روزی نامه های غرب گدای ... ۱۴۰۴/۰۱/۲۷
روزی نامه های غرب گدای ...
۱۴۰۴/۰۱/۲۷
از ایجاد معاونت بلاتکلیف تا ادغام آن در معاونتی بیربط
ادغام معاونت راهبردی رئیسجمهور با معاونت امور مجلس (پارلمانی) تعجب ناظران را برانگیخت.
در پی برکناری شهرام دبیری از معاونت پارلمانی توسط رئیسجمهور و ممنوعیت قانونی محمدجواد ظریف برای تصدی معاونت راهبردی، هر دو معاونت بدون متولی مانده بود. تا پس از چند روز تایید و تکذیب اعلام شد آقای محسن اسماعیلی به عنوان معاون راهبردی و امور مجلس ریاستجمهوری منصوب شده است.
معاونت پارلمانی، معاونت مهمی است که تعامل دولت با مجلس شورای اسلامی را تعریف و تسهیل میکند. پیداست که چنین معاونتی به خودی خود
پرمشغله است و ادغام آن با معاونتی دیگر، اقدامی منطقی و مفید و مؤثر به نظر نمیرسد.
معاونت راهبردی، پُستی بود که برای آقای ظریف تاسیس شد، یا به عبارت دیگر، جایگاهی است که ظریف پس از انقضای شورای راهبری کابینه، برای خود پیشنهاد کرده بود و هیچوقت هم معلوم نشد نقش این معاونت چیست و کارکرد متمایز آن از دیگر دستگاههای دولتی کدام است؟
به نظر میرسد که این معاونت (جدا از منع قانونی آقای ظریف) از ابتدا دارای بحران هویت و کارکرد بود و بنابراین دولت و رئیسجمهور، در تردید جدی قرار داشتهاند که آن را حفظ یا منحل کنند و به خاطر هزینه حیثیتی انحلال زودهنگام، ترجیح داده شده که در معاونت دیگری ادغام شود؛ وگرنه معاونت راهبردی، هیچ ربطی به معاونت امور مجلس ندارد.
این نکته را هم باید مورد توجه قرار داد که موضوع مذاکره، آنهم صرفاً با یک رژیم بدعهد مثل آمریکا، نمیتواند به جای راهبرد کلان دولت تصور شود. این انحراف بزرگی بود که میتوانست در رویکرد دولت ایجاد شود و کسانی به دنبال آن بودند.
دیپلماسی با همه گستردگی و تنوع موضوعاتش، تنها یک جزء از ۲۰ یا ۳۰ جزء مسئولیتهای دولت است.
رهبر انقلاب روز سهشنبه در دیدار مسئولان ارشد سه قوه درباره گفتوگوها با در عمان تاکید کردند: «این گفتوگوها یکی از دهها کار وزارت خارجه است. یعنی وزارت خارجه دهها کار دارد، یکی از آنها همین گفتوگوهای عمان و مسائل مربوط به آن است که حالا اخیراً مطرح شده است. نکتهای که میخواهم روی آن تأکید کنم این است که سعی کنید مسائل کشور را به این گفتوگوها گره نزنید. اشتباهی که در برجام کردیم اینجا تکرار نشود، آنجا ما همهچیزمان را منوط به پیشرفت مذاکرات کردیم. یعنی کشور را شرطی کردیم... این مذاکرات، فقط یکی از کارهای چندینگانه وزارت خارجه است که دارد انجام میشود. کشور هم باید کار خودش را در بخشهای مختلف جلو ببرد، در بخش صنعت، کشاورزی، خدمات، فرهنگ، سازندگی و همچنین موضوعات خاصی که تعریف مشخص دارند. اینها باید با جدیت پیگیری شوند و اصلاً ربطی به گفتوگوهای جاری در عمان ندارند».
در همین حال وبسایت عصر ایران از رسانههای وابسته به مدعیان اعتدال و اصلاحات با نقد ماجرای ادغام دو معاونت پارلمانی و راهبردی نوشت: تعیین جانشین برای آقای دبیری معاون برکنارشده پارلمانی طبعاً لازم بود. محمدجواد ظریف هم خود به توصیه رئیس قوه قضائیه از معاونت راهبردی کنار کشید ولی این که آقای اسماعیلی برای هر دو معاونت در نظر گرفته شده در عمل محقق نخواهد شد مگر اینکه به ساختاری که ظریف چیده بود، دست نزند. اتفاقی که از نوع واکنش ظریف و علایق اسماعیلی منتفی است، چون اساساً جنس معاون جدید، بیشتر حقوقی- پارلمانی است، نه راهبردی. معاونت حقوقی-پارلمانی از قبل وجود داشته و معاون جدید در آن استقرار مییابد ولی معاونت راهبردی ردایی بود که بر اساس اندام شخص محمدجواد ظریف دوخته و آماده شده بود و در غیاب او بر تن دیگری نمینشیند.
