به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 3,968
بازدید دیروز: 4,513
بازدید هفته: 30,948
بازدید ماه: 214,647
بازدید کل: 26,574,937
افراد آنلاین: 6
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
پنج‌شنبه ، ۲۶ تیر ۱٤۰٤
Thursday , 17 July 2025
الخميس ، ۲۲ محرّم ۱٤٤۷
تیر 1404
جپچسدیش
654321
13121110987
20191817161514
27262524232221
31302928
آخرین اخبار
خبرِ ، اسلام ستیزان ضد بشر و جنایتکار و .... ۱۴۰۴/۰۴/۲۴

خبرِ ، اسلام ستیزان ضد بشر و جنایتکار و .... 

۱۴۰۴/۰۴/۲۴

  
«مذاکره» روی دیگر سکه «جنگ»؛ غربگرایان بخوانند
 
فارن افرز: با جنگ نتوانستیم باید با مذاکره توان هسته‌ای ایران را مهار کنیم

فارن افرز در مقاله‌ای اظهار داشت: در بهترین حالت، حمله آمریکا به سه تاسیسات هسته‌ای نطنز، فردو و اصفهان شاید برنامه هسته‌ای ایران را حدود ۱۲ تا ۱۸ ماه به تعویق انداخته باشد، سایر ارزیابی‌های اطلاعاتی ایالات متحده نیز حاکی از آن است که تأخیر ناشی از این حملات ممکن است تنها چند ماه باشد،‌ برای تبدیل این وقفه تاکتیکی به یک دستاورد راهبردی، واشنگتن باید از این فرصت کوتاه برای دنبال کردن یک مسیر دیپلماتیک استفاده کند.
نشریه علمی تحلیلی فارن افرز وابسته به شورای روابط خارجی آمریکا، روز دوشنبه 23 تیر 1404، در یادداشتی به قلم دیوید مینچین آلیسون مدرس دانشگاه ییل و پژوهشگر پروژه مطالعاتی امنیت هسته‌ای این دانشگاه، به بررسی ابعاد تاثیرگذاری حمله آمریکا و اسرائیل به تاسیسات هسته‌ای ایران پرداخته و با ذکر مثال‌های تاریخی تاثیرگذاری این قبیل حملات را در توقف فعالیت‌های هسته‌ای کشور‌های هدف ناکارآمد معرفی کرده است.
فارین افرز در این مقاله با عنوان «چرا استفاده از زور نمی‌تواند از اشاعه هسته‌ای جلوگیری کند» اظهار می‌دارد: برای سومین بار در چهار دهه اخیر، جنگنده‌ها تلاش کرده‌اند یک برنامه هسته‌ای در خاورمیانه را با بمباران وادار به تسلیم کنند. تازه‌ترین تلاش با حمله هوائی اسرائیل به ایران در ۱۳ ژوئن آغاز شد. سپس، در ساعات اولیه صبح ۲۲ ژوئن، هفت بمب‌افکن رادارگریز بی-۲ نیروی هوائی ایالات متحده، بمب‌های ۳۰ هزار پوندی نفوذگر عظیم‌الجثه 
(Massive Ordnance Penetrator) را بر روی مقاوم‌ترین سایت‌های هسته‌ای ایران رها کردند. اهداف اصلی ایالات متحده تأسیسات غنی‌سازی ساخته شده در اعماق زمین یعنی فردو و نطنز و همچنین یک مرکز فناوری هسته‌ای در اصفهان بودند.
آمریکا باید برای تبدیل وقفه ناشی از حملات 
به دستاورد راهبردی، از دیپلماسی استفاده کند

