روزی نامه های غرب گدای ...
۱۴۰۴/۰۴/۲۳
فقط میدانم که مخالفم!
برخی از غربگرایان در اعتراض به نظر کیهان درباره بیاعتبار بودن مکانیسم ماشه واکنشی داشتهاند که نه فقط از بیاطلاعی آنها خبر میدهد، بلکه خندهدار هم هست. کیهان با استناد به یک اصل شناخته شده در حقوق بینالملل نشان داده بود که بعد از خروج آمریکا از برجام، این معاهده از اعتبار افتاده است بنابراین مکانیسم ماشه نیز که برگرفته از برجام است فاقد اعتبار خواهد بود.
یکی از این جماعت گفته است «برخی جریانهای سیاسی در داخل کشور با بیاعتنایی آشکار نسبت به تهدید فعالسازی مکانیسم ماشه، آن را کماهمیت جلوه میدهند. اما این موضوع، خطری جدی برای معیشت مردم، سرمایهگذاری خارجی و آینده تعاملات ایران با جهان خواهد بود» که باید گفت، برخلاف ادعای ایشان، کیهان مکانیسم ماشه را «کم اهمیت»! ندانسته، بلکه آن را غیرقانونی و فاقد اعتبار معرفی کرده است و به همین علت بر بیاعتباری آن تاکید کرده و از مسئولان خواسته است این بیاعتباری را در مجامع بینالمللی مطرح کنند. حالا اگر این جماعت برای تحلیل دمَدستی خود نیاز به تحریف نظر کیهان دارند! لااقل باید بدانند که دیگران هم میبینند و میخوانند.
و اما، نکته دیگری که جماعت غربگرا درباره آن خود را به فراموشی میزنند این که مکانیسم ماشه با نابلدی همحزبیهای خود آنها در برجام گنجانده شده بود بنابراین اگر آن را خطرناک میدانند که خطرناک نیز هست بایستی به نابلدی و فاجعهآفرینی هم حزبیهای خود اعتراض کنند و نه به کیهان که از ابتدا به گنجانده شدن این بند در برجام اعتراض کرده بود و اکنون هم با ارائه یک پیشنهاد قانونی خواستار بیاعتبار دانستن آن است. این نکته نیز گفتنی است که چرا طیف یاد شده با وجود آن که مکانیسم ماشه را خطرناک میدانند، به کیهان که آن را بیاعتبار و غیرقانونی معرفی کرده است اعتراض میکنند؟!
مواضع این طیف در موضوع یادشده ضمن آن که از بیاطلاعی آنها حکایت میکند، نشاندهنده اصرار آنها بر مخالفخوانی علیه کیهان، به هرقیمت نیز هست!
معروف است که در مجلس شورای ملی زمان طاغوت، عضو یکی از احزاب به دستور رئیس حزبش قرار بود با فلان لایحه مخالفت کند! او هم به دستور حزب از صندلی خود بلند شد و فریاد زد بنده مخالفم! پرسیدند با کدام قسمت از لایحه مخالف هستید؟ گفت؛ این را دیگر نمیدانم! فقط میدانم که مخالفم!
دستهگلهای شما یکی دو تا نیست جناب ظریف!
محمدجواد ظریف گفت: وقتی دنبال نفوذ میگردیم، بیخودی نگاه نکنیم به کسانی که قیافهشان با ما فرق میکند، نگاه کنیم ببینیم چه کسی دارد حرف اسرائیل را میزند.
وزیر خارجه دولت روحانی و معاون راهبردی دولت پزشکیان که با الزام قانون کنارهگیری کرد، در گفتوگو با ایرنا اظهار کرد:
«- در تهاجم اخیر نشان داده شد که توان نظامی جمهوری اسلامی، توان قابلتوجهی است که میتواند تصور شکستناپذیری رژیم صهیونیستی یا رخنهناپذیری دیوار آهنین و گنبد آهنین را زیر سؤال ببرد، ولی از آنطرف و مهمتر از آن، نشان داده شد که این مردم هستند که با انواع بازیهایی که اسرائیلیها و دوستانشان کردند، از میدان به در نشدند.