اعتراض روزنامه شرق به رؤیافروشی مدعیان اصلاحات
روزنامه شرق در واکنش به آرزواندیشی و رؤیافروشی کسانی مانند الیاس حضرتی، فیاض زاهد و حسین مرعشی درباره مذاکرات تاکید کرد: ادعای سرمایهگذاری ۱۰۰۰میلیارد دلاری آمریکا در ایران، رؤیا و خیالات است.
اخیراً رئیس و عضو شورای اطلاعرسانی دولت، و همچنین دبیرکل حزب کارگزاران مدعی سرمایهگذاریهای ۲۰۰۰ و ۲۵۰۰میلیارد دلاری در صورت حصول توافق شده بودند و حال آن که کل سرمایه خارجی جذبشده در دولت برجام 4/5 میلیارد دلار بود.
روزنامه شرق در گزارشی با عنوان «سرمایه خارجی؛ سراب یا واقعیت؟/ شرق، ادعای جذب اعداد بزرگ سرمایه به کشور را امکانسنجی میکند»، نوشت: پس از شروع مذاکرات هستهای بین ایران و آمریکا، ادعای عجیبی دهان به دهان چرخید و آن، اینکه ایران به دنبال توافقی است که بر مبنای آن، آمریکاییها ظرف 20سال، هزار میلیارد دلار در ایران سرمایهگذاری کنند. به عبارت دیگر مطابق این ادعا آمریکا باید سالانه 50میلیارد دلار در ایران سرمایهگذاری کند. این ادعای عجیب در شرایطی مطرح شد که پیش از این و پس از امضای برنامه ۲۵ساله همکاریهای مشترک ایران و چین گفته میشد که یکی از بندهای این برنامه سرمایهگذاری 400میلیارد دلاری چینیها در ایران است. گذشته از این اعداد بزرگ دیگری درباره سرمایهگذاری روسیه در ایران مطرح شد که ادعای تفاهمنامه 40میلیارد دلاری گازپروم روسیه با ایران از این دسته از مصادیق است.
پس از شروع تب مذاکره با آمریکا، ادعایی جنجالی درباره احتمال سرمایهگذاری هزار میلیارد دلاری آمریکا در ایران مطرح شد. این ادعا را اولینبار علی ماجدی، دیپلمات ایرانی مطرح کرد و گفت که مذاکرات بین امیرسعید ایروانی، نماینده ایران در سازمان ملل و ایلان ماسک، کارآفرین برجسته آمریکایی، باعث شده آمریکا برای هزار میلیارد دلار سرمایهگذاری به ایران بیاید. این موضوع در فضای رسانهای و میان افکار عمومی بازتاب گستردهای داشت.
شرق در ادامه از قول فریال مستوفی، رئیس کمیسیون سرمایهگذاری اتاق بازرگانی نوشت: ادعای جذب هزار میلیارد دلار سرمایه غیرواقعبینانه و فقط یک رؤیاست. اگر نگاهی به کشورهای پیشرفته و موفق در جذب سرمایهگذاری بیندازیم، میبینیم آنها با وجود زیرساختهای قوی، هنوز نتوانستهاند به چنین ارقامی دست پیدا کنند.
مستوفی تأکید میکند: صحبت از هزار میلیارد دلار سرمایهگذاری از سوی آمریکا، چیزی جز رؤیا و خیالپردازی نیست. حتی کشورهایی مانند چین و آمریکا، با وجود برخورداری از زیرساختهای پیشرفته و عظیم، در بهترین و بالاترین سالهایی که موفق به جذب سرمایهگذاری شدهاند، هرگز به ارقامی در حد هزار میلیارد دلار نرسیدهاند.