در قسمتی از این مقاله فارن افرز آمده است: در بهترین حالت، عملیات «چکش نیمه‌شب» (حمله آمریکا به سه تاسیسات هسته‌ای نطنز، فردو و اصفهان) شاید برنامه هسته‌ای ایران را حدود ۱۲ تا ۱۸ ماه به تعویق انداخته باشد. بنا بر گزارشی که «وال‌استریت ژورنال» در ۲ ژوئیه منتشر کرد، پنتاگون حداکثر یک تا دو سال عقب‌افتادگی را برآورد کرده، اما سایر ارزیابی‌های اطلاعاتی ایالات متحده نیز حاکی از آن است که تأخیر ناشی از این حملات ممکن است تنها چند ماه باشد، با توجه به توانایی ایران برای بازیابی مواد، پراکندن سایت‌ها و بازسازی در تأسیسات مخفی. تلقی این وقفه به ‌عنوان یک پیروزی راهبردی یک اشتباه اساسی خواهد بود. در واکنش به این حملات، تهران تأسیسات هسته‌ای عمیق‌تر، پراکنده‌تر و با دفاع شدیدتر خواهد ساخت و کارایی حملات بعدی را کاهش خواهد داد.
فارن افرز خاطرنشان می‌کند: برای تبدیل این وقفه تاکتیکی به یک دستاورد راهبردی، واشنگتن باید از این فرصت کوتاه برای دنبال کردن یک مسیر دیپلماتیک استفاده کند. چنین توافقی می‌تواند اشکال گوناگونی داشته باشد، از جمله الزام ایران به بازگشت به تعهدات پیشین خود در زمینه منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای و اعطای دسترسی فوری و اختیار بازرسی‌های سرزده به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بر سایت‌های هسته‌ای و در ازای آن لغو مرحله‌ای تحریم‌ها و تعهد کشورهای حوزه خلیج‌فارس به صرف‌نظر کردن از غنی‌سازی اورانیوم به ایران پیشنهاد شود.
آلیسون نویسنده این مقاله می‌افزاید: مشکل اینجاست که مذاکره‌کنندگان اکنون با ایرانی مواجه هستند که توسط دو ارتش هدف قرار گرفته و ممکن است هرگونه مصالحه را دعوتی به حملات آینده بداند. تجربه نشان می‌دهد یک کشور در حال اشاعه که از حملات جان سالم به در برده، از آنها درس می‌گیرد، زیرساخت‌های خود را مقاوم‌تر می‌کند و با پنهان‌کاری بیشتر و اراده سیاسی قوی‌تر به کار بازمی‌گردد. بمب‌ها می‌توانند زمان بخرند؛ اما تنها دیپلماسی می‌تواند امنیت پایدار به ارمغان آورد.
واقعیت بسیار نامطمئن‌تر از ادعای ترامپ است
در این مقاله آمده است: واشنگتن این عملیات را که «چکش نیمه‌شب» نامیده شد، یک موفقیت چشمگیر اعلام کرد؛ رئیس‌جمهور دونالد ترامپ گفت این تأسیسات «کاملاً و به طور کامل نابود شده‌اند.» اما واقعیت بسیار نامطمئن‌تر است. آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA)، نهاد بین‌دولتی مسئول ارزیابی پایبندی به معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای، از نزدیک شدن به شعاع حدود ۴۰ مایلی تأسیسات هدف‌گرفته‌شده منع شد و نتوانست میزان خسارت واردشده به سالن‌های زیرزمینی فردو و نطنز را بررسی کند. وزارت دفاع ایالات متحده بعدها ادعاهای ترامپ درباره مقیاس تخریب را تعدیل کرد و پذیرفت که از محل نگهداری ذخایر اورانیوم با غنای نزدیک به سطح تسلیحاتی ایران اطلاعی ندارد.
آلیسون اظهار می‌دارد: درواقع، شواهد قوی غیرمستقیمی وجود دارد که پیش از اصابت بمب‌های آمریکایی، تهران مواد هسته‌ای و همچنین مجموعه‌های سانتریفیوژ پیشرفته مورد استفاده برای غنی‌سازی اورانیوم را از سایت‌های هدف‌گرفته‌شده تخلیه کرده بود. تصاویر ماهواره‌ای تجاری فعالیت چشمگیر کامیون‌ها را در سایت فردو در روزهای منتهی به حمله ۲۲ ژوئن نشان می‌داد. بر اساس اطلاعاتی که مقامات نظارتی ایران در اختیار آژانس بین‌المللی انرژی اتمی قرار دادند، پس از بمباران، هیچ افزایش قابل اندازه‌گیری در سطح تشعشعات در مناطق اطراف تأسیسات هدف‌ قرار گرفته ثبت نشد که نشان می‌دهد این حملات احتمالاً نتوانسته‌اند ذخایر اورانیوم را نابود کنند. درواقع، به احتمال زیاد ایران همچنان بخش زیادی یا حتی همه ذخایر پیش از حمله اورانیوم با غنای بالا را در اختیار دارد - ذخایری که به گفته برخی برآوردها برای ساخت حداکثر ده بمب هسته‌ای کافی است.
تاریخ نشان می‌دهد که نابود کردن زیرساخت‌ها ممکن است توانایی‌های یک دولت نوظهور هسته‌ای را عقب بیندازد، اما تمایلات آن کشور 
برای دستیابی به سلاح هسته‌ای را تشدید می‌کند
فارن افرز خاطرنشان می‌کند: اما حتی اگر این حملات هوائی واقعاً خسارات سنگینی به سایت‌های هسته‌ای ایران وارد کرده باشند، تاریخ نشان می‌دهد که نابود کردن زیرساخت‌های سطحی به‌ندرت امنیت پایدار ایجاد می‌کند. چنین حملاتی ممکن است توانایی‌های یک دولت نوظهور هسته‌ای را عقب بیندازد، اما همچنین تمایلات آن کشور برای دستیابی به سلاح هسته‌ای را تشدید می‌کند. در مورد ایران، دولت ترامپ، مانند اسرائیل پیش از آن، ظاهراً در دام «بمب‌های هوشمند» گرفتار شده است. اعتمادی اشتباه به قدرت تسلیحات دقیق برای متوقف کردن جهش هسته‌ای یا حتی تحریک فروپاشی رژیم. 
در ادامه این مقاله آمده است: واقعیت محتمل‌تر این است که عملیات چکش نیمه‌شب تنها برای دولت ترامپ زمان خریده است. زمانی که باید برای مذاکره جهت یافتن یک راه‌حل راهبردی بلندمدت برای هسته‌ای شدن ایران استفاده شود؛ راه‌حلی که این دولت به اشتباه تصور می‌کند همین حالا به دست آورده است.
حملات نظامی متعارف علیه تمام برنامه‌های هسته‌ای به‌جز ابتدائی‌ترین آنها به‌ندرت 
به اهداف بلندمدت خود دست می‌یابند