- ما دولتیها گُلی به سر این مردم نزدیم و خیلی خدمتی به آنها نکردیم، خیلی بهتر از اینها میشد خدمت کرد. اگر ما موشکی داریم بهخاطر این است که مردم ساختهاند. ما از خارج چیزی نگرفتهایم.
- چرا الان کسی نمیتواند توان هستهای ما را از بین ببرد؟ چرا اگر فردو، نطنز و جاهای دیگر را بزنند، توان هستهای ایران باقی میماند؟ چون این توان وارداتی نیست، این توان جوشش درونی است.
- وقتی دنبال نفوذ میگردیم، بیخودی نگاه نکنیم به کسانی که قیافهشان با ما فرق میکند، نگاه کنیم ببینیم چه کسی دارد حرف اسرائیل را میزند.
- ما باید بفهمیم نفوذ از کجا میآید. بفهمیم کاترین شکدم چطوری آمد در کشور ما!؟ چرا اینها را فراموش میکنیم؟ ببینیم و بفهمیم چه چیزی باعث شده جای فرماندهان ما را به اسرائیلیها لو میدهند و آنها دقیق میزنند و حتی با دو سه تا تحرک بعدی، باز هم میآیند و میزنند، بدانیم این نفوذ از کجا آمده؟
- ما حتماً اشتباه زیاد کردهایم، حتماً چیزهایی که بهدست آوردیم را ممکن بود با هزینه کمتر هم بشود بهدست بیاوریم. ممکن بود ما سیاستی را دنبال کنیم که امروز سردار سلیمانی عزیز زنده باشد. ممکن بود سیاستی را دنبال کنیم که امروز باقری عزیز زنده باشد و شهید حسن نصرالله زنده باشد، اما شهید شدند. چرا بیخودی سر این دعوا میکنیم؟
- دیپلماتهای ما هم توانمندند چون اینها هم از همین مردم آمدهاند. همانجور که نیروهای مسلح ما که زائیده این مردم هستند، توانمند و قدرتمند هستند، همانطور دیپلماتهای ما هم زائیده این مملکت هستند.
- من نشنیدهام که دیپلماتی بیاید و به شما استدلال کند که ما باید قدرت نظامیمان را کنار بگذاریم اگر بخواهیم دیپلماسی کار کنیم. اینها باید با هم جلو برود که به نظر من خواهد رفت.»
درباره این اظهارات گفتنی است:
1) برخلاف فضاسازی موهوم آقای ظریف و دوستانشان در دوگانه نشان دادن اسرائیل و آمریکا آشکار شد که این دو در شرارت و جنایت، هماهنگ و همدست هستند و این در حالی بود که مدعیان اختلاف مذکور تا همین اواخر به زعم خود داشتن میان نتانیاهو و ترامپ اختلاف میانداختند و این زمانی بود که آن دو در حال نهائی کردن نقشه شبیخون نظامی در پوشش مذاکره بودند.
2) ملت و نیروهای مسلح ایران در حالی به اذعان آقای ظریف، اسرائیل و دوستان آن را از میدان به در کردند که کسانی در گذشته نهچندان دور ادعا کردند آمریکا با یک بمب میتواند تمام توان نظامی ما را نابود کند. این طیف در چند ماهه منتهی به جنگ تحمیلی نیز یکسره در حال اظهار ضعف و عجز بودند و بنابراین دشمن را گستاخ کردند.
3) موشکهای نقطهزن و ادبکننده متجاوزان با خون دل و زیر بمباران شماتت جماعت اعتماد کرده و منفعل نسبت به آمریکا و اروپا ساخته شدند؛ درست در زمانی که طیف متوهم خوشخیال نسبت به غرب، روزگار فردا را «روزگار گفتمان و نه موشک» میخواند، بودجه نظامی را ضد توسعه مینامید، و خواستار برجام2 برای واگذاری منابع اقتدار دفاعی و موشکی بود. حالا اما ظریف پز همان موشکها را میدهد! همین حالا صهیونیستهای متوهم خواستار توقف برنامه موشکی ایران هستند که موضوع برجام دو بود!
