی و اروپایی با کلاهبرداری در برجام توانستند 95 درصد برنامه هستهای ایران را به تعطیلی بکشانند و ضمناً به تعهدات خود عمل نکنند، مفهوم آرزواندیشی شرق این است که کاش ایران برجام دو و سه را هم امضا کرده و خود را خلع سلاح کرده بود!
شرق در عین حال توضیح نمیدهد تضمین توافق گشاده دستانه مد نظرش با دولتهای یاغی آمریکا(از هر دو حزب) که هیچ توافق و تعهد بینالمللی را مهمتر نمیشمارند، چیست؟ همین حالا دولت ترامپ، برخی توافقات را که با متحدان خودش در گذشته بسته، نقض میکند و باج جدید میخواهد. آنها به سادگی آبخوردن قطعنامه 2231 شورای امنیت را که از برجام حمایت میکرد زیر پا گذاشتند. ضمناً ادعای تایید توافق در کنگره در حالی است که همین کنگره به فاصله چند هفته میتواند بهانهجویی کرده و مصوبه خود را تغییر دهد. از سوی دیگر هیچ کشور مقتدر و دارای شخصیتی، نفوذ خارجی و قدرت منطقهای خود را به حراج نمیگذارد، بلکه این اقتدار، از نظر امنیتی بازدارنده است. یادآور میشود مدیر روزنامه شرق، آذر ماه 1395 و در واکنش به اعتراضات علیه خلافگوییهای این روزنامه اذعان کرد: «من مبالغه درباره برجام رو قبول دارم. این مبالغهها باید میشد به این خاطر که فضا خیلی فضای تنگ و ترشی بود، دولت باید در حقیقت این موضوع رو قدری بزک میکرد که بتونه حرفش رو به کرسی بنشونه... بالاخره این بازی با تیتر هست دیگه»!!
این نکته هم گفتنی است که روزنامه شرق پس از انتشار ادعایی کذب درباره برگزاری جلسهای در دفتر رهبر انقلاب درباره تیم مذاکرهکننده، مجبور به عذرخواهی شد. شرق به دروغ ادعا کرده بود جلسه خصوصی کذایی با حضور محمدباقر قالیباف و حمیدرضا حاجیبابایی برگزار شده و در آن، موضوع مذاکرات مستقیم مورد تایید قرار گرفته و سه چهره سیاسی شامل علی لاریجانی، محمد فروزنده و محمدجواد ظریف بهعنوان گزینههای این ماموریت معرفی شدهاند(!)
شرق در عذرخواهی خود نوشت: «در بخشی از مطلب روزنامه، به یک گزاره غیررسمی و مبتنی بر شایعات اشاره شده بود. بر خود فرض میدانیم که از دفتر رهبری و مخاطبان گرامی بابت انتشار این بخش از گزارش و تبعات ناخواسته آن، صمیمانه پوزش بخواهیم.
غربباوران داخلی در جاده خاکی برجام ۲ عبرت نمیگیرند، هزینه میسازند!
آنچه امروز از جریان غربگرای داخلی در مقام کاسبان مذاکره در روزنامهها و تریبونهایشان مشاهده میشود، نوعی سوداگری سیاسی است که با پوشش گسترده نوسانات بازار و التهابات اقتصادی برای تکرار برجام موجسواری میکنند.
در روزهایی که مردم با مشکلات معیشتی و اقتصادی بیشتر ناشی از سوءمدیریتها دستوپنجه نرم میکنند، بار دیگر جریان غربگرای داخلی در مقام کاسبان مذاکره و تحریم با وعدههای دروغ و پوشش عجیب و غریب کاهش مصنوعی نرخ ارز به استقبال زودهنگام و رؤیافروشی از توافقی رفتهاند که نه تنها هنوز واقعیت پیدا نکرده، بلکه تحقق آن در هالهای از ابهام عمیق قرار دارد. این در حالی است که تجربهای پرهزینه و عبرتآموز از توافق پیشین موسوم به «برجام» پیشروی ماست؛ تجربهای که نشان داد دل بستن به وعدههای پوچ غرب و اتکا به لبخند دیپلماتهای آمریکایی، چیزی جز خسارت، تحقیر ملی و عقبماندگی در پی نخواهد داشت.