فارن افرز در بخش دیگری از این مقاله با عنوان«صرفا جهت نمایش» عنوان می‌کند: حملات مستقیم نظامی به برنامه‌های هسته‌ای با هدف از بین بردن توانایی یک کشور برای ساخت سلاح هسته‌ای انجام می‌شوند؛ از طریق نابود کردن زیرساخت‌های حیاتی، کشتن نیروهای کلیدی یا به‌طور کلی محدود کردن ظرفیت کشور هدف برای سرهم‌بندی یک سلاح. اما توانایی فیزیکی تنها نیمی از چیزی است که در پیشبرد یک برنامه هسته‌ای نقش دارد. ساخت یک بازدارنده هسته‌ای همچنین نیازمند اراده سیاسی عظیم است. در مجموعه ویرایش‌شده‌ای که به‌زودی با عنوان «نتایج وارونه اتمی: وقتی سیاست‌های هسته‌ای شکست می‌خورند» منتشر خواهد شد، تایلر جان بون و من نشان داده‌ایم که حملات نظامی متعارف علیه تمام برنامه‌های هسته‌ای به‌جز ابتدائی‌ترین آنها به‌ندرت به اهداف بلندمدت خود دست می‌یابند. پژوهش ما، که تمام موارد ضد اشاعه تهاجمی را بررسی کرده، یک الگوی ثابت را نشان می‌دهد: اگرچه بمباران یک برنامه هسته‌ای ممکن است به‌طور موقت توانایی فیزیکی کشور هدف را برای ساخت سلاح کاهش دهد، اما تقریباً همیشه باور آن کشور را تقویت می‌کند که داشتن سلاح هسته‌ای برای بقای آن حیاتی است.
آلیسون نویسنده این مقاله در ادامه با تاکید بر اینکه راکتو الکبار سوریه یک استثنا به شمار می‌آید، می‌افزاید: طرفداران حملات متعارف علیه برنامه‌های هسته‌ای به بمباران راکتور «الکبار سوریه» توسط اسرائیل در سال ۲۰۰۷ اشاره می‌کنند. این حمله ظاهراً به‌شکلی قابل‌ توجه موفقیت‌آمیز بود. «الکبار»، یک راکتور تولید پلوتونیوم مخفی که بر اساس یک طراحی کره شمالی ساخته شده بود، پیش از عملیاتی شدن نابود شد و پس از آن سوریه هرگز تلاش‌های خود برای دستیابی به سلاح هسته‌ای را از سر نگرفت. اما «الکبار استثنا است». 
برنامه اتمی سوریه بومی نبود 
و به همین دلیل نابود شد