4) او ضمناً همان کسی است که بارها با ادبیات شیطنتآمیز، به دوگانه دشمنپسند میدان- دیپلماسی (مذاکره) دامن زد و مدعی شد، میدان نظامی برای دیپلماسی کشور هزینهساز بوده است! او حتی به ترور شخصیت شهید سلیمانی پرداخته و مدعی شده بود: «بین ۲۳ تیر ۹۴ که برجام نهائی شد تا ۲۶ دی ۹۴ که برجام به مرحله اجرا درآمد، پشتسر هم اتفاقاتی افتاد که به توافق ضربه زد؛ سفر سلیمانی به روسیه، گرفتن دو قایق جنگی آمریکایی، نوشتن مرگ بر اسرائیل روی موشک و... سفر آقای سلیمانی به روسیه، به اراده مسکو شکل گرفت، نه به اراده ما. ادعا میکنیم که آقای سلیمانی، پوتین را به جنگ کشید. اما پوتین تصمیمش را گرفته بود.». برخلاف این ادعای دروغ، این شهید سلیمانی بود که در مسکو، پوتین را قانع کرد و پس از آن سفر، سوریه در سرکوب داعش مشارکت کرد.
5) در موضوع نفوذ و جاسوسی، آقای ظریف کافی است فقط اسامی نفوذیها و جاسوسانی مثل هومن مجد و تریتا پارسی، محمدعلی شعبانی، عبدالرسول دری اصفهانی، جیسون رضائیان، کایلی مور گیلبرت، نازنین زاغری رتکلیف، سیامک نمازی، باقر نمازی، کاوه مدنی، نزار زاکا، مراد طاهباز، هما هودفر، عماد شرقی و... را مرور کند و اینکه هر کدام آنها در کدام موقعیت در حال جمعآوری اسرار سری و یا خطدهی و مشورت مسموم به برخی مدیران بودند و مثلاً چه نقشی در نگارش افتضاح برجام داشتند؟!
6) فقط به عنوان یک نمونه، آن مشورتهای مسموم در نگارش پرمنفذ و خسارتبار برجام، موجب شد که غرب پس از گرفتن امتیازات بزرگ از ایران، این توافق را تبدیل به یک لاشه بکند، اما در عین حال در شکم این جنازه، مکانیسم ماشه را تعبیه نماید که حالا از سوی تروئیکای اروپایی ناقض برجام به عنوان ابزار تهدید استفاده میشود! عجیبتر اینکه ظریف تا مدتها وجود چنین مکانیم ماشهای را انکار میکرد! حالا هم که آن افتضاح حقوقی سر باز کرده، او و رفقایش با پیش کشیدن بحثهای انحرافی میخواهند به زعم خود، اذهان عمومی را منحرف کنند.
7) ظریف میگوید: «ما حتماً اشتباه زیاد کردهایم، حتماً چیزهایی که بهدست آوردیم را ممکن بود با هزینه کمتر هم بشود بهدست بیاوریم. ممکن بود ما سیاستی را دنبال کنیم که امروز سردار سلیمانی عزیز زنده باشد. ممکن بود سیاستی را دنبال کنیم که امروز باقری عزیز زنده باشد و شهید حسن نصرالله زنده باشد، اما شهید شدند». او بهتر از هر کس میداند که اظهار ضعف و عجز و انفعال از سوی برخی مدیران و کجکارکردی آنها در رها کردن مسئولیتها و معطل مذاکرات نشستن و ادعای پرهیز از تله تهدید و تنش به هر قیمت، نقش اول و تعیینکننده را در جرأت اقدامات تروریستی دشمن داشته و اگر به نسخه وی و دوستانش عمل شده بود، اکنون بلای غزه و عراق و لیبی بر سر ملت ایران آمده بود. اما این اقتدار نظامی و انسجام ملت ایران و انزجار از آمریکا و اسرائیل بود که دشمن را عقب راند.
انتقاد از تبلیغات غیرواقعی دولت درباره دیدارهای «سرزده»
سایت حامی دولت با انتقاد از رویکرد روابط عمومی دولت که پشت سر هم از دیدارهای «سرزده» پزشکیان خبر میدهد، نوشت: این واقعی است یا تبلیغات؟ یعنی او به همه وزارتخانهها، سرزده میرود؟
عصرایران نوشت: دولت بارها از دیدارهای سرزده مسعود پزشکیان رئیسجمهور از وزارتخانهها و سازمانهای مختلف خبر داده است. آخرین آن هم دیدار «سرزده» پزشکیان از وزارت نفت است که روز یکشنبه انجام شد.