او معتقد است اعتمادسازی امری نیست که یکشبه انجام شود. اینکه امروز اعلام کنیم میخواهیم اعتمادسازی کنیم، به این معنا نیست که فردا سرمایهگذاران به ما اعتماد خواهند کرد. این موضوع نیازمند زمان و تلاش مستمر است. بنابراین ما باید برای جلب اعتماد و تأمین امنیت سرمایهگذاران کار کنیم. وقتی سرمایهگذاران داخلی ما سرمایه خود را از کشور خارج میکنند، چگونه انتظار داریم سرمایهگذاران خارجی به کشور بیایند؟ چرا سرمایهگذاران ایرانی سرمایه خود را به کشورهایی منتقل میکنند که حتی ممکن است از جهاتی کمتر از ایران توسعهیافته باشند؟ بنابراین، نخستین کاری که باید انجام دهیم، اعتمادسازی و ایجاد امنیت برای سرمایهگذاران است. ما باید تلاش کنیم ابتدا سرمایهگذاران داخلیمان را حفظ کنیم تا سرمایهشان را به کشورهای دیگر نبرند. وقتی سرمایهگذار داخلی حاضر به ماندن و سرمایهگذاری در کشور باشد، این خود تبدیل به چراغ راهی برای سرمایهگذاران خارجی خواهد شد.
سگ زرد برادر شغاله یعنی همین سخنان جان کری!
وزیرخارجه دولت اوباما میگوید توافق با ایران باید شامل برنامه موشکی و سیاستهای منطقهای نیز باشد، چیزی که خود آنها نتوانستند در دوره مدیریت خود عملی کنند.
روزنامه وطن امروز ضمن تحلیل سخنان اخیر جان کری نوشت: زمانی که خبر شروع مذاکرات هستهای بین ایران و دولت ترامپ منتشر شد، یکی از مسائل مهم مطرح شده این بود که تهران قرار است با چه راهکارهایی از ترامپ و یاران نزدیکش تضمین بگیرد و نکته دیگر اینکه چگونه افراد تندرو در حزب جمهوریخواه که البته در کاخسفید و کابینه ترامپ نیز حضور دارند، میخواهند با این توافق کنار بیایند و قید نقشههای رادیکال و جنگطلبانه خود درباره کشورمان را زده و به قوانین بینالمللی پایبند باشند.
با این حال دموکراتها به سرعت، گوی سبقت را از تندروهای جمهوریخواه ربودند و نشان دادند حتی با توافقی احتمالی که نزدیک به برجام باشد نیز بشدت مخالفند. جان کری، کسی که قرار بود امضایش تضمینی برای اجرائیشدن برجام باشد، در روزنامه والاستریت ژورنال نوشت: «در حالی که مذاکرات هستهای با ایران به طور جدی آغاز میشود، رئیسجمهور ترامپ فرصتی تاریخی برای دستیابی به معاملهای دارد که میتواند منطقه و جهان را امنتر کند. البته اگر تهران با آن موافقت کند. امروز باور داریم دریچه کوچکی برای اتفاقی غیرمحتمل وجود دارد».
جان کری دمدعی شده است «جمهوری اسلامی ایران در گوشه رینگ گرفتار آمده و این، به شکلی متناقض، شانس صلح پایدار را از طریق دیپلماسی افزایش میدهد. برخی معتقدند اکنون باید تنها بر توافق هستهای جدید تمرکز کرد اما ما بر این باوریم که امکان دستیابی به توافقی گسترده نیز وجود دارد. توافق جدید میتواند و باید فراتر از محدوده مذاکرات پیشین و شامل برنامه موشکهای بالستیک و نیروهای نیابتی در منطقه باشد».
بهرغم تأکید مقامات جمهوری اسلامی ایران مبنی بر اینکه هر گفتوگویی با آمریکا تنها بر سر برنامه هستهای خواهد بود و قابلیتهای دفاعی کشور به هیچ عنوان قابل مذاکره نیست، جان کری همچنین گفت تهران علاوهبر این باید با محدودیت شدید برنامه موشکی بالستیک خود موافقت و به طور کامل حمایت از نیروهای نیابتی را متوقف کند.
شروطی که جان کری برای مذاکره و توافق با ایران گذاشته است، حتی در زمان ریاستجمهوری اوباما که ایران تنها غنیسازی 3 تا 5 درصدی داشت و از سانتریفیوژهای نسل جدید نیز استفاده نمیکرد و میزان ذخایر اورانیوم غنیشدهاش بشدت پایینتر از وضعیت فعلی بود، محلی از اعراب نداشت، چه رسد به اکنون که هم از نظر توان نظامی و دفاعی متعارف و چه از نظر توانمندیهای سایبری و مهارت در تکنولوژیهای دفاعی نسل جدید، ایران نشان داده است دست برتر را در منطقه دارد.