فارن افرز در ادامه عنوان می‌کند: موفقیت این عملیات به عواملی وابسته بود که به ‌احتمال زیاد تکرارشدنی نیستند. این راکتور به‌صورت کامل وارداتی بود و سوریه فاقد تخصص بومی برای بازتولید مستقل آن بود، بنابراین برنامه هسته‌ای این کشور به‌شدت به کمک خارجی وابسته بود. این وابستگی توان سوریه برای احیای برنامه را به‌شدت محدود می‌کرد؛ پس از حمله، نظارت‌های بین‌المللی افزایش یافت و رهبران سوریه نتوانستند به‌صورت داخلی قطعات حیاتی را تهیه یا بازسازی کنند. افزون بر این، سوریه در آستانه یک جنگ داخلی فاجعه‌بار بود. این سایت بعداً توسط داعش تصرف شد. در نهایت، حمله به الکبار بیشتر یک فشار نهائی بر برنامه‌ای بود که از پیش در آستانه فروپاشی قرار داشت تا یک ضربه قاطع.
حمله به اوسیراک نه‌تنها برنامه هسته‌ای عراق را متوقف نکرد، بلکه آن را به زیرزمین دور از نظارت بین‌المللی برد و صدام را ترغیب کرد منابع بیشتری را صرف غنی‌سازی اورانیوم کند
در این مقاله خاطرنشان شده است: مورد عراق داستان هشداردهنده‌تری ارائه می‌دهد. حمله هوائی اسرائیل به راکتور اوسیراک عراق در سال ۱۹۸۱ در ابتدا به‌عنوان یک پیروزی در اقدام پیشگیرانه ستایش شد. اما بررسی دقیق‌تر نشان می‌دهد که این حمله احتمالاً نتیجه معکوس داشت. اگرچه راکتور را نابود کرد، اما صدام حسین، رهبر عراق را متقاعد کرد که به یک بازدارنده هسته‌ای نیاز دارد. این حمله نه‌تنها برنامه هسته‌ای عراق را متوقف نکرد، بلکه آن را به زیرزمین برد دور از نظارت بین‌المللی و صدام را ترغیب کرد منابع بیشتری را صرف غنی‌سازی اورانیوم کند. تا سال ۱۹۹۰، عراق به‌شکلی خطرناک به ساخت بمب هسته‌ای نزدیک شده بود.
فارن افرز تصریح کرد: آنچه در نهایت برنامه صدام را از بین برد، نه یک حمله هدفمند، بلکه کنترل‌های بوروکراتیک و حقوقی تحمیل‌شده پس از جنگ خلیج‌فارس بود یعنی تحریم‌های جامع سازمان ملل و رژیم بازرسی‌های سخت‌گیرانه آن، که بر نابودی سلاح‌های کشتار جمعی عراق نظارت داشت. حملات موشکی بعدی ایالات متحده به سایت‌هایی مانند الزَعفرانیه عمدتاً نمایشی بودند؛ بازرسان سازمان ملل تأیید کردند که این سایت‌ها از پیش تعطیل شده بودند. پیام واضح است: بازرسی‌ها و تحریم‌ها، نه بمب‌ها، کلید خلع سلاح عراق بودند
در ادامه آمده است: تهاجم بعدی ایالات متحده به عراق در سال ۲۰۰۳، که بر اساس یک برنامه ادعایی سلاح‌های کشتار جمعی انجام شد، مثالی قدرتمند برای ایران و کره شمالی فراهم کرد تا دریابند فقدان یک بازدارندگی هسته‌ای چه خطراتی دارد. پیونگ‌یانگ صراحتاً به سرنوشت صدام استناد کرد، هنگامی که کار بر روی برنامه هسته‌ای خود را تسریع کرد. برنامه‌ای که در نهایت به اولین آزمایش سلاح هسته‌ای این کشور در سال ۲۰۰۶ منجر شد.
ایران مدت‌هاست حملاتی را پشت سر گذاشته که نتوانسته‌اند برنامه هسته‌ای آن را به‌طور مهلکی از کار بیندازند
در بخش پایانی این مقاله اشاره شده است: ایران مدت‌هاست که حملاتی را پشت سر گذاشته که نتوانسته‌اند برنامه هسته‌ای آن را به‌طور مهلکی از کار بیندازند. این حملات شامل حمله سایبری «استاکس‌نت» به تأسیسات نطنز(یک عملیات مشترک ایالات متحده و اسرائیل که حدود هزار سانتریفیوژ را در سال‌های ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ از کار انداخت) موج ترور دانشمندان هسته‌ای ایرانی توسط اسرائیل بین سال‌های ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲ و خرابکاری‌های اخیر اسرائیل علیه تأسیسات نطنز در سال‌های ۲۰۲۰ و ۲۰۲۱ است. ایران در واکنش به هر حمله، زیرساخت‌های فیزیکی خود را مقاوم‌تر کرده است؛ از جمله با ساخت سانتریفیوژهای پیشرفته‌تر و انتقال تأسیسات کلیدی مانند «فردو» به عمق زمین. برخی از مزیت‌های ایران همچنان فراتر از دسترس حملات هوائی باقی مانده است، از جمله تسلط بر چرخه سوخت هسته‌ای-چیزی که برنامه بسیار محدودتر سوریه فاقد آن بود.
فارین افرز خاطرنشان کرد: نکته مهم‌تر اینکه تلاش‌ها برای حمله به برنامه هسته‌ای ایران، عزم تهران را راسخ‌تر و باور رهبران کشور را تقویت کرده است که داشتن یک بازدارنده هسته‌ای برای جلوگیری از تهدید دشمنان-به‌ویژه اسرائیل و ایالات متحده ضروری است. مقام‌های ارشد ایران، تازه‌ترین حمله آمریکا را یک «نقض وحشیانه» حقوق بین‌الملل توصیف کرده‌اند و به‌طور علنی درباره خروج از «معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT» سخن گفته‌اند اقدامی که نظارت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را بر برنامه هسته‌ای ایران پایان می‌دهد و آخرین مانع قانونی در برابر تسلیحاتی شدن سریع را برمی‌دارد. حتی اگر بازرسی‌ها ادامه یابد، احتمالاً تهران همکاری کمتری با آنها خواهد داشت. 
حملات به تأسیسات هسته‌ای این دیدگاه در ایران را تقویت می‌کند که مصالحه آسیب‌پذیری به‌دنبال دارد
آلیسون نویسنده این مقاله اظهار کرد: از نظر سیاسی، این حملات دیدگاه در ایران را تقویت می‌کند که مصالحه، آسیب‌پذیری به ‌دنبال دارد. تهران معتقد است حضور بازرسان آژانس در سایت‌های هسته‌ای، حملات آینده را آسان‌تر می‌کند زیرا مکان‌های حساس را تحت پوشش نظارت بین‌المللی در معرض دید دشمنان قرار می‌دهد.
در ادامه آمده است: تلاش‌های ضد اشاعه علیه تهران، فراتر از مرزهای ایران طنین‌انداز می‌شود. اگر ایران از پیمان هسته‌ای(ان پی تی) خارج شود، تغییر منطقه‌ای به سمت اشاعه هسته‌ای تقریباً اجتناب‌ناپذیر خواهد بود. «عربستان سعودی» و «امارات متحده عربی» که مدت‌هاست در پی جاه‌طلبی‌های هسته‌ای بوده‌اند، تقریباً برنامه‌های خود را تسریع خواهند کرد و به این ترتیب جبهه‌های تازه‌ای در رقابت هسته‌ای خاورمیانه گشوده خواهد شد. به این ترتیب، حمله‌ای که با هدف حل یک مشکل اشاعه انجام شده، می‌تواند چندین مشکل دیگر ایجاد کند.

 

وب‌سایت صهیونیستی:
ایرانیان بیش از هر زمان دیگری میل به انتقام دارند باید خودمان را در برابر حملات ایران آماده کنیم