چند سؤال و نکته:
1- چرا پزشکیان به صورت سرزده به وزارت نفت رفت و با وزیر و معاونان آن دیدار کرد؟ سرزده یعنی بدون اطلاع و اعلام قبلی. یعنی درباره برنامه حضور پزشکیان در وزارت نفت، از قبل به وزیر و معاونانش اطلاع داده نشده بود؟ یعنی آنها از قبل نمیدانستند صبح یکشنبه، وزارت نفت میزبان پزشکیان است و در جلسهای با حضور او شرکت خواهند کرد؟ یعنی آنها از قبل هیچ گزارشی برای ارائه به رئیسجمهوری آماده نکرده بودند؟ یعنی وزیر و معاونانش در حالی که مشغول کارهای روتین خود بودند ناگهان متوجه شدند پزشکیان در وزارت نفت است؟ اگر بله که از دو حالت خارج نیست یا اتفاق غیرعادی رخ داده یا نشانه بینظمی است. اگر نه، یعنی ناراستگویی انجام شده؟
اگر موضوع غیرعادی است در این صورت اگر پزشکیان بدون اعلام قبلی به وزارت نفت میرفت و وزیر و معاونان نبودند چه؟ یعنی بینتیجه برمیگشت به دفترش در ریاست جمهوری؟
اگر نه و اینگونه نبوده و از قبل، به وزیر و معاونان درباره برنامه امروز حضور پزشکیان در وزارت نفت اطلاع داده شده بود پس این همه تاکید و اصرار بر دیدار سرزده چیست؟ آیا این ناراستگویی نیست؟ آیا به دلیل تبلیغات غیرواقعی است؟ دفتر ریاست جمهوری در این باره باید شفافسازی کند و توضیح دهد.
2- نوع اطلاعرسانی دفتر ریاست جمهوری به گونهای است که انگار دیدار سرزده، ویژگی مثبت است. در حالی که جز در جایی که احتمال ساخت و پاخت یا ایجاد فضای غیرطبیعی، بازدید سرزده، ارزش نیست بلکه نشانه بینظمی است یا تبلیغات دروغین. بازدید رئیسجمهوری از یک وزارتخانه در شرایط عادی، باید با اطلاع قبلی انجام شود چرا که اولا میزبان باید برای ارائه گزارش و برگزاری جلسه خود را آماده کند و ثانیا جز این باشد، دیدار بینتیجه است.
3- چرا همه دیدارهای پزشکیان از همه وزارتخانهها از زمان آغاز ریاست جمهوریاش در تابستان سال گذشته (1403) تاکنون، همگی و بدون استثنا سرزده بودهاند؟ تعجببرانگیز نیست؟ یعنی از قبل اطلاع داده نشده بود؟
برنامه هستهای، لوکوموتیو پیشرفت است نه مانع و تهدید آن
عضو حزب منحله مشارکت مدعی شد: برنامه هستهای هزینه قابل توجهی به کشور تحمیل کرده است و با پول آن میشد لوکوموتیو توسعه را به حرکت درآورد!
روزنامه زنجیرهای هم میهن از سعید حجاریان پرسیده است: بهنظر شما «توان هستهای» چه نقشی در جایگاه منطقهای ایران دارد و باید داشته باشد؟ شما سابقاً گفته بودید: «اتم و مشتقاتاش برای ما پرمخاطره و پرهزینه است؛ چه یک گرم، چه صد کیلو؛ چه غنای یک درصد، چه ۲۰ درصد». اگر بخواهید تفسیر به رأی کنید میتوانید استدلال کنید همان چند صد گرم باعث دردسر شد و حمله به ایران را توجیه کرد. در مقابل میگویند اگر ایران پروژه هستهایاش را سریعتر تعیین تکلیف کرده بود، از N.P.T خارج شده بود و حتی معطوف به ساخت بمب بود، میتوانست برای خود بازدارندگی بهوجود بیاورد. این وضعیت غبارآلود نسبت به توان هستهای را باید چگونه فهم کرد؟
حجاریان در پاسخ میگوید: ورود به پروژه هستهای و ماندن در آن، خرج زیادی برای کشورها دارد و تاکنون مخارج قابلتوجهی بر ما تحمیل شده است که با پول آن میشد لوکوموتیو توسعه را کاملاً به حرکت درآورد. اما آنچه فعلاً دست ما را گرفته است ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم است که از ترس جاسوسها و... باید آن را پنهان نگه داریم و نمیدانیم در میان مطالبه خروج از N.P.T و همکاریِ حداقلی باید کجا بایستیم. یعنی یک امر استراتژیک تبدیل به تفنن برخی افراد شده است. این راه از ابتدایش پرخطر بود و روسها به ایران تذکر دادند وارد این وادی نشوید اما توجهی نشد.