در عین حال تیم ایرانی حالا میبیند هیچ تفاوتی بین دموکرات و جمهوریخواه در دشمنی با ایران و ایرانی وجود ندارد و هر ۲ گروه اگر توانش را داشتند، به قول اوباما، «تمام پیچ و مهره برنامه اتمی ایران را از هم باز میکردند».
هیل: سرسامآور است که اکنون یک احمق حاکم آمریکاست
نشریه کنگره آمریکا میگوید حضور یک احمق همه کاره در ریاستجمهوری آمریکا، اقتدار ایالات متحده را در دنیا زیر سؤال برده و موجب هرجومرج شده است.
نشریه هیل درباره مصیبتهای حضور یک احمق در قدرت نوشت: رئیسجمهور ترامپ به نحوی رفتار میکند که گویی دانا و حاکم مطلق است. او هیچ محدودیتی را از جانب قانون اساسی، مجالس قانونگذاری یا دادگاهها حس نمیکند. هرکاری که او انجام میدهد گویی قانونی و موجه است.
ترامپیسم و وزارتکارآمدی دولتِ جدید در آمریکا، کشور را به وضعیت طبیعی یا همان جنگ همه علیه همه بازگرداندهاند. توجه داشته باشیم که وقتی یک اقتدار عاقلانه و دلسوز در قدرت نباشد، هرجومرج برتری مییابد. در چنین وضعیتی نمیتوان انتظار فرهنگ، دریانوردی بینالمللی، دانش، هنر و جامعه خوب را داشت. آنچه در این وضعیت غالب است، چیزی جز ترس و خطر و تفوق وضعیت وحشت نیست.
از زمان جنگ داخلی در آمریکا، دولت تلاشهای زیادی انجام داده تا تکثرگرایی، برابری و نگاه یکسان به همه شهروندان آمریکایی را به مثابه چهارچوبی از حکمرانی جا بیندازد. حقوق بشر در آمریکا به تدریج پیشرفت کرد با این حال به نحو قابل توجهی در دوره ریاستجمهوری فرانکلین روزولت، بهبود یافت. برای مثال در سال ۱۹۳۶، روزولت لایحهای را امضا کرد که از دولت فدرال میخواست تا در مورد خرید کالاهای ساختهشده توسط افراد نابینا، اولویت قائل شود. با این حال، دونالد ترامپ و عضو غیرمنتخب و جنجالی دولت وی یعنی «ایلان ماسک» به جای بالابردن سطح رفاه عمومی در آمریکا، عملاً آن را کاهش داده و میدهند.
هرگونه تغییر در یک سازمان پیچیده نیازمندِ این است که به خوبی طراحی شده باشد و البته که در اجرای تغییرات نیز دقت فراوانی لحاظ شود. تغییرات را نمیتوان با به دست گرفتن ارّهبرقی نظیر کاری که ایلان ماسک میکند، محقق کرد.
«کاترین رمپل» هفته گذشته در مقالهای در نشریه «واشینگتنپست» این سؤال را مطرح کرد که براستی چه کسی قرار است به ترامپ بفهماند که او درست رفتار نمیکند و سادهلوحانه به مسائل مینگرد؟ پس از اینکه ترامپ جنگ تجاری چندجبههای خود را آغاز کرد که منجر به یکی از بدترین خسارتها به بازار و تجارت جهانی از زمان جنگ جهانی دوم شده، نزدیکترین مشاوران و متحدانش هم حاضر نیستند او را به ادامه این روند ترغیب کنند و یا او را از آن بازدارند.
نتیجه این وضعیت شده اینکه میبینیم یک توازن ولو ناقص در جهان، با هرجومرج و عدم قطعیت جایگزین شده است. کیفیت زندگی به شدت اُفت کرده و گویی یک احمق همه کاره شده است. فردی که پُر از هیاهو و خشم است، اما هیچ چیزی برای عرضهکردن ندارد. این احمق اکنون حاکمِ آمریکا است و البته که دستیاران نالایقش که توسط ترامپ در مناصب قدرت جای گرفتهاند نیز زمام امور را به دست گرفتهاند.
تاریخ خبر: ۱٤۰٤/۰۱/۲۸، ۰۶:۳۹:۱۳ بازدیدها: 30