به عقیده کارشناسان صهیونیست، ایران با تقویت نقاط قوت خود و همچنین تلاش برای کاهش نقاط ضعفی که در جنگ اخیر نمایان شد، تلاش خواهد کرد تا ضربه سنگینی طی درگیری‌ احتمالی در آینده به این رژیم وارد کند.
«الی بار آن»، متخصص برجسته‌ صهیونیست درحوزه مسائل فناوری تسلیحاتی در رابطه با تنش‌های پیش روی احتمالی میان ایران و رژیم صهیونیستی نوشت: ما باید با تمام قوا برای جنگ بعدی با ایران آماده شویم. جنگ بعدی یک واقعیت است، همان‌طور که میل ایران به انتقام که بسیار قوی است، یک واقعیت است. اگر به‌زودی جلوی آماده‌سازی‌های آنها برای حمله متقابل را نگیریم، واضح است که جنگ بعدی نزدیک است.
وی افزود: سپاه پاسداران و سازمان‌های همراه آن چه درسی از جنگ اخیر گرفته‌اند؟ به طور کلی، تقویت نقاط قوت و همچنین کاهش نقاط ضعف. تقویت کمی و کیفی تا حد امکان در حوزه‌ای که در آن به موفقیت دست یافته‌اند، رخ خواهد داد. حوزه‌ای که ایران در آن موفق به حمله به اسرائیل شده است، حوزه موشک‌های بالستیک دوربرد است.
وی در رابطه با آثار مخرب برخورد موشک‌های ایرانی نوشت: دقت کنید، تنها تعداد بسیار کمی موشک سنگین (از طرف ایران شلیک شد)، چند ده موشک که ما قادر به رهگیری آنها نبودیم، باعث مرگ ۲۹ نفر، هزاران زخمی و میلیاردها خسارت اقتصادی شدند. هزاران ساختمان کاملا ویران و ده‌ها هزار خانه و ملک دیگر آسیب دیدند. علاوه‌بر این، اسرائیل میلیاردها دلار دیگر برای تجهیز خود به موشک‌های رهگیر متعدد برای جایگزینی موشک‌های رهگیر فرسوده و بسیاری دیگر از موارد نیاز دارد. وی در ادامه افزود: ایرانی‌ها مطمئناً در سال‌های آینده هزاران موشک بالستیک جدید دیگر تولید خواهند کرد. موشک‌های جدید که اکثر آنها قبلاً توسعه یافته‌اند، از کیفیت بالاتری برخوردار خواهند بود. آنها چندین برابر دقیق‌تر، بزرگ‌تر و قدرتمندتر خواهند بود و همچنین موشک‌های دارای قالبیت مانور با کلاهک‌های جداشونده و شکافته خواهند بود. این امر رهگیری آنها را بسیار دشوار خواهد کرد.
الی بار آن، خاطرنشان کرد: شکی نیست که وقتی ایرانی‌ها به مقداری برسند که به آنها اجازه دهد با موفقیت به اسرائیل حمله کنند، این کار را با تمام توان خود و بدون هیچ‌گونه تحریک و بدون توجه به غیرنظامیان اسرائیلی انجام خواهند داد.
این کارشناس صهیونیست، در رابطه با تلاش ایران برای کاهش نقاط ضعف خود نیز نوشت: در تقویت نقاط ضعف چطور؟ مسئله تمایل ایران از بین بردن آزادی عمل نیروی هوائی اسرائیل در آسمان ایران است. آنها چگونه سعی در انجام این کار خواهند داشت؟ با تقویت عواملی که آزادی عمل نیروی هوائی اسرائیل را خنثی می‌کند.
وی در پایان عنوان کرد: توسعه و تهیه موشک‌های زمین به هوا و رادارها، احتمالا با کمک مخفیانه چین. همچنین پیش‌بینی ما این است که ایران در کوتاه‌مدت تلاش خواهد کرد تا جنگنده‌های مدرن و موشک‌های هوا به زمین برای حفاظت از آسمان خود تهیه کند.


 