حسن روحانی و محمدجواد ظریف در حالی از «فتحالفتوح» برجام سخن میگفتند که از تریبونهای رسمی کشور وعده «لغو بالمره تمام تحریمها» را میدادند. وعدههایی که مردم را امیدوار و دشمن را به طمع انداخت. آنچه در عمل رخ داد، اما با ادعاها و شعارهای پرطمطراق دولت وقت فاصلهای نجومی داشت. در همان زمان باراک اوباما، رئیسجمهور وقت آمریکا، با وقاحتی آشکار تحریمهای جدیدی علیه ایران وضع کرد. تحریمهایی که خوشبینی سرابگونه دولت روحانی را در همان دوران ماه عسل برجام نمایان کرد.
در حالی که جریان غربگرا با بزرگنمایی وعدههای نسیه غرب، از منافع چندصد میلیارد دلاری برجام سخن میگفت، آمارهای رسمی همان دولت، واقعیتی تلختر را بازگو میکرد. نگاهی به مواضع و سخنان مدیران اقتصادی و مالی دولت روحانی و همچنین سخنان مقامات وزارت خارجه در دوران دولت یازدهم و دوازدهم در کنار بررسی آمارهای مربوط به سالیان پس از برجام نشانگر این است که نه تنها سرمایهگذاری خارجی در کشور افزایش نیافت، بلکه در عمل کمترین میزان جذب سرمایه خارجی در دوره دولت یازدهم و دوازدهم ثبت شد.
واقعیت آن است که طیف مدعی اصلاحات، این روزها نه دلنگران معیشت مردم است و نه دغدغهمند منافع ملی. آنچه امروز از این جریان در روزنامهها و تریبونهایشان مشاهده میشود، نوعی سوداگری سیاسی است که با پوشش گسترده نوسانات بازار و التهابات اقتصادی برای تکرار برجام موجسواری میکنند. آنان به قطع در برابر هر خدعهای از سوی آمریکای ترامپ در روند مذاکرات، آگاهانه انگشت انتقادات را به سمت داخل خواهند گرفت تا دوباره همان سناریوی «توافق به هر قیمت» را بر کشور تحمیل کنند.
نکته عجیبتر آن است که جریان غربگرا امروز با انتقاد از هر نقدی به آمریکای ترامپ، به طرفداران وی تبدیل شدهاند. آیا واقعاً این یک دوگانگی مشهود نیست؟ کسانی که دیروز ترامپ را دیوانه جنگطلب میدانستند، امروز به طرفداران تعامل با همان تفکر بدل شدهاند! این تغییر موضع، به روشنی نشان میدهد که پشتپرده این تیترها، نه منافع ملی بلکه مطامع شخصی و باندی خوابیده است.
سادهلوحی تکراری، خسارت همیشگی چرا «تیترسازی» غربگرایان داخلی دوباره اقتصاد را قربانی میکند؟
به عبارت دیگر، در روزهایی که اقتصاد ایران بیش از هر زمان دیگری نیازمند آرامش، منطق و تصمیمسازی مبتنی بر واقعیات درونی است، جریان غربگرای داخلی بار دیگر با همان «هیجان ساختگی» و «ذوقزدگی کودکانه» که پیشتر در ماجرای خسارتبار برجام نیز دیده بودیم، مشغول بازی با اعصاب و معیشت مردم شدهاند. اینبار هم، همان نسخه پوسیده «همه چیز حل میشود اگر با آمریکا حرف بزنیم» را با تیترهای گلدرشت به خورد جامعه میدهند، بیآنکه کمترین توجهی به واقعیات اقتصاد، ساختار تحریمی پیچیده، و تجربههای تلخ گذشته داشته باشند.
طی روزهای گذشته، تعدادی از روزنامههای همسو با جریان مدعی اصلاحات، تیترهایی را منتشر کردند که فاقد پشتوانه کارشناسی بود.
روزنامه غربگرای هممیهن در این راستا، تیتر زد: «تقویت پول ملی با مذاکره» و در ادامه با اشاره به ریزش قیمت دلار، طلا و رشد بورس، القا کرد که این تغییرات مقطعی ناشی از گفتوگو با آمریکاست؛ حال آنکه تجربه برجام به خوبی نشان داد همین نگاه خوشبینانه، چه بر سر اقتصاد کشور آورد.