او میافزاید: «حالا بیایید فرض کنیم از همان ابتدا ما رفته بودیم سراغ بمب؛ مگر کره شمالی که بمب دارد، شعار محو کشوری را سر میدهد؟ گاهی آزمایشی میکند و باقی اوقات ساکت است. ولی بهلحاظ توسعه کاملاً عقبمانده است. از آن گذشته، همان که کره شمالی را مجهز به این سلاح کرد، یعنی چین، افسار آن را به دست دارد و دشوار است کره شمالی بیاجازه چین به همسایه جنوبیاش یا ژاپن حمله کند. میخواهم بگویم دنیا، دنیای بمبسازی و بمببازی نیست. از آن گذشته، من معتقدم اسلام ما را از استفاده از سلاح کشتار جمعی یعنی «ش.م.ر» منع کرده است و این خلاف مروّت و انسانیت و شرع است که از این نوع سلاحها استفاده شود».
مشکل هممیهن و حجاریان در این گفتوگو این است که برنامه هستهای را به بمب اتمی فرو کاسته و این برنامه را پرهزینه و پر مخاطره تلقی کردهاند. در نگاه غربزدگان، هر آنچه غرب برای دیگران صلاح بکند، صلاح و مصلحت است و باید دنبالش رفت و هر چیزی را که غرب بر حذر داشت، هزینه و خسارت و خطر است و باید دست کشید. با این نگاه عاریهای و منفعلانه، داشتن استقلال و آزادی یا اهتمام به پیشرفتهای فنی در حوزههای مختلف و قدرتمند شدن و به نقطه بازداری رسیدن پر هزینه و خطر است و بنابراین نباید سراغش رفت!
طیف منفعل و نفوذ زده هرگز به این واقعیت مهم فکر نمیکند که برنامه هستهای، یکی از پیشرانهای مهم توسعه و پیشرفت در جهان است و از قِبَل این برنامه، دستاردهای مهمی مانند تأمین برق هستهای، تولید رادیو دارو و انواع معالجات پزشکی، تشخیص انواع بیماریها، اصلاح ژنتیک، بهبود محصولات کشاورزی، مدیریت منابع آب، ارتقای صنایع غذایی، شیرین سازی آب دریا، بهبود و ارتقای محیط زیست، حاصل میشود. مثال ناقص این است که کسانی پس از کشف برق و رونق صنعت مکانیزه مدعی میشد که میشود بلکه باید، از این دستاورد بزرگ بشری چشم پوشید و در دوره ما قبل آن زیست!
نکته دیگر اینکه برنامه هستهای ایران عاریتی و طفیلی نیست بلکه کاملاً بومی و بر اساس نیازهای پیشرفت کشور تعبیه شده است و اگر در دهه گذشته با عملیات فریب غرب و همراهی طیف غربگرا یا منفعل به تعطیلی نیفتاده بود حتما از نظر تولید انرژی و رونق اقتصاد کشور و صادرات انواع محصولات غیر نفتی مرتبط، در جایگاه درخشانی قرار داشتیم. بنابراین خسارت چند لایه پدید آمده، نتیجه خود برنامه هستهای نیست بلکه نتیجه توهم اعتماد به شیطان بزرگ و تنشزدایی یکطرفه و گرفتن شتاب از پیشرفتهای هستهای کشور است. خسارت اصلی، همین ذهنیت ویروسزده و تابع امر و نهیهای استعمارگران است که موجب شد بدترین رکوردهای اقتصادی در دولت روحانی ثبت شود.