از بزک مذاکره تا «می‌دانستیم مذاکره بی‌نتیجه است»(!)
محکوم پرونده فروش اطلاعات به بیگانگان مدعی شد از همان آغاز مذاکرات، در کشور اتفاق نظر وجود داشت که آمریکا و شخص ترامپ دنبال نتیجه‌گیری نیستند.
عباس عبدی در نوشته‌ای با عنوان «دستاورد مهم مذاکرات مسقط» در روزنامه هم‌میهن نوشت: «تقریباً به نوعی اتفاق نظر وجود دارد هنگامی که ایالات متحده آمریکا و شخص ترامپ پیشنهاد گفت‌وگوهای مسقط را دادند، از همان زمان می‌دانستند که دنبال نتیجه‌گیری نیستند فقط می‌خواهند گفته باشند که دنبال گفت‌وگو‌ هستند تا در صورت عدم پذیرش، ایران را از نظر سیاسی در موضع ضعف قرار دهند.
آنان می‌دانستند که اسرائیل دنبال چیست و به احتمال فراوان پیشاپیش طرح حمله اسرائیل را تأیید کرده بودند. تعیین زمان ۶۰ روز هم متناسب با آماده‌سازی اسرائیل برای آغاز تجاوز به ایران بوده است. شاید به همین علت در طول مذاکرات هم حرف‌های متناقض و متضاد زیاد می‌گفتند. بعلاوه و برخلاف مواضع اولیه ترامپ، با غیرمستقیم بودن مذاکرات هم مخالفتی نکردند. 
بنابراین پرسشی که مطرح می‌شود این است که چرا باید در مذاکراتی که هیچ دستاوردی ندارد و صوری بوده دوباره شرکت کنیم؟ فرض کنیم تحلیل مزبور درست است. فرض کنیم از طریق دستیابی به اطلاعات دقیق می‌دانستیم و یقین داشتیم که آنان دنبال گفت‌وگوی واقعی نیستند. در این صورت چه کار باید می‌کردیم؟ طبعاً بهترین کار حضور در گفت‌وگوها بود. اول اینکه اگر گفت‌وگو را رد می‌کردیم، دیگران که نمی‌دانستند طرف مقابل ما دنبال بازی هستند، طبعاً به لحاظ سیاسی حق را به آنان می‌دادند و ما را به علت‌ گریز از گفت‌وگو‌ محکوم می‌کردند. حتی مردم خودمان همچنین قضاوتی می‌کردند. رفتاری که مردم ایران پس از جنگ کردند بیش از هر چیز ناشی از حضور در مذاکرات بود. اگر ایران در این مذاکرات حاضر نمی‌شد قطعاً مردم خودمان و طبعاً جهان، ما را هم در بروز این جنگ بدون مسئولیت نمی‌دانستند درحالی‌که اکنون طرف مقابل را محکوم و تخطئه می‌کنند. حالا فرض کنیم ایران با علم به صوری بودن مذاکرات یا هر دلیل دیگر میز گفت‌وگو را ترک می‌کرد، در این صورت چه کاری می‌توانست انجام دهد که با حضور در مذاکرات انجام نداد؟   
به‌طور قطع گفت‌وگو حتی اگر احتمال نتیجه‌بخش بودنش هم کم باشد بسیار بهتر و کم‌ضررتر از ترک آن است. هیچ‌وقت و در هیچ شرایطی حتی اگر در موضع قدرت هم باشید نباید مذاکره را رد کرد و ‌نپذیرفت. این دو معنای بد دارد. یک تعبیر آن سلطه‌گری و تبختر؛ و تعبیر دیگرش ضعف و فقدان اعتمادبه‌نفس است».
رد گم کنی نویسنده هم‌میهن در حالی است که این روزنامه ظرف چند ماهه منتهی به جنایت مشترک آمریکا و اسرائیل، در تیتر‌های نخست و گزارش‌ها و سرمقاله‌های خود، سرگرم بزک‌کاری و جذاب‌سازی مذاکرات با ترامپ بود و ادعا می‌کرد که میان آمریکا و اسرائیل شکاف وجود دارد. تیترهای بسیار از جمله «کانال ایلان (گزارش نیویورک تایمز از دیدار سفیر ایران در سازمان ملل با فرستاده دونالد ترامپ)، پیام رسید، در انتظار مصاحبه با خبرنگار آمریکایی: پزشکیان پیام مذاکره می‌دهد؟، چراغ سبز کاخ سفید به ایران، و...» محصول همین نقش‌آفرینی در عملیات فریب آمریکاست. اما دریغ از یک نمونه هشدار درباره غیر قابل اعتماد بودن ترامپ و بدعهدی و بی‌چشم و رویی او در پایمال کردن برجام و همچنین اقدام به ترور شهید سلیمانی!
این تحلیل‌های ترویج‌کننده خوش‌خیالی، همگی در روزنامه هم‌میهن منتشر شده است:
-«مذاکرات، مسقط تکلیفِ روند آن را مشخص می‌کند؛ هر چند که دو کشور با آغاز مذاکرات، قدم در راهی بی‌بازگشت گذاشته‌اند. سرمایه‌گذاری در آمریکا که مطرح می‌شود، می‌گویند خودتحقیری! برخی‌، دولت‌های حاشیه خلیج‌فارس را عقب‌مانده توصیف می‌کنند. همین کشورها به‌خصوص عربستان توانسته‌اند احترام و ‌پرستیژ بین‌المللی بی‌مانندی به‌دست آورند. اگر دیدار با ایلان ماسک ترسناک است، دیدار با سایر مقامات دولت ترامپ که تکلیفش روشن است! یعنی قرار است وزارت خارجه و دولت، خود را با کیهان تنظیم کنند؟ این همه ترس و دستپاچگی از یک تشر مدیرمسئول کیهان برای چیست؟ مذاکرات شروع شد! در هر صورت خبر خوبی است. تازه شروع ماجراست، بنابراین لازم است کیهانیان کمی اعصاب خود را کنترل کنند که وسط این ماجرا کار دست خودشان ندهند! توکل بر خدا! شاید ترامپ در پیرانه‌سری پختگی پیدا کرده باشد. ممکن است در مواردی عملکرد مثبتی هم داشته باشد. نتانیاهو به شدت نگران عقد یک توافق بد بین ایران و آمریکاست. اگر ایران و آمریکا به توافقی دست یابند که نظر بی‌بی را تأمین نکند، او در بد مخمصه‌ای گرفتار می‌شود؛ امیدوارم که بشود».
- «خیلی‌ها متعجب‌اند که چرا ترامپ تصمیم گرفته به نام خلیج عربی رسمیت بخشد، آن هم در شرایطی که مذاکرات در جریان است. وقتی منافع آمریکا اقتضا کند، ترامپ چرا باید به تاریخ وفادار باشد؟ باید کاری کرد که ایران هم مثل امارات و عربستان جذاب شود... . درنتیجه، ضمن مخالفت منطقی، باید از نفرت‌پراکنی نسبت به آمریکا خودداری کنیم. ترامپ، زلنسکی را از کاخ سفید بیرون انداخت، اما زلنسکی بر خشم خود غلبه کرد و توانست ورق را برگرداند. او قرارداد مواد معدنی [واگذاری اجباری نیمی از معادن اوکراین] را امضا کرد. زلنسکی الگوی بهتری است تا شوونیست‌های احساسی آرمانگرا».
- «مجموعه عملکرد شش‌ماه گذشته به صورتی بوده که جایگاه وزارت امورخارجه در حال تخفیف و تضعیف است. به نظر می‌رسد وزیر خارجه نیاز به توصیه جدی برای مراقبت دارد. ترامپ اصولاً به‌عنوان شخصیتی غیرقابل‌پیش‌بینی، با ژست‌های پوپولیستی شناخته می‌شود. اما همین شخصیت، واجد برخی ویژگی‌های شناخته‌شده است. ازجمله آنکه تا حد زیادی نگاهی مبتنی بر دادوستد دارد. اصولاً یکی از استدلال‌های اصلی ترامپ برای خروج از برجام، عدم بهره‌مندی شرکت‌های آمریکایی و انتقادهای او از دولت اوباما بابت آزادسازی اموال ایران بود. فارغ از اینکه ادعاهای ترامپ تا چه حد مبتنی بر واقعیت بود یا نبود، روشن است در هر موضع‌گیری که مخاطب آن دولت جدید آمریکاست؛ باید به‌گونه‌ای سخن گفت که روحیات معامله‌جویانه او اقتضا می‌کند».
نکته دیگری که درباره مغالطه اخیر هم‌میهن متذکر شد، نوع رویکرد ترویجی این محافل به عنوان مدعیان حمایت از دولت درباره مذاکرات بود. ادبیاتی به شدت مبتذل، حاوی ضعف و بیچاره‌نمایی ایران، و در دسترس بودن توافق با تاجر دوستدار معامله‌ای به نام ترامپ. این ادبیات، تشویق‌کننده دشمن به تعرض نظامی بود و حال آن که در مذاکره هم حرف اول را اظهار اقتدار می‌زند و نه بیچاره‌نمایی خود!
عناصر غربگرا (از جمله برخی دوستان عبدی در شورای اطلاع‌رسانی دولت) بر خلاف تدارک مشترک آمریکا و اسرائیل برای حمله فالگیران به ایران، مدعی بودند که توافق با ترامپ و گسیل دو هزار میلیارد دلار سرمایه خارجی (از جمله تز طریق شراکت با ترامپ) قریب‌الوقوع است. این رد پاهای حاکی از همکاری با عملیات فریب دشمن و فریب دادن مردم و دولتمردان را که نمی‌شود با ادعای لزوم مذاکره و دیپلماسی در هر شرایط پاک کرد. اگر شما اهل مذاکرات درست و معقول بودید، باید نه از موضع شیدایی و التماس بلکه از موضع عزت و اقتدار، سؤال و مطالبه می‌کردید که قرار است نتیجه مذاکره با جنایتکار عهدشکنی و بی‌چهارچوبی مثل ترامپ چه باشد و چرا ایران باید دوباره اعتماد کند، نه اینکه برای مذاکره به هر قیمت فشار بیاورید!