سازندگی زنجیرهای نیز تیتر زد:
«هر دلار ۸۵ هزار تومان» و حتی پیشبینی کرد دلار به ۷۰ هزار تومان نیز برسد.
اعتماد هم با تیتر «واکنش سریع ارز، طلا و بورس» سعی کرد القا کند که گفتوگو با غرب، موتور اقتصاد را روشن کرده است.
روزنامه دولتی ایران هم تیتر زد: «بورس سبز شد، طلا و دلار ریزش کرد»
آنها از کاهش مختصر قیمت ارز به بهانه مذاکرات عمان ابراز ذوقزدگی میکنند و حال آن که قیمتهای جهشیافته به بهانه جهش نرخ ارز، پس از کاهشیشدن مصنوعی اخیر، کاهشی نشدهاند. همچنین رؤیافروشی مدعیان اصلاحات درباره برنامه دولت برای جذب چند هزار میلیارد دلار سرمایه خارجی در حالی است که هنوز بعد از 45 روز، وزیر پیشنهادی دولت برای تصدی سکان وزارت اقتصاد تعیین و معرفی نشده است!
مذاکره، نه معجزه است نه دشمن اقتصاد اما بازی دادن افکار عمومی با وعدههای توخالی، خیانت است
این تیترسازیهای ساختگی، دقیقاً همان رفتاری است که در دولت برجام با وعده «صبحِ بدون تحریم» و «چرخیدن همزمان چرخ سانتریفیوژ و کارخانه» تکرار شد و نتیجهاش تعلیق بخش عظیمی از ظرفیت هستهای و در عوض تحریمهای چندلایهتر و فشارهای بیسابقهتر بود. آیا حافظه تاریخی جریان غربگرا اینقدر کوتاهمدت است؟ یا آنکه عمداً فراموش کردهاند که حتی با امضای برجام، بانکهای بزرگ دنیا جرأت ارتباط با ایران را نداشتند؟
اتفاقاً مشکل اصلی همینجاست: این جماعت، نه فهم دقیقی از ساختار تحریمها دارند، نه به توانمندیهای داخلی باور دارند.
پیشتر نیز گفته بودیم، غربگرایان داخلی خوب میدانند که بازی با روان جامعه در بزنگاههای دیپلماتیک، نوعی خیانت به منافع ملی است. اما آنچه برای ایشان اهمیت دارد، نه عزت ملت ایران، بلکه منافع جناحی و باندی خود است.
سرانجام عکس و جلسات با شرکتهای غربی در زمان برجام چه شد؟
ادعاهایی درباره هجوم شرکتهای بزرگ اروپایی و غربی به بازار ایران، با چند عکس و قراردادهای بدون ضمانت اجرائی رنگ باخت. در نهایت، نه تنها سرمایهای وارد کشور نشد، بلکه اطلاعات راهبردی و حیاتی صنعت نفت ایران در اختیار شرکتهایی چون توتال فرانسه قرار گرفت؛ شرکتی که بعد از مدتی با نقض تعهدات خود، میدانهای گازی ایران را ترک کرد و اطلاعات جمعآوریشده را به راحتی در اختیار رقبای منطقهای قرار داد.
مضحکتر آنکه حتی در حوزهای مانند فروش نفت که یکی از اصلیترین محورهای تحریمها بود، برجام نه تنها راهگشا نبود، بلکه در عمل به کاهش فروش نفت ایران منجر شد. پیش از برجام فروش نفت کشور هیچگاه به رقمی کمتر از یک میلیون بشکه در روز نرسید اما با وجود امضای برجام و پذیرش تعهدات فراوان از سوی ایران، خروج یکجانبه آمریکا از توافق در سال ۱۳۹۷ و عدم واکنش مناسب از سوی دولت دوازدهم، موجب سقوط فروش نفت به ۳۰۰ هزار بشکه در روز شد. این در حالی بود که قطعنامه ۲۲۳۱ به عنوان سند پشتوانه برجام، میبایست به رفع محدودیتهای اقتصادی علیه ایران منجر میشد، اما هیچ تضمینی برای اجرای تعهدات طرف غربی در آن دیده نشده بود.