 


آن‌سوی دروغ «سوریه آزاد»: ناامنی، کشتار و خطر تجزیه
تشدید ناامنی‌ها در مناطق دروزی‌نشین جنوب غرب سوریه، تردید‌ها درباره رویکرد رژیم جولانی را بیشتر کرده است. این روزها درگیری میان گروهک جولانی و دروزی‌ها در منطقه سویدا، بهانه‌ای برای دخالت رژیم صهیونیستی شده و عجیب اینکه تحریر‌الشام همچنان از مواجهه با اشغالگران صهیونیست طفره می‌رود.
تروریست‌های تحریر‌الشام وابسته به جولانی، ظرف یک هفته، سوریه را به تسخیر خود درآوردند و دولتی تشکیل دادند که از سوی آمریکا و اروپا به رسمیت شناخته شد. اکنون آیا سوریه از سوی دروزها و علویان و... تهدید می‌شود، یا از طرف رژیم صهیونیستی که از همان آغاز حرکت تحریر‌الشام به سوی دمشق، فرصت را برای اشغال بخش‌هایی از خاک سوریه مناسب دید؟!
اگر رژیم صهیونیستی تهدید اصلی است، چرا تروریست‌های تحریر‌الشام به جای جنگیدن با اسرائیل، به دروزی‌ها حمله کرده‌اند؟! مگر نه اینکه تحریر‌الشام هنگام حرکت به سوی دمشق، قدرت نظامی خود را به رخ می‌کشید و کاروان مکانیزه انبوه خود را به نمایش می‌گذاشت؟ چرا این یگان‌های مکانیزه، حتی روی خود را به سمت اشغالگران صهیونیست نمی‌کنند، چه رسد به دفاع از تمامیت ارضی سوریه؟!
چرا با حمله به دروزی‌ها و ارتکاب جنایت، هم صهیونیست‌ها را روسفید می‌کنند و هم فرصتی فراهم می‌سازند تا اسرائیل به بهانه حمایت از دروزی‌ها، طرح اشغال و تجزیه جنوب غربی سوریه‌(در مجاورت شرق لبنان) را جدی‌تر پیگیری کنند؟ چون گروهک جولانی نه ربطی به ناسیونالیم سوریه، و نه کمترین علقه‌ای با اسلام و جهان اسلام دارد.
این گروهک دست‌ساز وحشی، همان می‌کند که اقتضای نقشه‌های آمریکا و رژیم صهیونیستی است. وقتی جنایت و نا امنی غالب شد، اشغال خارجی و تجزیه هم از سوی طراحان پروژه توجیه می‌شود!
سوریه در حالی ماه‌هاست در آتش درگیری‌های نظامی و نسل‌کشی و نا‌امنی و تهدید تجزیه می‌سوزد، که جولانی به ملاقات ترامپ رفت و تمجید شنید و مثلا تحریم‌های آمریکا هم لغو شد. اما کشور در معرض تجزیه و در کام جنگ داخلی و کشتار، چه بهره‌ای از نمایش لغو تحریم‌ها دارد؟
سوریه، یک صحنه‌سازی تمام‌عیار و الگوسازی برای فروپاشاندن کشورهای مستقل، بدون اقدام نظامی مستقیم‌(از طریق فریب مردم و از هم گسیختن نیروهای دفاعی) بود.
واقعیت، ورای انگاره‌سازی‌های فریبنده درباره «سوریه آزاد»، تلخ و عبرت‌آموز است. پیاده نظام رسانه‌ای غرب، چه تصویر دروغینی ساختند و سوریه واقعی، با چه صحنه‌های فجیعی دست به‌گریبان است؟!


ضربه کاری ایران به پالایشگاه‌های اشدود و حیفا در رژیم صهیونیستی
پالایشگاه اشدود، دومین پالایشگاه بزرگ اسرائیل، همچنان دچار خرابی فنی است و فعالیت آن دست‌کم برای یک هفته دیگر هم متوقف خواهد ماند. برنامه تعمیرات این پالایشگاه از ۱۵ ژوئن آغاز شده و تا ۴ جولای باید به پایان می‌رسید اما یک هفته است که همچنان خارج از سرویس است‌.
این اختلال خسارتی بین ۱۳ تا ۱۸ میلیون دلار به‌بار آورده و شرکت اعلام کرده که برای جبران این وقفه، به واردات سوخت روی آورده است.
پالایشگاه حیفا نیز که دوسوم از سوخت رژیم را تأمین می‌کند، به‌دلیل آسیب‌ بویلرها ناشی از حمله موشکی ایران، همچنان غیرفعال باقی مانده است.
در همین حال، مدیرکل وزارت انرژی اسرائیل گفته است: تولید بنزین در اسرائیل بعد از حمله ایران به پالایشگاه حیفا به صفر رسید است.
کانال مطالعات فلسطین هم با طرح این سؤال که چرا موشک‌های بالستیک ایران بزرگ‌ترین پالایشگاه اسرائیل را هدف قرار دادند؟، نوشت: پالایشگاه بازان (Bazan Group)، که به نام پالایشگاه حیفا نیز شناخته می‌شود، یکی از مهم‌ترین تأسیسات نفتی و زیرساختی رژیم صهیونیستی است که در شهر ساحلی حیفا در شمال اسرائیل واقع شده است.
این پالایشگاه به دلیل نقش حیاتی‌اش در تأمین انرژی، اقتصاد و امنیت نظامی اسرائیل، هدفی استراتژیک محسوب می‌شود که در حملات ایران، مورد اصابت موشک قرار گرفت.
پالایشگاه متعلق به گروه بازان است که زیرمجموعه شرکت «اسرائیل کورپوریشن» بوده و توسط گروه برادران عوفر کنترل می‌شود. این شرکت یکی از بزرگ‌ترین هلدینگ‌های صنعتی اسرائیل است. لازم به ذکر است که در طول دو سال گذشته، چندین کشتی تجاری متعلق به برادران عوفر در منطقه توسط نیروهای مقاومت هدف حمله قرار گرفته است.
پالایشگاه بازان شامل واحدهای پالایش، مخازن ذخیره‌سازی سوخت و تأسیسات پتروشیمی پیشرفته است. همچنین، این مجموعه به خطوط لوله و سیستم‌های انتقال سوخت متصل است.
پالایشگاه بازان به دلیل اهمیت استراتژیک و اقتصادی‌اش، هدفی کلیدی در حملات موشکی ایران (به‌ویژه در جریان درگیری‌های اخیر در ژوئن ۲۰۲۵) بوده است. دلایل اصلی هدف قرار گرفتن این پالایشگاه عبارتند از: فلج کردن اقتصاد رژیم صهیونیستی: با توجه به وابستگی اسرائیل به پالایشگاه بازان برای تأمین سوخت، حمله به این تأسیسات می‌تواند اقتصاد اسرائیل را با اختلالات جدی مواجه کند، از جمله افزایش قیمت سوخت، کمبود انرژی و مشکلات در حمل‌ونقل و صنایع.
تضعیف توان نظامی: از آنجا که پالایشگاه بازان سوخت جت نیروی هوائی اسرائیل را تأمین می‌کند، هدف قرار دادن آن می‌تواند توان عملیاتی نظامی اسرائیل را در کوتاه‌مدت کاهش دهد.

 

تحریم‌های جدید اتحادیه اروپا علیه ایران

اتحادیه اروپا با اتهام‌زنی به ایران، تحریم‌های جدیدی را به اتهام «نقض حقوق بشر» علیه کشورمان اعمال کرد.
شورای اتحادیه اروپا عصر سه‌شنبه با انتشار بیانیه‌ای در تارنمای رسمی خود از تحریم‌هایی تازه‌ای علیه ایران با ادعای «نقض حقوق بشر» خبر داد.
به گزارش ایسنا، طبق این بیانیه، تحریم‌های اتحادیه اروپا علیه ایران شامل مواردی از جمله «ممنوعیت سفر برای افراد، مسدود کردن دارایی‌های افراد و نهادها، ممنوعیت در اختیار قرار دادن وجوه یا منابع اقتصادی به افراد فهرست‌شده، ممنوعیت فروش، تامین، انتقال یا صادرات برخی تجهیزات فناوری به ایران»، هستند.
این اتحادیه همچنین با اتهام‌زنی علیه ایران و با بهانه‌هایی که صرفا به دنبال وضع تحریم‌های تازه هستند، مدعی شد: افراد و نهادهای مسئول از جمله هشت فرد و یک نهاد ایرانی به دلیل نقض حقوق بشر در ایران تحت تدابیر جهانی حقوق بشر اتحادیه اروپا تحریم شده‌اند.
شورای اتحادیه اروپا که در وب‌سایت رسمی خود به فهرست تحریم‌های ایران از سال ۲۰۱۱ تاکنون اشاره کرده، افزود: اتحادیه اروپا در واکنش به نقض حقوق بشر، فعالیت‌های مربوط به گسترش سلاح‌های هسته‌ای و حمایت نظامی از جنگ روسیه علیه اوکراین، تحریم‌هایی را علیه ایران اعمال کرده است.
در سال ۲۰۱۱، اتحادیه اروپا با ادعا و بهانه‌ای تحت عنوان «نقض حقوق بشر» تحریم‌هایی را علیه ایران اعمال کرد. این تحریم‌ها از آن زمان سالانه تمدید شده‌اند و قرار بر این شد تا تاریخ ۱۳‌آوریل ۲۰۲۶ نیز تمدید شوند.

 

 

 

 

 

تاریخ خبر: ۱٤۰٤/۰٤/۲۵، ۰۷:۰۲:۱٤       بازدیدها: 27