حال باید پرسید؛ با گذشت حدود 10 سال از امضای برجام، دستاورد ملموس این توافق برای مردم ایران چه بوده است؟ آیا غیر از تشدید تورم و تضعیف زیرساختهای تولید داخلی چیزی نصیب ملت شده است؟
رادیو فرانسه: ارزیابی غرب از وضعیت کنونی دولت روحانی، تعامل با فروشنده بدهکار و مشتاقی است که خود را ناگزیر از فروش حقوق ملی میبیند
میزان خسارت ناشی از اظهارات غلط و التماس مذاکره را باید در این ارزیابی وبسایت رادیو فرانسه برآورد کرد که ۱۹ مهر ۱۳۹۲ نوشت: «ارزیابی غرب از وضعیت کنونی دولت روحانی، تعامل با فروشنده بدهکار و مشتاقی است که خود را ناگزیر از فروش حقوق ملی میبیند. بر پایه این جمعبندی اگر خریدار صبور باشد، شرایط فروشنده را دشوارتر میکند و در همان حال، قیمت فروش را کمتر خواهد کرد.»
ذوقزدگی و هیجانزدگی کودکانه
برجام به وضوح نشان داد که راهحل مشکلات کشور نه در لوزان، نه در وین و نه در نیویورک، بلکه در تقویت توان داخلی است. اما متأسفانه جریان غربگرای داخلی نه تنها حاضر به پذیرش اشتباهات گذشته نیست، بلکه همچنان با ذوقزدگی و هیجانزدگی کودکانه به استقبال مذاکرات میروند که با اما و اگرهای فراوانی روبهروست.
پیام خطرناک مدعیان اصلاحات به دشمنان ملت
فراتر از همه، این نوع رفتارها از نظر دشمنان ملت ایران حامل یک پیام خطرناک است: پیام ضعف، پیام التماس برای توافق، پیام عدم انسجام داخلی و پیام آمادگی برای دادن امتیازات بیشتر. دشمنی که همواره بر طبل تحریم و فشار حداکثری کوبیده است، اکنون در مواجهه با اشتیاق افراطی برخی چهرههای سیاسی داخلی، پالس امتیازگیری حداکثری را دریافت کرده است.
غربگرایانی که تجربه تلخ برجام را همچنان بزک کرده و آن را دستاورد معرفی میکنند، بیتوجه به واقعیتهای میدانی، با فریب افکار عمومی تلاش میکنند راه خیانتبار گذشته را مجدداً بپیمایند. در این مسیر، رسانههای زنجیرهای و برخی مسئولان سابق با همصدایی کامل، روی نقاط ضعف برجام سرپوش گذاشته و وعدههایی موهوم را تکرار میکنند؛ وعدههایی که بار دیگر ممکن است مردم را به آیندهای دروغین امیدوار کرده و کشور را در باتلاق جدیدی گرفتار سازد.
مردم ایران، بارها و بارها در بزنگاههای تاریخی نشان دادهاند که اهل فریب خوردن نیستند و با چشمانی باز تحولات کشور را دنبال میکنند. اگرچه بخشی از جامعه در آن زمان به امید بهبود اوضاع به برجام اعتماد کردند اما امروز دیگر با تجربهای ملموس از عملکرد این توافق، نه تنها دلخوش به وعدههای پوشالی غرب نیستند، بلکه نسبت به هرگونه توافق بیضمانت و مذاکره بدون پشتوانه بدبین شدهاند.
امروز، آنچه کشور نیاز دارد، نه تکرار اشتباهات گذشته بلکه بازگشت به عقلانیت انقلابی، بهرهگیری از توان داخلی، حمایت از تولید، مقابله با فساد و اتکای به جوانان نخبه این سرزمین است. باید از ذوقزدگی زودهنگام درباره هرگونه مذاکره پرهیز کرد و بهجای شرطیسازی اقتصاد و معیشت مردم، برنامهای جامع برای بیاثر کردن تحریمها در پیش گرفت.
در نهایت، بازخوانی تجربه برجام و تحلیل نتایج واقعی آن برای روشنگری و عبرتآموزی الزامی است. وقت آن رسیده که بهجای تکرار وعدههای نشدنی و امید بستن به دشمن، با اراده ملی مسیر ایران قوی را ادامه دهیم زیرا تنها از این مسیر است که میتوان عزت، پیشرفت و رفاه را به این ملت هدیه کرد؛ نه از مسیر وعدههای توخالی دشمنان قسمخورده.
تاریخ خبر: ۱٤۰٤/۰۱/۲۷، ۰۶:۳۰:۳۸ بازدیدها: 51